موضوع: "خواندنی های معنوی"

راهکار ازدیاد عمر


امام صادق(ع) فرمود:

ما چیزی را جز صله رحم سراغ نداریم که (به طور مستقیم) عمر را زیاد کند تا آنجا که گاهی تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولی او اهل صله رحم می‌شود. آن‌گاه خداوند، سی‌سال بر عمرش می‌افزاید و سی‌وسه سال دیگر زنده می‌ماند. و گاهی اجل کسی سی‌وسه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه‌های خویشاوندی، کاهش می‌یابد و اجلش سر سه سال فرا می‌رسد.(1)


همچنین آن حضرت فرمود:

ای میسر! گمان می‌کنم تو زیاد به اقوامت رسیدگی می‌کنی؟ میسر گفت؟ بله، من وقتی در بازار کار می‌کردم و دو درهم مزد می‌گرفتم یک درهم آن را به عمه‌ام می‌دادم یک درهمش را به خاله‌ام. امام فرمود: به خدا قسم اجل تو دو بار فرا رسیده بود ولی هر بار به تاخیر افتاد.(2)
ــــــــــــــــــــــــ
1- همان، ص 150
2- بحارالانوار، ج 74، ص 100

ستایش و بدگویی دیگران برایتان تفاوت نکند

امام باقر(ع) فرمود:

«… پنج چیز را به تو سفارش می‌کنم:

1) اگر بر تو ستم کردند، تو ستم نکن 2) اگر به تو خیانت کردند، خیانت نکن 3) اگر دروغگویت شمردند، خشم مگیر 4) اگر تو را ستودند، شاد مشو 5) اگر نکوهشت کردند،‌ مرنج».(1)


امام صادق (ع) فرمود:

«هرگز کسی به مقام بندگی خالص نمی‌رسد، مگر آن که ستایش و بدگویی دیگران از او برایش تفاوتی نکند؛ زیرا آنکه نزد خدا خوب و پسندیده است؛ با بدگویی مردم، بد و ناپسند نمی‌شود و کسی هم که در پیشگاه خداوند متعال پست و مطرود است؛

با ستایش دیگران راه به جایی نخواهد برد… و از بدگویی و نکوهش مردم نیز محزون و دلتنگ مباش؛ زیرا بدگویی آنان از درجه و مقام تو نمی‌کاهد، و کوچک‌ترین آسیبی به تو نخواهد رساند.

به گواهی پروردگار متعال و آگاه بودنش به کردارهای خوب و بدش دلخوش باشه، چنان که می‌فرماید: «و کفی بالله شهیدا(2) (رعد - 43)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف العقول، ص 284 2- بحارالانوار، ج 70، ص 294

هردو بدانيم


?نود درصد اونایی که تو خانه سالمندانند، بچه‌هاشون تحصیلکرده و موقعیت خوبی دارند!

?پس لطفاً در کنار دکتر و مهندس، «انسان» تربیت کنيم.

 

 

حدیث عشق

?کسی که برای برآوردن نیاز بیماری بکوشد، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، مانند روزی که از مادر زاده شد، از گناهانش ‏پاک می‌گردد…

“حضرت محمد(صلی ا…علیه و آله)”

عطای خدا به آدم و فرزندانش

حضرت آدم(ع) به خداوند عرض کرد:

خداوندا! ابلیس را بر فرزندانم مسلط نمودی و به او نیروی اغواگری بخشیدی. برای من و فرزندانم چه گذاشته‌ای؟ خداوند متعال فرمود: برای تو و فرزندانت مقرر ساخته‌ام که یک گناهشان یک عقوبت، و یک نیکی آنها، ده پاداش داشته باشد.

حضرت آدم عرض کرد:

ای پروردگار! مرا بیش از این عطا فرما! خداوند فرمود: باب توبه را تا آخرین لحظات زندگیتان باز گذاشتم. حضرت آدم(ع) عرض کرد: ای پروردگار! مرا بیش از این عطا فرما! خداوند فرمود: من می‌بخشم و مرا باکی نیست! حضرت آدم(ع) گفت: مرا بس است. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- وسائل الشیعه، باب جهادالنفس، ج 842

معارفی از کیهان

حجت الاسلام پناهیان: ️برخی شیفته تمدن غرب میشوند، اما...!!!


@b.tollab

بیزاری پیامبر(ص) از تربیت مادی و ثروت اندوزی

روزی عده‌ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند. پیامبر گرامی(ص) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسئولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند. فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! اطرافیان پیامبر(ص) با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظه‌ای فکر کردند، شاید منظور پیامبر(ص) فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی می‌کنند.

عرض کردند: یا رسول‌الله(ص)!

آیا منظورتان فرزندان مشرکین است؟ حضرت فرمود:

نه، بلکه پدران مسلمانی را می‌گویم که چیزی از فرایض دینی را به فرزندان خود نمی‌آموزند و اگر فرزندانشان پاره‌ای از مسایل دینی را فرا گیرند، پدران آنها، ایشان را از ادای این وظیفه بازمی‌دارند. اطرافیان پیامبر(ص) با شنیدن این سخن تعجب کردند که آیا چنین پدران بی‌مسئولیتی نیز هستند. پیامبر اکرم(ص) که تعجب آنها را از چهره‌شان خوانده بود، ادامه داد: تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند… آنگاه فرمود: من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند!(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- مستدرک‌الوسائل، ج 2، ص 625

گزیده‌ای از خاطرات شاگردان آیت‌الله بهجت قدس‌سره

? آقا! درس‌های حوزه را شروع کنم؛ یک دعایی بفرمایید.
▫️ خب حالا می‌خواهی چه کار کنی؟

? می‌خواهم صرف‌ونحو بخوانم دیگر!
▫️ بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟

?خب بعدش لمعه و این‌ها.
▫️ بعد می‌خواهی چه کار کنی؟

? خب آقا، مثل بقیه، مکاسب و رسائل و کفایه را شروع می‌کنم.
▫️ بعد می‌خواهی چه کار کنی؟

?درس خارج بخوانم.
▫️ بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟

?می‌خواهم مجتهد بشوم آقا.
▫️ *یعنی در قرآن نوشته: «قد افلح من له قوة الاستنبٰاط»؟ یا نوشته «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّٰی»؟!(سوره اعلی:١۴) نوشته هر کس می‌خواهد رستگار شود، برود قدرت استنباط یاد بگیرد یا برود خودش را تزکیه کند؟!* (بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان)

? به شیوه باران، ص٢٢
@b.tollab◾

شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

حضرت ابوالفضل ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا، فرزند برومند امیر مؤمنان از بانو ام البنین است.

عباس (ع) در واقعه کربلاء حاضر بود و قهرمانانه ایمان و وفاداری خود را اثبات کرد.

به همراه سه برادر خود، عثمان، جعفر و عبدالله سلام الله علیهم شهید شد.

مورخان سن آن حضرت را در هنگام شهادت 34 سال گفته اند. رشادتها و رفتارهای مثال زدنی ایشان در دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام در برابر ستم و استبداد امویّان آثار فراوانی داشت که از زمان و مکان واقعه طف فراتر رفته است.

تاریخ شهادت: 10 محرم سال 61 هجری

ادامه »

فقر و وابستگی به خدا

از امام حسین (ع) پرسیدند چگونه صبح کردی؟

حضرت فرمود:

صبح نمودم در حالی که پروردگار را بالای سر خود ناظر می‌بینم، و آتش دوزخ را در پیش روی خود دارم، و مرگ مرا می‌طلبد، و حساب و کتاب الهی مرا احاطه کرده و فراگرفته است، و من در گرو اعمال خود هستم، آنچه را دوست دارم نمی‌توانم به دست آورم، و آنچه را دوست ندارم، نمی‌توانم از خود دور سازم، زیرا زمام امور و کارها در دست دیگری است. اگر او بخواهد عذاب و عقابم می‌کند، و اگر نخواهد عفو می‌نماید و می‌بخشاید.

بنابراین آیا فقیر و نیازمندی همچون من به خدای خویش نیازمند و محتاج نیست؟ (1)
___________________
1- بحارالانوار،‌ ج 75، ص 113

دست رد بر سینه مردم نزنید!

قال الامام ‌الحسین(ع): «صاحب الحاجهًْ لم یکرم وجهه عن سؤالک، فاکرم وجهک عن رده»


امام حسین(ع) فرمود: کسی که از تو درخواست می‌کند، در نزد تو از آبروی خویش مایه گذاشته است، تو نیز با رد نکردن او اعتبار و آبروی خویش را حفظ کن. (1)
__________________
1- بحارالانوار، ج44، ص196

امام، ضرب‌المثل در تمیزی و پاکیزگی


آقا خیلی پاکیزه بودند. به حدی که یکی از خصوصیات بارز ایشان، نظافت زیادشان بود.

از سنین جوانی‌شان ما یادمان است که در تمیزی و نظافت ضرب‌المثل دوستانشان بودند.

آن ایام که ما بچه بودیم این کوچه‌ها گل بود. به طوری که تمام طلبه‌ها تا زانو و شانه عبایشان گلی بود. ولی ایشان آنقدر آرام در کوچه راه می‌رفتند و قدم برمی‌داشتند که گاهی مثلا حداکثر ده لکه گل پشت عبایشان بود. عبا را می‌آوردند در اتاق، جلو بخاری می‌گذاشتند خشک که می‌شد ما این لکه‌ها را با دم قاشق پاک می‌کردیم و ماهوت پاک‌کن می‌زدیم.
* فریده مصطفوی، دختر حضرت امام، برداشتی از سیره امام خمینی(ره)، ج2 ص154

گناهانی که پشیمانی را به دنبال دارد


امام سجاد(ع) می‌فرمایند:‌

گناهانی که پشیمانی و حسرت شدیدی را به همراه می‌آورند عبارتند از:


1- قتل ناحق: که خداوند (کشتن) او را حرام کرده است.


2- ترک صله‌رحم: ترک صله‌ارحام و بستگان تا آنجایی که بی‌نیاز شوند و ترک رابطه با دوستان و خویشاوندان


3- ترک نماز در وقتش: ترک نماز تا وقتش بگذرد در این دنیا خصوصا در آخرت حسرت طولانی را در پی خواهد داشت.


4- ترک وصیت‌نامه و رد مظالم: یعنی وصیت‌نامه ننوشتن و رد مظالم را ترک کردن


5- زکات ندادن: ندادن زکات تا زمانی که مرگ فرا برسد و زبان‌ بند آید. آنگاه همین اموالی که زکاتش را نداده در اختیار دیگران قرار می‌گیرد و آنها از آن استفاده می‌کنند، ولی عذاب زکات ندادن را باید صاحب مال بچشد. (1)


____________________
1- تفسیر نمونه، ج 3، ص 37

 

مادران شهدا


کم حرف می زد!
سه تا پسرش شهید شده بودن…
ازش پرسیدم : چند سالته مادر جان؟
گفت : هزار سال!!
خندیدم…

گفت:
شوخی نمی کنم؛اندازه هزار سال بهم سخت گذشته…
صداش می لرزید…

@b.tollab

نکته های ناب کوتاه:

مرحوم آيت الله بهجت میفرمودند :

تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان . می نشینی بگو یا صاحب الزمان . برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان

صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن

شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو “السلام علیک یا صاحب الزمان” بعد بخواب

شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد ، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد . دیگر نمیتوانی گناه کنی ، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی…

و خود امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:

که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مُباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند

@b.tollab

شاخص‌‌های محبوبیت سالک نزد خدا(سلوک عارفانه)

(بدان ای سالک راه خدا!)

پیامبر گرامی(ص) فرمود:

چهار چیز است که خداوند آنها را عطا نمی‌کند، «الا من یحبه» مگر نسبت به کسی که مورد دوستی خدا باشد…

اول «الصمت و هو اول العبادهًْ» (سکوت توأم با تفکر که آغاز عبادت است).

دوم: «و التوکل علی‌الله» حالت توکل به خدا.

سوم: والتواضع (فروتنی در تعاملات اجتماعی).

چهارم: «والزهدفی الدنیا» (و بی‌رغبتی به دنیا)

(جامع السعادات، ج1، ص312). حالت تواضع حالتی است که اگر در انسان باشد، انسان محبوب خدا می‌شود. (1)
___________________
1- اخلاق ربانی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)، ص 143

kayhan.ir

بچه شیعه باس...

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی

عاقبت شگفت انگیز

خیلی ها آرزو دارند که عاقبت به خیر شوند، امّا گاهی برخی افراد بر اساس عملکردهای ناپسند خود عاقبت کارشان به خیر ختم نمی شود. در داستان زیر قرآن کریم یکی از این افراد را معرفی می کند:

خداوند متعال در سوره طه در این مورد می فرماید:

اذْ رَآ نَاراً فَقَالَ لَاهْلِهِ امْکثُوا إِنی آنَست نَاراً لَّعَلی آتِیکم مِّنهَا بِقَبَسٍ اوْ اجِدُ عَلی النَّارِ هُدًی[1]

«هنگامی که موسی (ع) آتشی (از دور) مشاهده کرد، به خانواده خود گفت اندکی مکث کنید که من آتشی دیدم شاید شعله ای از آن را برای شما بیاورم، یا به وسیله این آتش راه را پیدا کنم.»

در این آیه به همسر موسی (ع)، صفورا اشاره شده است و آن در هنگامی است که موسی (ع) مدت قراردادش با شعیب در مدین پایان یافته بود، همسر و همچنین گوسفندان خود را برداشت و از مدین به سوی مصر رهسپار شد، راه را گم کرد، شبی تاریک و ظلمانی بود، گوسفندان او در بیابان متفرق شدند، می خواست آتشی بیفروزد تا در آن شب سرد، خود و خانواده اش گرم شوند، اما به وسیله آتش زنه آتش روشن نشد. در این اثناء همسر باردارش دچار درد وضع حمل شد.

طوفانی از حوادث سخت، او را محاصره کرد در این هنگام بود که، شعله ای از دور به چشمش خورد، ولی این آتش نبود بلکه نور الهی بود، موسی به گمان اینکه آتش است برای پیدا کردن راه و یا برگرفتن شعله ای، به سوی آتش حرکت کرد.[2]

اما این زن با اینکه دختر پیامبر و همسر پیامبر بود بعدها بر اثر هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی از جاده مستقیم هدایت منحرف شده و بعد از وفات حضرت موسی (ع) با وصی و خلیفه آن حضرت، [یوشع بن نون ] به مبارزه برخاست و به همراهی منافقان بنی اسرائیل بر علیه یوشع خروج کرد. امّا یوشع بن نون بر آنان غلبه کرد، عده ای از آنان کشته شدند و عده ای گریختند و صفورا دختر شعیب اسیر شد. اطرافیان گفتند که: ای وصی پیامبر! این زن را مجازات کن! امّا او به صفورا گفت: که در دنیا تو را عفو کردم و در روز قیامت در حضور حضرت موسی (ع) از تو و همراهانت شکایت خواهم کرد.

صفورا با اظهار شرمندگی گفت: واویلا! به خدا سوگند! اگر خداوند بهشت را برای من مباح کند که داخل شوم البته که شرم خواهم کرد که در آن جا پیامبر خدا را ببینم در حالی که پرده او را دریده و بر وصی او خروج کرده ام.[3]

پی نوشت ها

[1] طه/ 10.

[2] تفسير نمونه، ج 13، ص 168.

[3] حياة القلوب، ج 1، ص 301. رياحين الشريعه، ج 5، ص 294.

hawzah.net. منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ آموزه های وحی در قصه های تربیتی، ص: 113

 

اخبار گذشته دانش آینده، درمان دردها و نظم اجتماعی در قرآن

قال‌الامام‌علی(ع): «الا ان فیه علم مایأتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم مابینکم»
امام علی(ع) فرمود: آگاه باشید که دانش آینده، اخبار گذشته و درمان دردهایتان و نظم (فردی واجتماعی) میان شما در قرآن است. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهج‌البلاغه، خطبه 158

حدیث_عشق

 

دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست!

“امام على (ع)”


ڪانال رسمی ، بزرڪَـ و تعاملی همسر آسمانی

کسب رضایت امام زمان (عج)

انسان های عفیف همواره مورد توجه اولیای الهی، به ویژه وجود مقدس حضرت مهدی (عج) قرار می گیرند. زیرا آنان را خدا دوست دارد و رضایت امام زمان (عج) در کسب رضایت خداوند متعال است.

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّف[1]

خدا شخص با حیای خویشتن دار، پاکدامن، با مناعت را- که از مردم تقاضای کمک نمی کند- دوست دارد.

بنابراین عفت پیشه گان، بی تردید محبوب دل حضرت ولی عصر (عج) خواهند بود. ماجرای زیر شاهدی بر این مدعاست.

آیة الله سید باقر مجتهد سیستانی، پدر آیة الله سید علی سیستانی، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر مشهد آغاز می کند. ایشان فرمود: در یکی از جمعه های آخرین، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ی نزدیک آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید. حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و بدنبال آن نور به آن خانه رفتم، خانه ی کوچک و فقیرانه ای بود. از درون خانه نور خیره کننده ای می تابید.

در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم وجود مقدس حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارد و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید به روی آن کشیده بودند. وقتی من وارد شدم و با شوق تمام و اشک ریزان به آقا سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا اینگونه دنبال من می گردی و رنج ها را متحمّل می شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من دنبال شما بیایم! بعد فرمودند: این بانویی است که در دوره بی حجابی (رضا خان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا نامحرم او را نبیند![2]

پی نوشت ها

[1] الكافى، ج 2، ص 112..

[2] گوهر صدف، دفتر تحقيقات مسجد على بن الحسين( ع)..

منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ عفاف سرچشمه زیبایی، ص: 88

hawzah.net

حاج-ابراهیم-همت شادی روحش صلوات...

در مکه از خدا چیزی خواستم ؛ اینکه نه اسیر شوم و نه جانباز . اسارت و جانبازی ایمان زیادی می خواست که من آن را در خود نمی دیدم .
من از خدا خواستم جزء اولیاء خدا قرار بگیرم و درجا شهید شوم…
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
آخر هم این طور شد .
یعنی تا زمان شهادت ، در هیچ عملیاتی بر اثر اصابت گلوله،ترکش و … زخمی نشده بود.

@b.tollab

ویژه ماه مبارک رمضان

هواشناسی اعلام کرد؛

ابرهای رحمت خدا در رمضان، بیست و چهار ساعته، ثانیه به ثانیه در حال باریدن? هستند!

?بیاییم چتر☔ گناه را از روی سر خود برداریم ?تا جانمان خیس باران لطف و رحمت الهی گردد…

 

عوامل بطلان حقیقت روزه(چراغ راه)

قال‌الامام‌الباقر(ع):

«ان الکذبه لتفطّر الصائم و النظرهًْ بعد النظرهًْ و الظلم قلیله و کثیره»


امام باقر(ع) فرمود:

یک دروغ، نگاه (حرام) بعد از نگاه اول، و ظلم کردن چه کم باشد و چه زیاد، موجب از بین رفتن روزه می‌شود. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- وسائل الشیعه، ج 10، ص 165

وظایف روزه داران از زبان پیامبر(ص)

حضرت امام رضا(ع) از پدر گرامی خود و او از پدران بزرگوارش و آنان هم از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود:

یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانه رمضان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) خطاب به ما خطبه مهمی خواند که مضمونش چنین است:


اي مردم!
ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما روی كرده است؛ ماهي كه نزد خدا، بهترين ماه‌هاست و روزهايش بهترين روزها و شب‌هايش بهترين شب‌ها و ساعت‌هايش بهترين ساعت‌هاست؛ ماهي كه در آن شما را به مهماني خدا دعوت كرده‌اند و شما در آن از اهل كرامت خدا شده‌ايد.
نفس‌های شما در آن ثواب تسبيح و ذكر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت. اعمال شما در آن پذيرفته است و دعاهاي شما مستجاب، پس از پروردگار خويش با نيت‌های راستين و دل‌های پاك، بخواهيد كه توفيق روزه اين ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنايت فرمايد. شقي و بدبخت، كسي است كه در اين ماه بزرگ، از آمرزش خدا بي بهره باشد.
دراين ماه با گرسنگي و تشنگي‌تان، گرسنگي و تشنگي روز قيامت را به ياد آوريد. به فقيران و درماندگان كمك و تصدق كنيد. به پيران و كهنسالان احترام و ارج بنهيد. به كودكانتان ملاطفت و مهرباني كنيد. با خويشاوندان ارتباط داشته باشيد. زبان خود را از گفتار ناشايست نگاه داريد.

ديدگان خود را از ديدن ناروا و حرام بپوشانيد و گوش‌های خود را از شنيدن آنچه نادرست است، بازداريد. با يتيمان مردم مهرباني كنيد تا بعداز شما با يتيمان شما مهرباني كنند. از گناهان خود به سوي خدا توبه و بازگشت كنيد. در اوقات نماز، دست‌های خود را به دعا برداريد، زيرا كه وقت نماز، بهترين ساعت‌هاست و در اين اوقات، حق تعالي با رحمت، به بندگانش مي نگرد و اگر با او مناجات كنند، پاسخشان دهد و چنانچه او را ندا كنند لبيك‌شان گويد و اگر از او بخواهند عطا كند و چون او را بخوانند مستجابشان گرداند.


اي مردم!
جان هايتان در گرو اعمال شماست، پس با طلب آمرزش از خدا، آنها را از گرو خارج كنيد.
پشت شما از بار گناهان سنگين است، پس با طول دادن سجده‌ها، آنها را سبك گردانيد و بدانيد كه حق تعالي به عزت خود سوگند ياد كرده است كه نمازگزاران و سجده‌كنندگان دراين ماه را عذاب نكند و در روز قيامت آنها را از آتش دوزخ درامان دارد.


اي مردم!
هر كه از شما روزه دارمؤمني را دراين ماه افطار دهد، نزد خدا پاداش بنده آزادكردن و آمرزش گناهان گذشته‌اش را خواهد داشت. برخي از اصحاب گفتند: يا رسول‌الله! همه ما قادر به انجام آن نيستيم. حضرت فرمود: با افطار دادن روزه‌داران، از آتش جهنم بپرهيزيد، اگرچه به نصف دانه خرما و يا يك جرعه آب باشد.


اي مردم!
هر كه اخلاق خود را در اين ماه نيكو كند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز كه قدم‌ها، برآن بلغزد. هر كه دراين ماه كارهاي غلامان و مستخدمان خود را سبك گرداند، خدا در قيامت حساب او را آسان كند. هر كه در اين ماه از آزار رساندن به مردم خودداري كند، حق تعالي، روز قيامت، خشم خود را از او باز دارد. هر كه در اين ماه يتيم بي‌پدري را گرامي دارد، خدا او را در قيامت عزيز گرداند. هر كه در اين ماه صله رحم كند و با خويشان بپيوندد، خدا او را در قيامت به رحمت خود واصل گرداند و هر كه در اين ماه رابطه‌اش را با خويشان قطع كند، خداوند در قيامت رحمت خود را از او دريغ نمايد. هر كه در اين ماه نماز مستحبي بپا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و كسي كه نماز واجبي بجا آورد، خداوند ثواب هفتاد نماز واجب در ماه‌های ديگر را به او عطا كند. هر كه در اين ماه بسيار بر من صلوات فرستد، خداوند كفه سبك اعمال او را سنگين گرداند. كسي كه در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند، ثواب كسي را دارد كه در ماه‌های ديگر قرآن را ختم كرده باشد.


اي مردم!
درهاي بهشت دراين ماه گشوده است. از پروردگار خود بخواهيد كه آنها را بر روي شما نبندد و درهاي جهنم دراين ماه بسته است، از خدا بخواهيد كه آنها را بر روي شما نگشايد. شياطين دراين ماه در غل و زنجيرند. از خدا بخواهيد كه آنها را بر شما مسلط نگرداند.


علي(ع) مي فرمايد:

در اين حال از جا برخاسته و عرض كردم، اي پيامبر خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست؟


حضرت فرمود:

اي اباالحسن ! برترين اعمال در اين ماه پرهيز از محرمات است.
آنگاه‌گریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعث‌گریه شما شد؟
فرمود:

علی جان،‌گریه من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستاده‌ای فرق سرت به دست شقی‌ترین انسان شکافته می‌شود و محاسن شریف تو خضاب می‌گردد.
امیرالمؤمنین عرض کرد:‌ ای رسول خدا، آیا دین من سالم است؟
رسول خدا فرمود:

آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.
سپس فرمود:

یا علی، قاتل تو، قاتل من است و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزله جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است، خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد،مرا برای نبوت و پیامبری و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.
منبع:(بحار/ ج96/ص157 و 358؛ عیون أخبار الرضا/ ج1/ص؛295 وسایل‌الشیعه ،کتاب روزه)

معارفی از کیهان

برکات ماه رمضان

 

پرسش:

ماه مبارک رمضان نسبت به دیگر ماه‌ها چه ویژگی‌هایی دارد و چه آثار و برکاتی را برای مومنان به ارمغان می‌آورد؟


پاسخ:


1- وجه تسمیه رمضان
لغت شناسان واژه «رمض» را شدت حرارت معنا کرده‌اند، و زمین گداخته و داغ از نور آفتاب را «رمضاء» نامیده‌اند. (مختار الصحاح، ص 277) مناسبت نام رمضان برای روزه این ماه یا به جهت سوز عطشی است که روزه‌دار در این ماه تحمل می‌کند (همان) و یا از آن روست که طبق روایتی از پیامبر اکرم(ص) آثار غذای حرام در جسم روزه‌دار در این ماه می‌سوزد. (وسایل الشیعه، ج 7، ص 172) «رمض» را با ابر و باران آخر تابستان و آغاز پاییز نیز معنا کرده‌اند. (قاموس المحیط) که بارانی سودمند است، و تناسب نام رمضان با روزه اگر به این جهت باشد برای این است که رحمت حق در این ماه مانند باران بر بندگانش فرو می‌ریزد.
بنابر نقلی «رمضان» اسمی از اسامی خداوند نیز هست. (وسایل الشیعه، ج 7، ص 232)


2- ضیافهًْ ‌الله
لغت شناسان در معنای ضیافت گفته‌اند: «ضافه ضیافهًْ» اذا نزل علیه ضیفا» این ماده آن گاه به کار برده می‌شود که کسی به عنوان میهمان وارد بر دیگری می‌شود. (قاموس المحیط، ج 3، ص 171)
بنابراین در اینجا دو نکته ظریف وجود دارد: 1- در معنای ضیافت باید وارد بر دیگری شد و فرق این عنوان با اطعام نیز در همین است: زیرا دادن غذا بدون میهمانی هم صورت می‌پذیرد، مانند اینکه کسی غذایی را به خانه دیگری ببرد. پس میهمانی معنای خاصی از پذیرایی است که ممکن است اطعام هم همراه آن باشد. هرچند غالبا این‌گونه است.
2- در مفهوم ضیافت باید کسی که وارد بر دیگری می‌شود به عنوان میهمانی و به قصد استفاده از امکانات و بخشش‌های صاحب‌خانه در آنجا حضور یابد. بر این اساس، اگر کسی به منظور دیگری به منزل شخصی رفت، ضیافت تحقق نمی‌یابد. بنابراین میهمانی زمانی برگزار می‌شود که شخص کریم فراتر از عنایت و کرامتی که به طور معمول نسبت به دیگران دارد، بخواهد به گونه‌ای خاص از فرد یا گروهی پذیرایی کند و در این پذیرایی آنچه در توان دارد برای میهمانان خود در طبق اخلاص گذارد.


3- جایگاه و منزلت ضیافتگاه
آفریدگار جهان که تمام اجزای مکان‌ها و زمان‌ها برای او یکسان‌اند، از روی مصلحت پاره‌ای از مکان‌ها و زمان‌ها را بر سایر قسمت‌های آن امتیاز ویژه‌ای داده است. شهید اول(ره) در این باره توضیحی دارد که بخشی از آن چنین است: «بنابر مذهب شیعه و بیشتر عالمان اهل سنت، خداوند نخست مکه و سپس مدینه را بر سایر نقاط زمین برتری داده است. پس از آن کوفه، بیت‌المقدس، مدفن امامان به ویژه کربلا و بعد از آن مساجد و نیز مرزهای کشورهای اسلامی و مراکز علم و دانش را فضیلتی خاص بخشیده است. (القواعد و الفوائد، محمد بن مکی عاملی، ج 2، ص 117)
وی سپس اضافه می‌کند: «و همچنین بین زمان‌ها نیز این مراتب و امتیازها وجود دارد، مانند ماه رمضان، جمعه‌ها، روزهای چهارگانه (غدیر، دحوالارض، مبعث، میلاد پیامبر(ص) که در این روزها روزه مستحب است)، شب‌های چهارگانه (اول ماه رجب، نیمه شعبان، عید فطر، عید قربان، ناگفته نماند شب قدر که بهترین شب سال است، در ماه رمضان است) و شب و روزهایی که در آنها غسل وارد شده است.» (همان، ص 125)


البته این موضوع که این فضیلت‌ها به آفرینش این زمان‌ها برمی‌گردد و یا به اعتبار کارهای شایسته و نیکی است که در آن واقع می‌شود، اکنون جای پرداخت به آن نیست و چندان اهمیتی هم در نتیجه بحث ندارد. مهم این است که این زمان‌ها فرصت‌هایی بسیار ارزشمندند که خدای متعال در اختیار بندگان خوب خود قرار داده است تا با استفاده از آن ره صدساله را در یک شب بپیمایند و از خوان کرم و رحمت او بهره‌ای بی‌پایان ببرند.


4- محفل پیامبران
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که خداوند روزه ماه رمضان را تنها بر پیامبران گذشته فرمان داد و بر امت‌های آنان واجب نکرد، پس خداوند این امت را به این ماه برتری داد و روزه آن را بر رسول خدا(ص) و بر امت او واجب کرد. (وسائل الشیعه، ج 7، ابواب احکام ماه رمضان، ح 3) استنباط از حدیث فوق این است که در دوره‌های پیشین، ماه رمضان ضیافت‌کده‌ای با فراخوانده‌هایی محدود بوده است است، ولی در دوره اسلامی این دعوت گسترش یافته و امت محمد(ص) در ضیافتگاه خداوندی به محفل پیامبران راه یافته‌اند.

خاطره یک بسیجی از ‌اشتباه گرفتن شهید زین‌الدین

یکی از بسیجیان لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) این گونه روایت کرده است:

یکی از شب‌ها که نوبت نگهبانی داشتم، بعد از اتمام پستم، خسته و کوفته آمدم به سنگر تا نگهبان بعدی را بیدار کنم. دیدم بیرون چادر کسی خوابیده است. از فرط بی‌خوابی مغزم کار نمی‌کرد. گمانم آمد همان برادری است که نوبتش است. با قنداق اسلحه به پهلویش زدم و خوابش را پاره کردم و گفتم:«پاشو، نوبت نگهبانی شماست.»
آن بنده خدا هم بلند شد، و اسلحه را گرفت و خسته نباشیدی گفت و رفت سر پست. از زور خستگی، اصلا صورتش را ندیدم.
شاید حدود یک ساعت بعد، برادری که باید بعد از پست من نگهبانی می‌داد بیدارم کرد و گفت: «چرا من رو بیدار نکردی؟! پست رو همین طوری ول کردی به امان خدا؟ اسلحه رو کجا گذاشتی؟ الان پاسبخش بیاد، آبرو نمی‌مونه برامون.»
از تعجب خواب از سرم پرید. گفتم: «من به هوای تو، یه بنده خدایی رو بیدار کردم. اونم اسلحه رو گرفت و رفت.»
یاد اسلحه که افتادم، دلم خالی شد. مثل فشنگ از جا پریدم و رفتم سر پست نگهبانی. اصلا امیدوار نبودم کسی را آنجا ببینم، اما دیدم. کنارش که رفتم، قبل از اینکه خودش را بشناسم ، اسلحه خودم را شناسایی کردم. خیالم که راحت شد، تا آمدم حرفی بزنم ، چشمم روی صورت آن بنده خدا قفل شد. اول فکر کردم ‌اشتباه کردم ولی زود مطمئن شدم که ایشان فرمانده لشکرمان ، «آقا مهدی زین‌الدین» هستند.


زبانم نمی‌چرخید که یک کلمه حرف بزنم. از خجالت قلبم می‌خواست بایستد. بماند که با چه زحمتی، آقا مهدی را راضی کردم که اسلحه را به خودم بدهد و برود استراحت کند. اصرار داشت که پست را تمام کند و من بروم استراحت کنم.
ظاهرا ایشان نصف شب از شناسایی برگشته بود. وقتی می‌بیند بچه‌ها توی چادر خوابیدند، برای آنکه خواب آنها را به هم نزند، همان جا بیرون چادر می‌خوابد که از بخت بد، من سر رسیدم و بیدارش کردم.
سردار رحيم صفوي ‌فرمانده سابق سپاه درباره او مي‌گويد: «شهيد مهدي زين‌الدين فرماندهي بود كه هم از علم جنگي و هم از علم اخلاق اسلامي برخوردار بود. در ميدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌هاي جنگ شجاع، رشيد، مقاوم و پرصلابت بود.»
در آبان سال 1363 شهيد زين‌الدين به همراه برادرش مجيد (كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر علي‌بن ابيطالب(ع) بود) جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت سردشت حركت مي‌كنند. در آنجا به برادران مي‌گويد: من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد شديم!
موقعي كه عازم منطقه مي‌شوند، راننده‌شان را پياده كرده و مي‌گويند: خودمان مي‌رويم. حتي در مقابل درخواست يكي از برادران، مبني بر همراه شدن با آنها، برادر مهدي به او مي‌گويد: تو اگر شهيد بشوي، جواب عمويت را نمي‌توانيم بدهيم، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را مي‌توانيم بدهيم.
فرمانده محبوب، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه‌ها و شركت در عمليات و صحنه‌هاي افتخارآفرين، در درگيري با ضدانقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوي گزيند.

kayhan.ir

مال من، یا مال خدا

یکی از شبهات این است: اگر خدا می خواست خودش می داد؟

پس من چرا به کسی بدهم که خدا نخواسته است به او بدهد؟

 

خداوند این شبهه را این گونه نقل می کند:

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ قَال الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَوْ یَشَاءُ اللهُ أَطْعَمَهُ؛

و هنگامی که به آنان گفته می شود از آنچه خداوند روزی شما کرده انفاق کنید، کسانی که کافر شدند به کسانی که ایمان آورده اند می‌گویند: آیا به کسانی اطعام کنیم که اگر خدا می خواست خودش او را اطعام می‌کرد. (یس، آیه 47)


باید توجه داشت که از نظر آموزه‌های قرآنی اولا: همه اموالی که در اختیار ماست مال الله است و ما تنها امانتدارانی هستیم که باید این اموال را برای کمال خودمان و دیگران هزینه کنیم. در همین آیه نیز آمده است که ما گفتیم از آنچه خداوند روزی شما کرده به دیگران بدهید.

 

خداوند در آیه 7 سوره حدید نیز می‌فرماید:

وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ؛

از آن چیزهایی که خداوند شما را در آن چیز خلیفه قرار داده انفاق کنید؛

یعنی پیش از شما دیگران از آن بهره می‌بردند و آنان رفتند و حال شما آن را در اختیار دارید. این مال شما نیست و همان‌طوری که آنان گذاشتند و رفتند، شما هم می‌گذارید و می روید. پس از این مال الهی که به امانت در اختیار شما است انفاق کنید و برای آخرت خود ذخیره نمایید.

 

از این آیه صریح‌تر، آیه 33 سوره نور است که می‌فرماید:

وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَهِ الَّذِی آتَاکُمْ؛ و به آنان از مال الله که به شما داده بدهید.


ثانیا: خداوند در آیاتی از قرآن بیان می‌کند که همین مالی که به شما داده و شما به اعتبار الهی مالک ظاهری این مال شده‌اید، همه این مال را مالک نیستید؛ زیرا بخشی از این مال از همان آغازی که در دست شما قرار می گیرد، مال دیگران است. از همین اموال می توان به بخش خمس و زکات اشاره کرد که از حقوق مستحقان و مقام و منصب امامت است. خداوند می‌فرماید: وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ.؛ در اموال آنها حقی برای سائل و محروم است.(ذاریات ، آیه 19) همین معنا را در آیه 22 سوره ق نیز بیان کرده است.

 


از این آیات به دست می آید که اصولا خداوند مال فقیر و سائل و نیازمند را به شکل مشاع در مال دیگران قرار داده است و اگر کسی حق آنان را می‌دهد از خودش نمی‌دهد، بلکه اگر در این اموال تصرف کند بی آنکه حق آنان را بدهد در حقیقت خیانت در امانت کرده است. پس خداوند روزی همگان را داده ولی کاری کرده تا مردم آزمایش شوند و معلوم شود که آیا اهل امانت هستند یا خیانت؟ اگر کسی مال دیگران را بدهد و حق آنان را ادا کند کاری جز امانتداری نکرده است؛ اما اگر حق آنان را ندهد در حقیقت در امانت خیانت کرده است.


براین اساس لازم است مال مردم خوار نباشیم و حق و حقوق دیگران از جمله خمس و زکات را بدهیم و حقوق مستحقان را ادا کنیم. در روایات آمده است: أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ؛ خداوند عز و جل در اموال ثروتمندان برای فقیران حق را واجب و فرض کرده است. (کافی، ج 3، ص 498)

معارفی از کیهان

مصداق کوثر

پرسش:
چرا سوره مبارکه کوثر را مربوط به حضرت فاطمه(س) دانسته‌اند؟


پاسخ:
در سوره کوثر سخن از اعطای چیزی به نام کوثر به پیامبر گرامی اسلام(ص) است. واژه کوثر در زبان عربی با خیرکثیر و برکت همراه است، یکی از مهمترین تفسیرهایی که در میان مفسران و علمای شیعه درباره مضمون و معنای کوثر وجود دارد، کوثر وجود نازنین حضرت زهرا(س) است که علت این امر به شأن نزول این آیه برمی‌گردد. بنابراین سوره کوثر در راستای تسکین به وجود حضرت رسول(ص) نازل شده است. اما درباره شأن نزول این سوره گفته شده است:
زمانی که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نام‌های عبدالله و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، برای تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند، که در لغت عرب به «مقطوع النسل» اطلاق می‌شود.
کوثر از ریشه کثرت است و بر چیزی اطلاق می‌شود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است(مجمع البیان، ج5، ص 549)


البته آن خیر کثیری که پیامبر(ص) در نتیجه اعطای خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مصداقا مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
برای کلمه (کوثر) در این سوره، معانی متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایی(ره) در المیزان با توجه به معنای آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفی کرده، مناسب‌ترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم(ص) ذکر می‌کند. (المیزان، ج7، ص 370) اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقینا یکی از مصادیق آن، فراوانی نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنی ای پیامبر، به تو، دختری دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگی است، به تو دختری دادیم که اگر همه فضایل و سجایای انسانی را مجسم کنند، زهرا می‌شود.
ای پیامبر، به شکرانه این نعمتی که به هیچ‌کس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است برای بنده و جلالتی است برای خدا!


امام فخر رازی در ذیل این آیه شریفه می‌نویسد:
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانی درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش می‌گوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علی‌بن‌الحسین و محمدبن علی‌ باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد. (التفسیر الکبیر، ج32، ص 122)
آری فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، هزاران جوی زلال و روشن، منشعب است.
حسن ختام این بخش، آن که نزول چنین سوره‌ای و چنین تعبیر بلندی (کوثر)( درباره حضرت فاطمه(س) در عهد جاهلیت عربی که «زن» نه تنها از کم‌ترین حقوق انسانی برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگی بود و دختران، زنده به گور می‌شدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات‌بخش اسلام است. به راستی در کدامین مکتب می‌توان چنین قرب و منزلتی برای زن یافت.

معارفی از کیهان

گفت‌وگوی با خانواده شهید محمدحسین حدادیان


دوست داشت شهادتی نصیبش شود که موج آفرین باشد
منزل جدید محمدحسین تا خانه پدری‌اش فاصله چندانی ندارد. حالا او در حیاط امامزاده علی‌اکبر(علیه‌السلام) چیذر آرمیده است. همانجایی که سال‌ها توفیق خادمی‌اش را داشت و اینک خود زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان شده است. پس از زیارت امام زاده و مزار شهید که هنوز گلهایش تازه‌اند، به منزل شهید حدادیان می‌رویم و پای سخنان والدینش می‌نشینیم.
سرویس سیاسی-

مادر جلیل‌القدر و پدر بزرگوار شهید در طول گفت‌وگو بارها ابراز می‌دارند که ما از شهادت «محمدحسین» خوشحالیم! آنها مفتخرند که محمدحسین در آماج شبهات و افکار و نحله‌های انحرافی، صراط مستقیم ایمان و ولایتمداری و سعادتمندی را انتخاب کرد و در این مسیر نورانی تا شهادت پیش رفت.


تدارک برای آشوب
پدر شهید می‌گوید آشوبگران از حدود 20 روز تا یک ماه قبل از غائله آن شب، اتوبوس و ون آورده بودند که در آنها سنگ‌، بلوک‌های خرد شده، چوب، میله فلزی، قمه و… وجود داشت. افرادی که جلوی منزل سرکرده دراویش بودند، علنا در روز روشن چوب و زنجیر دستشان بود و خود را محافظ آن فرد می‌دانستند. هرکسی جرئت نمی‌کرد از آن کوچه رد شود.
ما خوشحالیم. برنده این ماجرا ما هستیم. ما امتحانمان را پس دادیم. حالا نوبت قوه قضائیه و مسئولان است که با ریشه یابی و ریشه‌کنی اینگونه مشکلات امتحانشان را پس دهند و دل حضرت آقا شاد شود با اقدام و عمل.
گفت‌وگوی قریب به دوساعته خانواده این شهید پر است از بیان ناگفته‌ها. سلوک و سیره محمدحسین مضامین و دقایق شگفتی در خود داشت.


شهادت؛ بزرگ‌ترین آرزویش
گفت‌وگو را با پدر بزرگوار شهید آغاز می‌کنم. آقای فرهاد حدادیان می‌گوید که شهادت بزرگ‌ترین آرزوی محمدحسین بود و اینکه در خدمت ولی فقیه زمانش باشد. از شهادت او خیلی خوشحالیم. محمدحسین پرسنل حقوق‌بگیر هیچ سازمانی نبود اما برای انجام تکلیف در میدان حاضر شد. از لحظه‌ای که شهید شده کارهایش را اصلا ما انجام نمی‌دهیم. کار دارد خدایی پیش می‌رود. عنایت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است.
او ادامه می‌‎دهد: وصیت نامه‌اش در گوشی همراهش بود. آن را دو سال قبل و روز تولدش نوشته بود. درست چند روز مانده به اعزامش به سوریه. درباره پدر و مادر فقط یک خط نوشته بود که اگر اذیتتان کردم ببخشید. در ادامه به حضرت صدیقه طاهره(سلام‌الله علیها) متوسل شده و درباره ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب توصیه کرده.
وقتی پدر شهید ‌اشاره می‌کند که محمدحسین شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) به شهادت رسید، مادرش وارد گفت‌وگو می‌شود و می‌افزاید که هنگام سحر! وقتی که حتی نماز واجب به گردنش نبود.
پدر ادامه می‌دهد که فرزند نازنینش، بچه صادقی بود و مطیع امر رهبر و مادر. خطی هم که می‌گرفت، از رهبر معظم انقلاب بود. سخنرانی ایشان را گوش می‌کرد و همان راهی را که ایشان می‌فرمودند ادامه می‌داد.
پدر شهید می‌گوید اگر مادرش چیزی می‌‎گفت، دست بر سینه‌اش می‌گذاشت و می‌گفت: چشم.
شبی که می‌خواست به خیابان گلستان هفتم پاسداران برود، مادرش گفت؛ آنها اسلحه و چاقو دارند اما آن هنگام استثنائا تنها دست را بر سینه گذاشت بدون اینکه چشم بگوید! سپس ابتدا به هیئت رفت، بعد به آن معرکه. مادر شهید هم درباره این اقدام محمدحسین ابراز می‌دارد که او می‌خواست هم از ولی فقیه اطاعت کند، هم حرمت مرا نگه دارد و دلم را نشکند. مادر شهید اضافه می‌کند کسی «محمد حسین» را ژولیده ندیده بود. همیشه شیک و آراسته بود. بسیار مؤدب بود و حریم نگه دار و دغدغه‌اش فقط ولایت بود.


چهره‌ای خونین که صورت مادر را هم آغشته کرد
مادر کمی هم از نحوه شهادتش می‌گوید که او را به میان خودشان کشانده بودند. هرکس با هرچه داشت… میله در چشمش فرو کرده بودند. صورتش سوراخ سوراخ بود و خون تازه از آن می‌آمد. وقتی صورتم را روی صورتش گذاشتم، صورت من هم آغشته به خون شد. روضه حضرت علی اکبر(علیه‌السلام) در قلب تهران به تصویر کشیده شد. پدر می‌گوید حتی جمجمه‌اش را از پشت سر شکسته بودند.


دوست دارم با صورت خون آلود اربابم حسین(علیه‌السلام) را زیارت کنم
می‌گفت دوست دارم با صورت خون آلود شهید شوم و این‌گونه اربابم را زیارت کنم که چه لذتی دارد. همینطور که مادر شهید می‌گوید، واقعا هم محمدحسین به آرزویش رسید چراکه دراویش داعشی جای جای صورتش را با تفنگ ساچمه‌ای هدف قرار داده بودند. محمدحسین با صورت دلخواهش به زیارت سرور و سالار شهیدان رفت. السلام علیک یا ابا عبدالله… «بسيجي عاشق كربلاست و كربلا را تو مپندار كه شهري است در ميان شهرها و نامي است در ميان نام‌ها. نه، كربلا حرم حق است و هيچ‌كس را جز ياران امام حسين (ع) راهي به سوي حقيقت نيست.» «آري، اگر مي‌خواهي كه حزب‌الله را بشناسي اينچنين بشناس: او اهل ولايت است، عاشق امام حسين(علیه‌السلام) است و از مرگ نمي‌هراسد. سلام بر حزب‌الله»


اخلاص؛رمز موفقیت محمدحسین
مادر می‌گوید؛ خدا گواه است که یک ذره احساس سوز دل نمی‌کنم. خودم تعجب می‌کنم چرا محمد حسین جان؟ عنایت خودت است؟ مادری حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که من این فرزند را به مادر عالم(سلام الله علیها) سپردم. به اصلش سپرده شد. همان اصل هم دارد هدایت می‌کند.
محمدحسین می‌گفت؛ شهادت خیلی زیباست و نصیب هرکسی نمی‌شود. توفیق می‌خواهد اما من شهادتی را می‌خواهم که موج آفرین است و حرکت سازی می‌کند. محمدحسین به شهادتی که دوست داشت رسید.
اینکه محمد حسین به این نحوه به شهادت می‌رسد را به دلیل اخلاص او می‌داند و ابراز می‌دارد که هر عمل انسان اگر مهر اخلاص خورد، باقی است. «محمد حسین» پرتلاش اما بی‌ادعا بود.


ولایت فقیه خط قرمز رفاقت‌ها
مادر درباره اخلاق اجتماعی شهیدش می‌گوید که محمدحسین دستگیری زیادی از افراد نیازمند داشت و برای انجام کارهای خیر ما را هم به مشارکت دعوت می‌کرد. او فعال اجتماعی بود و مشکل و مسئله‌ای پیش می‌آمد، در خط مقدم بود. در همه دوستی‌هایش خط قرمزی به نام ولایت داشت. صمیمانه‌ترین دوستش هم اگر معاندانه با ولایت فقیه زاویه پیدا می‌کرد، رفاقتش با او تمام بود. ولایت فقیه مهم‌ترین خط قرمز زندگی محمدحسین بود و فدای ولایت مطلقه فقیه شد.


حضرت زهرا(سلام الله علیها)مرا می‌خرد
در همین حال بارها تلفن پدر شهید زنگ می‌خورد و او با آرامش به درخواست رسانه‌های مختلف برای حضور در بیت شهید پاسخ مثبت می‌دهد. دوست محمدحسین هم تماس می‌گیرد و پدر شهید پس از صحبت مختصری با وی، گوشی را به من می‌دهد تا قضیه‌ای را روایت کند: یک شب اتفاقی به «محمد حسین» گفتم، تو را کسی نگاه هم می‌کند که بخواهد بخرد؟! پاسخ داد که من دنبال نگاه کسی نیستم. من را حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌خرد. وقتی در معراج شهدا پیکر مطهرش را آوردند، یاد این جمله‌اش افتادم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) او را خرید. با مهربانی تذکر می‌داد و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد. هرچه از او بگویم کم گفتم.
پدر شهید ماجرایی را به مادر شهید یادآوری می‌کند تا آن را روایت کند. مادر شهید می‌گوید: محمدحسین معتقد بود رفتاری که با دراویش داعشی در جلوی زندان اوین شد، متناسب نبود، آنان خواسته‌های دیگری را مطرح و غائله دیگری برپا می‌کنند که همین هم شد.
از مادر شهید می‌خواهم درباره اعزام شهید به سوریه بگوید. می‌گوید محمد حسین چند روز پیش از اینکه به سوریه برود، به من گفت، اگر یک وقت بخواهم به سوریه بروم، نظر شما چیست؟ گفتم عمری است می‌گویم «یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» خندید و گفت: همین را می‌خواستم.


پس از بازگشت از سوریه نسبت به نعمت ولایت شاکرتر شده بود
برای رفتن به جبهه سوریه خیلی زحمت کشید و این در و آن در زد. پس از بازگشتش نسبت به نعمت ولایت خیلی شاکرتر شده بود. می‌گفت؛ مادر خدا نیاورد روزی را که آنچه در سوریه دیدم، در ایران اتفاق بیفتد که ناموس مردم امنیت نداشته باشد و زن و بچه کنار خیابان گرسنه باشند. در گروه‌هایی که عضو بودم، سؤالاتی در این زمینه می‌پرسیدند، نوشتم اگر از هیچ کس خبر نداشته باشم، از پسرم که عزیزترین شخص برای من است، خبر دارم. هرکدام از ما وظیفه و رسالتی داریم اگر پسر من و دیگر رزمندگان و جوانان نروند، دشمن فردا در خاک ماست.
کدام خاک مقدس زیر سر «محمد حسین» قرار گرفت؟
از معراج شهدا خاک مقدسی را که از تفحص حدود 300 شهید ـ به صورت دسته جمعی ـ به دست آمده بود، آوردند و در قبر زیر سر «محمد حسین» گذاشتند. حضرت زهرا
(سلام الله علیها) برایش مادری کردند که بالشی از خاک تفحص 300 شهید زیر سرش باشد.
خودش هم تربت نابی از مرقد امام حسین(علیه‌السلام) داشت که هر چند وقت یکبار آن را باز می‌کرد، آیاتی را می‌خواند و آن را می‌بست


مطالبه خانواده شهیداز قوه قضائیه
مطالبه مادر و پدر شهید از قوه قضائیه ریشه‌یابی و ریشه‌کنی غائله‌ است. کشف دست‌های پشت پرده و افراد وابسته به این جریان‌ها. شرایطی فراهم شود که در چنین مواقعی نیروی انتظامی بتواند شدیدتر برخورد کند و منتظر احکام خاصی نباشد.


محمدحسین شهید شداما «محمد حسین‌ها»بیدار شدند
مادر ابراز می‌دارد که محمدحسین شهید شد اما «محمد حسین‌ها» بیدار شدند. هر «محمدحسینی» که بر زمین افتد، «محمد حسین‌ها» تربیت می‌شوند. راه حق همیشه زاینده است. از شهرهای دیگر می‌آیند و می‌گویند ما پشتیبان شما هستیم. پدر هم خاطرنشان می‌کند که جوانان که به اینجا می‌آیند مرا در آغوش می‌گیرند و می‌گویند چه کنیم تا محمدحسین شویم؟ او دیگر تنها فرزند ما نیست؛ فرزند انقلاب است و باید همه راهش را ادامه دهیم. محمدحسین با شهادتش مزد نوکری مجالس عزای آقا امام حسین(علیه‌السلام) و خدمت‌هایش در بسیج را گرفت. مادر شهید می‌گوید: «فرزندش در زمان خودش وظیفه‌اش را انجام داد و کار را سپرد به دست مابقی سربازان ولایت» به دست همان‌ها که نه پیامبر را دیدند و نه حتی پیر جماران را. تابش نور ولایت را از سیمای سماواتی امام خامنه‌ای دیدند که علمدار نهضت انبیاست و حقیقت را نشانشان می‌دهد. آنها در رکاب ولایت و منتظران ظهورند و می‌خواهند همچون محمدحسین باشند. خط سرخ شهادت ادامه دارد…

kayhan.ir

پاسخ‌های فاطمی(پرسش و پاسخ)

پرسش:
حضرت فاطمه(س) در مواجهه با سؤال‌های متعدد و متنوع مردم چه عکس‌العملی داشتند و چه پاسخ‌هایی را مطرح فرمودند؟
پاسخ:
حضرت فاطمه(س) در مواجهه با سؤال‌های متعدد و متنوع مردم با گشاده‌رویی به استقبال می‌رفتند و به مخاطبان خود می‌فرمودند: هرچه سؤال دارید بپرسید. در اینجا به برخی از اهم پاسخ‌های فاطمی اشاره می‌کنیم:


شیعه عملی
یکی از پیروان اهل بیت(ع) در شهر مدینه، همسرش را خدمت حضرت زهرا(س) فرستاد تا بپرسد وی از شیعیان خاندان پیغمبر(ص) به شمار می آید یا نه؟ حضرت فرمود: اگر به آنچه به شما امر می‌کنیم، عمل کنید و از آنچه شما را از آن برحذر می‌داریم، دوری نمایید، از شیعیان ما محسوب می‌شوید، والا نه. زن پاسخ فاطمه(س) را برای شوهرش نقل کرد و او از شنیدن آن به اضطراب و نگرانی افتاد و با توجه به ضعف‌ها و سستی‌های خود در امور دینی، گفت:‌وای بر من که همیشه در آتش جهنم خواهم بود. همسر مرد، نگرانی و بی‌قراری شوهرش را نزد حضرت فاطمه(س) بازگو کرد. حضرت در پاسخی، دیگر چنین فرمود: به همسرت بگو که چنین نیست که می‌پنداری، شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و تمام دوستان ما و دوستان دوستان ما، و دشمنان دشمنان ما، همگی در بهشت جای دارند. آری، اگر کسی به ظاهر و با زبان، تسلیم ما اهل بیت شود، ولی در واقع در اوامر ما سرپیچی نماید و نواهی را محترم نشمارد، از شیعیان واقعی ما نخواهد بود.
(بحار‌الانوار، ج 65، ص 155)


تعریف عملی ایثار
عرب تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم کمک خواست. پیامبر(ص) به اصحاب خود نگریست که چه کسی او را یاری می‌کند. سلمان برخاست و بیرون رفت تا مشکل آن شخص را برطرف کند، اما دست خالی بازگشت. در راه نگاهش به خانه فاطمه(س) افتاد و با خود گفت: فاطمه(س) سرچشمه نیکوکاری است. درب خانه را به صدا درآورد. فاطمه(س) بیرون آمد و سلمان قصه نیازخواهی عرب تازه مسلمان را به آن حضرت بازگفت. فاطمه(س) فرمود: ای سلمان، سوگند به خداوند که محمد(ص) را به پیامبری برانگیخت، سه روز است که غذایی نخورده‌ایم و حسن و حسین از شدت گرسنگی بی‌قرار شده بودند و هم‌اکنون به خواب رفته‌اند. اما من، نیکوکاری را که در خانه‌ام را کوبید، رد نمی‌کنم. فاطمه(س) پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو بگذارد و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. سلمان گوید:

پس از گرفتن خرما و جو، به سوی منزل فاطمه(س) به راه افتادم و خدمت آن بانوی بزرگوار رسیدم و گفتم:
- مقداری از این خرما و جو را برای فرزندان گرسنه خویش بردارید. فاطمه علیها‌السلام فرمود: «یا سلمان، هذا شی امضیناه لله عز و جل، فلسنا ناخذ منه شیئا»؛ «ای سلمان، این کار را فقط به خاطر خدای تعالی انجام دادیم و چیزی از آن را برای خویش برنمی‌داریم.»
(مستدرک‌الوسائل، ج 13، ص 417)

معارفی از کیهان

در کارهای خدایی اختلاف معنی ندارد

در محضر امام خمینی(ره)

در نجف دوستانی بودند که از ایران آمده بودند به عشق امام و احیاناً کسانی بودند که در ایران نمی‌توانستند بمانند و تحت تعقیب بودند، همه در نجف جمع شده بودند و آنجا، هم تحصیل می‌کردند و هم به مبارزه علیه دولت ایران ادامه می‌دادند، یک مدتی بین این برادرها یک سری اختلاف سلیقه‌هایی بودکه طبعاً منجر شده بود به یک سری برخوردهای لفظی، که این مسئله به گوش امام رسیده بود.
یک روز دیدیم که برای ما - ظاهراً آقا شیخ‌ عبدالعلی بود - پیغام داد که امام دعوت کرده که این برادران بیایند، امام می‌خواهند برادران را ببینند. شاید ما در حدود بیست نفر بودیم که خدمت امام رسیدیم و نشستیم و امام یک سری مطالبی را برای ما فرمودند، امام شاید یک ربع ساعت نصیحت کردند و مطالبی فرمودند که تقریباً یک برنامه عملی برای همه رفقای ما بود که انجام بدهند.
ایشان فرمودند که اصولا چه دسته‌ای در مبارزه پیروز می‌شوند و چه دسته‌ای هستند که ناکام می‌مانند؟ اگر کسانی‌که می‌خواهند کار بکنند، صرفاً سیاسی باشند و کارهایشان هم جز از چارچوب سیاست تجاوز نکند، اینها پیروز نمی‌شوند و ما در تاریخ ایران و فعالیت‌هایی که در ایران شده این مسئله را با تجربه دیدیم؛ کسانی بودند که صددرصد سیاسی بودند و سیاستمدار بزرگی هم بودند، دیدیم که آنها پس از پیروزی، از صحنه سیاست خارج شدند و به کلی فراموش شدند، حتی درمیان مردم و کسانی‌که طرفدار آنها بودند؛

پس کاری که شما می‌خواهید بکنید، اگر صرفاً سیاسی باشد چنین حالتی پیدا می‌کند، ممکن است که برای شما جلوه‌ای داشته باشد و پیش برود، اما این ادامه ندارد. ولی اگر این سیاست و فعالیت‌های سیاسی، منظم بشود به رنگ دین و آن «صبغه‌الله» با آن باشد که سیاست دینی باشد، سیاستی که خدا خواسته باشد، این استمرار پیدا می‌کند و مستمر خواهد بود، چون یک طرفش بسته است به خدا و این همیشگی است، هم به نفع مسلمان‌هاست و هم به نفع آن کسی است که داخل این کار و فعالیت شده، اگر این‌طور شد هیچ‌وقت اختلافی بین شما برادرها پیدا نمی‌شود، برای این‌که کار می‌شود کار خدایی و آن جایی که می‌بینید اختلاف پیدا می‌شود، آن جاهایی است که این حالت از آن گرفته می‌شود. حالت خدایی و برای خدا بودن و بستگی به خدا پیدا کردن. شما که آواره شدید، آمدید بیرون، از پدر و مادر و دوستان و برادران جدا شدید، برنامه‌هایتان باید برنامه‌های خدایی باشد. آن جلسه بسیار روی برادران اثر گذاشت.
* سرگذشت‌های ویژه از زندگی حضرت امام(ره)، ج 1، حجت‌الاسلام محتشمی، ص 36

معارفی از کیهان

هشدارهای عبرت آموز حضرت فاطمه(سلام ا...علیها)

قصه‌های قرآنی با تحلیل و تبیین علل و عوامل و نیز آثار و پیامدهای وقایع تاریخی از منظر خدای علیم و حکیم سرشار از عبرت‌هایی است تا بشر از آنها درس گیرد و به تکرار مصادیق بد و زشت نرود، بلکه بر آن باشد تا با تکرار مصادیق خوب و زیبا جهانی نیک و طیب برای خویش و دیگران بر پا کند.

معصومان(ع) به عنوان اسوه‌های نیک الهی نیز با بازخوانی و تحلیل و تبیین دوران خویش بر اساس همان نظام سنت‌های الهی حاکم بر جهان، جامعه بر آن بودند تا مردمان را نسبت به آن هوشیار سازند و از تکرار بدی‌ها جلوگیری و به تکرار خوبی‌ها مردمان را تشویق و ترغیب کنند.

یکی از مهم‌ترین تحلیل‌گران وقایع و رخدادها در ساختار هستی شناسی، جامعه‌شناسی و روان شناسی قرآنی حضرت فاطمه زهرا(س) است که بر کتاب الله و سنت‌های الهی مسلط و آگاه بوده است و عصر خویش را بر اساس آن تحلیل کرده تا مردمان را به عنوان «انذار دهنده الهی» بر حذر دارد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های فاطمی به برخی از عوامل انحراف مردم عصر پس از پیامبر از اسلام ولایی به اسلام جاهلی پرداخته است.

ادامه »

سؤال از پیامبر(ص) یا نقد ایشان؟

فرق است بین کلمة سؤال و کلمة نقد.

آیا ما می‌توانیم از پیامبر(ص) و امام زمان(عج) سؤال کنیم؟!

نمی‌دانم! آیا می‌توانیم از آنها ایراد بگیریم و نقد کنیم؟! باز هم نمی‌دانم!


این یک بحث قرآنی و جدای از گفتمان‌های سیاسی است. انسان عاقل و دانشمند وقتی می‌خواهد سخنرانی یا اظهارنظر کند،‌ باید عالمانه باشد و در استعمال کلمات که هر کدام معنای خاص خود را دارد، دقت کند وگرنه او متهم به جهالت خواهد شد. حال اگر کسی در رابطه با قرآن و رسول(ص) و اهل‌بیت عصمت(ع) می‌خواهد صحبت کند، باید کاملاً قرآنی و فقیهانه باشد و اگر نمی‌تواند، ثواب سکوت بیشتر و آبرومندانه‌تر است. مثلاً گفته‌اند: ضلالت و غیّ یعنی گمراهی،‌ ولی فرقشان این است که اگر ضلالت راه باشد، غَیّ، شهر ضلالت است؛ اگر هدایت، راه باشد «رُشد»، شهر هدایت است و به همین قیاس.


بنابراین فرق است میان سؤال کردن و نقد کردن.

قرآن فرمود: «یسئلونک» از تو می‌پرسند تو هم برای روشنگری جواب بده. پس، از قرآن و رسول می‌توان سؤال کرد ولی نقد و ایرادگیری چطور؟ مفهوم نقد آن است که در این مورد غلط و اشتباه وجود دارد و منتقد ،قصدجایگزینی و اصلاح غلط را دارد یعنی بالاتر از او می‌فهمد.


هر مسلمانی باید بداند که پیامبر(ص) در سه مورد عصمت دارد:


الف: در مورد گرفتن وحی،

در سوره جنّ آیه 26فرمود: ما وقتی وحی را با جبرئیل بر پیامبر نازل می‌کنیم، آن را تعدادی از فرشتگان همراهی می‌کنند تا به طور خالص به پیامبر ابلاغ شود.


ب: پیامبر (ص) در انتقال امانت وحی به امت،

عصمت دارد و بدون کم و زیاد و بدون ابهام و با یک قرائت به امت می‌رساند. در این راستا خدا فرمود: اگر پیامبر ما (که البته محال است) حتی اگر یک کلمه از خودش بر وحی ما اضافه کند، ما شاهرگش را می‌زنیم :« وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيمِينِ» (حاقه، 44 و 45) و بدانید که هر چه می‌گوید نظر ما را می‌گوید «وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى». (نجم،3)
گفته‌اند در مواردی پیامبر(ص) از مخاطبان اقرار می‌گرفت: «هَل بَلَّغتُ» آیا مطلب را شفاف رساندم؟ آیا بدون ابهام دریافت کردید؟ می‌گفتند: بلی یا رسول‌الله.


ج: پیامبر(ص) در عمل به تمام محتوای وحی،

حتی مستحبات، عصمت دارد. این تعریف عصمت معصوم است. بطور مثال شما به دادگاه مراجعه کردید و او برای دعوای شما، حکم بدوی صادر کرد که حق با شاکی است، البته رأی دادگاه از سخن وزیران هم مهم‌تر و واجب‌الاجراست. حال سؤال این است که آیا می‌توان بر حکم این دادگاه نقد کرد؟ یعنی بگوییم رأی شما غلط و ‌اشتباه است؟ (معنای نقد همین است) پاسخ این است که: بلی. و دادگاه تجدیدنظر یعنی همین. یعنی دادگاه بدوی حکم غلطی صادر کرده، بعد دادگاه تجدیدنظر رأی بدوی را رد یا قبول می‌کند. حال آیا به دادگاه تجدیدنظر، می‌توان نقد کرد و گفت: غلط است؟ بلی، می‌توان گفت و لذا شکایت به دیوان عالی برده می‌شود. اینها معنای کلمه «نقد» است.


دیدگاه قرآن در‌باره نقد پیامبر(ص)
اما سؤال اصلی ما این است که اگر قرآن کریم یا پیامبر و امام زمان(عج) رأی و حکمی دادند می‌‌توان آن را نقد کرد یا نه؟ پاسخ این است که گاهی گفته می‌شود آری! می‌شود نقد کرد زیرا این برجام جاودانه نیست که نتوان نقد کرد ولی برخی می‌گویند نمی‌توان به حکم پیامبر و معصوم نقد کرد، البته می‌توانیم برای رفع ابهام سؤال کنیم ولی نقد جایز نیست.بنده هم نمی‌دانم که این نظریات درست است یا نه.حال نظر قرآن را جویا می‌شویم:
«هیچ مرد و زن مؤمنی را نمی‌رسد که وقتی خدا و رسولش به امری حکم‌ دهند، برایشان اختیار نفی و نقد باشد و هر که خدا و رسول را نقد و عصیان کند، او در گمراهی خیلی روشنی قرار دارد» (الأحزاب/36) (و در نماز می‌گوییم خدایا ما را از ضالّین قرار نده).
در آیه 68 قصص فرمود:

«تدبیر امور و حذف و انتخاب به ارادة خداست و کسی در برابر خدا و رسول و فرشتگان، صاحب هیچ اختیار و چون و چرا و نقد کردن نیست. زیرا انبیاء و فرشتگان به اذن خدا، حرف می‌زنند و کار انجام می‌دهند.»
بنابراین وقتی معصوم و پیامبر(ص) حکمی دادند، این حکم قابل نقد و تجدیدنظر و دیوان عالی و دانی نیست و این رفتار و اعتقاد به نقد، ایستادن در برابر خدا و رسول است.


مردم ایران بویژه مسئولان ما افراد دیندارند و معتقد به قرآن و معصوم هستند، ممکن است آنها بگویند ما نسبت به حکم خدا و معصوم معتقد به نقد نیستیم، منتها کلمة نقد را در غیر موردش به کار برده‌ایم و اینک حرفمان را صریحاً پس می‌گیریم، در این صورت ما دستشان را می‌بوسیم، ولی اگر بعد از این آگاهی باز هم بگویید این نظر ماست و اظهار نظر آزادی بیان است، در این صورت باید به باب موضوع حکم ارتداد مراجعه کرد.

ابوالفضل بهرام‌پور، معارفی از کیهان

 

مردگان؛ آگاه‌تر از زندگان

بر اساس آموزه‌های قرآنی، وفات به معنای «توفی انفس» و گرفتن تمام و کمال روان آدمی است. (زمر، آیه 42) پس مرگ فوت و نابودی نیست، بلکه وفات و گرفتن از سوی خداوند و فرشتگان مامور به توفی است؛ انسان با مرگ از دنیا به عالم برزخ و سپس قیامت می‌رود.(مومنون، آیه 100) پس گویی شخص با چشیدن مرگ (آل عمران، آیه 183) از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر منتقل می‌شود: تنتقلون من دار الی دار
(بحار الانوار، مجلسی، ج 37، ص146).


از نظر قرآن، انسان‌ها پرده‌ای بر قلب خویش می‌کشند که نمی‌توانند حقایق هستی را ببینند حتی اگر از حقایق جهان مادی و محسوس باشد؛ چه رسد که از حقایق جهان غیر مادی و نیمه مادی چون برزخ آگاه شوند؛ زیرا جهان‌های دیگر با چشم دل دیده می‌شود نه با چشم سر. وقتی قلب، زنگار گرفته و یا پرده بر آن باشد، جهان‌های دیگر برای او جهان شهادت نیست، بلکه جهان غیب می‌شود. اما این پرده برای همگان هنگام احتضار و سکرات مرگ کنار می‌رود. (ق، آیات 18 تا 20)

و انسان با حقایق هستی از جمله عوالم غیب آشنا می‌شود و آن را رویت می‌کند و با چشم دل و قلب درمی‌یابد.
پس از مرگ این آگاهی بیشتر و بیشتر خواهد شد. از این رو، علمی که مردگان دارند، علم شهودی نسبت به همه عوالم است. آنان حتی از زندگان نسبت به دنیا و عالم شهادت و محسوس مادی دنیا نیز آگاه‌تر هستند. در روایت است: هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعی از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس حضرت بر دهانه چاه ایستاد و به کشته‌شدگان خطاب کرد و فرمود:

و شما همسایگان و معاصران بدی برای رسول‌خدا بودید، او را از خانه‌اش مکه، بیرون کردید.سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختید، اکنون آنچه را که به من وعده داده است، دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: ‌ای رسول خدا! سخن با پیکرهائی که روح از آنها جدا شده، چه فایده‌ای دارد؟ رسول خدا فرمود: ‌ای پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستی و بین آنها و فرشتگان که با گرزهای آهنین آنها را بگیرند هیچ فاصله‌ای نیست مگر آنکه من صورت خود را این گونه از آنها برگردانم.(بحارالانوار، ج 6، ص 254.)


و در بعضی از روایات آمده: رسول خدا کنار دهانه چاه بدر، سران مشرک را که کشته‌شده بودند، یک‌یک نام برد و فرمود: من آنچه را خداوند به من وعده داده بود دیدم و به حق یافتم، آیا شما هم به آنچه وعده داده شده بودید به حق نیافتید؟ یکی از حاضران گفت :‌ای رسول خدا آیا با مردگان سخن می‌گوئی؟ پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست او است، آنها سخن مرا بهتر از شما می‌شنوند، ولی قدرت بر جواب دادن را ندارند.(احیاء العلوم، غزالی، ج 4، ص 423، کنزالعمال، هندی، ج 10، ص 377)


بر طبق آیات و روایات امامان معصوم(ع) در دنیا و آخرت نه تنها اعمال ما را می‌بینند، بلکه به نیات باطنی ما آگاه هستند و بر اساس آن در قیامت شهادت می‌دهند که عملی را به اخلاص انجام داده‌ایم یا با شرک و ریا و مانند آنها. خداوند می‌فرماید: و بگو هر كارى مى‏ خواهيد بكنيد كه به تحقیق خدا و پيامبر او و مؤمنان (یعنی همان امامان معصوم) در كردار شما می‌نگرند؛ و به تحقیق به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مى‌‏شويد. پس شما را به آنچه انجام مى‏‌داديد، آگاه خواهد كرد. (توبه۱۰۵؛ روایات تفسیری)


آنان در جهان دیگر نیز نه تنها اعمال ما را می‌بینند و سخن ما را می‌شنوند بلکه توانایی پاسخ گفتن را دارند هر چند که کسانی که دلمرده و دل زنگار گرفته‌اند نمی‌شنوند. در زیارت نامه امام رضا(ع) آمده است: إِنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي وَ تَرُدُّ سَلَامِي‌؛ براستی سخنم را می‌شنوی و سلام را پاسخ می‌دهی.
(بحار الأنوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج‌100، ص295.)

معارفی از کیهان

نماز باران و کیفیت خواندن آن

وقتی رحمت الهی(باران) قطع شود و چشمه ها و قنات ها بخشکد و کمبود آب پدید آید، برای نزول رحمت الهی و آمدن باران، نمازمی خوانند. نام این نماز، نماز استسقاء، یا نماز باران است. این نیز، یک درس توحیدی و توجه دادن به قدرت و رحمت الهی است، زیرا در خشکسالی و قحطی و بی آبی، از دست هیچکس، کاری بر نمی آید، تنها خداست که می تواند با فرستادن ابرهای باران زا، رحمت خویش را بر سر مردم بگسترد.

نماز باران یک قدرت الهی
درخواست باران از طریق نماز باران از خداوند، یک درس توحیدی و توجه دادن به قدرت و رحمت الهی است، زیرا در خشکسالی و قحطی و بی آبی، از دست هیچکس، کاری بر نمی آید، تنها خداست که می تواند با فرستادن ابرهای باران زا، رحمت خویش را بر سر مردم بگسترد.

خداوند می فرماید: «قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماءمعین؟»؛[1] بگو:اگر آب شما بخشکد، چه کسی برای شما آب گوارا می آورد؟

توبه سبب نماز باران
بی آبی یک منطقه و نیامدن باران، نشان قهر خدا و گاهی به سبب گناهانی است که مردم جامعه انجام می دهند.

پس توجه به خدا و گریه و التماس و توبه و تضرع، سبب می شود خداوند عنایت کند و کم آبی را برطرف سازد.

نماز باران برای جلب رحمت خداوند است.

علت نیامدن باران
گاهی بی بارانی، نتیجه معاصی مردم و نوعی عقوبت و تنبیه الهی است.

1- غضب خدا
رسول خدا -صلی الله علیه وآله- فرموده است: وقتی خداوند بر امتی غضب کند و عذاب بر آنان نفرستد، نرخ ها گران می شود و عمرها کوتاه می گردد، تجار سود نمی برند و درخت ها میوه نمی دهند و نهرها پر آب نمی شود و باران از مردم قطع می شود و اشرار برآنان تسلط می یابند. [2]

2- ظلم حُکّام
در حدیث دیگری، امام صادق -علیه السلام- فرموده است:

«…و اذا جار الحکام فی القضاء امسک القطر من السماء.»؛[3] هر گاه زمامداران و حاکمان، در دادرسی ستم کنند، باران از آسمان قطع می شود.

3- گناهان
طبق روایات، شیوع گناه، کفران نعمت، منع حقوق، کم فروشی، ظلم و حیله، ترک امر به معروف و نهی از منکر، ندادن زکات و… نیز، گاهی سبب قطع باران می شود.[4]

ادامه »

بهشتی فراتر از آرزوها

از نظر قرآن، هشت بهشت چنان است که نمی‌توان برای آن توصیفی کامل داشت؛ زیرا انسان نمی‌تواند به حقیقت آن برسد؛ درک انسانی محدود است و چون در عالم دنیا و ماده است گرفتار محدودیت‌های آن است. از این رو قرآن ضمن بیان مشابهاتی میان بهشت و زیبایی‌های دنیا به این نکته توجه می‌دهد که مومنان اهل بهشت، نه تنها آنچه را می‌شناسند و می‌خواهند به دست می‌آورند و خدا برای ایشان فراهم می‌آورد، بلکه آنچه را که فراتر از دایره معرفتی و شناختی آنان است به آنها می‌دهد.

خدا می‌فرماید: لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ؛

هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست.(ق، آیه 35)


پس انسان بهشتی هر چه بخواهد برایش حاضر است؛ یعنی هر چه در قلمرو شناختی و آرزوی آن قرار دارد برایش فراهم است؛ اما فراتر و بیش از قلمرو آرزوی اودر آنجا ما برایش فراهم می‌کنیم.
به سخن دیگر، آرزوی هر کسی به اندازه معرفت و شناخت اوست. از همین رو، هر چه بخواهند برایشان هست، اما فراتر از آنها، چیزهایی هست که اصلاً آنان نمی‌خواهند. این نخواستن به سبب آن نیست که خوش ندارند، بلکه چون نمی‌دانند، آنها را نمی‌خواهند؛ اما اگر می‌شناختند و می‌دانستند حتما آنها را نیز طلب می‌کردند.

خدا می‌فرماید :

ما فراتر از دانسته‌ها و خواسته‌ها و آرزوهای آنان عمل می‌کنیم و به آنان چیزهایی می‌دهیم که فراتر از شناخت و آرزو و خواسته‌های آنان است. چنانکه در این باره می‌فرماید:هیچ کس نمی‌داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده ، این پاداش کارهایی است که انجام می‌دادند.(سجده، آیه 17)

پس هیچ کس نمی‌داند چه چیزهایی از چشم روشنی‌ها که نهان از دیدگان معرفتی آنان است، خدا برایشان در بهشت‌ها فراهم آورده است.

در یک حدیث قدسی، پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) از خدای متعال روایت می‌کند:

أَعْدَدْتُ لِعِبَادِی الصَّالِحِینَ، مَا لاَ عَیْنٌ رَأَتْ، وَلاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَلاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ؛

برای بندگان صالح خودم فراهم آورده‌ام چیزهایی را که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و بر قلب بشری خطور کرده است(عوالي اللئالي ، ابن ابي جمهور الأحسائي جلد، 4 صفحه 101)

معارفی از کیهان

توحید افعالی و تفکر قارونی

یکی از مباحث لطیف قرآنی، توحید فعل است. خیلی از مردم در این بخش گرفتار شرک هستند که ظلم عظیم است و خود نیز چه بسا نمی‌دانند.(لقمان، آیه 13)

از نظر قرآن بسیاری از اهل ایمان نیز به همین شرک خفی و اخفی گرفتار هستند: وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌‏آورند جز اینکه با او چیزى را شریک مى‌گیرند. (بقره، آیه 106)


به تعبیر امام حسن عسکری(ع) شرک دارای مراتبی است که گاه اصلا دیده نمی‌شود. چنانکه فرمودند: الإشْراکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَة المُظلِمَةِ؛ شرک‌ورزی در مردم، پنهان‌تر از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک است. (موسوعة سیرة اهل البیت علیهم‌السلام، ج34، ص 133)


کسانی که معتقدند اگر فلانی نبود کارم پیش نمی‌رفت یا می‌گویند اول خدا ، دوم شما؛ گرفتار چنین شرکی هستند. بدتر از آن کسانی هستند که گمان می‌کنند کتابی که نوشته‌اند یا سخنرانی یا اختراع و ابتکاری که داشته‌اند، کار خودشان بوده است. این همان تفکر قارونی است که خدا در دو آیه آن را نقد و ابطال کرده است.

قارون می‌گفت: إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی؛ هر چه دارم صرفا از علم خودم است.(قصص، آیه 78).

بسیاری از مردم نیز این باور را دارند : إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ؛ هنگامی که به او نعمتی از خودمان می‌دهیم، می‌گوید: جز این نیست که آن را به علم خودم به دست آوردم.(زمر، آیه 49)


در حالی که هر چه انسان از اصل وجود و نعمت‌های دیگر دارد، عنایت الهی است: وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ هر چه دارید از خدا است.(نحل، آیه 53)


از نظر قرآن، حتی اعمال انسانی، فعل الهی است؛ زیرا انسان هر کاری از نشست و برخاست مثلا دارد، به حول و قوه الهی است: بحول‌الله و قوته اقوم و اقعد.
براین اساس خدا می‌فرماید: خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ؛ و خدا شما را آفرید و هر آن چیزی که شما عمل می‌کنید و انجام می‌دهید.(صافات، آیه 96)

پس اعمال انسانی از آفریده‌های الهی است نه عمل خود شخص. از همین روست که خدا، مثلا کشتی را که ساخته بشر است به خودش نسبت می‌دهد و می‌فرماید: لَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلَامِ؛ برای خداست کشتی بادبان‌دار بلند جاری در دریا، همچون کوه‌های بلند نشانه‌دار.(الرحمن، آیه 24)


البته این بدان معنا نیست که انسان مجبور است و نباید پاسخگوی اعمال خودش باشد؛ بلکه به این معنا است که هر کاری که انسان با اختیار خود انجام می‌دهد، به نعمت الهی و قوت و حول خداوندی است. پس فکر نکنید که خودتان قوت و قدرتی دارید و می‌توانید تحویل و تحولاتی را داشته باشید و اوضاع را تغییر دهید و کاری را انجام دهید که بی‌حول و قدرت الهی باشد.

معارفی از کیهان

راه‌های سلوک و خودسازی از زبان آیت‌الله بهجت

آنچه درپی می‌آید برگزیده‌ای از دستورالعمل‌های عرفانی و اخلاقی در قالب پرسش وپاسخ از آیت‌الله بهجت(ره) است که برای علاقه‌مندان به سیروسلوک و تهذیب نفس و رسیدن به مدارج بالای عرفانی راهگشا خواهد بود. این مطلب را به نقل از ماهنامه مکتب اسلام شماره 662 تقدیم خوانندگان عزیز می‌کنیم.

1- اولین مرحله سیروسلوک به سوی خدا چیست؟
ج: اینکه حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام.
2- کمال و رشد حقیقی انسان در چیست؟
ج: کمال انسان در عبودیت است و عبودیت؛ ترک معصیت در اعتقاد و عمل است.
3- برای تقرب هرچه بیشتر به خداوند و رسیدن به مقامات عالی معنوی چه باید کرد؟
ج: ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت، کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه، اگرچه هزار سال باشد (اگرچه هزار سال عمر کنی).
4- جنابعالی به کسی که بخواهد ازجهت معنوی به جایی برسد، چه توصیه‌ای دارید؟.
ج: اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد، خواهد رسید.
5- چگونه می‌توان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
ج: اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید، این تمام عرفان است. اگر تمام مردم به همین مقدار که می‌دانند عمل کنند کار درست می‌شود.


6- اگر برایتان امکان دارد، درس اخلاق بگذارید تا ما از وجود حضرتعالی بهتر بهره‌مند شویم؟ یا به ما دستورالعملی بفرمایید؟.
ج: کو عمل‌کننده؟ کو عمل‌کننده آقا؟ یک چیزی به شما می‌گویم که هرجا بروید این است و جز این نیست! بروید، گناه نکنید.
7- فرد کامل و به اصطلاح مرشد در عصر ما چه کسی است؟ اگر امکان دارد معرفی کنید؟
ج: فرد، کامل مرشد در این عصر، ولی عصر(عج) است و طریق رسیدن به ارشاد او ادامه توسلات معلومه است، ازقبیل زیارات ماثوره از روی صدق و با عدم تردید و نمازهای آن حضرت و همه تحیات به خدا و دوستان او.
8- ما چگونه بدانیم که رضایت امام زمان(عج) در چیست که آن را انجام دهیم؟
ج: ما باید حضرت امام‌زمان(عج) را حاضر فرض کنیم. هرجا می‌رود برویم، هرچه می‌کند بکنیم و هرچه را ترک می‌کند ترک کنیم!
و اگر ندانیم، احتیاط را که می‌دانیم و می‌توانیم! ولی گویا ما نمی‌خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم! نه اینکه رضای آن حضرت را نمی‌دانیم و نمی‌توانیم آن را تحصیل کنیم.
9- با این حساب ما که به آن حضرت دسترسی نداریم تا از محضرشان بهره‌مند شویم باید چه کار کنیم؟.
ج: اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم! جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین، از ما راضی است زیرا: «اورع‌الناس من تورع عن‌المحرمات» پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد.
10- از برخی از افراد شنیده شده که به دیدار امام زمان(عج) نائل شده‌اید، چرا ما آن حضرت را نمی‌بینیم؟
ج: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
11- نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم؟
ج: زیاد بگویید: «و ربک‌الغنی ذوالرحمه» (انعام/133): یعنی پروردگار تو، بی‌نیاز و رحمتگر است.
12- برای ازدیاد حب الهی و بالا رفتن مرتبه چه کار کنیم؟
ج: کار آسان و کوچک و مفید، بعد از ملاحظه واجبات و محرمات، «صلوات فرستادن» است؛ صلوات محبت‌آور است و محبت، انسان را بالا می‌کشد.
13- برای محفوظ ماندن از گزند بلایا و گرفتاری‌ها چه کار کنیم؟.
ج: صبح و شام سه بار گفته شود: «اللهم اجعلنی فی درعک‌الحصینه التی تجعل فیها من ترید».
14- برای توفیق نماز شب چه کنیم؟.
ج: با قرائت آیه آخر «کهف» و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می‌شود [قبل از نیمه‌شب به جا آورده شود].
15- در نماز شب و سحرخیزی قدری کسل هستم، لطفا راهنمایی فرمایید؟.
ج: کسالت در نماز شب به این رفع می‌شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن) نشدید، قضای آن را به جا بیاورید. (افق حوزه، شماره 9 به نقل از عرفان در کلام اولیای ربانی، گوهرهای حکیمانه، ذکرهای نجات‌بخش، نفس مطمئنه).

معارفی از کیهان

توکل عبور از سنگلاخ زندگی با خدا

هر چند که بر اساس آموزه‌های قرآن، در همه امور ریز و درشت انسان می‌بایست به عنوان فقیر ذاتی به غنی ذاتی بیاویزد و با توکل بر خدا، گام‌های استوار و راست را در زندگی بردارد، ولی هر چه راه دشوارتر شود، این نیاز شدیدتر می‌شود و جلوه بیشتری می‌یابد.
نویسنده در این مطلب با تحلیل مصادیق و مواردی که قرآن در توکل درباره آنها تاکید داشته نشان می‌دهد که توکل در چه اموری از مرز شایسته‌ها به سوی بایسته‌ها عبور می‌کند و به عنوان یک ضرورت خود را بر تمام زندگی شخص تحمیل می‌کند.


توکل، نیاز همیشگی انسان
از نظر آموزه‌های قرآنی، انسان موجودی فقیر و نیازمند ذاتی به خداوند است؛ (فاطر، آیه ۱۵) به گونه‌ای که اگر دمی به حال خویش رها شود مساوی با نیستی و نابودی است. این حکم اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه آفریده‌های هستی این گونه هستند و بود آنها چیزی جز بود و هستی الهی نیست.
چنین موجودی نیازمند، همیشه چه بخواهد یا نخواهد آویزه‌ای به دیوار هستی خداوند غنی بالذات است، به گونه‌ای که اگر دمی از آن جدا شود به معنای نابودی اوست. از این رو همواره می‌بایست بر دیوار توکل تکیه بزند و اعتماد بر خدا داشته باشد.
با این همه از آنجا که انسانها همانند جنیان، آفریده‌های دارای اراده و اختیار و حق انتخاب هستند، خداوند ایشان را در وادی تکلیف قرار داده تا خود مسیر خویش را برگزینند و با اراده و اختیار و انتخاب خویش، خداوند را تکیه‌گاه زندگی خود قرار دهند. به این معنا که اگر خداوند تکیه‌گاه وجود آنان است، خود ایشان می‌بایست انتخاب کنند که خداوند را در همه امور زندگی خویش تکیه‌گاه قرار دهند و بر او اعتماد کنند یا اینکه دم از استقلال در این حوزه زنند و یا به غیر خداوند اعتماد و توکل کنند.

ادامه »

گواهی زمین در روز رستاخیز

آیه:
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا* وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا* وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا* یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا* بِأَنَّ رَبَّک أَوْحَی لَهَا[i]

ترجمه:
هنگامی که زمین با لرزشش به لرزه درآورده شود،* و زمین (بار) گرانبارش را بیرون آورد،* و انسان می گوید: «آن (زمین) را چه شده؟!»،* در آن روز، آن (زمین) خبرهایش را می گوید؛* به خاطر این که پروردگارت بدان وحی (: الهام) کرده است.

نکته ها و اشاره ها:
1.در این آیات به رستاخیز و حوادث وحشتناک آستانه ی آن، مثل لرزیدن زمین، متلاشی شدن کوه ها و در هم ریختن نظام فعلی جهان به نفخ صور اول، یعنی حوادث پایانی جهان کنونی اشاره شده است؛ «1» و در آیات پایانی، به نفخه ی دوم، یعنی آغاز روز رستاخیز و حضور مردم در آن صحنه برای حساب رسی اشاره می شود.

2.مقصود از زلزله ی رستاخیز، لرزش همه ی زمین است که مثل برخی زمین لرزه های معمولی مقطعی و موضعی نیست.

3.منظور از بیرون ریختن بارهای سنگین زمین چیست؟

مفسران قرآن در این مورد چند احتمال داده اند:

الف) منظور بیرون آمدن مواد مذاب درون زمین است که در هنگام آتشفشان مقداری از آن ها و در آستانه ی رستاخیز همه ی آنها به بیرون پرتاب می شوند.

ب) مقصود بیرون ریختن گنج های درون زمین است که مایه ی حسرت دنیاپرستان می شود؛

ج) منظور مردگانی هستند که با زلزله ی رستاخیز، از درون قبرها به خارج پرتاب می شوند.

البته مانعی ندارد که آیه به هر سه معنا اشاره داشته باشد.

4.هنگام حوادث آستانه ی رستاخیز، انسان های (مؤمن و کافر) به سخن می آیند و با تعجب می گویند: زمین را چه شده که این گونه می لرزد و مواد خود را بیرون می ریزد.

آری؛ این زمین که تا دیروز آرام بود، در رستاخیز به نهادِ ناآرامی تبدیل می شود که همه را به وحشت می اندازد.

 چون برآید آفتاب رستخیز برجهند از خاک خوب و زشت، تیز

5.مقصود از سخن گفتن زمین و بیان اخبار آن چیست؟

الف) زمین به فرمان الهی زبان می گشاید و سخن می گوید و اسرار اعمال نیک و بد انسان ها را آشکار می سازد.

ب) آثار اعمال انسان ها بر صفحه ی زمین ظاهر می شود. اگرچه این آثار امروز برای ما محسوس نیست، ولی همانند اثر انگشت انسان که باقی می ماند، آثار صوتی، تصویری و مانند آنها نیز در زمین باقی می مانند و در رستاخیز نمایان می شوند.

6.در احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که

زمین در مورد تمام کارهای نیک و بد انسان ها گواهی می دهد و حتی روز آن را دقیقاً مشخص می سازد! «1»

و در برخی احادیث از امام علی علیه السلام روایت شده که

در قسمت های مختلف زمین نمازگزارید، زیرا در رستاخیز هر قطعه ی زمین برای کسی که روی آن نماز خوانده گواهی می دهد. «1»

7.در این آیات بیان شده که خدا به زمین وحی می کند که اسرار را آشکار کند و یا بارهای گرانبار خود را بیرون ریزد. مقصود از این وحی، همان الهام تکوینی به زمین است؛ یعنی خدا به زمین اشاره می کند و فرمان می دهد که این کارها را انجام دهد. «2»

آموزه ها و پیام ها:
1.رستاخیز با حوادث دهشتناکی آغاز می شود که انسان ها را به شگفت می آورد! (پس برای آن روز آماده شوید).

2.یکی از گواهان رستاخیز زمین است، که اسرار را آشکار می کند (و از اعمال شما خبر می دهد، پس مراقب اعمال خود باشید).

3.زمین گوش به فرمان وحی خداست.

hawzah.net

 

فرشتگان محافظ و ضرورت مراقبت در گفتار

جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب

عن سُلیمان بن جعفرِ الجَعفری قالْ سَمِعتُ موسی بن جعفرٍ(علیه‌السلام )یَقولْ مَرَّ أمیرالمؤمنین علیُّ بنُ ابی‌طالبٍ(علیه‌السلام) بِالرَّجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکلام فوقف علیه ثم قال یا هذا انک تملی علی حافظیک کتابا الی ربک فتکلم بما یعنیک و دع ما لا یعنیک(۱).


امیرالمومنین (ع) بر مردی گذشت که سخنان بی‌ارزش می‌گفت، حضرت در کنار او درنگ کرد و فرمود:

فلانی، تو برای دو فرشته محافظ خود مطالبی را املا می‌کنی که آنها آن را به نزد پروردگارت می‌برند، پس مطالبی بگو که به دردت می‌خورد و مطالب بیهوده را واگذار.
[سلیمان بن جعفر می‌گوید شنیدم از حضرت موسی بن جعفر (ع) که می‌فرمود: حضرت امیرالمؤمنین (ع) بر مردی عبور کرد که او به فضول کلام سخن می‌گفت.] سخنان زیادی، سخنان بیهوده، سخنانی که برای گوینده و شنونده هیچ سودی به همراه ندارد، داشت اینجور حرف‌هایی می‌زد.
فَوَقَفَ عَلیه، امیرالمؤمنین دارد در راه عبور می‌کند، می‌بیند که یک نفری ایستاده، دارد همین‌طور حرف بی‌خود می‌زند؛ حرف‌هایی که هیچ فایده‌ای بر آن مترتب نیست؛ نه برای گوینده و نه برای شنونده. حضرت ایستاد.
ثُم،َّ قالْ إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ کتاباً إلی رَبِّک [و به آن مرد فرمود:]

تو داری [حرف‌هایت را] املاء می‌کنی بر این دو فرشته‌ای که محافظ و مراقب تو هستند. داری نوشته‌ای را بر اینها املاء می‌کنی؛ تو می‌گویی و اینها هم می‌نویسند.
کلمه به کلمه‌ آنچه که از زبان من و شما خارج می‌شود نوشته می‌شود. این نوشته بعداً ممکن است به ضرر ما تمام بشود. بدانیم چه داریم می‌گوییم.
فتَکَلَّم بِما یَعنیک ، به آن چیزی که برای تو مهم است سخن بگو و زبان باز کن.
وَ دَعْ ما لا یَعنیک ،آنچه که برای تو مهم نیست، گفتنش فایده‌ای ندارد یا ضرر دارد، آن را رها کن. بدان چه داری می‌گویی.
۱) الامالی شیخ صدوق، ص ۸۵
—————-
شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، 22/2/94
*پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

زیارت عاشورا و اعتبار سند آن

زيارت عاشورا با مجموع درس‌هاي عقيدتي، سياسي، فكري و انزجار از دشمنان اهل بيت عصمت و طهارت‌، در حكم محك و معياري است كه سَره را از ناسره جدا می‌كند و تقدم تبرّي است بر تولّي، دعا و نيايش است به درگاه خداوند و درخواست توفيق انتقام از دشمنان و باز تمنّاي اوست كه هر كدام از عبارات آن ارزش‌هايي را ارائه می‌دهد و سر فصل‌هاي غير قابل ترديدي را فرا راه انسان می‌گشايد و می‌تواند آدمي را در پيمودن راه راست و رسيدن به حقيقت‌، راسخ و استوار کند.
اين زيارتنامه توسط امام باقر(عليه‌السّلام)به شيعيان تعليم داده شده است و صرفا يك زيارتنامه جهت عرض ادب ظاهري به محضر امام حسين(عليه السّلام) و ياران ايشان نیست بلكه خود منشوري است كه از هر جهت نوري از آن جلوه‌گر است چرا كه اين صحيفه بهانه‌اي است براي بيان مختصر امّا كامل از اسلام‌شناسي، معرفت‌شناسي، امام‌شناسي، جامعه‌شناسي و انسان‌شناسي.
زيارت حسين بن علي(ع‌) در كتاب‌هاي ادعيه و مزار وارد شده است و در طول سيزده قرن علما و دانشمندان بر خواندن آن در روز عاشورا بلكه در طول سال عنايت خاصّي داشته و همگان را به آن سفارش كرده‌اند.

ادامه »

رمز و راز لقاء خونین محسن حججی

«شهید محسن حججی» یله‌مردی که جهان را بهت زده کرده است. یکی از آنان که تاریخ بشریت را برای همیشه تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. «محسن حججی»، آری جوانی 26 ساله که روزها پیش از اسارت و شهادت، تمام جزئیات صحنه‌ای که قرار است در آن به شهادت برسد را تصویر کرده است: «دست‌هایم بسته است، رو به دوربین ایستاده‌ام، رو به همه شما، حرام‌زاده‌‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم، هیچ ترسی در من نیست» و در عین بی‌ترسی از مرگ، عزیزترینش «علی» را یاد می‌کند تا معلوم شود اگر در آسمان است برای تن‌آسایی و حتی عیش معنوی نیست. بله «اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی در این لحظه‌های آخر که حرامیان دورم کرده‌اند، می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود» بعد شروع می‌کند به گفتن قصه روضه‌های آقا ابا‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام…

ادامه »

امام رضا(علیه السلام) و گسترش تشیع در ایران


حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران به چه میزان در گسترش مذهب تشیع در ایران موثر بوده است؟


پاسخ:


امام رضا(ع) هشتمين امام شيعيان اثني عشري بنا به درخواست و اجبار مأمون، خليفه عباسي مدّتي را در ايران (مرو) حضور يافتند و در اين مدّت عنوان ولايتعهدي مأمون را علي رغم ميل باطني خويش قبول كردند.[1]و اين مدّت مهم‌ترين فصل تاريخي زندگي آن امام همام مي‌باشد.
با توجّه به اينكه تشيّع و محبت به اهل بيت پيامبر(ص) از همان آغاز ورود اسلام و سپس در دوره اموي نفوذ چشمگيري در ايران و بالاخصّ در خراسان داشته ولي به خاطر خفقان موجود شيعيان نمي‌توانستند فعّاليت علني انجام دهند و اين روند تا حضور امام رضا(ع) در ايران ادامه داشت.

حضور امام رضا(علیه السلام) در ايران بدين ترتيب سبب رواج تشيع گرديد:


1. با اينكه مأمون مسير حركت امام از مدينه به مرو را طوري تعيين كرده بود كه امام رضا(ع) از مناطق شيعه‌نشين عبور نكند ولي با اين وجود امام رضا(ع) در بين راه از آبادي‌هایي كه گذر مي‌كردند به ابراز احساسات مردم پاسخ مي‌دادند و پاسخ مسائل‌شان را با سعه صدر بيان مي‌كردند به طوري كه رجاء بن ضحاك مي‌گويد: در هيچ شهري از شهرها فرود نمي‌آمديم، مگر آنكه مردم به سراغ او مي‌آمدند و از او در مورد مسائلشان استفتاء مي‌كردند و معالم ديني‌شان را مي‌پرسيدند و او نيز احاديث زيادي از طريق آباء طاهرينش براي آنها نقل مي‌كرد. (عیون‌الاخبارالرضا، ج2، ص 181)
معروف‌ترين رويداد در اين مسير حركت، خطبه حضرت رضا(ع) در جمع مردم نيشابور بوده كه در آن جمع حضرت با بيان حديث سلسله‌الذهب به حقّانيت خويش و آباء و اجدادش تصريح مي‌كنند و تعداد انبوهي از علماء و طلاّب آن را ثبت كرده و دهان به دهان پخش مي‌كنند. (حیات سیاسی امام رضا(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص144)
عملكرد امام در طول مسير طوري بوده كه مي‌خواستند مردم را نسبت به اجداد خويش و همچنين ارتباطش را با پيامبر(ص) مكرر بيان كنند و اين را ما در رواياتي كه حضرت نقل مي‌كنند كه اغلب از اجداد طاهرينش مي‌باشد، مشاهده مي‌كنيم و لذا مردمي كه با امام آشنا مي‌شدند و با رفتار حاكمان عباسي و اموي و سران قبايل عرب مقايسه مي‌كردند، شيفته امام شده به تشيّع مي‌گرويدند. و اهل بيت(ع) بيشتر شناخته مي‌شدند.


2. مقام علمي امام يكي از مهمترين عوامل گسترش تشيّع به حساب مي‌آيد و همچنين خنثي كننده تمام نقشه‌هاي شوم مأمون. چرا كه مأمون با دعوت از دانشمندان و نخبگان مي‌خواست كه امام در جلسات مناظره شركت كرده و به سؤالاتي كه از طرف علماي اديان و مذاهب طرح مي‌شد پاسخ دهد، البته انگيزه مأمون شكست دادن امام و كاستن از مقام علمي و جايگاه معنوي آن حضرت نزد شيعيان و سايرين بود ولي امام با شايستگي و برتري و سعه صدر به تمام مباحثي كه مطرح مي‌شد با دلايل متّقن و محكم پاسخ مي‌دادند و مباحثي نظير مباحث امامت را پيش مي كشيدند و راه و روش اسلام را درباره حاكميت بيان مي‌كردند. (تحف‌العقول، ترجمه غفاری، ص 513)


3. در پي مهاجرت امام به ايران عده زيادي از فرزندان و نوادگان ائمه(ع) نيز به ايران آمدند و در شهرها و مناطق مختلف و دور افتاده ساكن شدند كه اين امر هم باعث آشنايي مردم با فرهنگ اهل بيت(ع) شد و موجب گرايش مردم به شيعه و گسترش و ترويج تشيّع گرديد. از طرفي هم، مأمون چون خود را طرفدار علويان معرّفي مي‌كرد و فضاي نسبتاً باز نسبت به خلفاي پيش از خود به وجود آورده بود نمي‌توانست مانع از تبليغ و ترويج تشيع و لذا با حضور امام رضا(ع) در ايران و مهاجرت عده‌اي از علويان فرصتي پيش آمده بود كه اكثر مردم ايران و شهرهاي شيعه‌نشين علناً به شيعه و علوي بودن خود افتخار كرده و آن را تبليغ و ترويج مي‌كردند.


4. تأثير ديگر حضور امام در ايران و گسترش تشيع؛ تاکید امام رضا(ع) بر طبق روش و سنّت پيامبر در عمل به عبادات بود. آن حضرت در مدتي كه در خراسان بودند در اجراي عبادات سعي داشتند كه روش و سنّت نبوي(ص) را زنده كنند و لذا وقتي مأمون از امام خواست تا نماز عيد را بخواند حضرت طبق سنّت پيامبر(ص) و بدون تجمّلات شاهانه عمل كردند و تأثير اين مسئله در بين مردم به حدّي بود كه مأمون دستور داد امام را از نيمه راه برگرداندند. (بحارالانوار، ج 49، ص490)


5. در مدّتي كه امام در مرو بودند با ارسال نامه‌هايي به اطراف و سران قبايل و تبيين جايگاه اهل بيت(ع) و بيان برخي مسائل كلامي و اخلاقي كه ميان شيعه و سنّي از مسائل اختلافي بود، مي‌خواستند مردم بيشتر با حقايق دين و قرآن آشنا شده و وحدت بين مسلمين بر قرار شود. لذا اين امر نيز باعث شد تعداد زيادي به تشيّع گرايش پيدا كرده و موجب گسترش تشيع گردد.
بنابراين مي‌توان گفت كه از همان ابتداي ورود امام به ايران حضرت روشي را انتخاب كردند كه خنثي كننده نقشه‌هاي مأمون باشد و لذا با وجود اينكه امام را از مناطق شيعه نشين عبور ندادند ولي باز هم امام در ارتباطي هر چند اندك كه با مردم پيدا مي‌كردند به سؤالات مردم با سعه صدر جواب مي‌دادند و حقانيت اهل بيت(ع) را در مجالس مختلف بيان مي‌نمودند و همچنين با پيروزي امام در جلسات مناظره علمي و عمل نمودن بر طبق سنّت رسول خدا(ص) در عبادات و ارسال نامه‌هايي براي سران قبايل مختلف و تشريح جايگاه اهل بيت(ع) موجب گسترش تشيع در ايران شدند. و همچنين با آمدن حضرت به ايران و ايجاد فضايي مناسب. عده‌اي از علويان نيز عازم ايران شدند و در مناطق مختلف مسكن گزيده و به تبليغ و ترويج علني تشيّع و مكتب اهل بيت(ع) پرداختند كه اين امر نيز باعث گسترش تشيع در ايران گرديد.

معارفی از کیهان

استغفار؛ فکّ رهن نفس

اگر بخواهیم چیزی را از کسی قرض یا امانت بگیریم، باید یا اعتبار داشته باشیم یا آن که چیزی را گرو بگذاریم. این گرو را در عربی رهن می‌گویند. رهان مقبوض، همان گرو ما در دست دیگری است. حال این گرو یا فرشی است یا گوهری یا چیز با ارزش دیگری.


خداوند در آیه 283 سوره بقره می‌فرماید این «رِهَانٌ مَّقْبُوضَهًْ» باید به عنوان «امانت» بماند تا کار تمام بشود و قرضی و مانند آن به صاحب مال برگردانده و حق به حقدار «ادا» شود. آنگاه است که «فکّ رهن» صورت می‌گیرد. واژه فکّ به معنای آزاد کردن چیزی از گرو و رهن در آیه 13 سوره بلد بیان شده است: فَکُّ رَقَبَهًْ؛ آزاد کردن برده ای.


بر اساس آموزه‌های قرآن، نفس انسانی در گرو و رهن اعمالش است. خداوند می‌فرماید: کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهًْ؛ هر کسى در گروِ دستاورد خویش است.(مدثر، آیه 38) در جایی دیگر نیز می‌فرماید: کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ؛ هر انسانی در گرو کارهای خود است. (طور، آیه 21)


پس این اعمال و کارهای ما، نفس و خودمان را گرو می‌گیرد و به عنوان رهن در اختیار خودش دارد. حال اگر این اعمال ما گناه و خطا باشد، ما در گرو گناهان خود خواهیم بود و به طور طبیعی گناه دست و پای آدمی را می‌بندد و اجازه عمل و عزم را از ما می‌گیرد.
در روایت است: مردى خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: اى امیر مؤمنان من از نماز شب محروم شدم، على(ع)فرمود: تو مردى هستى که گناهانت تو را به بند کشیده است.(بحارالانوار، ج83، ص 127؛ ج 87، ص 146 و 152)
انسان باید بداند که گناهان، قیدی سنگین به دست و پای او است. همچنان که گناهان بوی بدی دارند که با استغفار می‌توان از شر آن رهایی یافت و خوش بو شد. در روایات آمده که گناهان بوی بد و نامطبوعی دارند که اهل بصیرت آن را استشمام می‌کنند و متوجه می‌شوند. از این رو امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: تَعَطّرُوا بِالاستِغفَارِ لاَتَفضَحکُم رَوَائحُ الذُنُوبِ؛ خودتان را با استغفار خوش‌بو کنید تا بوی بد گناهانتان شما را رسوا نکند.(بحارالانوار، ج 6، ص 22؛ ج 93، ص 278).
بر اساس سفارش پیامبر(ص) می‌توان با استغفار خود را از شرّ قیود و رهن گناه آزاد کرد. ایشان در خطبه آخرین جمعه ماه شعبان می‌فرماید: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهًْ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ؛ ‌ای مردم جان‌های شما در گرو اعمالتان است پس آن را با استغفارتان آزاد کنید.(وسائل ‏الشیعهًْ، ج 10 ص 314؛ بحار الانوار، ج 96، ص 357).

معارفی از کیهان

 

ملاک مسئولیت در حکومت علی(علیه السلام)

یکی از نکات مهمی که در عین مهم بودن، ظریف و حساس هم هست، این نکته است که حضرت علی(ع) در دوران حکومت خودش برای تعیین و تفویض و محول کردن مسئولیت‌های اجتماعی و سپردن کار مردم به افراد، بیش از آنکه به ظاهر آنها توجه کند و اینکه مثلا فلان فرد حافظ و قاری قرآن، یا حتی مداح و دوستدار آن حضرت است و خودش را خیلی شیفته و مرید مولا می‌داند و با همت صد یا هزار آیه یا دهها سوره قرآن را حفظ کرده است، بیشتر به این توجه داشت که چه کسی کتاب و سوره قرآن را فهم و درک کرده و تشخیص درستی داده است و به موقع و جای خودش به آن عمل می‌کند و به نفع مردم و اسلام به کار می‌گیرد بنابراین، این‌گونه افراد بیشتر در دیدگاه علی(ع) برای انجام مسئولیت‌های اجتماعی در اولویت قرار داشتند.

به طور طبیعی مشخص است که حضرت علی مثلا قاری و حافظ قرآن را تحسین می‌کرد و مورد تایید ایشان بود اما این موضوعات که مانند ملاک‌های ظاهری دیگر، فقط جنبه ظاهری داشت، چیزی نبود که حجت را برای علی بن‌ابی‌طالب تمام کند تا پست‌های حکومتی و مردمی را به این‌گونه‌ افراد بدهد. علاوه بر این، امیرالمومنین(ع) به دنبال این بودند تا به کسانی پست بدهند که به درد مردم بخورند و در واقع عمل‌کننده به آن کتاب مقدس باشند نه فقط حافظ کلماتش باشند. اگر کسی حافظ است باید عامل به قرآن هم باشد. (مانند مالک اشتر یا عمار یاسر یا عبدالله بن عباس و… که در عین شناخت اسلام و قرآن به مرد عمل و کار و جهاد معروف بوده و هستند.)

ادامه »

امیرمؤمنان؛ شهید عاصیان

تحلیلی از علل و چرایی شهادت امام علی(ع)

بی گمان شناخت جریان‌های عصر نخست اسلامی می‌تواند عبرت‌آموز و چراغ راه آیندگان از جمله کسانی باشد که در اندیشه معاصریت حکومت اسلامی هستند و بر آنند تا نظام، دولت و امت اسلامی را بر محور نظام سیاسی ولایی بازسازی کنند و سرمشقی برای جهانیان شده و بستری برای ظهور انتظار حضرت مهدی موعود منجی بشریت (عج) فراهم آورند. نویسنده در این مطلب از زاویه فلسفه سنت‌های الهی به چرایی شهادت امیرمومنان علی(ع) به دست عاصیانی از ناکثین، قاسطین و مارقین پرداخته است.
***
سنت‌های الهی حاکم بر جامعه
در آیات قرآن نگاهی به اجتماع انسانی شده که گویی یک امر اعتباری محض نیست؛ بلکه خود موجودی مستقل یا شبه مستقل است که احکام خاصی بر آن بار می‌شود. پس همان طوری که برای یکایک افراد انسانی احکامی است، برای مجموعه‌ای از این افراد که در یک هماهنگی کامل و در محیطی به نام جامعه هستند و نیازهای متقابل یکدیگر را برآورده می‌سازند، به عنوان یک حقیقت احکام و قوانینی نیز مطرح شده است. به سخن دیگر، اگر برای یکایک اجزا و عناصر یک ساختمان احکامی است؛ برای مجموعه ساختمان نیز احکامی است که خاص آن حالت اجتماعی است.


از همین رو در قرآن، همان طوری که از اجل برای یکایک انسان‌ها و افراد انسانی سخن به میان آمده برای امت نیز اجل بیان شده است. بر همین اساس، اجتماع انسانی در قالب امت‌ها به عنوان یک مجموعه در هم تنیده و مرتبط و پیوسته به هم، حالاتی از تولد، رشد و بلوغ، کودکی، جوانی، پیری و در نهایت مرگ است. خدا می‌فرماید: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ؛ و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‌توانند] ساعتى آن را پس‌اندازند و نه پيش. (اعراف، آیه ۳۴؛ و نیز نگاه کنید: یونس، آیه ۴۹؛ مومنون، آیه ۴۳)


از سنت‌های الهی حاکم بر جامعه سنت عذاب استیصال است. بر اساس این سنت، هرگاه امتی از امت‌های بشری بر خلاف تقوای الهی حرکت کنند و طغیان و عصیان ورزند، پس از اجرای سنت الهی استدراج و امهال، خداوند ریشه آن قوم را با عذابی سخت بر می‌کند و آثاری از وجودشان جز آنچه عبرت آموز برای دیگران است به جا نمی‌گذارد.

علامه طباطبايي درباره سنت استدراج در ذيل آيه 182 سوره اعراف «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» مي فرمايد:

«استدراج در لغت به معناي اين است که کسي در صدد برآيد پله پله و به تدريج از مکاني يا مقامي بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديک شود. لکن در اين آيه قرينه مقام، دلالت دارد بر اينکه منظور نزديک شدن به هلاکت است يا در دنيا و يا در آخرت. و اگر استدراج را مقيد کرد به راهي که خود آنان نفهمند، براي اين است که بفهماند اين نزديک کردن آشکارا نيست، بلکه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است، در نتيجه ايشان با زياده‌روي در معصيت، پيوسته به سوي هلاکت نزديک مي شوند، پس مي توان گفت استدراج تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت‌ها ايشان را از توجه به وبال کارهايشان غافل بسازد.» (ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 8، ص 454)


اما سنت امهال به معنای مهلت دادن به امت است. بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، خداوند متعال براي رعايت يک سلسله مصالحي چون توبه و استغفار و نیز ازدیاد گناه و عذاب و امور دیگری که ما از برخي از آنها ناآگاهيم در عقوبت اهل باطل تعجيل نمي‌کند، بلکه به آنان فرصت و مهلت مي دهد.(آل عمران، ‌آیه ۱۷۸؛ فاطر، آیه ۴۵)بسیاری از امت‌ها و اجتماعات بشری در طول تاریخ پس از سنت‌های استدراج و امهال، از سوی خداوند گرفتار عذاب استیصال شدند که از جمله این اقوام و اجتماعات بشری می‌توان به قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و مانند آنها اشاره کرد. (حج، آیات ۴۲ تا ۴۷)


بر اساس آموزه‌های قرآن، از جمله سنت‌های الهی حاکم بر جان و جامعه انسانی این است که خداوند امت موافق را به سبب عمل یک نفر از ایشان عذاب می‌کند؛ زیرا اگر یک نفر اقدام به عمل قتل به صورت مباشرت می‌کند؛ اما هر یک از آنان موافق این عمل باشد، همه آنها شریک در آن جرم هستند. خداوند درباره قوم ثمود به این نکته توجه می‌دهد که آنان به جرم قتل ناقه صالح از سوی شقی‌ترین آنها گرفتار عذاب استیصال شدند. (شمس، آیات ۱۱ تا ۱۴)


همچنین از سنت‌های الهی این است که نه تنها موافقین عمل بدی را به سبب موافقت، مجازات می‌کند، همچنین ساکتین و بی‌طرفان از آن امت را نیز مجازات می‌کند. خداوند در آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶ سوره اعراف به این سنت توجه می‌دهد که افزون بر عاصیان از امت یهود که در روز شنبه ماهیگیری می‌کردند، ساکتین و بی‌طرفان را نیز مجازات کرده و تنها آمران و ناهیان از منکر توانستند از عذاب استیصال الهی رهایی یابند.

ادامه »

شب قدر

برترین شب، شب قدر، یکی از شب های ماه رمضان، شبی که از هزار ماه برتر است. شب نزول قرآن، تقدیر امور، بخشش گناهان است. شب قدر بزرگترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. شب زنده داران باید تلاش کنند تا غفران الهی در این شب شامل حالشان گردد.

حقیقت شب قدر
«قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است و «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است؛ اما معنای اصطلاحی «قدر»، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن و به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیزی «قدر» نام دارد.

بنابر دیدگاه حکمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ای خاص دارد و هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

شب قدر، شبی است که همه مقدرات سالانه انسان با ملاحظه، اراده، اختیار و قابلیت های انسان تقدیر می گردد. شب قدر یکی از شب های نیمه دوم ماه رمضان است که طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. دراین شب - که شب نزول قرآن به شمار می آید - امور خیر و شر مردم، ولادت، مرگ، روزی، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه ای که در طول سال متناسب با اراده، دعا و قابلیت انسان واقع می شود، تقدیر می گردد. شب قدر، همیشه و هر سال تکرار می شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و بهره برداری از آن در نیکویی سرنوشت یک ساله، بسیار مؤثر است. در این شب، تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می گردد.

ادامه »

توکل بر خدا به سبب فقر ذاتی

یکی از اصطلاحات قرآنی توکل است. خداوند بارها از مومنان خواسته تا در کارهایشان به خدا توکل کنند؛ چرا که خداوند بهترین وکیل‌هاست: حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ (آل عمران، آیه 173)


البته در شرایط سخت این توکل بیشتر مورد توجه و نیاز است؛

زیرا وقتی کاری از هیچ کس ساخته نیست ، تنها امید آدمی به خدایی است که او قدیراست. از این رو، در همین آیه آمده است: الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ؛ همان کسانى که [برخى از[ مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‏اند پس، از آن بترسید.» و [لى این سخن‏] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است».


انسان در هر کاری از جمله ایمان که یک عمل صالح است، باید تنها بر خدا تکیه و توکل کند و بگوید: إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم؛ براستی که بر خداوندی که پروردگار من و پروردگار شما است توکل می کنم.(هود، آیه 56)


اصولا علت اینکه ما نیازمند توکل همیشگی بر خدا هستیم، به سبب همان فقر هویتی و ذاتی ما است که خداوند در آیه 15 سوره فاطر به آن اشاره کرده است. فقیر بر وزن فعیل به معنای کسی است که ستون فقرات ندارد و نمی‌تواند برپای خودش بایستد بلکه نیازمند ستون و تکیه‌گاهی است که به آن تکیه کند تا بایستد. پس وقتی ما در ذات و هویت خودمان فقیر و بی‌ستون فقرات هستیم که بتوانیم بایستیم، دائم نیازمند تکیه‌گاه و ستونی هستیم تا به آن تکیه کنیم. وضعیت ما مانند بوته‌های رز و تاک انگور و پیچک‌ها است که باید تکیه‌گاه داشته باشیم.


پس توکل برخلاف توسل به معنی وسیله‌جویی، همیشگی است و انسان نمی‌تواند بدون توکل بر خدا کاری را انجام دهد و عزم و فعلی داشته باشد. پس چشم امید ما دایم در زندگی باید به خدایی باشد که پروردگار ماست و او غنی حمید بالذات و ما فقیر بی‌ستون هستیم. وضعیت ما همانند بی‌مهرگان است که باید به چیزی تکیه کنیم تا سرپا بایستیم. این تکیه‌گاه فقط خداست. از این رو در آیات قرآن بر واژه «حسب» یعنی او کفایت می‌کند تاکید بسیار شده است: فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ؛ پس اگر روى برتافتند، بگو: «خدا مرا بس است. هیچ معبودى جز او نیست. بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.»(توبه، آیه 129)

معارفی از کیهان

درس‌های عملی از سیره حضرت داود(ع)(پرسش و پاسخ)

پرسش:
 از منظر قرآن سیره عملی حضرت داود(ع) چه درس‌ها و عبرت‌هایی را برای مخاطبین خود به همراه دارد؟


پاسخ:
نام حضرت داود شانزده بار در قرآن آمده است و داستان زندگی و دعوتش در دوازده آیه ذکر شده است. سیمای نورانیش در قرآن‌کریم به اجمال چنین ترسیم شده است؛ شخصیتی دلاور و شجاع، برخوردار از هدایت الهی، دارای کتاب آسمانی (زبور)، خلیفه خدا که از طرف او بین مردم حکم (قضاوت) کند و… او نوزده پسر داشت که در میان آنها یکی از پسرانش حضرت سلیمان(ع) حکومت و مقام علم و نبوت او را به ارث برد، اینک برخی از مهم‌ترین درس‌های عملی زندگی آن حضرت را بیان می‌کنیم:

ادامه »

بلا؛ نعمت یا نقمت؟


امام موسی کاظم(ع) فرمود:

لن تکونوا مومنین حتی تعدوا البلاء نعمهًْ و الرخاء مصیبهًْ و ذلک ان الصبر عندالبلاء اعظم من‌الغفلهًْ عندالرخاء- شما هرگز مومن نخواهید شد مگر آنکه بلا را نعمت به حساب آورید و آسایش و رفاه را مصیبت تلقی کنید. زیرا صبر بر بلا و گرفتاری ارزشمندتر است از غفلت در هنگام آسایش و خوشی. (میزان‌الحکمه، ج1 ص153)


حضرت در فراز دیگری می‌فرماید:

مومن به دو کفه ترازو می‌ماند که هرچه بر ایمان او افزوده می‌شود بلایش فزونی می‌گیرد تا با دامنی پاک از گناه خداوند را ملاقات کند. (همان، ص 155)


فایده سختی‌ها و بلاها
شهید مطهری می‌نویسند: به حکم قانون خلقت، بسیاری از کمالات است که جز در مواجهه با سختی‌ها، جز در میدان مبارزه با حوادث، جز در روبرو شدن با مصائب و بلاها حاصل نمی‌شود. سختی‌ها و بلاها علاوه بر اینکه می‌تواند گوهر واقعی انسان را نمایان کند، بلکه نقش تکمیل کردن و تبدیل نمودن و عوض کردن دارد. همچون کیمیاست که فلزی را به فلز دیگر تبدیل می‌کند. از ضعف، قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می‌آورد. خاصیت تصفیه کردن و خالص نمودن دارد. کدورت‌ها و زنگارها را می‌زداید. خاصیت تهییج و تحریک دارد. هوشیاری و حساسیت به وجود می‌آورد. پس این‌گونه امور را نباید قهر و خشم شمرد. بلکه لطف است در شکل قهر، خیر است در شکل شر، نعمت است در شکل نقمت. (بیست گفتار، ص 206)


بلای بیشتر برای صاحبان ایمان بیشتر
امام صادق(ع) می‌فرماید: هرچه بر ایمان بنده افزوده شود زندگی بر او سخت‌تر و تنگ‌تر می‌شود. آدمی به فراخور خدادوستی‌اش بلا می‌بیند. وقتی خداوند بنده‌ای را دوست داشت او را در بلا غوطه‌ور می‌سازد. ای فلانی ما و شما صبح و شام با آن دمسازیم. عبدالله بن ابی‌یعفور که همیشه بیمار بود، می‌گوید: از دردهایی که به من می‌رسید به امام صادق(ع) شکایت کردم. حضرت فرمود:

ای عبدالله اگر مومن پاداشی را که برای مصیبت‌ها دارد، بداند، آرزو می‌کند که او را با قیچی‌ها تکه‌تکه کنند.


امام ششم(ع) فرمود:

رسول اکرم(ص) را برای صرف غذا دعوت کردند. چون به منزل میزبان آمد، مرغی را دید که روی دیوار تخم می‌گذاشت. بعد از چند لحظه‌ای تخم‌مرغ افتاد و روی میخی قرار گرفت به طوری که نه به زمین افتاد و نه شکست.» پیامبر(ص) از آن منظره تعجب کرد. مرد گفت: «از این تخم‌مرغ تعجب می‌کنی؟ سوگند به آن خدایی که تو را به حق مبعوث کرده، من هرگز بلایی ندیده‌ام. پیامبر(ص) بلند شدند و غذای او را نخوردند و فرمودند: کسی که بلایی نبیند خدا به او نیازی ندارد. (یعنی خدا به چنین شخصی لطف و عنایت نخواهد داشت). (اصول کافی، ج3 ص352-355)


از امام باقر(ع) نقل است:

همانا خداوند مومن را با بلا دلجویی می‌کند چنانکه مرد با هدیه‌ای که از سفر برای خانواده‌اش می‌برد از آنها دلجویی می‌نماید و خدا مومن را از دنیا پرهیز می‌دهد همان‌طور که پزشک بیمار را پرهیز می‌دهد. (همان ص354)


مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گویند:

البلاء للولاء یعنی بلا برای دوستان است. ابتلائات مال اهل ایمان است و هرچه مراتب ایمان شخص بالا رود گرفتاری‌هایش هم بیشتر می‌شود.


پیامبر(ص) فرمود:

یا علی هر که تو را دوست بدارد دچار دشمن می‌شود. هر که مرا دوست بدارد، دچار فقر می‌شود و هر که خدا را دوست بدارد دچار بلا می‌گردد. (مصباح‌الهدی، ص 47)


ناخوش او خوش بود در جان من
جان، فدای یار دل رنجان من
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ
(مثنوی مولوی- دفتر اول، 1777-1778-1570)

محمدمهدی رشادتی، معارفی از کیهان

معیارهای بهترین همنشین از نظر پیامبراکرم(صلی ا....علیه و آله)


ابن عباس روایتی از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه وآله نقل می‌کند که آن حضرت به طور بسیار واضح، آشکار و زیبا درباره همنشین سخن می‌گوید.

ابن عباس می‌گوید:

به پیغمبر اکرم(ص) عرض شد که «قیل یا رسول‌الله! ایُّ الجلساء خیر؟»؛ کدامیک از همنشین‌ها خوب هستند؟ «قال: من تذکرکم الله رؤیته». بر اساس این سخن مبارک، بهترین همنشین در مرحله نخست، کسی است که صرف دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد. با دیدار او به یاد خدا بیفتد، نه اینکه با دیدار او اهرم شهوت تحریک شود و یا غضب انسان فوران کند. البته این از نظر ظاهر است، و الا یک معنای عالی‌تری دارد. این مرحله ابتدایی است که معاشر و مصاحب انسان باید چهره نورانی داشته باشد که با دیدار او به یاد خدا بیفتیم.

ادامه »

مشارکت مردم در سرنوشت خود از منظر قرآن

مشارکت در سرنوشت فردی و جمعی از نظر اسلام، نه تنها یک حق بلکه یک وظیفه شرعی است و عقل و نقل به عنوان ابزارهای شناخت احکام الهی به این مطلب توجه می‌دهد. بنابراین، حضور در امور اجتماعی از جمله انتخابات و تعیین سرنوشت جامعه همانند امر به معروف و نهی از منکر یک تکلیف و وظیفه شرعی است و کسانی که از این مسئولیت شانه خالی می‌کنند، باید در روز قیامت پاسخگوی عدم مشارکت فعال خویش در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه باشند؛ زیرا سرنوشت جمعی انسان همانند کشتی‌نشینان به دست همگی رقم می‌خورد و سعادت و بدبختی انسان‌ها و رهایی از خسران در مشارکت فعال اجتماعی آنان است. در مطلب حاضر اهمیت این موضوع واکاوی شده است.
***
مشارکت اجتماعی، تکلیف شرعی
از نظر قرآن، هر انسانی نسبت به سرنوشت خود و دیگران تکالیف و وظایفی دارد که عدم انجام آن به معنای سقوط و عذاب الهی است؛

زیرا همان طوری که شخص نسبت به سرنوشت خود، مسئول است؛ نسبت به سرنوشت جمعی نیز مسئول است. پس از نظر قرآن و اسلام، نه تنها تعیین سرنوشت جمعی و مدیریت و تغییر آن، همانند تعیین سرنوشت شخصی خویش یک حق الهی است؛ بلکه یک مسئولیت و تلکیف الهی و شرعی هم می‌باشد؛ زیرا انسان هر چند می‌تواند حق فردی و اجتماعی خود را نادیده بگیرد، ولی نمی‌تواند از تکلیف فردی و اجتماعی خویش بگذرد؛

زیرا مسئولیت به معنای بازخواست و پاسخگویی است و شخص باید پاسخگوی هر انتخاب و رفتاری باشد که در حوزه تکالیف و وظایف و مسئولیت‌ها انجام می‌دهد.

ادامه »

«شکر نعمت و کفران نعمت»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح یکشنبه گذشته (۱۳۹۶/۲/۱۰) در ابتدای درس خارج فقه خود در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) به بیان شرح حدیثی تربیتی از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در موضوع «شکر نعمت و کفران نعمت» پرداختند.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR خلاصه‌ای از متن بیانات معظم‌له در این باره را تقدیم مخاطبان می‌کند.

عَن أَبِی عَبدِاللهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً  طُوبىٰ لِلمُتَحابّین فِی الله. (۱)

طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً
 این بسیار مطلب مهمّی است: مسئله‌ی تبدیل نعمت خدا به کفران؛… گاهی خدای متعال نعمتی به انسان داده است؛ فرض بفرمایید نعمت «بیان»، خب نعمتی است؛ میتوان این نعمت را در راه ترویج معارف الهی به کار برد، میتوان هم آن را در جهت عکس به‌کار برد؛ این نعمت را اگر کسی در جهت عکس مقاصد الهی به کار ببرد، کفران این نعمت را کرده، نعمت را تبدیل کرده است به کفر.

فرض بفرمایید داشتن مال دنیا یک نعمت است؛ مال دنیا، نعمتی است که خداوند به بعضی عنایت میکند؛ میتوان با این نعمت، درجات عالیه را کسب کرد -صدقه  داد، انفاق کرد، کسانی را از بدبختی و از هلاکت و گرسنگی نجات داد- میتوان هم بعکس، این پول را در راه‌های فساد، در راه‌های حرام،  در راه اشاعه‌ی محرّمات، در راه افساد خود و دیگران به کار برد؛ این کفران نعمت الهی است.

قدرت و توانایی مدیریّت و احراز مناصب مدیریّتی یک نعمت است؛ یک روزی بود که ما و شما باید همین‌طور در جریان تصمیم مدیران جامعه -که به دشمنان دین و دشمنان کشور وابسته بودند- حرکت میکردیم، بدون اینکه اختیاری داشته باشیم؛ امروز، بسیاری از خود ما جزو مدیران کشور هستیم -در هر بخشی که هستیم، در هر حدّی که هستیم- و قدرت ایجاد مسیر، تغییر مسیر، تصحیح مسیر را خدای متعال به ما داده است؛ خب این یک نعمت است. این نعمت را چه‌جور مصرف میکنیم؟ اگر در جهت خدمت به مردم و هدایت جامعه به آن سمتی که مطلوب دین خدا است این مدیریّت به‌‌کار رفت، خب این شکر نعمت است؛ اگر چنانچه در این جهت به‌کار نرفت، معطّل ماند یا عکسش به‌کار رفت، این کفر نعمت است. گاهی این کفران نعمتها، به‌حدّی است که قابل جبران هم نیست…


۱) امالی طوسی، مجلس اوّل، ص ۲۱

 از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) روایت شده است که حضرت فرمودند: خوشا به حال کسی که نعمت خداوند را به کفران [نعمت] تبدیل نکند و خوشا به حال آنان‌که براى خدا به یکدیگر علاقه دارند.

kHAMENEI.IR

عوامل و موانع استجابت دعا


یکی ازدغدغه‌های همیشگی جامعه ایمانی همواره این است که چرا دعاهایمان به هدف اجابت نمی‌رسد.نوشتارحاضردر مقام بیان این مطلب است که عوامل وموانع استجابت دعا را از منظر آموزه‌های وحیانی تشریح نماید.
***
در اهمیت دعا همین قدر کافی است که خداوند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «بگو: پروردگارم، براي شما ارجی قائل نیست اگر دعاي شما نباشد…» (فرقان ـ 77)


آري؛ محبوب‌ترین اعمـال نزد خـدا دعا کردن است. (كافى، ج 2، ص 468)

خداونـدي که ابراهیم، خلیـل خود را از آن جهت به خوبی یـاد می‌کنـد، و می‌ستاید که «بسیار دعا کننده» بود (هود ـ 75)

و او دعا را شفاي هر دردي قرار داد، و در پرتو دعا بلاهاي زیادي را از ما دور می‌کند. (كافى، ج 2، ص 470)

ادامه »

گشاده رویی؛ صدقه‌ای با فضیلت

در مطلب حاضر نویسنده با تشریح اهمیت گشاده‌رویی از دیدگاه آموزه‌های دینی از خوشخویی و خوشگویی و خوشرویی به عنوان نشانه‌های حسن خلق یاد کرده و بر ضرورت آراسته شدن به این صفات اخلاقی تاکید کرده است.
***
روی گشاده؛ بهترین صدقه
شاد کردن دیگران، هنر دشواری نیست و هزینه‌ای نیز ندارد؛ اما بی‌گمان، سود سرشاری دارد که هیچ خردمندی هرگز از آن نمی‌گذرد. از نظر قرآن، مومن واقعی همواره در دل مسرور است و نشانه‌هایی از سرور در مواجهه با دیگران بر چهره‌اش نشسته است؛ حتی اگر به هر دلیلی غم و اندوهی در دل داشته باشد، هرگز آن را آشکار نمی‌سازد و تنها شادی خودش را با دیگران تقسیم می‌کند، نه آنکه دیگران را تنها در غم و اندوهش شریک گرداند.


انسان‌ها بیش از آنکه به صدقات مالی کسی نیاز داشته باشند، به روی گشاده و خوش او نیاز دارند؛ زیرا عواطف انسانی بسیار قوی‌تر، روشن‌تر و حساس‌تر است؛ این گونه است که انسان‌ها با همه نیاز به لقمه نانی و قرض مالی، گاه عطای تندخو را بر لقایش می‌بخشند و از خیر نیاز می‌گذرند تا عواطف و احساسات خویش را پاس داشته باشند؛ چرا که انسان عزت نفس خویش را هرگز فدای چیزی نمی‌کند و حاضر است بدترین شرایط و سخت‌ترین مشکلات از جمله گرسنگی و تشنگی را تحمل کند، ولی گام بر عزت نفس خود نگذارد و خود را خوار و ذلیل در برابر بندگان و دیگران نکند؛ زیرا خواری را تنها در پیشگاه خدا می‌پسندد ولاغیر.


در فرهنگ و ادبیات اسلامی، صدقات انواع مختلفی دارد که شامل صدقات مالی، امر به معروف و نهی از منکر، ارشاد و هدایتگری، برداشتن مانع از سر راه مردم، کمک به دیگران و مانند آنها می‌شود؛ اما در این میان از نظر اسلام، روی خوش و گشاده، مهم‌ترین و زیباترین و اساسی‌ترین صدقه‌ای است که کسی به دیگری می‌بخشد. از همین رو پیامبر(ص) می‌فرماید: تَبَسُّمُكَ في وَجهِ أخيكَ صَدَقه؛ لبخند زدن تو به روى برادرت صدقه است.(كنز العمّال، هندی، شماره حدیث 16305 )

ادامه »

بزرگان چه جملاتی را زیاد تکرار می‌کردند؟

 


آقای اشتهاردی می‌فرمود:

حضرت امام در درس اخلاق خود چند جمله را تکرار می‌کرد از جمله، هرکس به جایی رسیده است از اول مواظب بوده است و خودرو نمی‌شود مهذب شد.

آقای میانجی این جمله را زیاد تکرار می‌کرد:

شما گناه نکنید، راه را نشانتان می‌دهند، آن مرحوم با این جمله می‌رساند که در تهذیب احتیاج به استاد نیست و استدلال می‌کرد به این حدیث (که هرکس یک عیب خود را اصلاح کند خداوند ده عیب او را به او نشان می‌دهد و اگر ده عیب خود را اصلاح کند صد عیب او را به او نشان می‌دهد).


حضرت آیت‌الله مشکینی این جمله را زیاد تکرار می‌کرد

که به هر آنچه که می‌دانید عمل کنید: اطلب العلم باستعماله ومن عمل بماعلم ورثه الله علم مالایعلم‌، با عمل به علم، آن را بجوی وکسی که به آنچه می‌داند عمل کند‌، خداوند آنچه را نمی‌داند به او می‌آموزد (‌بحار، ج78، ص189)

حضرت آقای بهجت چندجمله را زیاد تکرار می‌کرد از جمله:

استاذک علمک، استادت علم توست.

حضرت علامه طباطبایی دوجمله را زیاد تکرار می‌کرده

اول اینکه ما از کتاب خدا چه می‌فهمیم و دوم اینکه اعتبارات دنیا نوعا وفا نمی‌کند و اگر وفا بکند تا دم قبر است بعد از آن مائیم و ابد ما هستیم که هستیم، آقای حسن زاده می‌فرماید این جمله راچنان می‌گفت که هم خود به بهت می‌رفت وهم حضار.
کانال رسمی آیت‌الله سیدحسن عاملی‌

معارفی از کیهان

انواع نگاه­‌ها به صدقه

افراد در دادن صدقه و انفاقات مالی، دارای چند نگاه و نیت هستند:


نوع اول تاجرانه است. عده­‌ای که از پرداخت صدقه، چشم به برکتی دوخته­‌اند که از پَسِ صدقه در مالشان حاصل می­‌شود. یکی می­‌دهند، تا دوتا به آنها برگردد.


نوع دوم، هوشمندانه و از سر ترس است. کسانی که در پرداخت صدقه، هدف دفع ضرر احتمالی دارند. پرداخت این صدقه وقتی جدی می‌­شود که احتمال ضرر محسوس­تر شود. مصداق شایع آن، سفر و رانندگی در جاده است که تاکنون برای بسیاری از نزدیکان و آشنایان اتفاقات خطرناکی رقم زده و شاید برای ما هم…


نوع سوم، احساسی است، که فوران حسِ ترحمّ آدمی ، انگیزه‌­ای برای پرداخت صدقه می­‌شود. مثلا پس از صرف غذا در گرانترین رستوران و پرداخت مبالغ سنگین برای یک وعده غذا، در راه برگشت، اگر فقیری دیده شود، به­ شرط آنکه رنگ رخسارش از شدت گرسنگی کامل زرد شده باشد، شیشه­ ماشین به اندازه­ 5 سانت پائین می‌آید و هزار تومان به او داده می­‌شود تا بتواند امشب یک قرص نان خالی بخورد.


نوع چهارم، ریاکارانه است. صدقه­‌ای است که برای ابراز قدرت و ثروت هزینه می‌­شود. برخی برای مانور قدرت در بین قشر فقیری که وی را می‌شناسند، به صدقه دادن رو می‌­آورد تا بلکه شأن او را از آنچه هست، پله‌ای بالاتر گمان کنند. البته این صدقه حتی خالی از ثواب است.


اما نوع پنجم، نگاه شریکانه است. کسانی هستند که نه دنبال برکت مال و دفع ضرر احتمالی هستند و نه فوران حس ترحم و هزینه برای قدرت، بلکه از این رو که تنهاخوری را شایسته نمی­‌دانند، بر خود وظیفه و واجب کردند که در پی هر لقمه‌­ای که می­‌خورند، با دیگری شریک باشند. باورشان این است: «تا زمانی که گرسنه‌­ای وجود دارد، سیر خوردن حرام است.»

چون خدای رحمان حکم کرده: «وفی اموالهم حق للسائل و المحروم»(ذاريات آیه ۱۹ ) و در اموال آنها حقّی برای سائل و محروم بود! خوشا به سعادتشان.

هادی چیت­‌ساز.معارفی از کیهان

گوش دادن به غیبت دیگری چه حکمی دارد؟ 

✅ «لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ؛ [حجرات/۱۲] هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید تقواى الهى پیشه كنید كه خداوند توبه‏پذیر و مهربان است!»…
 
غیبت یكی از گناهان كبیره است که انجام آن هتک حرمت کسی است که باید او را مانند عضوی از خانواده خود بدانیم. و در محافظت حقوقش مراقبت نماییم. و کسی که مرتکب غیبت می شود در حق برادر خود خیانت کرده و دین خویش را نابود کرده است:
امام صادق(ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى ‏كند، خوارش نمى ‏دارد، غیبت او را نمى ‏كند، وى را فریب نمى ‏دهد، و از عطایا محرومش نمى ‏كند.[۱]


امام صادق (ع) فرمود: كه پیغمبر(ص) فرموده است: تأثیر غیبت در نابودى دین شخص مسلمان از اثر مرض خوره در درونش سریعتر است.[۲]



ابوذر گوید: پیغمبر(ص) در یكى از نصایحش به من فرمود: اى اباذر، از غیبت كردن بپرهیز زیرا غیبت بدتر از زناست. عرض كردم یا رسول اللَّه چرا چنان است؟ فرمود: براى این كه زناكار اگر توبه و استغفار نماید، خدا توبه‏اش را مى ‏پذیرد. ولى گناه غیبت بخشوده نمى ‏شود مگر این كه صاحبش عفو نماید.[۳]

و چون مومن برادر ماست و ما باید نسبت به حقوق او محافظت داشته باشیم، در جایی که در حق مومنی با غیبت  خیانت می شود، باید به اندازه توانمان واکنش نشان دهیم و از حقوق برادر غائب خود محافظت کنیم. از همین رو در جایی که دیگری غیبت می کند و ما می شنویم، مسئولیت هایی به گردنمان هست. و در صورت انجام این مسئولیت پاداشی نصیبمان می شود:

امام صادق(ع) از پدرانش نقل مى ‏كند: كه در وصیّت پیغمبر(ص) به على(ع) است: اى على هر كه در نزد او از برادر مسلمانى غیبت شود و او قادر بر یارى ‏اش باشد (با ردّ غیبت) و یارى نكند، خدا در دنیا و آخرت او را خوار گرداند.[۴]

 امام باقر(ع) فرمود: هر كه نزد وى از برادر مؤمنش غیبت شود و او به یارى و كمكش بشتابد و از او دفاع كند، خداوند در دنیا و آخرت وى را یارى كند و اگر به كمك و یارى ‏اش نشتابد و از او دفاع نكند با این كه قدرت كمك دارد، خداوند در دنیا و آخرت وى را حقیر و ناچیز گرداند.[۵]


امام صادق(ع) فرمود: كه پیغمبر(ص) فرموده است: هر كه از آبروى برادر مسلمانش دفاع كند، بى ‏شكّ بهشت برایش واجب مى‏ شود.[۶]


در مقام عمل نیز چند نوع واکنش به عنوان نمونه ذکر می شوند:

۱- هنگام غیبت، مسئله‏ دیگری، حرفی و یا موضوعی را طرح كنید و توجه همه را به آن جلب كنید.

۲- هنگام غیبت جوری عكس العمل نشان دهید كه طرف مقابل احساس كند كه رغبت شنیدن ندارید؛ مثلاً اخم كنید نگاهتان را به اطراف معطوف دارید و از این قبیل كارها.
۳- اگر نمی توانید مانع غیبت کننده شوید، در صورت امکان آن جلسه را ترک کنید.
و … .

[۱]. آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام، ص: ۲۰۰.
[۲]. همان.
[۳]. همان.
[۴]. آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام ،ص ۲۰۷.
[۵]. همان.
[۶]. همان.
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

 @pasokhgoo1

درمان بیماری روحی ازشهید نواب صفوی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

در مورد علاج و درمان بیماری روحی از شهید سید مجتبی نواب صفوی سوال شد،

شهید نواب صفوی قلم به دست گرفت و این نسخه را تجویز کرد:

گل درخت سخاوت و مغز حبه صبر و برگ فروتنی را به ظرف یقین بریزد و با وزنه حلم آنها را بکوبد و به هم مخلوط کند

و آن را با آب خوف از خدای متعال خمیر کند و با جوهر امید رنگ بزند و در دیگ عدالت بجوشاند،

بعد از آن در جام رضا و توکل صاف کند و داروی امانت و صداقت را با آن مخلوط نماید

و از شکر دوستی آل محمد (ص) و شیعیان ایشان به مقدار کافی بر آن بریزد و چاشنی تقوی و پرهیزکاری بر آن اضافه نماید

و هر روز با ذکر خدا در پیاله توبه قدری از آن بنوشد تا بهبودی حاصل کند و پیکر انسانیت داشته باشد .

تقاضا می شود به خواندن تنها اکتفا نشود، بلکه جامه عمل به آن پوشانده شود، ان شاا… سلامتی حاصل گردد.

والسلام

سید مجتبی نواب صفوی

درمان بیماری روحی ازشهید نواب صفوی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

در مورد علاج و درمان بیماری روحی از شهید سید مجتبی نواب صفوی سوال شد،

شهید نواب صفوی قلم به دست گرفت و این نسخه را تجویز کرد:

گل درخت سخاوت و مغز حبه صبر و برگ فروتنی را به ظرف یقین بریزد و با وزنه حلم آنها را بکوبد و به هم مخلوط کند

و آن را با آب خوف از خدای متعال خمیر کند و با جوهر امید رنگ بزند و در دیگ عدالت بجوشاند،

بعد از آن در جام رضا و توکل صاف کند و داروی امانت و صداقت را با آن مخلوط نماید

و از شکر دوستی آل محمد (ص) و شیعیان ایشان به مقدار کافی بر آن بریزد و چاشنی تقوی و پرهیزکاری بر آن اضافه نماید

و هر روز با ذکر خدا در پیاله توبه قدری از آن بنوشد تا بهبودی حاصل کند و پیکر انسانیت داشته باشد .

تقاضا می شود به خواندن تنها اکتفا نشود، بلکه جامه عمل به آن پوشانده شود، ان شاا… سلامتی حاصل گردد.

والسلام

سید مجتبی نواب صفوی

پاکی چشم و برکات آن

پیوند: http://valiasr.whc.ir/


پیامبر اکرم(ص) فرمود:

کل عین باکیه یوم‌القیامه الا ثلاث اعین:

عین بکت من خشیه‌الله و عین غضت عن محارم‌الله و عین باتت ساهره فی سبیل‌الله. همه چشم‌ها روز قیامت گریانند مگر سه چشم:

1) چشمی که از ترس خدا گریه کرده است.

2) چشمی که به خاطر نگاه نکردن به حرام بسته شده است.

3) چشمی که برای رضای خدا شب را تا به صبح بیدار مانده است. (فرهنگ سخنان پیامبر اکرم(ص)، ص267)

از جمله گناهان خطرناک نگاه‌های حرام است. منشأ این ناهنجاری و بیماری، در اصل بی‌تقوایی و از نظر روانشناختی صفت تنوع‌طلبی و خواسته‌های سیری‌ناپذیر دل است که چنانچه مهار نشود، پیامدهای ناگواری در پی خواهد داشت.

آسیب‌های نگاه حرام
نگاه حرام از حیث فردی و اجتماعی آسیب‌های فراوانی به جای می‌گذارد، از جمله: در دنیا ابتدا موجب افزایش هوس‌ها و تحریک شهوت‌ها می‌شود و سپس فساد و گناه در پی داشته و کم‌کم زمینه‌های فروپاشی خانواده‌ها را فراهم می‌سازد. از لحاظ روانشناختی غفلت از خدا و حسرت دائمی در شخص پیدا می‌شود و در آخرت نیز گرفتار خشم خدا و پر شدن چشمانی گناهکار از آتش خواهد شد. و به این ترتیب به فرموده امیرالمومنین(ع) انسان در دام شیطان قرار می‌گیرد. العیون مصائدالشیطان. (میزان‌الحکمه، ج2 ص999)

برخی بزرگان ما آنقدر تمرین کرده بودند که چشم به هنگام برخورد با نامحرم خود به خود فرو می‌افتاد. شهید مطهری از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کند که من حتی اگر در خواب هم نامحرم ببینم، چشم می‌پوشم. حجت‌الاسلام مسعود عالی می‌نویسد: از یکی از شاگردان آیت‌الله حاج‌آقا رحیم ارباب شنیدم که می‌گفت: آقای ارباب قسم می‌خورد که من حدود نود سال عمر از خدا گرفتم و یک نگاه حرام در زندگی نداشتم. این چشم‌ها روز قیامت خوش و خندان هستند: ضاحکه مستبشره (عبس/ 39)

منظور از چشم‌پوشی از حرام، هر نگاه حرامی است. داخل خانه مردم را هم بی‌اجازه نباید نگریست. نامه یا دفتر خاطرات خصوصی کسی را نیز بدون اجازه نمی‌توان خواند. کسی داشت نامه‌ای به دوستش می‌نوشت. دید شخصی که کنار اوست، دارد زیرچشمی نگاه می‌کند، نویسنده بدون اینکه چیزی بگوید، نوشت: دوست عزیزم، می‌خواستم یک مطلبی برایت بنویسم، ولی چون فضولی دارد نگاه می‌کند، دیگر نمی‌نویسم. آن شخص کناری عصبانی شد و گفت: چرا تهمت می‌زنی؟ (سرنوشت انسان، ج2 ص278)

آیت‌الله مجتهدی تهرانی می‌گوید:

«من به خانواده‌ام می‌گفتم که: ما پنجاه سال پیش به مدت شش سال در یک خانه‌ای مستاجر بودیم. در این مدت هرگز من زن صاحبخانه را ندیدم نه عمدا و نه سهوا. شما هم باید اینطور باشید اگر در خانه‌ای نامحرمی هست، دقت کنید دقت کنید.

در حدیث داریم:

نگاه به نامحرم تیری است از تیرهای شیطان اگر کسی از ترس خدا روی برگرداند، خداوند به او ایمانی می‌بخشد که شیرینی آن را در قلبش می‌یابد. البته نگاه نکردن به نامحرم فقط شامل مردها نمی‌شود بلکه زن‌ها نیز باید به مردان نگاه نکنند.» (در محضر مجتهدی ج1 ص178)

در روایتی پیامبر(ص) می‌فرماید: غفوّا ابصارکم ترون العجایب. چشم‌های خود را از حرام فرو بندید تا شگفتی‌ها ببینید. (میزان‌الحکمه ج2 ص999)

پاداش اجتناب از حرام


نقل می‌کنند:

در مدینه مرد پارچه‌فروشی که از او بوی خوشی همیشه به مشام می‌رسید، می‌گفت: روزی یک زن و کنیز همراه او به بهانه تحویل پارچه‌ها و گرفتن پول آن مرا به خانه خود بردند. بعد از پذیرایی، زن حجاب از سر برداشت. بسیار زیبا بود. کنارم نشست و با نهایت نرمش مرا به خود دعوت می‌کرد. نزدیک بود تسلیم او شوم که

ناگاه الهامی از غیب این آیه را برایم تلاوت کرد:

و اما من خاف مقام ربه و نهی‌النفس عن الهوی فان الجنه هی المأوی. و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوس دور ساخت، بهشت جایگاه اوست. (نازعات/40)

به خود لرزیدم و تصمیم گرفتم دامن آلوده نکنم. لذا به خواسته‌اش بی‌توجهی کردم. دست و پایم را بستند و آن‌قدر زدند تا خون از بدنم جاری شد. نقشه‌ای کشیدم. فریاد زدم راضی شد. به بهانه‌ای به دستشویی رفتم و خود را به نجاست آلوده کردم. آنها از من فراری شدند و من نیز از درب فرار کردم. در کنار آبی بعد از شست‌وشوی خود و لباس‌هایم، ناگاه شخصی آمد و لباس‌های نیکویی به من داد که بپوشم و بعد بوی خوشی به آنها مالید و گفت:

ای پرهیزگار، چون پا روی نفس خود نهادی و از آتش دوزخ ترسیدی تو را از این بلا نجات دادیم. دل خوش‌دار که این لباس هرگز کهنه و چرک نمی‌شود و این بوی خوش هیچ وقت از بین نمی‌رود. لذا از آن روز تاکنون نه لباسم چرک شده و نه بوی خوش آن برطرف گردیده است. (هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 370)

علی‌(ع) می‌فرماید:

هرگاه یکی از شما زنی را دید و از او خوشش آمد، برود و با همسر خود همبستر شود. زیرا آنچه دیده است در همسر خود او نیز هست. شیطان را به دل خود راه ندهد و چشم خود را از آن زن برگرداند و اگر زن ندارد دو رکعت نماز بخواند و بسیار حمد خدا گوید و بر پیامبر و آل او صلوات فرستد و آنگاه از خدا مسئلت کند که از فضل خویش عطایش فرماید. خداوند از روی مهر و رأفت خود نیاز او را برطرف خواهد کرد. (میزان‌الحکمه، همان ص 1001)

* محمدمهدی رشادتی معارفی از کیهان

فتح مکه با رحمت و تسخیر دل‌ها

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

وقتی سپاه اسلام به نزدیکی مکه رسید، «سعد بن عباده» که پرچم سپاه اسلام را در دست داشت، این شعر را می‌سرود:

«الیوم یوم الملحمه، الیوم تستحل الحرمه، الیوم اذل‌الله قریشاً» امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می‌شود، امروز روز ذلت قریش است.»

حضرت محمد(ص) از شنیدن این سخن، بسیار ناراحت شدند و برای اینکه ياس و ناامیدی در میان مردم مکه راه نیابد، بلافاصله فرمودند:

«الیوم یوم المرحمه، الیوم اغرالله قریشاً، الیوم یعظم الله فیه الکعبه» امروز روز رحمت است، امروز روز عزت قریش است، امروز روزی است که خداوند به کعبه عظمت بخشید.

سپس سعد را از مقام خود عزل کردند و امام علی(ع) را به جای او منصوب نمودند. سرانجام ارتش اسلام با پرچمداری امام‌علی(ع) و شعار رحمت، وارد مکه شد. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- سیره ابن هشام، ج 4، ص 49

حسرت لحظه‌ها را کی خواهیم خورد؟

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

کسی که دنیای خود را عوض می‌کند اولین سخنی که بر زبان او جاری می‌شود

رب ارجعونی؛ خدایا مرا به دنیا برگردان (مومنون/99) است.

با خروج روح و آشکار شدن تمام حقایق، او جایگاه خود و اعمال خود و عاقبت خود و حقیقت اشیاء و شدت خسارت و وسعت اشتباه و کیفیت وحشتناک خطای خود را کاملا می‌بیند و می‌گوید:

ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون؛

پروردگارا ديديم و شنيديم، ما را بازگردان تا كار شايسته كنيم چرا كه ما يقين آوردیم (سجده آیه ۱۲)

به تعبیر امیرالمومنین:

فغیر موصوف ما نزل بهم؛ یعنی نمی‌توان توصیف کرد که آنها به چه بلایی گرفتار شدند(نهج البلاغه؛ خ 109)

حضرت امیر با اینکه امیر بیان است ولی حال آنها را غیرقابل توصیف می‌داند.

فردی که زندگی خود را با اشتباه سپری کرده حاضر است دنیا و مافیها را فدیه بدهد تا او یک لحظه به این دنیا بیاید ،چون آنجا می‌فهمد که در یک لحظه دنیا، می‌توان قیامت برپا کرد اما اجازه نمی‌دهند و

می‌گویند:

و لات حین مناص ؛ (چه سود) که زمان، زمان فرار نبود. (سوره ص آیه۳)

از اینجا معلوم می‌شود که ما از زمان و وقت و لحظه‌ها گرانتر چیزی نداریم ،

چون در این دنیا چیزی وجود ندارد که قیمت آن دنیا و مافیها باشد،

لذا اهل برزخ و اهل محشر،این معامله را آرزو می‌کنند؛ پس قدر لحظه‌ها را بدانیم.

شهید اول می‌فرماید:

(و من الخسران صرف العمر فی المباحات) گذراندن عمر در کارهای مباح زیانکاری است.

ضرب المثلی است که می‌گوید همه به وقت نگاه می‌کنند ولی وقت به هیچ کس نگاه نمی‌کند.

به تعبیر حافظ:

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

و به تعبیر یکی از عرفا:

من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش

‌ای زفرصت بی‌خبر در هرچه هستی زود باش

کانال رسمی آیت‌الله سید حسن عاملی

https://telegram.me/seyed_hasan_ameli

معارفی از کیهان

شش وصیت کاربردی به شیعیان

پیوند: http://valiasr.whc.ir/


امام صادق(ع) به یکی از شاگردانش به نام مفضل فرمود:

تو را به شش چیز وصیت می کنم که آنها را به شیعیان من برسانی،


مفضل عرض کرد؛ ای آقای من آنها چیست؟ حضرت فرمود:


1- پرداخت امانت به هر کس که امانتی به تو داد.

2- برای برادرت بخواهی، آنچه را که برای خود می خواهی.

3- بدان که کارها سرانجامی دارد، از سرانجام آنها برحذر باش.

4- کارها حوادث ناگهانی هم در پیش دارد، از آنها نیز برحذر باش.

5- بپرهیز از رفتن بر بالای کوهی آسان که سرازیریش در بازگشت دشوار و مشکل است.

6- به برادرت وعده ای مده که وفای به آن وعده در اختیار تو نیست. (1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف العقول، ص 367
معارفی از کیهان

شیعیان واقعی(حکایت خوبان)

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

امام‌صادق(ع) به مفضل می‌فرماید: شیعیان ما را با دو صفت بیازمای. اگر این دو صفت در آنها نبود، از آنها به شدت دوری کن. مفضل از حضرت می‌پرسد: آن دو صفت چیست؟ حضرت فرمود: به پا داشتن نماز در وقت فضیلت آن و دیگری مواسات و همدردی با برادران دینی نمودن، اگرچه به چیز کمی باشد.(1)

همچنین آن حضرت در حدیثی دیگر می‌فرماید: شیعه ما کسی است که آنچه را نیک می‌شمارد پیش می برد،‌ و از آنچه را که زشت می‌داند، خودداری می‌کند. خوبی‌ها را شکار می‌سازد و از سرشوق و اشتیاق به رحمت خدای بزرگ به کارهای سترگ می‌شتابد. پس او از ماست و رو به سوی ما دارد و هر جا که ما باشیم با ماست.(2)

و بالاخره امام‌صادق(ع) درمورد شیعیان واقعی می‌فرماید: شیعیان ما اهل پارسایی و سخت‌کوشی‌اند اهل وفاداری و امانتداری‌اند، اهل زهد و عبادتند، آنانند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می‌گذارند، شب‌ها را به عبادت سپری می‌کنند، و روزها را به روزه‌داری، و زکات اموال خود را می‌پردازند و به حج می‌روند و از هر حرامی دوری می‌کنند. (3)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مصادفه الاخوان، شیخ صدوق، ص 37
2- میزان الحکمه، ج 2، ص 1538
3- بحارالانوار، ج 68، ص 168

معارفی از کیهان

سالک باید همواره دانشجو و متعلم باشد

(بدان ای سالک عزیز!) تمام انبیا،‌ معلم‌‌ها هستند و تمام بشر دانشجو…
عالم یک دانشگاهی است و انبیا و اولیا … معلم هستند،‌ و سایر بشر دانشجو و باید دانشجو باشند…

تمام دنیا باید دو طبقه داشته باشد؛ یک طبقه معلم و استاد،‌ و یک طبقه دانشجو و متعلم. وظیفه معلم

هدایت جامعه است به سوی الله و وظیفه دانشجو، تعلم. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صحیفه امام، ج 13، ص 1‍72

سالک قبل از تعلیم و تعلم باید خود را تزکیه کند!

(بدان ای سالک راه خدا!) کوشش کنید که تربیت بشوید و تزکیه بشوید، قبل از اینکه تعلیم و تعلم باشد… والا… بدون تزکیه و بدون اینکه تصفیه نفس بشود برای بشر… نفع نخواهد آورد، بلکه ضرر دارد. تمام این ضررهایی که بشر می‌بیند، تمام این خسران‌هایی که بشر در این سیاره می‌بیند، از دست همین عالم‌هایی هستند که تخصص را دارند، لکن تربیت را ندارند… خود انسان، دشمن بزرگ خود انسان است… ما اگر خودمان را تربیت بکنیم مشکلاتمان، همه رفع می‌شود. (1)
____________________
1- صحیفه امام، ج 13، ص507

پاداش ده برابر برای آیت‌الله مشکینی

آیت‌الله مشکینی نقل می‌کند: در سال‌های آغاز طلبگی، روزی در جیبم فقط پنج ریال داشتم. در خیابان راه می‌رفتم. یکی از طلاب به من رسید و گفت «پنج» ریال داری به من قرض بدهی؟ با خودم گفتم اگر این پول را به او بدهم خودم بی‌پول می‌مانم ولی دیدم که با این پول، کار این بنده خدا را راه می‌اندازم، خداوند کریم است، ان شاء الله من هم بی‌پول نمی‌مانم. این بود که پول را به او دادم..
چند قدمی که رفتم یکی از همشهری‌های من، از اهالی مشکین شهر به بنده رسید، با هم سلام و احوالپرسی کردیم، موقع خداحافظی مقداری پول در دست من گذاشت و رفت، وقتی نگاه کردم، دیدم 5 تومان است.
از قضا در ادامه مسیر یکی دیگر از طلاب به من رسید و از من 5 تومان قرض خواست، این دفعه نیز گفتم خدا کریم است، اکنون که این آقا معطل است باید کار او را راه بیندازم و پول را به او دادم. مدت زیادی نگذشت که یکی دیگر از دوستان خود را دیدم، پس از احوالپرسی و به هنگام خداحافظی، مقداری پول به من داد، نگاه کردم دیدم 50 تومان است. ناگهان یاد این آیه شریفه افتادم که می‌فرماید:
«من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» (انعام، 160؛ یعنی هر کس عمل نیکی انجام دهد، ما 10 برابر به او پاداش می‌دهیم)، بار اول 5 ریال داشتم، چون به یک نیازمندی قرض دادم، خدای کریم 50 ریال (5 تومان) رساند و وقتی 5 تومان را قرض دادم، خداوند کریم در عوض 50 تومان یعنی درست 10 برابر رسانید.
بعد از آن دعا کردم که یکی پیدا شود و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید، ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.!
این‌گونه است که علم ایشان به این آیه کریمه و البته عمل معظم‌له به آن، این حکایت درس آموز را پدید آورده است.
از: فارس

اگر دانشجويش بخوابد طلبه ‌اش بخوابد ...

گاهي انسان مي‌گويد ما نظام داريم رهبر داريم مسئولين داريم و ولي فقيه داريم و اينها همه حق‌ اند اما اينها يك طرف قضيه است پنجاه درصد امر است پنجاه درصد ديگر به عهده مردم است.

وجود مبارك حضرت امير (س) وقتي مي‌خواست مصر را اداره بكند يك فرمانده لشكر خود حضرت امير فرمانده كل قوا بودند اما فرمانده لشكر و مسئولين سياسي مصر را تعيين كردند به عنوان مالك اشتر خب مالك اشتر هم كسي بود كه حضرت امير درباره او تعريفات فراواني دارد كه در نهج‌البلاغه است «لو كان الجبل لكان صلدا و … فندا» آن عهدنامه معروف را هم به مالك اشتر داد فرمود اين عهدنامه بخشنامه اداري منطقه وسيع مصر است اين …

????يك نامه رسمي ديگر هم براي مردم مصر نوشت به مردم مصر فرمود مردم مصر نگوييد فرمانده كل قوا علی بن‌ ابی طالب است رهبر ما علی ابن ابی طالب است فرمانده لشكر مالك اشتر است اين يك طرف قضيه است شما هم بايد مرتب بدانيد در مملكت چه مي‌گذرد مبادا خداي ناكرده بخوابيد.

????همه مخصوصاً طلاب و دانشجويان عزيز بايد بدانند در مملكت چه خبر است چه كسي اطلاعات تهيه مي‌كند چه کسی اطلاعات مي‌فروشد چه كسي با بيگانه مي‌آيد چه كسي در پوشش خبرنگار مي‌آيد چه كسي در پوشش خبرنگار جاسوسي كار ديگر مي‌كند همه را بايد بدانيد فرمود كه الآن ما دشمن داريم همان طوري كه ايشان فرمودند ما واقعاً دشمن داريم و ما در جنگيم تمام نشد كه الآن زير گوش ما در عراق اين علدرم و بلدرم مطرح است خب در حال خطر كسي كه انقلاب كرده اين مي‌گيرد مي‌خوابد حضرت به اين سربازهايي كه در سنگرند فرمود اينها كه در سنگرند نگهباني مي‌دهند اينها مي‌خوابند بالأخره شب ممكن است خسته بشوند كارشان اين است فرمود نخوابيد و نگذاريد خواب در چشمتان بيايد «لا تذوق النوم الا قراراً و مضمضةً» فرمود شما در ماه مبارك رمضان كه روزه داريد وضو مي‌گيريد مضمضه مي‌كنيد آب را در فضاي دهان مي‌گردانيد ديگر فرو نمي‌بريد كه فرمود شما سنگردارها خواب را در چشمتان فقط مضمضه كنيد فرو نبريد براي اينكه دشمن نقد است اين را مي‌گويند مضمضه اين خواب فيزيكي حالا در خواب سياسي بالأخره آدم ممكن است كه از تمام جزئيات حالا لازم نيست باخبر باشد ولي اگر خودش را از صحنه خارج كند اين كاملاً خوابيده بايد ببينيد اطلاعات محرمانه كشور هم فروخته مي‌شود آن وقت حمله بيگانه و گرفتن يك كشور خيلي آسان است ديگر كشوري كه چهار طرفش الآن سيم خاردار كشيدند غرب ­كه اين صدام پليد است جلو هم كه اين شيوخ بي عقلند شمال هم كه تركيه‌اي است كه با اسرائيل و آمريكا پيمان نظامي بسته شرق ما هم كه گرفتار اين طالبان و القاعده و اينها بودند هنوز هم وضعشان روشن نيست اين كشور كمربند زده محاصره شده اگر دانشجويش بخوابد طلبه‌اش بخوابد خب اين يك نصف روز كارش حل است ديگر فرمود: «لا تذوق النوم الا قراراً و مضمضةً» خواب را در چشمتان مضمضه كنيد بعد در پايان استنباط كرد فرمود: «من نام لم ينم عنه» اگر ملتي بخوابد دشمن كه نمي‌خوابد دشمن بيدار است فرمود اگر دشمن هم مثل شما مي‌خوابيد خب شما هم فرصت داشتيد براي خواب اما چون دشمن هميشه بيدار است شما هم خواب نداريد «من نام لم ينم عنه» اين در نامه رسمي حضرت امير (س) به مردم مصر در قبال آن نامه رسمي كه به مالك اشتر نوشتند.

????(منبع : #بیانات آیت ا… جوادی آملی در دیدار قضات دانشجو ۸۱/۱۰/۵)

بلاها، لطف یا کیفر الهی؟

در روایات آمده است که خداوند به دوستانش بلا و مصیبت می‌دهد. از طرف دیگر از آیات و روایات استفاده می‌شود که بلاها و مصیبت‌ها سزای اعمال بد انسان‌ها در همین دنیا است، حال سؤال این است که از کجا بفهمیم که این بلاها لطف خداست یا اینکه سزای اعمال بد ما است؟
پاسخ:

یادآوري چند نکته:
1. بسـیاري از پدیـده‌ها را که ما فکر می‌کنیم بلا و شـر و نقمت هست در منابع دینی آمده که آنها نه تنها «شـر و نقمت» نیست، بلکه «خیر و نعمت» می‌باشد.
چنانچه قرآن کریم می‌فرماید: «…چه بسا چیزي را خوش نداشته باشید، حـال آنکـه خیر شـما در آن اسـت. و یـا چیزي را دوسـت داشـته باشـید، حـال آنکه شـر شـما در آن است، و خـدا می‌دانـد، و شـما نمی‌دانید!» (بقره ـ 216)
2. بسـیاري از گرفتاري‌ها و ناکامی‌ها به خاطر سـستی، تنبلی بی‌احتیاطی و …خود افراد است و مشمول دو موردی که در طرح سؤال آمده نمی‌باشد.
3. در آیـات و روایـات براي بلاهـا و گرفتاري‌هـاي انسـان علت‌هـا و حکمت‌هاي فراوانی ذکر شـده است که براي اطلاعات بیشتر به منابع تفسیری و روایی می‌توان رجوع کرد.

اما در ارتباط با پاسخ به این سؤال ما با چند دسـته از آیات و روایات روبرو هستیم از این رو بعد از مروري مختصـر بر بخشی از این آیات و روایات به پاسخ می‌پردازیم:

دسته اول: آیات و روایاتی است که بلا و گرفتاري‌هاي انسان‌ها را نتیجه اعمال بد آنها نمی‌شمارد بلکه: گاهی بلا و گرفتاري به خاطر امتحان و آزمایش بندگان است.
چنـانچه قرآن کریم می‌فرمایـد: «و قطعـًا همه شـما را بـا چیزي از ترس، گرسـنگی، و کـاهش در اموال و جان‌هـا ‌و میوه‌هـا، آزمـایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان!» (بقره ـ 155)
و گاهی بلا و گرفتاري و مستجاب نشدن دعا به خاطر بیشتر شدن ارتباط و مناجات با خداست که این لطف خدا بشمار می‌آید.

دسته دوم:
آیات و روایاتی که گرفتاري‌ها و مشکلات انسان را به خاطر اعمال خود آنها بر می‌شمارد. مانند:
1. «و هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگی(سخت) و تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم». (طه ـ 124)
2. فساد در خشـکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشـکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بر بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند شاید(بسوي حق) بازگردند». (روم ـ 41)
3. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: گـاهی فردي گنـاهی انجـام می‌دهـد و روزي و نعمـتی از او دفع و دور می‌شود و در این هنگـام امـام(ع) این آیـات را تلاوت کردند: «هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‌هاي باغ را صـبحگاهان (دور از چشم مسـتمندان) بچینند و هیچ از آن اسـتثنا نکنند اما (شب هنگام) عذابی فراگیر به باغ آنها فرود آمد در حالی‌که همه در خواب بودند، و آن باغ سـرسبز همچون شب سـیاه و ظلمانی شد».

معارفی از کیهان

مرگ اختیاری

تاکنون دیده اید که مرده‌شور چگونه مرده را می‌شوید و کفن می‌کند. مرده روی سنگ یا تخت افتاده و این مرده شور است که او را هرطوری که می‌خواهد می‌گرداند و جابه‌جا می‌کند. دست‌هایش را بالا می‌آورد، پایش را باز و بسته می‌کند. مرده را به پشت و پهلو می‌گرداند و سرش را به هر سمتی می‌چرخاند. مرده هم راحت خوابیده و کاری نمی‌کند.
اگر انسان بخواهد در زندگی‌اش موفق باشد، باید خودش را این گونه به خداوند بسپارد. قرآن درباره سپردن و واگذار کردن خود به خدا می‌فرماید: وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ اموراتم را به خدا واگذار می‌کنم؛ زیرا خداوند بصیر و بینا به بندگان است. (غافر، آیه44)
اگر کسی این گونه خودش را به خدا بسپارد و واگذار کند، خداوند او را مرده‌ای می‌بیند و خودش اموراتش را انجام می‌دهد.اصولا مومن باید این گونه باشد. پیامبر گرامی(ص) فرموده است: «موتوا قبل ان تموتوا؛ بمیرید پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید؟» (بحارالانوار، ج 72، ص 59)
اگر در همین دنیا بمیریم (که منظور از آن، کشتن نفس سرکش اماره و زیر پا گذاشتن هوس‌ها و خواسته‌های نفسانی است) و خودمان را در دستان خدا قرار دهیم، اوست که امور ما را به عهده می‌گیرد. این همان مقام فنایی است که هر کسی دوست دارد به آن برسد. در این مقام فنا که در سایه خداوندی خواهیم بود، هر کاری که انسان انجام می‌دهد، کاری است که خداوند در جهت مقدرات وسرنوشت اوانجام می‌دهد. پس اگر شخص می‌گیرد، این خداست که می‌گیرد نه خودش؛ زیرا مرده که نمی‌تواند چیزی را بگیرد. سخن و نطقش، نطق خدا است(نجم، آیات 3 و 4) و وقتی تیر می‌اندازد، خداست که تیر می‌اندازد (انفال، آیه 17) و وقتی مایوس می‌شود خداست که مایوس می‌شود. (زخرف، آیه 55)
مومن وقتی به مرگ اختیاری می‌میرد و خودش را دراختیارخدا قرار می‌دهد؛ دیگر اختیاری از خود ندارد و هر کاری که خدا خواست و اراده کرد به وسیله قلب و بدن و اعضای این مومن مرده به مرگ اختیاری، انجام می‌گیرد.
پس انسان پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرد و اختیار خودش را از دست دهد، باید به مرگ اختیاری بمیرد و اختیارش را به دست خدا بسپارد تا خداوند با سرانگشتان حکمت و قدرت و علم خویش او را به سر منزل مقصد و مقصود برساند.

معارفی از کیهان

ريخت و پاش سفره شب قدر ...

اگر قرآن به سر مى گذاريم، هدف تنها اين نباشد كه خدا گناهان ما را بيامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اينها ريخت و پاش سفره شب قدر است. وقتى يك دوستى سفره اى پهن مى كند، مائده الهى و مَأدبة الهى مى چيند، مهمان هاى خود را به بهترين وجه پذيرايى مى كند. وقتى مهمان ها برخاستند، سفره برچيده مى شود، آن ريزه هاى سفره را مى ريزند؛ مرغ ها آن ريزه هاى سفره را مى چينند. ريزه سفره شب قدر اين است كه كسى نسوزد، به جهنم نرود. اينها شب قدر نيست. شب قدر آن است كه انسان طيّار گونه دست هزارها نفر را بگيرد و به بهشت ببرد. در دنيا رفتار او، گفتار او، سيرت او، سريرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده كند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانيم در كنار سفره الهى و دولت قرآن بنشينيم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگيريم به دنبال آن ريزه هاى سفره تكان ها باشيم كه از سفره تكانده شده چيزى به ما برسد.
بیانات آیت الله جوادی آملی حرم جضرت معصومه (س) ۸۵/۷/۲۱

آخر ماه شعبان

ما شعبان در شُرُف انقضاست به استقبال ماه مبارك رمضان بايد برويم. مستحضريد يك سال طبيعي هست كه اول فروردين، گياهان و درخت‌ها سرسبز مي‌شوند، اول سال است؛

اما بر اساس ادعيه, بر اساس روايات, اول سال براي كسي كه بحث‌هاي اخلاقي دارد, اهل سير و سلوك است، اول ماه مبارك رمضان است. در دعاها, در روايات «غرّةالشّهور» هست,«غرّةالسنة» هست, «رأس‌السنة» هست دعاهايي كه در اول ماه مبارك رمضان هست تعبيرات فراواني دارد كه اين اول سال است, آغاز سال است و مانند آن. براي كسي كه مي‌خواهد بر اساس علوم انساني و انسانيّت خودش ارزيابي كند، اول ماه مبارك رمضان خودش را آماده مي‌كند و آخر ماه شعبان هم آخر سال است.

و اگر جناب حافظ و امثال حافظ گفت: ماه شعبان نده از دست قدح كاين خورشيد٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شديعني چند روز بيشتر فرصت نداريد

كسي كه حساب مالي دارد يك تاجر بالأخره آخر سال بايد سود و زيان خودش را حساب كند. ماه شعبان, آخر سال ماست؛ يعني سال اخلاقي ما, سال اعمال ما, سال اعتقاد ما كه اين سال چه كار كرديم. اينكه در دعاهاي ماه شعبان است: «اللَّهُمَّ إِنْ‏ لَمْ‏ تَكُنْ‏ غَفَرْتَ‏ لَنَا فِيمَا مَضَی‏ مِنْ‏ شَعْبَانَ‏ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» همين است. دعاهاي ماه شعبان اين است خدايا! اگر تاكنون ما مورد لطف تو نبوديم آمرزيده نشده بوديم از اين به بعد ديگر ما را بيامرز؛ الآن اگر رفتيم, رفتيم، اگر ـ معاذ الله ـ مرگ, پوسيدن بود و از بين رفتن بود حساب و كتابي نبود، اما مرگ از پوست به در آمدن است. اوّلين سؤالي كه از ما مي‌كنند مي‌گويند عمرت را در چه راهي صرف كردي؟ ما بايد جواب نقد داشته باشيم چون مرگ, زندگي است و مرگ, از پوست به در آمدن است نه پوسيدن، بايد جواب نقد داشته باشيم كه چه كار كرديم.

اين است كه بسياري از بزرگان اين دهه آخر شعبان كه مي‌شود تمام تلاش و كوشش آنها اين است كه سود و زيانشان را مشخص كنند كه من اين يك سال چه كردم با چه وضعي مي‌خواهم مهمان خداي سبحان بشوم، چون در ماه پربركت رمضان که ماه «ضيافت‌الرحمان» است انسان يا در آن زمين مهمان خداست به نام سرزمين وحي يا در اين زمان مهمان خدا به نام ماه مبارك رمضان است. يا ما بايد مهمان خدا باشيم در اين دو مقطع يا ميزبان خداي سبحان باشيم كه جمع هر دو را شايد. چه وقت ما ميزبان خدا هستيم و چه وقت خدا مهمان ماست فرمود: «أَنَا عِندَ المُنكَسِرَة قُلُوبُهُم» كسي كه قلب شكسته دارد با خدا اهل مناجات است با خدا راز و نياز دارد، مي‌گويد: «من الهي هو الله گويم»، به تعبير شيخناالاستاد حكيم الهي قمشه‌اي(رضوان الله عليه)، با قلب شكسته هميشه تا مظهر او بشود اين ميزبان خداست. اگر كسي اين توفيق را داشت كه خدا مهمان اوست، يعني لطف خدا و اگر اين را نداشت لااقل در آن سرزمين يا در اين زمان، خودش را دريابد، پايان ماه شريف شعبان اين است و بهترين فرصت عمل به قرآن, قرائت قرآن, راهنمايي گرفتن از دستورات قرآن كريم كه بعضي از آيات را اين رياست محترم هم قرائت فرمودند.

(منبع : درس اخلاق ۹۳/۳/۲۹)بیانات آیت الله جوادی آملی

حكم تقلب كردن در امتحان مطابق با فتوای حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

تقلب کار نادرستی است واگر حقی از کسی ضایع شود یا خلاف مقررات نظام کسی مرتکب شود بله مستحق عذاب است .اگر مسئول یا معلم یا حتی شاگرد دیگر که از روی دستش می نویسد راضی باشد این تاثیری در مساله ندارد یعنی اگر کسی تقلب می کند آن فردی که او را کمک می کند معلم باشد یا از شاگردان باشد راضی باشد یا نباشد تاثیری در مساله ندارد.

توصیه های آیت الله جوادی آملی به مبلغین در آستانه ماه مبارک رمضان

وسایل فراوانی برای هدایت مردم وجود دارد و لازم است که مبلغان در ماه رمضان از این فرصت به خوبی استفاده کنند.

اهل بیت (ع) علاوه بر آداب و سنن خوب امری تازه برای پیروان خود آورده اند و سید ابن طاووس از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند سالی که نکوست از رمضانش پیداست.

آل سعود زمان پیامبر هم ایشان را از رسیدن به مکه باز داشتند تا زمانی که آیه انا فتحنا لک فتحاً مبینا نازل شد و امسال هم آن ها از ورود حجاج جلوگیری کردند که خداوند عذابشان را زیاد کند.

از خدای متعال بخواهید که معارف الهی را با بیان و بنان شما به جامعه منتقل کند و شما امام امت در سوق به بهشت باشید.

وظیفه مبلغین در حقیقت دریافت حقایق الهی است و نشر این حقایق به وسیله بیان و بنان است، کاری که از شما متوقع است این است که همه افراد را برابر با قرآن و عترت هدایت کنید.

باید با هر کس متناسب با زمان، موقعیت، سن و شرایط خاص همان فرد و با توجه به لطف و مغفرت الهی سخن بگوییم؛ بدین گونه که نه آن شخص را غرور بر دارد و نه نا امید شود؛ لذا در تبلیغ باید طبیبانه، انذار و تبشیر در کنار هم قرار بگیرد تا اگر جراحی وجود داشت مرهم نیز وجود داشته باشد.

شما مبلغان، نائبان اهل بیت علیهم السلام در ابلاغ و تبلیغ هستید ، معنای «امیر بیان» بودن در کلام ائمه این است که کلام، در اختیار انسان باشد و او کلام را فرمانروایی کند، یعنی در جای خود سکوت کند و در زمان مناسب با رعایت تمام جوانب سخن بگوید.

ماه شعبان نعمات فراوانی دارد و کسی را در این ماه نباید نا امید کنیم و با هر کس با جمع لطف و قهر رفتار کنیم البته در ارائه کلمات و معارف خداوندی ناز هم باید کرد و باید با جوان پیر، در معرض گناه، با سواد و بی سواد رفتارهای گوناگون را در پیش گرفت.

افزون بر جلسات عمومی در مباحث تبلیغی باید از جلسات خصوصی نیز بهره برد چرا که افراد انتظار دارند که حرف جدید و ویژه ای را از شما بشنوند و این رویه درباره ائمه نیز صادق است.

ما باید انقلاب را حفظ کنیم امام علی (ع) فرمود اگر می خواهید انقلاب حفظ شود باید در میدان انقلاب جمع شوید اما آدرس میدان انقلاب را امام علی اینچنین می فرماید که علی و اولاد علی میدان انقلابند اگر راه ما راحفظ کنید نه گمراه می شوید و نه راه دیگران را مسدود می کنید.

ما در نظام و کشور چیزی کم نداریم که بخواهیم آن را از دیگران بگیریم و این کشور امام زمان همه چیز دارد و نیاز به دیگری ندارد.
(منبع : بیانات در دیدار مبلغان نخبه و برتر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۹۵/۳/۶)

راه علم آموزی از طریق طهارت روح و تزکیه نفس

همه ما ماموریم که راه علم آموزی را تا آخر عمر خود ادامه دهیم و این راه برای همگان باز است.

ممکن است برخی بگویند که آقایان این فرصت را دارند که تا پایان عمر علم بیاموزند و قلم به دست باشند اما این فرصت مقدور بانوان نیست در حالی که این فکر، فکر تامی نیست.

آموختن علم و دانش دو راه دارد؛ راه اول راه حس و تجربه است که یک راه عمومی است اما راه دیگر که شاید مقدور همه نیز نباشد راه علم آموزی از طریق طهارت روح و تزکیه نفس است که هم اثر بخش تر است و هم علمی که از این راه نصیب انسان می شود، علم حقیقی است.

انبیاء آمدند تا در کنار راه تجربی راه دیگری نیز برای کسب علم به بشر بیاموزند و بگویند که تنها راه عالم شدن راه چشم و گوش و سایر حواس نیست که اگر انسان یکی از این حواس را از دست داد از علمی که از طریق آن حس نصیب انسان می شود نیز محروم شود، بلکه اگر کسی تقوای روح و طهارت روح را از دست داد، علم ناشی از آن را نیز از دست خواهد داد.

طبق بیان انبیاء اگر کسی تقوای روح و طهارت روح داشته باشد، علم ناشی از آن را نیز به دست خواهد آورد، لذا همانطور که یک استخر ممکن است از دو راه پر آب شود؛ یکبار از طریق آبی که از خارج به داخل آن میریزند و یک راه اینکه یک چشمه از درون او بجوشد و او را پر آب کند. انسان نیز باید بداند که کسب علم دو راه دارد راه درون و راه بیرون و بسیاری از بزرگان در کنار بهره گیری از راه های بیرونیِ کسب علم، اساس علمشان را از راه درون کسب کردند.

خدای سبحان انسان را بی سرمایه خلق نکرده است بلکه به انسان فطرت سالم و آگاهی داده است که انسان باید از او بهره ببرد؛ این تفکر که خانم ها نمی توانند راه علمی را ادامه دهند درست نیست؛ اگر زنی مدیر منزل بود و وظیفه مادری و شوهرداری به عهده او بود باید بداند که ممکن است فرصت برخی تحصیلات از او گرفته شود، اما آن راه درون به روی همه ما باز است. بسیاری از احادیثی که درباره فضایل عالمان بیان شده است اختصاصی به زن و مرد ندارد و همه را شامل می شود.

بیانات آیت الله جوادی آملی در دیدارخواهران فارغ التحصیل جامعه الزهرا

مقطع جوانی: فرصت سازی یا فرصت سوزی

در مكتب دين، انسان در برابر تمام لحظات زندگي مسؤول است و از اولين پرسش‏ هاي بعد از مرگ اين است كه جواني و عمرت را در چه راهي صرف كردي. اگر كسي كاهلي كرد يا كار سودمندي براي جاه‏ طلبي و مقام‏ خواهي انجام داد، نه به قصد تقرب به خدا، چنين انساني مسؤول خواهد بود و كيفر خاص خويش را مي‏ يابد. وبالعکس اگردر مسیر درست گام بردارد چون حمران‏ بن اعين خواهد شد که امام ششم (س) در مورد وی فرمود: من و پدرم شفيع خوبي براي حمران‏ بن اعين هستيم؛ زيرا دست او را مي‏ گيريم، رها نمي‏ كنيم تا با ما وارد بهشت شود. حمران‏ بن اعين جواني عادي بود كه از علما شد و به اين مقام رسيد. اين طور نيست كه انسان بگويد: رسيدن به مقام اوليا دشوار است. روز قيامت معلوم مي‏ شود كه راه باز بود و نرفتيم.
در محضر استاد جوادی آملی

ویژگی خانه های غنایی (چراغ راه)


قال الامام الصادق(ع): «بیت‌الغنا، بیت لاتومن فیه الفجیعه، و لاتجاب فیه‌الدعوه، ولا تدخله الملائکه»
امام صادق(ع) می‌فرماید: خانه‌ای که در آن غنا و ساز و آواز (حرام) نواخته شود، از مصیبت‌ها و بلاهای دردناک در امان نیست ودعا در آن خانه مستجاب نمی‌گردد و فرشتگان به آن خانه وارد نمی‌شوند».(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- دعائم‌الاسلام، ج2، ص280

 

بهترین سوغاتی

بهترین سوغاتی
بهترين سوغاتي كه يك مسلمان از مسافرتش مي‌برد مشاهده آيات الهي و توحيد است. آثار توحيدي خداي سبحان و ولايت اهل بيت (ع) در همه عالم ظهور دارد.
نمونه یک سوغاتی معنوی این است که وقتی عبدالله‌بن‌جعفر از حبشه برگشت خدمت پيغمبر (ص) رسید. پيغمبر فرمود اين مدتي كه حبشه بودي چه آوردي و چه ديدي؟ يعني سوغات فرهنگي و ديني كه از حبشه فراگرفتي چه بود؟ مرحوم كليني نقل مي‌كند كه عبدالله‌بن‌جعفر در برابر اين سؤال پيغمبر (ص) به آن حضرت عرض كرد روزي من در حبشه مشغول رفتن بودم ديدم يك زني زنبيلي بالاي سر او بود و كالايي را حمل مي‌كرد و يك رهگذر بدون رعايت ادب به اين زن تَنه زد و زنبيل زن به روی زمین افتاد من اين صحنه را كه ديدم منتظر بودم كه اين زن در برابر اين برخورد چه مي‌گوید، ديدم اين زن به آن شخص گفت: واي به حال تو آن روزي كه خداي سبحان براي داوري در قيامت حضور پيدا كند! اين سوغات مبدأ و معاد و عقيده به قيامت و مبدأ از عبدالله‌ بن‌ جعفر كه در حبشه بود به عرض پيغمبر (ص) رسيد.

دیدار جمعی از محصلین خارجی جامعه المصطفی العالمیه مشهد/فروردین 95)با آیت الله جوادی آملی

 

صدقه

بدانيم ما هر اندازه به اين نيازمندان برسيم ذات اقدس الهي چندين برابر عطا مي‌كند، و اين كار شدني است كه انسان حبيب او باشد و باور كند كه خدا صدقات را از او مي‌گيرد و خدا صدقات را از او مي‌پذيرد و مانند آن. اين راه را به ما نشان داده اند و اين راه، راه دلپذيري است و راه دلپذير راهي نيست كه انسان برگردد، پشيمان بشود يا ازسرعتش بكاهد.
اين كلمه مسكين و كلمه رسول را در فهرست نهج‌البلاغه ملاحظه كنيد حضرت فرمودند: «المسكين رسول الله» يعني اين نيازمندي كه امروز به شما مراجع كرده اين را خدا فرستاده، اين رسول الله آن رسول الله مصطلح نيست، اگر كسي واقعاً نيازمند است و به شما مراجعه كرد، بدان كسي او را فرستاده و اگر مشكل او را حل كردي بدان كه دست تو قبل از اينكه به دست اين نيازمند برسد به دست بي‌دستي الله رسيده است و برای همین وجود مبارك امام سجاد(ع) اگر چيزي به مستمند مي‌داد دستش را گاهي مي‌بوئيد، گاهي مي‌بوسيد، گاهي بالاي سر مي‌گذاشت و گاهي به صورت مي‌كشيد و مي‌فرمود: اين دستِ من به دست بي‌دستي الله رسيده است.
منبع: درس اخلاق 94/12/13آیت الله جوادی آملی

 

 

روش درس خواندن ازمنظر آیت الله جوادی آملی

ما اگر خواستیم ببینیم این درسی که به ما دادند عالِم شدیم یا نه، این دو نشان دارد؛ یک نشانِ ظاهری که قبلاً بیان شده، یعنی اگر ما توانستیم خوب تدریس بکنیم یا خوب تألیف بکنیم معلوم می‌شود این مطلب را فهمیدیم. ولی یک نشان باطنی دارد که بسیار عمیق است و آن این است که اگر مطلبی را فهمیدیم عالِم شدیم، اگر عالِم شدیم می‌شویم وَزین، سنگین، باوقار، متواضع، نه بی‌جا حرف می‌زنیم نه بی‌جا کار انجام می‌دهیم. طرز نشستن ما، خوابیدن ما، گفتار ما، رفتار ما ادیبانه است. یعنی مؤدّب می‌نشینیم، مؤدّب حرف می‌زنیم، مؤدّب غذا می‌خوریم، ادبِ دینی داریم. در تمام شئون زندگی علم آدم را سنگین می‌کند حرفِ سبک نمی‌زنیم، حرف سبک گوش نمی‌دهیم، نوشته‌های سبک نداریم، نوشته‌های سبک را نمی‌خوانیم، حرفِ سنگین برای انسانِ سنگین است.
(منبع : دیدار جمعی از طلاب شهرستان فیروزکوه خطاب سال 90/بخش دوم)

زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها

در روایت است که هر کس حضرت زهرا سلام الله علیها را بدین صورت زیارت کند،‌ و استغفار نماید، خداوند گناهان او را آمرزیده و به بهشت وارد می کند:


«السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا وَالِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّهَا، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى اَمَتِكَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّكَ، وَ زَوْجَةِ وَصِيِّ نَبِيِّكَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، صَلاةً تُزْلِفُهَا فَوْقَ زُلْفَى عِبَادِكَ الْمُكْرَمِينَ مِنْ أَهْلِ السَّمَوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِينَ.»


(بحارالأنوار، ج100، ص199/ اقبال الاعمال، ص109-110)

 

فرق ما وشهدا

عوامل برکت در رزق و روزی