مردگان؛ آگاه‌تر از زندگان

بر اساس آموزه‌های قرآنی، وفات به معنای «توفی انفس» و گرفتن تمام و کمال روان آدمی است. (زمر، آیه 42) پس مرگ فوت و نابودی نیست، بلکه وفات و گرفتن از سوی خداوند و فرشتگان مامور به توفی است؛ انسان با مرگ از دنیا به عالم برزخ و سپس قیامت می‌رود.(مومنون، آیه 100) پس گویی شخص با چشیدن مرگ (آل عمران، آیه 183) از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر منتقل می‌شود: تنتقلون من دار الی دار
(بحار الانوار، مجلسی، ج 37، ص146).


از نظر قرآن، انسان‌ها پرده‌ای بر قلب خویش می‌کشند که نمی‌توانند حقایق هستی را ببینند حتی اگر از حقایق جهان مادی و محسوس باشد؛ چه رسد که از حقایق جهان غیر مادی و نیمه مادی چون برزخ آگاه شوند؛ زیرا جهان‌های دیگر با چشم دل دیده می‌شود نه با چشم سر. وقتی قلب، زنگار گرفته و یا پرده بر آن باشد، جهان‌های دیگر برای او جهان شهادت نیست، بلکه جهان غیب می‌شود. اما این پرده برای همگان هنگام احتضار و سکرات مرگ کنار می‌رود. (ق، آیات 18 تا 20)

و انسان با حقایق هستی از جمله عوالم غیب آشنا می‌شود و آن را رویت می‌کند و با چشم دل و قلب درمی‌یابد.
پس از مرگ این آگاهی بیشتر و بیشتر خواهد شد. از این رو، علمی که مردگان دارند، علم شهودی نسبت به همه عوالم است. آنان حتی از زندگان نسبت به دنیا و عالم شهادت و محسوس مادی دنیا نیز آگاه‌تر هستند. در روایت است: هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعی از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس حضرت بر دهانه چاه ایستاد و به کشته‌شدگان خطاب کرد و فرمود:

و شما همسایگان و معاصران بدی برای رسول‌خدا بودید، او را از خانه‌اش مکه، بیرون کردید.سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختید، اکنون آنچه را که به من وعده داده است، دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: ‌ای رسول خدا! سخن با پیکرهائی که روح از آنها جدا شده، چه فایده‌ای دارد؟ رسول خدا فرمود: ‌ای پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستی و بین آنها و فرشتگان که با گرزهای آهنین آنها را بگیرند هیچ فاصله‌ای نیست مگر آنکه من صورت خود را این گونه از آنها برگردانم.(بحارالانوار، ج 6، ص 254.)


و در بعضی از روایات آمده: رسول خدا کنار دهانه چاه بدر، سران مشرک را که کشته‌شده بودند، یک‌یک نام برد و فرمود: من آنچه را خداوند به من وعده داده بود دیدم و به حق یافتم، آیا شما هم به آنچه وعده داده شده بودید به حق نیافتید؟ یکی از حاضران گفت :‌ای رسول خدا آیا با مردگان سخن می‌گوئی؟ پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به کسی که جانم در دست او است، آنها سخن مرا بهتر از شما می‌شنوند، ولی قدرت بر جواب دادن را ندارند.(احیاء العلوم، غزالی، ج 4، ص 423، کنزالعمال، هندی، ج 10، ص 377)


بر طبق آیات و روایات امامان معصوم(ع) در دنیا و آخرت نه تنها اعمال ما را می‌بینند، بلکه به نیات باطنی ما آگاه هستند و بر اساس آن در قیامت شهادت می‌دهند که عملی را به اخلاص انجام داده‌ایم یا با شرک و ریا و مانند آنها. خداوند می‌فرماید: و بگو هر كارى مى‏ خواهيد بكنيد كه به تحقیق خدا و پيامبر او و مؤمنان (یعنی همان امامان معصوم) در كردار شما می‌نگرند؛ و به تحقیق به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مى‌‏شويد. پس شما را به آنچه انجام مى‏‌داديد، آگاه خواهد كرد. (توبه۱۰۵؛ روایات تفسیری)


آنان در جهان دیگر نیز نه تنها اعمال ما را می‌بینند و سخن ما را می‌شنوند بلکه توانایی پاسخ گفتن را دارند هر چند که کسانی که دلمرده و دل زنگار گرفته‌اند نمی‌شنوند. در زیارت نامه امام رضا(ع) آمده است: إِنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي وَ تَرُدُّ سَلَامِي‌؛ براستی سخنم را می‌شنوی و سلام را پاسخ می‌دهی.
(بحار الأنوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج‌100، ص295.)

معارفی از کیهان

چرا به مرگ یقین نداریم؟

جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب

فى الكافي، عن الباقر (علیه‌السلام): سَمعتُ جابرَ بنَ عبدالله يقوِل: انّ رسولَ الله (صلی‌الله علیه و آله) مرّ بِنا ذِاتَ يوم و نحن في نادينا و هو علي ناقَته و ذلک حينَ رجَع مِن حَجّهًْ الوداع فَوَقَف علينا فسَلٍّم فرَدَدنا عليه سلامَه ثمّ قال: ما لي أري حُبَّ الدنيا قد غَلب علي کثير من الناس حتيّ کأنّ الموتَ في هذه الدنيا علي غيرهِم کُتبِ و کأنّ الحقَّ في هذه الدنيا علي غيرهِم وَجب و حتيّ کأن لم يسَمَعوا و يرَوا منِ خَبرِ الامواتِ قبلَهم سبيلُهم سبيلُ قوم سَفرٍ عَمّا قليلٍ إليهم راجعون يبُوَّئونهَم اجداثهَم و يأکُلون ترُاثهَم فيظُنوّن أنهّم مَخلَّدون بعدَهم هيهاتَ هيهات أ ما يتَعَّظُ آخِرُهم بأوّلهٍم! لقد جَهلِوا و نسُوا کلَّ واعظٍ فِيِ کتاب الله و أمنِوا شَرَّ کلِّ عاقبهًْ سَوء و لم يخَافوا نزُولَ فادحهًْ و بوَائق حادثهًْ.[1]


امام باقر(ع)فرمودند:

از جابر بن عبد اللَّه شنيدم كه مي‌گفت: روزى رسول خدا (ص) همچنانكه سوار شتر بود از كنار انجمن ما گذر كرد و اين جريان وقتى بود كه از سفر حجهًْ الوداع باز مي‌گشت، پس در نزد ما كه رسيد توقف كرده بر ما سلام كرد، آنگاه فرمود: چه شده كه مى‏بينم دوستى دنيا بر بيشتر مردم چيره شده بحدى كه گويا مرگ در اين دنيا به نام ديگران ثبت شده؟ و گويا حق و حقيقت در اين جهان بر جز اينها واجب گشته، و تا اينكه گويا سرگذشت مردگان پيش از خود را نشنيده و نديده‏اند، (با اينكه) راه ايشان همان راه مردم مسافر است و بزودى‏ بسوى آنان (يعنى مردگان) بازگردند،

خانه‏‌هاى آن مردگان گورشان باشد و اينان ميراث آنان را خورند، اينها پندارند پس از آن مردگان، هميشه خواهند ماند! هرگز هرگز! [آيا] دنبال آیندگان از جلو رفتگان پند نگيرند؟ براستى كه از ياد برده و فراموش كردند هر پند دهنده‏اى را در كتاب خدا و از شر هر سرانجام بدى ايمن و آسوده خاطر گشته و از نزول بلاهاى سخت و پيشامدهاى ناگوار ترس ندارند.


حِضرت‌باقر(ع) روايت مي‌کنند از جابربن‌عبدالله

، سند روايت سند معتبري است. مي‌گويد جمع شده بوديم، مشغول گفت‌وگو بوديم، حضرت رسول(ص) سوار شترشان بودند، از کنار ما عبور کردند - فرمايش پيغمبر اکرم، خطاب به ماهاست، دربارۀ ما اين حرف گفته شده - مي‌فرمايند: چگونه است که مي‌بينم محبتّ دنيا بر بسياري از مردم غالب شده! گويا مرگ براي آنها نيست و فقط براي ديگران، مرگ مقدّر و معينّ شده است، اينها بنا نيست بميرند! اينطور مکِبّ [روی آورنده] بر دنيا و محبتّ دنيايند، کأنهّ بنا نيست از دنيا جدا بشوند. اين حقوقي که مردم دارند، مسلمان‌ها دارند، گويا اين حقوق بر اينها واجب نشده است و بر ديگران اين حقوق واجب شده است! گويا اصلاً اطلاعي ندارند از مردمي که قبل از اينها وارد عالمَ اموات شدند و مرُدند. کلمۀ سَفر جمع سافرِ است.


گويا اينها خيال مي کنند که اين مرُده هايي که رفتند، اين مرُده‌ها مسافراني هستند که بزودي به طرف اينها برمي گردند. کأنهّ اصلاً مرگ به معناي واقعي‌اش براي اينها جا نيفتاده! مرُده‌ها را در قبرها جا مي‌دهند، ميراث آنها را مي‌خورند، خيال مي کنند که خودشان بعد از اين مرُده‌ها تا ابد بناست در دنيا بمانند! کأنهّ باورشان اين است.
ممکن است ما بگوييم: ما که مرگ را قبول داريم. بله، در ذهنمان قبول داريم، اماّ در باطنِ دلمان کأنهّ قبول نداريم که روزي بايد از اين عالم به عالمَ برزخ برويم و وارد در يک عالمَ عجيب ناشناخته‌اي شويم که انسان قادر بر کوچکترين عملي براي نجات خودش نيست.


در اينجا [در دنیا] هزار کار مي‌توانيم براي نجات خودمان انجام بدهيم؛ توسّل کنيم، خدمت کنيم، تلاش کنيم، مجاهدت کنيم، همه کار مي‌توانيم بکنيم اماّ آنجا که رفتيم، دستها بسته است، براي نجات خودمان از مشکلاتي که آنجا ممکن است پيش بيايد، راهي وجود ندارد. اين را بايد از عُمق جان باور کرد، صِرف باورِ عقلي و ذهني کافي نيست (فادِحَة به معناي حوادث سخت و دشوار است).
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج، 17/7/91 به نقل از مشرق
———————
1 - الشافی، ص 821

پنجم جمادی الاول ولادت عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبرا سلام الله علیها

پنجم جمادی الاولی میلاد شخصیت بزرگی است که وجودش در تاریخ، به زن بودن «معنا» بخشید! تجسمی از شجاعت و صبر بود و معلمی برای پاکدامنی؛ نیز الگویی برای پیروان ولایت و رهبری. زاد روز فرخنده او را «روز پرستار» نام نهاده اند و چه مناسبت پرشکوهی! ولادت حضرت زینب سلام الله علیها را به پرستاران کشور عزیزمان ایران اسلامی تبریک می گوییم.

برگی هایی از دفتر زندگانی حضرت زینب سلام الله علیها
از تلاقی دو دریای نور و معرفت علی و فاطمه(ع) گوهری پا به عرصه وجود نهاد که این نوگل روییده در گلزار عترت، عطر محمد(ص)، خوی علی(ع) و خُلق فاطمه(س) داشت؛ با تولدش فصلی جدید در تاریخ «عفاف» رقم خورد … .

زینب کبری(س) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت، بر شاخه وجود فاطمه(س) جوانه زد و پیامبر اکرم(ص) نام او را زینب نهاد؛ یعنی زینت پدر! محیط خانوادگی او از لحاظ شرف، فضیلت و انسانیت بی نظیر بود. نگین عترت در دامان پر مهر و آغوش گرم علی و فاطمه پرورش یافت و از جدش رسول خدا(ص) فضایل بی شماری اخذ کرد. از همان دوران طفولیت، چهره ای نورانی و باوقار داشت و در حیا و عصمت همچون زهرای مرضیه بود و در شیوایی و فصاحت کلام، همچون علی مرتضی!

حضرت زینب سلام الله علیها، عقیله بنی هاشم
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب می کنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب علیها السلام والدین او این کار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند . پیامبر صلی الله علیه و آله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است برای این دختر انتخاب نمود.

حضرت زینب سلام الله علیها، عالمه غیر معلمه
مراتب علمی و کمالات والای حضرت زینب(س)، قدرت آن بزرگوار در تفسیر آیات وحی، و بیان احکام و فصاحت و بلاغت آن بانو که بدون تردید رنگ و بوی فصاحت و بلاغت پدر بزرگوارش را داشته، از شاخص ترین ابعاد وجودی آن حضرت است.

مستند این ادعا را در چند کلمه از امام سجاد(ع) تقدیم می کنیم:

پس از آن که حضرت زینب(س) در کوفه، خطبه معروف خود را خواند، امام سجاد(ع) خطاب به آن بانو فرمود: «یا عمه! اسکت انت بحمدالله عالمه غیرمعلمه و فهیمه غیرمفهمه؛ ای عمه! سکوت اختیار کن! تو به حمدالله دانشمندی هستی بدون آموزگار و دانایی هستی بدون یاد دهنده.

با عنایت به این که امام سجاد(ع) براساس تعارفات معمولی چنین لقبی را به کسی هرچند به عمه خود عطا نمی کند؛ بدون تردید، رمز و رازی در عالم بودن زینب بدون معلم و آگاه بودن ایشان بدون یاد دهنده و استاد نهفته است.

حضرت زینب سلام الله علیها، الگوی ماندگار
یکی از چهره های برجسته جهان اسلام، به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد در تمام زمینه ها می تواند یک الگو به تمام معنی در همه اعصار مطرح شود، حضرت زینب علیها السلام است.

همان گونه که این بانوی گران قدر در یکی از حساس ترین برهه های تاریخ اسلام، از طریق تدبیر و فداکاری و شهامت وانست خطری را که متوجه کیان اسلام بود، برطرف سازد. امروز نیز بانوان جامعه اسلامی می توانند از طریق اقتدا به سیره و عملکرد و فضایل شیرزن کربلا حضرت زینب کبری علیها السلام همه دسیسه های ناجوان مردانه استکبار جهانی را خنثی نمایند.

جرعه هایی از کلام حضرت زینب سلام الله علیها
حمد و ستایش خداوند را و درود و صلوات بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه! ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می کنید؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله های شما ساکت نگردد. مثل شما مثل زنی است که رشته های خود را نیکو ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید. در میان شما جز خودستایی و تملقی چون تملق کنیزان و غمازی با دشمنان، خصلتی نیست. شما مانند گیاههای زباله دانها هستید که قابل خوردن نیستند و به نقره ای می مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده نمی گردد و عذاب جاویدان برای شما آماده شد.

در ترنم شعر
در گلشن فضیلت و تقوا گلی شکفت

بفزود نور دیده مولا و مام خویش

بشکفته شد چو آن گل زیبای فاطمی

بنهاد سر، به حکم امام همام خویش

چون دیده باز کرد شجاعت به ارث برد

از مرتضی علی پدر ذولکرام خویش

پرورده شد، به دامن عصمت به دست وحی

بگرفت و ریخت شهد ولایت به کام خویش

در شوکت و جلالت زینب بس است این

کز بارگاه وحی گرفته است نام خویش

hawzah.net

 

غیر قابل نقد بودن پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در آیات و روایات

 

در نهج‌البلاغه و کتاب کافی و امالی شیخ صدوق و… چنین نقل شده است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) به پایان کلامشان در خطبه‌ متّقین رسیدند:

فصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهًْ کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا؛پس همّام بیهوش گشت و در آن بیهوشى جان داد.


بعد از این قضیه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:

امَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ؛به خدا قسم از چنین پیشامدى بر او مى‏ترسیدم‏.


و سپس فرمودند:هَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالغهًُْ بِأَهْلِهَا؛پندهاى رسا با آنان که شنواى آن هستند چنین کند.


در این‌حال یکی از حاضران از حضرت پرسید:فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِین؟‏خودت چه حالى دارى؟‏


به اصطلاحِ بعضی، گویا می‌خواست یک نوع نقدی نسبت به حضرت داشته باشد. ظاهراً می‌شود دو وجه برایش ذکر کرد که فعلاً مهم نیست؛ بلکه مهم، پاسخی است که حضرت به او می‌فرمایند:
وَیْحَکَ إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ؛واى بر تو! هر اجلى را وقت معیّنى است که از آن نمى‏گذرد، و علّتى است که از آن تجاوز نمى‏کند.


سپس فرمودند:

فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا؛آرام باش! مثل این را دیگر تکرار نکن.فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِک‏؛همانا شیطان بود که این حرف را بر زبانت جاری کرد.(الکافی(ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص230؛ الأمالی، ص574؛ نهج البلاغة، خطبه‌193، ص306)؛ خوب به برخورد حضرت دقّت کنید!

ادامه »

نماز باران و کیفیت خواندن آن

وقتی رحمت الهی(باران) قطع شود و چشمه ها و قنات ها بخشکد و کمبود آب پدید آید، برای نزول رحمت الهی و آمدن باران، نمازمی خوانند. نام این نماز، نماز استسقاء، یا نماز باران است. این نیز، یک درس توحیدی و توجه دادن به قدرت و رحمت الهی است، زیرا در خشکسالی و قحطی و بی آبی، از دست هیچکس، کاری بر نمی آید، تنها خداست که می تواند با فرستادن ابرهای باران زا، رحمت خویش را بر سر مردم بگسترد.

نماز باران یک قدرت الهی
درخواست باران از طریق نماز باران از خداوند، یک درس توحیدی و توجه دادن به قدرت و رحمت الهی است، زیرا در خشکسالی و قحطی و بی آبی، از دست هیچکس، کاری بر نمی آید، تنها خداست که می تواند با فرستادن ابرهای باران زا، رحمت خویش را بر سر مردم بگسترد.

خداوند می فرماید: «قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماءمعین؟»؛[1] بگو:اگر آب شما بخشکد، چه کسی برای شما آب گوارا می آورد؟

توبه سبب نماز باران
بی آبی یک منطقه و نیامدن باران، نشان قهر خدا و گاهی به سبب گناهانی است که مردم جامعه انجام می دهند.

پس توجه به خدا و گریه و التماس و توبه و تضرع، سبب می شود خداوند عنایت کند و کم آبی را برطرف سازد.

نماز باران برای جلب رحمت خداوند است.

علت نیامدن باران
گاهی بی بارانی، نتیجه معاصی مردم و نوعی عقوبت و تنبیه الهی است.

1- غضب خدا
رسول خدا -صلی الله علیه وآله- فرموده است: وقتی خداوند بر امتی غضب کند و عذاب بر آنان نفرستد، نرخ ها گران می شود و عمرها کوتاه می گردد، تجار سود نمی برند و درخت ها میوه نمی دهند و نهرها پر آب نمی شود و باران از مردم قطع می شود و اشرار برآنان تسلط می یابند. [2]

2- ظلم حُکّام
در حدیث دیگری، امام صادق -علیه السلام- فرموده است:

«…و اذا جار الحکام فی القضاء امسک القطر من السماء.»؛[3] هر گاه زمامداران و حاکمان، در دادرسی ستم کنند، باران از آسمان قطع می شود.

3- گناهان
طبق روایات، شیوع گناه، کفران نعمت، منع حقوق، کم فروشی، ظلم و حیله، ترک امر به معروف و نهی از منکر، ندادن زکات و… نیز، گاهی سبب قطع باران می شود.[4]

ادامه »

ماه جمادی الاول

فضيلت و اعمال ماه جمادي الاول


بسم الله الرّحمن الرّحيم

جُمادی‌الاَوَّل یا جَمادی‌الاولی، پنجمین ماه سال هجری قمری است.

جمادی‌ از ریشه ‌جمادا (جَمُدَ) به ‌معنای ‌انجماد، سرمای ‌سخت ‌و یخ‌ زدن‌ است. این ‌ماه‌ را از آن ‌رو جمادی ‌نامیده‌اند كه در زمان نامگذاری، ‌آب ‌در این‌ ماه‌ منجمد می‌شده است.
مسعودی، ج۲، ص۱۸۹

در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس برای آغاز ماه جمادی الاول دعایی ذکر کرده است که فرازی از آن را می‎آوریم:

اللهمَّ اَنتَ اللهُ وَ اَنتَ الرَّحمانُ الرَّحیمُ، وَ انتَ المَلِکُ القُدوُسُ، وَ انتَ (اللهُ) السَّلامُ المُومنُ،

وَ انتَ المُهَیمِنُ، و انتَ العَزیزُ و انتَ الجَبّارُ، و انتَ المُتَکَبِّر، و انتَ الخالِقُ، و انتَ البارِیءُ، و انتَ المُصَوِّرُ،

و انتَ العَزیزُ الحَکیمُ، و انتَ الاَولُ و الآخِرُ، و الظّاهِرُ و الباطِنُ، لَکَ الاَسماءُ الحُسنی.

اَسالُکَ یا رَبِّ بِحَقِّ هذِهِ الاَسماء، و بِحَقِّ اَسمائِکَ کُلِّها، اَن تُصَلّیَ عَلی مُحمدٍ و عَلی آلِ مُحمد،

و آتِنا اللهُمََّ فِی الدُّنیا حَسَنَةً، وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَاختِم لَنا بِالسَّعادَةِ و الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ،

و عَرِّفنا بَرَکَةَ شَهرِنا هذا و یُمنَهُ، وَارزُقنا خَیرَهُ، وَاصرِف عَنّا شَرَّهُ، وَ اجعَلنا فِیهِ مِنَ الفائِزِینَ،

و قِنا بِرَحمَتِکَ عَذابَ النّار، یا اَرحَمَ الرّاحِمین، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر. …

برای قرائت ادامه دعا به کتاب اقبال الاعمال رجوع کنید.

 
اهمّيت / فضيلت :
دهه ي اوّل فاطميه در اين ماه است و اقامه ي عزاي سيده نساء عالمين حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام و ابراز همدردي با اهل بيت عليهم السّلام

لازم است.
…………………………………………………………………….
آداب و اعمال :
روز سيزدهم : به روايتي روز شهادت حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام مي باشد. زيارت و اقامه ي عزا : در روز سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه، زيارت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها و اقامه ي ماتم آن مظلومه مناسب است (مفاتيح الجنان . فصل دهم . در اعمال ماه جمادي الأوّل ).
…………………………………………………………………….

 

وقايع :


5 جمادي الأولي سال 5 ه.ق ؛ ولادت باسعادت و با برکت حضرت زينب عليها السّلام .


13 جمادي الأولي سال 11 ه.ق ؛ به روايتي شهادت حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام در سنّ 18 سالگي ؛ آغاز دهه ي اوّل فاطميه .

 

کتاب شريف (( مفاتيح الجنان )) تأليف محدّث بزرگ حاج شيخ عبّاس قمي رحمه الله مي باشد.

صبر و بردباری

خداوند متعال زندگی دنیا را چنان مقرر فرموده است که لذت آن همواره با رنج و کوشش همراه باشد. در این دنیا کامیابی بدون رنج، سلامتی بدون بیماری، شادمانی بدون اندوه، رفاه بدون دردسر، دیدار بدون فراق، وصل بدون هجران و آرامش بدون هراس وجود ندارد. اگر جز این باشد، با طبیعت زندگی دنیا و نقش انسان در جهان ناسازگار است. جالب این که واژه «شدت» با تمام مشتقاتش 102 بار و به همین تعداد واژه صبر و مشتقاتش در قرآن آمده است. می توان این طور برداشت کرد که خداوند به همان اندازه که شدت می دهد، صبرش را هم می دهد.

تعریف صبر
زندگی انسان در دنیا آمیخته با مشکلات عجیبی است که اگر در مقابل آن بایستد و شکیبایی و مقاومت به خرج دهد، به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر حوادث زانو زند، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید.

منظور از صبر همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطه مقابل آن «جزع» و بی تابی است که به معنای از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.

در قرآن نزدیک صد آیه از صبر سخن به میان آمده، در حالی که هیچ یک از فضایل انسانی به این اندازه مورد تأکید قرار نگرفته است. این نشان می دهد که قرآن برای صبر اهمیت ویژه و برای صابران اجر فراوانی قائل شده است و می فرماید:

إِنَّما یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ[1]

و کلید ورود به بهشت صبر و استقامت شمرده شده است؛ آنجا که می فرماید: فرشتگان بر در بهشت به استقبال صابران می آیند و به آنها می گویند:

سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ[2]

سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، که سرانجام چه نیکو منزلگاهی یافتید.

از مؤمنان خواسته است که صبر پیشه کنند و یکدیگر را به صبر دعوت کنند[3] و از صبر کمک بجویند.[4]

انسان بدون صبر و استقامت، هم در جهت مثبت به جایی نمی رسد و هم در برابر عوامل منفی، مصائب و آفات، قادر به ایستادگی نیست. به همین دلیل، کلید اصلی پیروزی ها، صبر و شکیبایی است. علی علیه السلام می فرماید:

الصبر الظفر[5]

صبر، پیروزی است.

در سخنی دیگر می فرماید:

لایعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان[6]

انسان شکیبا و مقاوم هرگز از دست یافتن به مقصد و آرمان خود محروم نخواهد ماند اگرچه پس از گذشت دورانی طولانی باشد.

صبر نیرویی است که یک نفر را توانایی مقابله با بیست نفر و بیست نفر را توانایی مقابله با دویست نفر می دهد.[7] استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح حدیث فوق می فرماید:

هرکس مطلوبی دارد و دائماً در اندیشه است که چه وسیله ای او را یاری خواهد کرد که موفق شود و به مطلوب خود برسد. برخی تصور می کنند یگانه چیزی که باید به یاری آنها بشتابد بخت و شانس است، نه چیز دیگر؛ برخی دیگر در جست وجوی ظفر و پیروزی هستند، اما نه از ناحیه خود، بلکه با کمک دیگران. فقط دیگران را به حساب می آورند، می خواهند با پارتی و توصیه دیگران تلاش کنند. داستان این افراد داستان همان فردی است که ماری بر سکویی خفته دید و گفت: دریغ از مردی و سنگی، چیزی را که به حساب نمی آورند همان شخصیت خودشان است و برخی از مردم به خود تکیه دارند و روی خود حساب می کنند. راه صحیح آن است که انسان شخصیت خود و استعدادهای مکتوم خود را فراموش نکند، بداند که درست است که عالم، عالم اسباب است، اما در این عالم اسباب، از همه اسباب مهم تر و بهتر همان اسبابی است که همراه وجود خود ماست. خداوند هر موجودی را که آفریده او را مجهز ساخته به استعدادهایی که جزء شخصیت خود اوست.

یکی از اموری که در توفیق یافتن انسان دخالت زیادی دارد و شرط موفقیت در کارهاست، حوصله و صبر زیاد است؛ کم حوصلگی و کم صبری مانع رشد و کمال است. آدم کم حوصله کارها را ناقص و ناتمام می گذارد و دائما از این شاخه به آن شاخه می پرد و از این کار به آن کار رو می آورد، در نتیجه هیچ کاری را کامل انجام نمی دهد و دیگری در اثر مداومت و صبر و حوصله زیاد ترقی می کند. اگر صبر و حوصله باشد بی استعدادترین افراد هم می توانند به هدف برسند.[8]

افراد سست اراده و کم حوصله بسیار زود از میدان حوادث می گریزند، یا در برابر حجم مشکلات زانو می زنند. نه دنیا را بدون صبر و استقامت به انسان می دهند و نه آخرت را.

ادامه »

پیام تسلیت رهبرانقلاب درپی جان باختن کارکنان کشتی نفت‌کش

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی حادثه تلخ و دلخراش جان باختن کارکنان کشتی نفت‌کش را تسلیت گفتند.

متن پیام رهبر معظم انقلاب سلامی به شرح زیر است:

بسمه‌تعالی

حادثه‌ی تلخ و دلخراش جان باختن کارکنان کشتی نفت‌کش بر اثر آتش‌سوزی و غرق را، که حقاً مصیبت‌بار و تأثرانگیز است به خانواده‌های عزادار و بازماندگان آن عزیزان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و تسلی و آرامش دلهای غمگین آنان را از خداوند متعال مسألت مینمایم. آن عزیزان در راه انجام وظیفه و خدمت به کشورِ خود جان باخته‌اند و این افتخار بزرگی است که شاید بتواند سنگینی بار این غم را کاهش دهد و دلهای مصیبت‌دیدگان را آرامش بخشد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت بر آنان و صبر و اجر برای بازماندگان مسألت میکنم.

سید علی خامنه‌ای

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

معناشناسی واژه¬ی سلام و مشتقّات آن در قرآن

فهم درست و دقیق واژگان قرآن نخستین و مهم­ترین گام در عرصه­ی فهم قرآن کریم است. یکی از پرکاربردترین و جدیدترین روش­ها در فهم قرآن، روش معناشناسی است که از منظر زبان­شناسی، دانشی است که به بررسی معنا می­پردازد.

واژه­ی مورد بررسی در این نوشتار، سلام است. واژه­ی سلام که در 42 آیه­ از قرآن کریم به کار رفته، و به عنوان یکی از نام­های خداوند، قداست ویژه­ یافته و یکی از سنّت­های دین مبین اسلام است.

در این پژوهش که به صورت کتابخانه­ای گردآوری شده، سعی گردیده که از طریق معناشناسی توصیفی، واژه­ی سلام به لحاظ لغوی و اصطلاحی و میدان­های معنایی مترادف مانند: صلح، امان و متضاد مانند: املاق و حرب بیان گردد و هم­چنین مشتقّات اسمی مانند: سُلَّم و تسلیم و فعلی مانند: لِنُسلم، سَلَّمَ بررسی شود.

ضرورت فهم نام مبارک خداوند و سلام­های به کار رفته در قرآن، نیازمند بررسی کاربردهای این واژه در قرآن کریم است و از آیات قرآن کریم مشخّص می­شود که این واژه معانی مختلفی از جمله: نام خداوند، نام بهشت، و… در قرآن دارد.

واژگان کلیدی: معناشناسی، اسماء الحسنی، سلام

اهمیت ذکر در حال وضو

جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب


و کان فی وصیتّه (صلی‌الله علیه و آله) لعلیٍّ (علیه‌السلام):

و علیکَ برَفعِ یدَیک فی صلاتکِ و تقلّبهُما، و علیک بالسؤال عند کلّ وضوء.[1]


در وصیت پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) آمده است:

بر تو باد که در نماز دستهایت را بلند کنی و بعد پایین بیاوری و بر تو باد که در تمام مدت وضو نیز دعا کنی و از خدا مسئلت بجویی.


از جمله وصایای نبیّ مکرّم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) این است که:

در نماز، دستت را بلند نموده و دعا کن! یعنی این قنوتی که در نماز جزو مستحباّت است، این را حضرت توصیه می‌کنند که انجام بگیرد؛ به سبب اینکه این کار، توجه انسان را در نماز تضمین می‌کند.

از حالت یک عملِ عادیِ معمولی‌ای که انسان به حسب عادت انجام می‌دهد، قنوت، نماز را از این حالت می‌تواند خارج کند، که در وسط نماز، انسان توجه می‌کند به خدای متعال، در قنوت یا تحمید و تسبیح و تهلیل است، یا دعا و طلب حاجت است. عبارت «تقلبّهما»، ظاهرا ناظر به این است که در حال قنوت، انسان وقتی دستش را تکان می‌دهد، بالا می‌برد، پایین می‌آورد، این، دعا را در نماز تقویت و تأکید می‌کند. این جمله اهمیت دعا را نشان می‌دهد.


وضو هم مقدمۀ نماز است، نماز ذکرِ خالص است، ذکر بدون شائبۀ هیچ چیز دیگری، اوّل تا آخر نماز ذکر است. وضو را هم داخل در همین گسترۀ ذکر الهی قرار بدهید! با غفلت وضو نگیرید!

در حال وضو هم از خدای متعال سؤال بکنید! یعنی دعا بخوانید! با خدای متعال حرف بزنید! تلاوت قرآن بکنید! بدیهی است مهم‌ترین و کارآمدترینِ توصیه‌ها، در این کلام شریف و نورانی وجود دارد. همۀ اینها انسان را به خدا متوجه می‌کند: اللهم ارزُقنی ذِکرَک و شُکرَک و الانابهَ و الرغبهَ إلیک، این حالتِ انابه و رغبت و توجه به خدا، روحِ عمل در زندگی انسان است که انسان، قلبش با خدای متعال مرتبط باشد، متذکر خدای متعال باشد، از خدای متعال بخواهد، به خدای متعال پناه ببرد، از خدای متعال کمک بخواهد.


این تعبیرات گوناگونی که در دعاهای مختلف هست، این دعاها هم واقعاً جزو نعِم بزرگ الهی در حق ما است، گمان نمی‌کنم در هیچ مذهبی، در هیچ نحِله‌ای از نحله‌های الهی این همه دعا وجود داشته باشد که در شیعه وجود دارد، دعاهای مأثوری که از ائمه رسیده، این صحیفۀ سجادیه، دعاهای گوناگون دیگر از ائمه، به مناسبت‌های مختلف، بدون مناسبت، اینها نعمت‌های بزرگی است که خالص ذکر الهی را به انسان تعلیم می‌دهد.
__________________
[1] - الشافی، ص 829
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، 20/1/92 به نقل از مشرق

معارفی از کیهان