در جستجوی آرامش و جاودانگی

واقعا این گونه نیست که روز ها و شب ها همه فکر ما این باشد که از کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بوده است. چون ما با افراد متعددی روبرو می شویم که چنین دغدغه ای اصلا برایشان مطرح نشده است. هر چند این، دغدغه افراد خاصی می تواند باشد. آن چه که در درون اغلب ما هست وجود برخی گرایش هاست که گاهی هم در قالب آرزوهای ما به زبان آورده می شود. میل به آرامش، میل به کامل بودن و بی نقص بودن و یا به عبارتی نامحدود بودن آن هم در ابعاد مختلف مانند توانایی ها و داشته ها و….

در طول زندگی هم تمام تلاش انسان برای رسیدن به همین خواسته ها و گرایش ها و یا پیدا کردن راهی برای رسیدن به این آرزوها و خواسته هاست. در نظر همه مرگ چیزی است که برای همه پیش خواهد آمد ولی آن چه که در درون انسان هاست میل به جاودانگی است و نه تمام شدن. برای همین به دنبال راهی برای روبرو نشدن با مرگ و یا به تاخیر انداختن آن است و در شرایط عادی با هر آن چه که زنده بودن وی را به خطر می اندازد مقابله خواهد کرد چه تهدید هم نوعان خود باشد یا تهدید از جانب سایر موجودات.

حس آرامش و راحتی که انسان در ابتدا آن را به صورت جسمی (به واسطه جسم) تجربه می کند از جمله حس هایی است که مطلوب انسان است و البته نسبت به حفظ زندگی در مرتبه دوم قرار دارد چرا که افراد حاضرند آرامش خود را فدای حفظ زندگی بکنند ولی زندگی را فدای آرامش نه.

بر اساس همین حس، انسان تلاش می کند تا زمینه های راحتی و آرامش را برای خود فراهم کند مثلا اگر گرسنگی یا تشنگی این راحتی و آرامش وی را بر هم می زند به دنبال رفع گرسنگی و تشنگی خود خواهد رفت و یا اگر گرما و سرما راحتی و آرامش را از وی سلب کنند برای رفع آن ها خواهد کوشید. ولی آن چه که در این میان انسان را می آزارد موقت بودن نتایج این تلاش ها و محدود بودن آن است به این معنا که تلاش های انسان برای مدت محدود و میزان محدودی، گرسنگی و تشنگی و یا احساس گرما و سرمای وی را برطرف می کند و آن حس بی نیازی و استغنا که برای انسان لذت بخش هم هست، همیشه ماندگار نیست و نیازها برای همیشه برطرف نمی شوند. برای همین انسان مجبور است که مدام برای فراهم کردن اسبابی تلاش کند که این نیازها را برطرف کند. نیازهایی که مانع راحتی و آرامش وی هستند و حتی اگر برای مدتی بر آورده نشوند زندگی وی را با خطر مواجه می کنند.

اگر توجه کنیم می بینیم که در هر صورت انسان آرامش مطلق را تجربه نمی کند و آرامشی که انسان تجربه می کند هم موقت است و هم در همه ابعاد نیست مثلا تشنگی و گرسنگی را هر چند بر طرف می کند ولی جسم وی برای تهیه همین لوازم رفع گرسنگی و تشنگی باید حرکت کند و تلاش کند. در حالی که آن چه که مطلوب انسان است آرامش مطلق است که هم در همه ابعاد باشد و همیشگی باشد و نامحدود نباشد.

پس انسان هم جاودانگی و نامحدود بودن را هم برای خودش می خواهد و هم در مورد اسبابی که آرامش و راحتی وی را فراهم می کنند. به عبارت دیگر انسان می خواهد جاودانه باشد و اسباب آرامش وی همیشه و به صورت نامحدود مهیا باشند و یا اصلا جاودانه باشد و چنین نیازهایی هم نداشته باشد و مستغنی از اسبابی باشد که در حال حاضر از لوازم آرامش و راحتی وی شمرده می شوند.

منبع : پایگاه اندیشوران، hawzah.net

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.