مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقدمه
از جمله معارف الهی و تعالیم اسلامی دعا می باشد که در عرف عارفان به آن تضرع و انابه و در فارسی به آن «راز و نیاز و توبه» گفته می شود که در اسلام از مهم ترین امور به شمار می رود، و از سیرت انبیای و اوصیا و اولیاء بر شمرده شده است، برای اهل عرفان لذیذترین لذت ها به شمار می آید، چرا که: سخن گفتن دل داده است با دل دار، هم چنان که قرآن و قرائت آن، سخن گفتن معشوق است با دل داده اش. پس دعا قرآنی است که فرا فرستاده می شود در مقابل قرآن که کتابی است فرو فرستاده شده.
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه فرموده است:
«یا مَن اذاق احبائه حلاوة المؤانسة؛[1] ای آن که شیرینی همدمی را به دوست دارانش چشانده است.»
و امام سجاد علیه السلام در مناجات محبین، صحیفه (ثانویه) فرموده است:
«الهی! من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا؛[2]
الهی کیست که شیرینی دوستی تو را چشیده باشد و تو را با کس دیگری عوض کرده باشد؟»
آن چه که باید مورد توجه قرار گیرد این است که برای راز و نیاز باید زمینه هایی چید تا قلب آماده گردد و زبان برای سخن گفتن به تکلم در آید. این زمینه ها و تمهیدات، همان آداب دعا هستند که جریان عشق ورزی و مکالمه با معشوق را زیباتر جلوه می کنند و بنده را به خداوند نزدیک تر می سازند. این آداب بسیار دقیق و تجربه شده است که از متن آیات و روایات استخراج شده است، بنابراین باید قبل از دعا، در حین دعا و بعد از آن، معشوق را به صفات جمال و کمالش ستود و از نعمت های گوناگونی که به ما عطا فرموده سپاس گذاری کرد و زبان به شکر او گشود، با این شکر دائمی است که دعا معنا و مفهوم می یابد و آدمی از راز و نیاز لذت می برد. کیفیت تمجید، ثناگویی، ستایش و قدردانی از خداوند در دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده بیان شده است.
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که:
«من قال یاالله یا الله عشر مرات، قیل له: لبیک ما حاجتک؟؛[3] هر کس که ده بار بگوید: «یا الله یا الله» به او گفته می شود: بله؟ چه می خواهی؟» باز از آن حضرت روایت شده است که: «من قال یارب یا رب عشر مرات قیل له لبیک ما حاجتک؟؛[4]
هر کس که ده بار بگوید: «یا رب یا رب» به او گفته می شود: بله؟ چه می خواهی؟»
یکی از در خواست های بنده از معبود، آمرزش گناهان است؟ از جمله دعاها، دعای سحر می باشد که عارف سحرگاهان با خدای خود خلوت می کند و به راز و نیاز می پردازد و در همه دعا خدا خدا می کند همان گونه که استاد بزرگوارم حضرت امام رحمه الله می فرمودند دعای سحر، مسئول منه ندارد» یعنی فقط راز و نیاز با خداست.
معنا ندارد عبداللَّه وقتی به در خانه خدا می رود، چیزی از خدا بخواهد. او فقط باید خدا خدا بگوید لذا در دعای سحر عبد عارف به اسماء و صفات خداوند توجه دارد و در راز و نیاز خود حضرت حق تعالی را به اسماء و صفاتش قسم می دهد و گاهی پا فراتر می گذارد و به مولای خود خلوت می کند و به ذات خداوند که مستجمع جمیع صفات، اسماء و کمالات است به نحو وحدت و به نحو عینیت نظر دارد تا از تکرار جملات دلنشین این دعا لذت می برد که قابل توصیف نیست و این از ویژگی های دعای سحر است که عارف تشنه آن است.
امیدواریم حضرت حق حلاوت راز و نیاز با خود را به ویژه شیرینی دعای سحر را به همه بچشاند و با این دعا زمینه وصل و تقرب ما را فراهم سازد.
بخش اول: تفسیر بهاء
اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بابْهاهُ وَ کلُّ بَهآئِک بهی؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهآئِک کلِّهِ.
تفسیر ادبی
«اللَّهُمَّ» کلمه بسیطی است که به معنای «یا الله» است. «الله» عَلَمْ است برای ذات واجب الوجود؛ ذاتی که مستجمع جمیع صفات جمالیه و جلالیه است.
«سؤال» از نظر لغت، طلب دانی از عالی است؛ یعنی طلب کردن عبد از مولاست.
«بهاء» از نظر لغت، به معنای زیبایی و حُسن است؛ اما حُسنی که در آن ظرافت، طراوات، حلاوت و ابهت باشد.
قرآن «بهی» است، چون دارای حلاوت و طراوت است؛ بنابراین «بهاء» از «جمال» خاص تر است. «جمال» معنای عامی دارد، اما «بهاء» معنایی خاص تر از «حُسن» دارد.
اقسام سئوال
سئوال بر دو قسم است: سئوال حال و سئوال قال.
سئوال حال در عالم وجود، ناسوت، ملکوت و جبروت؛ یعنی در تمام عالم هستی ساری است. مراد از سئوال حال، ربط ممکن و فقر ممکن- آن هم فقر ذاتی او- به واجب و واجب الوجود است. همان حالِ ممکن و نحوه وجودی او، خود نوعی سئوال است.
دوست داشتنی ترین مسائل نزد خدای تبارک و تعالی، در مرتبه سئوال حقیقی است؛ سئوالی که واسطه فیض از خدا می کند؛ یعنی وجود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آن وجودی که طبق قرآن و روایات، افضل، اشرف و اوسع همه وجودات است و ربط او به خدا فوق العاده است؛ ربطی که کسی جز خود او نمی تواند آن را درک کند:
«لافَرْقَ بَینَهُ وَبَینَ اللَّهِ الّا انَّهُ عَبْدُه.»
محبوب ترین مسائل نزد خدا در مرتبه دوم، استغفار، تذلل، خضوع و انقطاع بر در خانه خدا است تا جایی که پروردگار عالم وعده داده که نه تنها آه و ناله گنه کار را می آمرزد، بلکه حسنه می دهد و نامه درخشانی برایش می آورد: «الّا مَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صالِحًا فَاوُلئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ.»[5] اگر کسی توبه کند، پروردگار عالم گناهان او را به حسنات تبدیل می کند؛ یعنی نامه سیاهش شسته می شود و به جای آن در نامه عملش ثواب هایی که از توبه و راز و نیاز با خدا است، نوشته می شود. در روایات فراوانی می خوانیم که: «پروردگار عالم از آه و توبه گنه کار بسیار خشنود می شود.»[6]
احتمالاتی برای «مسئول منه»[7]
اول: از نظر ادبی کلمه «مِنْ بَهائِک» متعلق به «اسْئلُک» است و ممکن است این کلمه «مسئولٌ منه» باشد؛ یعنی: «خدایا! به در خانه ات آمده ام، از تو بهاء و زیبایی و سیرت می خواهم.» در صورت پذیرش این فرض، در فقرات دیگر دعا هم، آن را نافذ می دانیم. کلمه «بِاَبْهاهُ» هم متعلق به «اسْئَلُک» است؛ یعنی: «خدایا! به در خانه ات آمده ام و تو را به زیباترین زیبایی هایت قسم می دهم.» لذا از نظر ادبی می گوییم «مسئولٌ منه» است. دوم: این است که بگوییم: در جمله «مِنْ بَهائِک»، «مِن» «مِن نَشْویهِ» است. در این صورت معنایش این گونه می شود: «خدایا! به در خانه تو آمده ام و تمام توجهم به زیبایی توست؛ زیبایی که یک دنیا ظرافت، حلاوت و طراوت دارد.»
اگر چنین باشد «مسئولٌ منه» در کلام اصلًا نیامده است؛ یعنی از خدا چیزی خواسته نشده است. می گوید: «خدایا! به در خانه تو آمده ام، توجهم به زیبایی توست و به زیباترین زیبایی هایت تو را قسم می دهم.»
اما برای چه؟؟ نمی گوید. روشن است که از نظر ادبی معنای اول ظاهرتر است، اما از نظر عرفان و راه و رسم عبودیت احتمال دوم قوی است. به نظر می رسد که باید احتمال دوم را بپذیریم و بگوییم «مسئولٌ منه» در این دعا اصلًا نیامده است. چنان چه استاد بزرگوار ما رهبر عظیم الشأن انقلاب، امام خمیمی رحمه الله در جلسه های خصوصی می فرمودند: «دعای سحر، مسئولٌ منه ندارد» یعنی فقط راز و نیاز با خداست.
معنا ندارد عبد وقتی به در خانه خدا می رود، چیزی از خدا بخواهد. او فقط باید خدا خدا کند و وظیفه دیگری ندارد.
لطافت های حذف «مسئولٌ منه»
حذف «مسئولٌ منه» از کلام، لطافت هایی دارد که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
-حذف «مسئولٌ منه»، افاده عموم می کند؛ بدین معنا که گاهی دعا کننده می گوید: «خدایا! آمده ام از تو بهاء می خواهم.» اما گاهی نمی گوید «بهاء می خواهم» بلکه می گوید: «خدایا! به در خانه ات آمده ام.»برای چه آمده ام؟ «آمده ام تا خیر دنیا و آخرت به من بدهی.» بالاتر، آمده ام تا «مرا عبد خود کنی.»
-حذف «مسئولٌ منه» در کلام، احترام به مولاست، زیرا اگر مسئولٌ منه در کلام باشد معنایش این است که: «خدایا! آمده ام بهاء می خواهم.» اما اگر مسئولٌ منه در کلام نباشد معنایش این است که: «خدایا! تو عالم به حال منی، تو می دانی من چه می خواهم. بنابراین گفتن در مقابل تو غلط است.» این همان جمله ای است که شیخ الانبیاء حضرت ابراهیم علیه السلام در جواب جبرئیل به او گفته است: «جبرئیلُ! حَسبی مِن سُئوالی عِلْمُهُ بِحالی؛[8] او عالم به حال من است، پس برای چه از او چیزی بخواهم؟» حضرت ابراهیم می گوید: جبرئیل! من خدا خدا می کنم، چون وظیفه ام این است.
در این کلام حضرت ابراهیم، مسئولٌ منه وجود ندارد، مگر نه آن که خدا «کریم» است؟ وقتی که مولا «کریم» باشد، معنا ندارد «عبد» از «کریم» چیزی بخواهد، زیرا هر چه از کریمی مثل خدا بخواهد بازهم پست تر و کمتر از کرم او خواسته است. لذا می گوید: «خدایا! به در خانه ات آمده ام.»
چه می خواهم؟. .. آنچه را که کرَم تو اقتضا بکند. معلوم است بالاترین چیزی که کرَمِ خدا اقتضا می کند این است که بنده، بنده بشود و عبودیت را درک بکند. اگر مسئولٌ منه در کلام نباشد معنایش این طور می شود:
«خدایا! ربط محضم، حال که ربط محضم، محتاج به همه چیزم، حالا که محتاج به همه چیزم به درخانه ات آمده ام، تویی مستقل، منم ربط؛ تویی قوی و مبدأ آثار، خدایا! ضعیفی به در خانه تو آمده است.» معلوم است که خداوند قوی و رحیم و بنده پرور، با بنده ضعیف خود چه خواهد کرد: آمرزش و پذیرش.
درست است که «مسئولٌ منه» در دعا نیست، اما حالِ دعاکننده می گوید «مسئولٌ منه» چیست.
عارف از خدا چه می خواهد؟ وصل.
عاشق از خدا چه می خواهد؟ رسیدن به مطلوب، قرب به خدا.
گناه کار از خدا چه می خواهد؟ آمرزش.
فقیر از خدا چه می خواهد؟ غِنا. غِنا از نظر: طبع، دنیا و آخرت.
در حذف «مسئولٌ منه» ادعا این است که:
«ای خدا! به در خانه ات آمده ام، اما همه چیز فراموشم شده است؛ حتی «مسئولٌ منه». خدایا! به در خانه ات آمده ام، آن ابهت تو، سعه رحمت تو، آن عشقی که به تو دارم موجب شده است که دیگر همه چیز را فراموش کرده ام. فقط این را فراموش نکرده ام که به صد زبان بگویم: خدا! این را فراموش نکرده ام که بگویم:
«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بابْهاهُ وَ کلُّ بَهآئِک بَهی؛
خدایا! جذبه ات مرا گرفته است. دیگر چیزی جز تو را نمی بینم و درک نمی کنم و به چیزی جز تو، توجه ندارم.»
بنابراین باید گفت که از نظر عارف و عاشق و عبد، این دعا به هیچ وجه، «مسئولٌ منه» ندارد.
پی نوشت ها:
[1] مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص 266.
[2] همان، ج 94، ص 148(باب ادعية المناجاة، المناجاة التاسعة).
[3] كافى، ج 2، ص 519(باب من قال يا الله)، ح 1.
[4] همان، ص 520، (باب من قال با رب)، ح 1.
[5] فرقان، آيه 70.
[6] ميزان الحكمة، ج 1، ص 338.
[7] خواسته و حاجت، آنچه در دعا از خداوند در خواست می شود.
[8] بحارالأنوار، ج 68، ص 155،( باب 63- التوكل و التفويض …)، ح 70.
hawzah.net
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حوزه علمیه ولی عصر (عج) در 1396/03/07 ساعت 08:01:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |