مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
شنبه 96/11/14
روز چهارشنبه مورخ11/11/1396،ساعت 10 صبح جلسه معارفه مکتب ولیعصر (عج)و پرسش و پاسخ تشکیل شد….
در این جلسه که با حضور کادر،اساتید،و طلاب برگزارگردید ابتدا جناب آقای دکتر میرخان ضمن عرض تسلیت ایام فاطمیه (ص)
هدف از احداث مکتب ولی عصر (عج)را ایجاد محلی برای تجمع دانشمندان ،فلاسفه و اساتید حوزه و دانشگاه بیان کردند
و ابراز نمودند،در این مرکز اتاق های فکر تشکیل می شودکه خروجی آن پاسخ به سوالات مطرح در زمینه های گوناگون
مورد نیازجامعه می باشد.
سپس آقای دکتر مدامی ضمن ایراد توضیحاتی در مورد شیوه های مختلف تبلیغ ، به سوالات مطرح شده توسط طلاب پاسخ دادند.
پنجشنبه 96/11/12
قصههای قرآنی با تحلیل و تبیین علل و عوامل و نیز آثار و پیامدهای وقایع تاریخی از منظر خدای علیم و حکیم سرشار از عبرتهایی است تا بشر از آنها درس گیرد و به تکرار مصادیق بد و زشت نرود، بلکه بر آن باشد تا با تکرار مصادیق خوب و زیبا جهانی نیک و طیب برای خویش و دیگران بر پا کند.
معصومان(ع) به عنوان اسوههای نیک الهی نیز با بازخوانی و تحلیل و تبیین دوران خویش بر اساس همان نظام سنتهای الهی حاکم بر جهان، جامعه بر آن بودند تا مردمان را نسبت به آن هوشیار سازند و از تکرار بدیها جلوگیری و به تکرار خوبیها مردمان را تشویق و ترغیب کنند.
یکی از مهمترین تحلیلگران وقایع و رخدادها در ساختار هستی شناسی، جامعهشناسی و روان شناسی قرآنی حضرت فاطمه زهرا(س) است که بر کتاب الله و سنتهای الهی مسلط و آگاه بوده است و عصر خویش را بر اساس آن تحلیل کرده تا مردمان را به عنوان «انذار دهنده الهی» بر حذر دارد.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای فاطمی به برخی از عوامل انحراف مردم عصر پس از پیامبر از اسلام ولایی به اسلام جاهلی پرداخته است.
چهارشنبه 96/11/11
با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان تنها امید رژیم پهلوی، به عنوان نخست وزیر معرفی و باقی مانده بود.
این ایام که مصادف با اربعین امام حسین« علیه السلام» و گسترش راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی بود، امام« قدس سره» طی پیامی، نکات تازه ای را برای هوشیاری مردم یادآور می شوند. همزمان با سایر شهرها، در تهران نیز راهپیمایی ها ادامه می یابد و فریاد الله اکبر جمعیت میلیونی لرزه بر اندام آخرین بقایای طاغوت می اندازد.
انسان های بپا خاسته و از جان گذشته با عزمی پولادین می روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگیرند و همگی خواستار انحلال حکومت پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی هستند و با شعار « استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» خط مشی آینده را ترسیم می نمایند.
به دنبال گسترش قیام مردمی، امام قدس سره در پیامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام می دارد. بختیار که با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ی ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله های قیام را دارد، خود را در این امر ناتوان می یابد و می کوشد که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه های کشور را می دهد. در پی انتشار این دستور مردم خشمگین، به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعارهای کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند. امام« قدس سره» در روز پنج شنبه پنجم بهمن که از بازگشت ایشان به ایران جلوگیری شد، ضمن مصاحبه ای فرمود:(1)
من از ایرانیانی که با من همراهی کرده اند متشکرم. من می خواستم فردا را در میان ملت باشم و هر رنجی که آنها می برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه ی فرودگاه های ایران را بست. من پس از باز شدن فرودگاه ها، بلافاصله به ایران خواهم رفت به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما، و ملت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد کرد. باری اینها باید بدانند که وقت آن که قلدری بکنند گذشت. من ملت ایران را به ادامه ی نضهت دعوت می کنم تا این قلدرها را بر جای خودشان بنشانند، لکن آرامش را از دست ندهند. من از همه ی ملت ایران تشکر می کنم و در اولین فرصت پیش مردمم به ایران خواهم رفت تا با آنها یا کشته شوم و یا حقوق ملت را بگیرم که به ملت برگردانم. خداوند همه ی شما را توفیق بدهد، ملت ایران باید بداند که این شخص که متکفل حکومت شده است، به ایل خودش خیانت می کند. آن ایلی که پشتوانه ی ایران بودند و رضاشاه آنها را از پای در آورد. این شخص به ایل خودش، به ملت خودش خیانت می کند. باید ایل بختیاری بداند که این اشخاص را که به آنها خیانت می کنند از جلو راه ملت بردارند. باید ارتش بداند که اینها خیانتکارند و به آنها کمک نکنند. باید همه ی ایران بدانند که توطئه ای در کار است. از این توطئه باید جلوگیری شود. این آخرین قدمی است که این خائنین بر می دارند و ما ان شاء الله این قدم را هم می شکنیم و پیش شما می آییم و آنها را به جای خودشان خواهیم نشاند.»از امام« قدس سره» سؤال شد: چه وقت تصور می کنید که خواهید توانست به ایران بروید؟ فرمود:
هر وقت که منع برداشته شود و فرودگاه ها باز شود من به ایران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بریزد، در پیش رفقای خودم و همراه جوان های ایران بریزد. ما از این هیچ باکی نداریم و سرافرازی اسلام و ایران را می خواهیم.»
از ایشان سؤال شد: آیا توصیه می کنید که مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را برای بازگشت شما باز کنند؟ امام خمینی پاسخ دادند:
عجالتاً بنا ندارم که امر به برداشتن سلاح بکنم. هر وقت صلاح دیدم این امر را می کنم و به آنها می فهمانم که چه باید بکنند.»از امام« قدس سره» سؤال شد: ممکن است به یک فرودگاه کشور نزدیک ایران بروید و از آنجا عازم ایران شوید؟ ایشان پاسخ دادند:
باید مطالعه شود.»پرسیده شد: با توجه به این که بازگشت شما ممکن است باعث خونریزی های بیشتر شود، آیا باز هم اصرار به بازگشت خواهید داشت؟ امام خمینی فرمودند: «
من باید پیش برادرهایم باشم.»و در پاسخ به این پرسش که آیا این آغاز یک جهاد جدید است؟ فرمود: «
ممکن است.»بختیار مدعی می شود که به امام قدس سره نزدیک شده و قرار ملاقات با ایشان دارد. امام بلافاصله ادعای وی را تکذیب و عموم را از فریبکاری های او بر حذر داشتند. در همین زمان رییس شورای سلطنت در پاریس ضمن استعفا اعلام کرد که شورای سلطنت غیر قانونی است.
تحصن در دانشگاه تهران
بازماندگان رژیم، بازگشت امام قدس سره را به مصلحت خود نمی دانستند، و مسأله مراجعت رهبر در رأس همه مسایل قرار گرفت و اولین خواست اجتماعات و تظاهرات عظیم گردید. مسجد دانشگاه تهران به مرکز ثقل این تقاضا تبدیل شد. تحصن علما و روحانیون و مدرسین حوزه ها در دانشگاه تهران مبارزه را شدیدتر کرد.سرانجام این تحصن و دیگر حوادث روزهای بعد، دولت غیر قانونی بختیار را مجبور به گشودن فرودگاه های کرد.
پر شکوه ترین استقبال تاریخ
پس از فرار شاه، ملت منتظر بازگشت امام خمینی« قدس سره» بودند. برای مردم آمدن امام قدس سره پیروزی بزرگی بود و برای تشکیل حکومت اسلامی حضور ایشان را الزامی می دانستند. قبلاً دولت بختیار سعی داشت این بازگشت را با تأخیر مواجه کند تا دولت سوسیال دمکرات بختیار فرصت پیدا کند و بر اوضاع مسلط گردد و به همین علت امام« قدس سره» می خواست هر چه زودتر در تهران باشد. کارکنان اعتصابی رادیو تلویزیون اعلام کردند برای ضبط و پخش مستقیم مراسم آماده اند. فرودگاه مهرآباد آماده ی استقبال از پرواز انقلاب بود.
سرانجام روزنامه های عصر 11 بهمن خبر دادند
امام فردا در تهران است». اما قطعی نبود. از دیگر شهرها هم هزاران نفر به تهران آمده بودند.روز بعد به ناگاه بلندگوها خبر دادند هواپیمای ایرفرانس حامل امام« قدس سره» به تهران نزدیک می شود. فرستنده تلویزیون آماده پخش مستقیم مراسم استقبال بود و لحظه ورود ایشان را به معرض نمایش گذاشت. که ناگهان با اشغال تلویزیون توسط گارد برنامه سیما قطع و سرود شاهنشاهی پخش شد که این امر خشم عمومی را برانگیخت.
امام قدس سره اولین سخنرانی خود را در فرودگاه مهرآباد با تشکر از ملت ایران ایراد کرد و در فرازهایی از آن فرمود:(2)
ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین، همه، وحدت کلمه اقلیت های مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه ی علمی، وحدت طبقه روحانی و جناح سیاسی. باید ما همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه رمزی پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم و خدای نخواسته شیاطین بین صفوف شما تفرقه نیندازند. من از همه شما تشکر می کنم و از خدای تبارک و تعالی سلامت و عزت همه شما را طالب و از خدای تبارک و تعالی قطع دست اجانب و ایادی وابسته به آنها را خواهان هستم.»امام« قدس سره »از فرودگاه مستقیماً به بهشت زهرا رفتند. دریایی از انسان ها همه جا موج می زد و اتومبیل با کندی می توانست حرکت کند. ساعت ها طول کشید تا این فاصله 33 کیلومتر طی شد. اتومبیل حامی امام را ده ها موتور سوار حفاظت می کرد. بر سقف آن جوانان عضو کمیته استقبال قرار داشتند و از مردم درخواست می کردند که راه را باز نمایند. صدها خبرنگار و عکاس در جلو، با اتومبیل های دیگر عکس می گرفتند تا هر چه زودتر این حادثه تاریخی را مخابره نمایند. جمیعت استقبال کننده در طول 33 کیلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بین 4 تا 8 میلیون نفر یعنی، بیش از جمعیت آن زمان تهران تخمین زدند. ده ها هزار نفر از شهرهای مختلف کشور به تهران آمده بودند تا از تهرانی ها در این استقبال عقب نمانند. ورود اتومبیل حامل امام« قدس سره» به بهشت زهرا امکان پذیر نبود لذا از هلیکوپتر استفاده شد. امام« قدس سره» در بهشت زهرا و در جایی که هزاران شهید خفته بودند به فریاد آمد و فرمود:
«من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم.»
فریاد الله اکبر به آسمان بلند شد… این فریاد میلیون ها مردمی بود که حق خود می دانستند که حکومت را خود برگزینند و اینک در مقام آن بودند تا با انقلاب قدرت سیاسی را به دست گیرند. ایشان در این سخنرانی، که یکی از پرجمیعت ترین اجتماعات تاریخ بود، غیرقانونی بودن رژیم سلطنت پهلوی را با استدلال مطرح کردند و مصایبی که مستقیماً ناشی از رژیم طاغوتی است بر شمردند و خطوط آینده انقلاب را ترسیم نمودند.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد
پی نوشتها:
1-صحیفه ی نور ، جلد 4، ص 266-267، 5/11/1357.
2-صحیفه ی نور، جلد 4، ص 280، 12/11/1357.
tebyan.net
دوشنبه 96/11/09
جرعه های معرفت - شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
فی الکافی، عن الثمّالی، قال:… و ایاّکم و صُحبهًْ العاصین و معونهًْ الظالمین و مُجاورهًْ الفاسقین إحذَروا فتنتَهم و تبَاعَدوا عن ساحَتهِم و اعلَمِوا أنهّ مَن خالفَ اولٍیاءَ الله و دانَ بغیر دینِ الله و استبَدَّ بأمرهِ دونَ أمر ولیِّ الله کان فی نار تلَتهَبِ تأَکُل أبداناً قد غابتَ عنها أرواحُها و غَلبتَ علیها شَقوَتهُا فهم موتی لایجَدون حَرَّ الناّر.[1]
مبادا با گناهكاران همنشينى كنيد و به ستمكاران كمك دهيد و با بزهكاران نزديك شويد، از فتنه ايشان حذر كنيد و از حدود و ناحيه آنان دورى كنيد و بدانيد كه هر كس با دوستان خدا مخالفت كند و بجز دين خدا به دين ديگرى ديندار شود و به دستور خود جز دستور ولى خدا از روى خودسرى رفتار كند در آتش سوزانى درافتد كه ميخورد بدنهائى را كه ارواحشان از آنها دور گشته و بدبختى بر آنها چيره شده، اينان (گرچه در دنيا به صورت زندهاند ولى) مردگانى هستند كه حرارت آتش را درك نكنند و اگر (به راستى) زنده بودند درد حرارت آتش را درك ميكردند.
***
ادامۀ مکتوبِ شریف حضرت سجاد (علیهالسلام) خطاب به شیعیان است. با تدبرّ و تأملّ در این گونه روایات، نقش ائمه در یک ِرهبری کامل و دقیق بیشتر روشن میشود. مانند یک دیدهبان مسلطّی، تمام صحنه را ملاحظه میکنند؛ جریان معرفت اهل بیت و اسلام اهل بیت این جریان باریکی که در لابهلای طوفانهِا و جریانهای گوناگون، ِخوف اضمحلالش وجود دارد، این را حفظ و تقویت میکنند، تمهید میکنند و پیش میبرَند. آنچه تا امروز این فکر و مکتب را زنده نگهداشته و روز به روز توسعه داده است.
میفرماید:
با گناهکاران همنشینی نکنید! به ستمگران کمک نکنید! با فسّاق همراهی نکنید! این دستور، در آن فضای اختناقی که در زمان امام سجاد(ع) وجود داشته است، معنای خاصی میدهد.
بعضی از فسّاق خدمت حضرت میآمدند، سؤال میکردند، حضرت هم جواب مسئله آنها را میدادند. در این تردیدی نیست. مراد این است که در آن جامعه اختناق، در آن فضِای فشار و محاصره همهجانبه شیعه و پیروان اهل بیت، شیعه باید راه خود را بشناسد، مرزبندی خودش را گم نکند، مسألۀ مرزبندی همیشه هست.
در یک جامعۀ اختناقی، مرزبندی به نحوی است، در یک جامعۀ یدِ عُلیا و سلطۀ گفتمان دین مثل جامعۀ ما، مرزبندی به نحو دیگری است. میخواهد بفرماید:
مرزبندی را فراموش نکنید! راه را گم نکنید! اگر مرزِ خودتان را با مخالفانتان، با دشمنانتان نشناختید، این مرز کمرنگ شد، دو اشکال به وجود میآید: یکی اینکه آنها وارد منطقۀ شما میشوند، یعنی نفوذ. دوّم اینکه شما وارد منطقۀ آنها میشوید، یعنی انحلال.
این توصیهای که ما همیشه در این سالهای بعد از انقلاب، به خصوص بعد از رحلت امام (رضوانالله علیه) به همۀ افرادی که در عرصۀ فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حضور دارند و فعالند، همیشه به اینها توصیه میکردیم، این بوده:
همه نوع فعالیت بکنید، همه نوع تلاش بکنید، همه جا سر بزنید، ولی مرزبندی را فراموش نکنید! غفلت از مرزها نکنید! مثل مرزهای جغرافیایی،
در مرزهای جغرافیایی یک دیوار بتونی که نکشیدند که کسی از این طرف نتواند آن طرف برود، از آن طرف نتواند بیاید. گاهی کسانی هم آن طرف میروند، کسانی هم از آن طرف اینجا میآیند، لکن با حساب و کتاب. اگر علائم مرزی از بین رفت، نابود شد، شما غفلتا خود را در سرزمین دشمن یا بیگانه مشاهده میکنید، حضور در آنجا پیدا میکنید بدون اینکه خودتان بخواهید!
یا بیگانه یا دشمن داخل سرزمین شما میشود، بدون اینکه اجازه گرفته باشد. مرزهای عقیدتی، مرزهای نظری، مرزهای سیاسی، از این قبیل است. فقرۀ بعدی حدیث، اشاره به کسانی است که تسلطّ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همهجانبه بر جامعه داشتند. میفرماید:
آن کسی که از فرمان امام و ولیّ خدا سر باز میزند، قبل از اینکه به آتش دوزخ گرفتار بشود، در همین جا در یک آتشی است؛ فی نارٍ تلَتهِب، آتش دارد او را میسوزاند، لکن حس نمیکند! این آتش جسمهای بیجان را، جسمهای بیتعقّل را، انسانهای مرُده را میسوزاند. مرُدهاند، سوزندگیِ آتش را حس نمیکنند! در حالی که به ظاهر زندهاند، راه میروند. این، همان آتشی است که تجسّمش در آن نشئۀ دیگر، به آن شکلِ معروفی که قرآن کریم و روایات، ناطق هستند، درمیآید.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج، 16/2/92 به نقل از مشرق
——————
[1] - الشافی، ص 847
معارفی از کیهان
دوشنبه 96/11/09
حضرت زهرا سلام الله علیها ریحانه نبی، همسر علی علیه السلام و مادر امامان معصوم است که نقش زیادی در پیشبرد مسیر اسلام و تشیع بر عهده داشت. از مقام و فضایل او نمی توان سخن گفت چرا که او دریای بیکران کوثر است و سرانجام در راه حمایت از ولایت و امامت به شهادت رسید.
برترین بانوی گیتی
ارزش انسانها مسلماً یکسان نیست، بعضی از مقربترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پائین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوی و ملکات فاضله انسانی» است.
با توجه به این معیارها بانوی اسلام فاطمه زهرا (س) برترین زنان جهان - در لسان پیامبر(ص) - معرفی شده است.
در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا(س) افضل زنان جهان بود، آن سخنی است که پیغمبر اکرم (ص) آنرا به تعبیرات مختلف بیان فرموده است:
در یک جا می فرماید:
«ان افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بن محمد(ص) و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم:
برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم است.»
در حدیث دیگری می خوانیم پیغمبر اکرم (ص) در بیماری وفاتش هنگامی که بیتابی فاطمه را مشاهده کرد، فرمود:
«یا فاطمة الا ترضین ان تکونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین؟
ای فاطمه! آیا راضی نیستی که تو برترین بانوی زنان جهان، و بانوی زنان این امت، و بانوی زنان با ایمان باشی؟»
منقبت فاطمی
حضرت زهرا علیها السلام هم به لحاظ نسب و خانواده و هم به جهت رفتار و منش شخصی و اوصاف فردی در اوج قله عظمت و بزرگی قرار دارد .
او در عظمت و بزرگی نسب خانوادگی شهره جهان است؛ زیرا پدری چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله - اولین فرد جهان هستی در کمال و فضائل - و مادری چون خدیجه کبری علیها السلام - یکی از زنهای کامله جهان هستی و دومین مسلمان، و فداکارترین فرد در راه اسلام - و همسری چون امیرمؤمنان علی علیه السلام - که به منزله جان پیامبر صلی الله علیه و آله و برترین انسان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد - و فرزندانی چون حسنین علیهما السلام و زینبین علیهما السلام دارد. اگر محصول تربیت زهرا علیه السلام فقط زینب علیها السلام بود، در افتخار و عظمت حضرت زهرا علیها السلام کفایت می کرد. راستی کجا می توان خانواده ای یافت که مانند خانواده زهرا علیها السلام پدر معصوم، همسر معصوم، فرزندان ذکور معصوم و خود خانم نیز معصومه باشند و کجا می توان خانه ای یافت که چنین انسانهای بزرگی در آن جمع شوند، جز خانه گلی فاطمه.
و او در اوج فضایل قرار دارد به حدی که شناخت او جز برای معدودی از انسانها غیرممکن است .
امام صادق علیه السلام فرمود:
«و هی الصدیقة الکبری وعلی معرفتها دارت القرون الاولی ؛ او صدیقه کبری است که بر محور شناخت او قرنهای گذشته دور زده است.»
چگونه می توان او را شناخت، در حالی که خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛ ای پیامبر! اگر تو نبودی هستی را نمی آفریدم، و اگر علی علیه السلام نبود تو را خلق نمی کردم، و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را به وجود نمی آوردم .»
منزلت علمی فاطمه زهرا سلام الله علیها
فاطمه زهرا علیهاالسلام نه تنها در آغاز با علم لدُنّی از مسائل آگاه بود، بلکه در طول حیاتش ملائکه با او حرف می زدند و او را از مسائل آینده آگاه می کردند.
حضرت صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ کانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِاَنَّ الْمَلائکَةَ کانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِیها کَما تُنادی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرانَ…؛ فاطمه، دختر رسول خدا، محدّثه بود؛ نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفتگو داشتند.»
امام صادق علیه السلام سخن خود را چنین ادامه می دهد که «شبی حضرت صدیقه به فرشتگان هم کلام خویش فرمود: آیا آن زن که بر جمیع زنان عالم برتری دارد، مریم دختر عمران نیست؟ جواب دادند: نه؛ زیرا مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خودش بود؛ ولی خدای متعال تو را سیده زنهای عالم خودت و هم عالم زمان مریم و اوّلین و آخرین قرار داده است (یعنی تو را بانوی بانوان جهان قرار داد).»
همچنین فرمود که فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 75 روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود. به این جهت، جبرئیل پی درپی به حضورش می رسید و او را در عزای پدر تسلیت می گفت. آن حضرت در ادامه فرمود: «وَ یُخْبِرُها عَنْ اَبِیها وَمَکانَهُ، وَیُخْبِرُها بِما یَکُونُ بَعْدَها فی ذُرِّیَتِها وَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذلِکَ فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَةَ علیهاالسلام ؛ و او را از پدرش و مقام و منزلتش [در بهشت] و نیز به حوادثی که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد خواهد گشت، خبر می داد. علی علیه السلام نیز آنچه را جبرئیل گزارش می داد، می نوشت. پس این [مجموعه] همان مصحف [معروف] فاطمه زهرا است.»
کوثر قرآن در آیینه معصومین علیهم السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی و من ابغضها فهو فی النار؛
هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است.»
اطاعت از فاطمه علیها السلام
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
«… ولقد کانت - علیها السلام - مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن والانس والطیر والوحش والانبیاء والملائکة … ؛
اطاعت از فاطمه علیها السلام بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است.»
بانوی سیاست
در اوایل بعثت، حفظ جان پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع و حمایت از آن حضرت از مهم ترین رسالتهای جامعه نو پای اسلام و وظیفه خطیر کسانی بود که علیرغم مشکلات و تنگناهای موجود به حقانیت پیامبر و آیین او ایمان آورده بودند. تعداد انگشت شماری نیز با استفاده از موقعیت اجتماعی، سیاسی و تواناییهای دیگر خود، بیشتر به این امر می پرداختند که از جمله آنها حضرت زهرا علیهاالسلام بود. بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با پیش آمدن حوادث ناگوار، این رسالت ابعاد دیگری به خود گرفت و از جمله آنها، حمایت و دفاع از امامت و جانشینی به حق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. تنی چند از مسلمانان راستین و بیشتر از همه آنها بانوی عالی مقام جهان اسلام بود که در انجام این رسالت نهایت تلاش را نمود.
سبک زندگی فاطمی
احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزند دوستی و سخت کوشی در امور خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادت گاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمت کار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمت کار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر، از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود.
فصل فراق
فاطمه علیها السلام در روزهای آخر زندگی، «اسماء بنت عمیس » را فراخواند و فرمود: دوست ندارم بر پیکر زن پارچه ای بیفکنند و اندام وی زیر آن نمایان باشد.
اسماء پاسخ داد: نه من چیزی به تو نشان خواهم داد که درحبشه دیدم سپس چند شاخه تر خواست، آنها را خم کرد و پارچه ای بر روی آن کشید و تابوت گونه ساخت. فاطمه ( علیها السلام) فرمود: چه چیز خوبی است پیکر زن و مرد قابل تشخیص نست. ای اسماء! هنگامی که جان دادم تو مرا غسل بده و نگذار کسی نزد جنازه من بیابد . این اولین تابوتی بود که در اسلام ساخته شد و هنگامی که فاطمه ( علیها السلام) آن را دید تبسمی کرد که تنها تبسم او بعد از وفات پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
غربت خورشید فاطمی
فلسفه اصلی مخفی بودن قبر حضرت زهرا(س) مربوط می شود به وقایع و جسارت هایی که از طرف خلفای وقت و اطرافیان خلفا، به آن بزرگوار وارد شده بود، در این زمینه نقل شده است که حضرت زهرا(س) زمانی که وقت رحلتشان نزدیک شد و در بستر به حالت احتضار به سر می بردند، حضرت علی(ع) بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبت هایی که با همدیگر کردند، حضرت فاطمه(س) اجازه خواستند تا چند وصیّت به همسرشان علی(ع) کنند.
از جمله وصایای حضرت زهرا(س) به علی(ع) این بود که فرمودند:
«ای پسرعمو! اگر تا چند ساعت دیگر از دنیا رفتم، جنازه ام را شبانه تشییع کن و مراسم تشییع مرا اعمّ از غسل و کفن و نماز خواندن و دفن کردن باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به کسانی اجازه در تشییع دهید که ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته اند.»
hawzah.net
شنبه 96/11/07
فرق است بین کلمة سؤال و کلمة نقد.
آیا ما میتوانیم از پیامبر(ص) و امام زمان(عج) سؤال کنیم؟!
نمیدانم! آیا میتوانیم از آنها ایراد بگیریم و نقد کنیم؟! باز هم نمیدانم!
این یک بحث قرآنی و جدای از گفتمانهای سیاسی است. انسان عاقل و دانشمند وقتی میخواهد سخنرانی یا اظهارنظر کند، باید عالمانه باشد و در استعمال کلمات که هر کدام معنای خاص خود را دارد، دقت کند وگرنه او متهم به جهالت خواهد شد. حال اگر کسی در رابطه با قرآن و رسول(ص) و اهلبیت عصمت(ع) میخواهد صحبت کند، باید کاملاً قرآنی و فقیهانه باشد و اگر نمیتواند، ثواب سکوت بیشتر و آبرومندانهتر است. مثلاً گفتهاند: ضلالت و غیّ یعنی گمراهی، ولی فرقشان این است که اگر ضلالت راه باشد، غَیّ، شهر ضلالت است؛ اگر هدایت، راه باشد «رُشد»، شهر هدایت است و به همین قیاس.
بنابراین فرق است میان سؤال کردن و نقد کردن.
قرآن فرمود: «یسئلونک» از تو میپرسند تو هم برای روشنگری جواب بده. پس، از قرآن و رسول میتوان سؤال کرد ولی نقد و ایرادگیری چطور؟ مفهوم نقد آن است که در این مورد غلط و اشتباه وجود دارد و منتقد ،قصدجایگزینی و اصلاح غلط را دارد یعنی بالاتر از او میفهمد.
هر مسلمانی باید بداند که پیامبر(ص) در سه مورد عصمت دارد:
الف: در مورد گرفتن وحی،
در سوره جنّ آیه 26فرمود: ما وقتی وحی را با جبرئیل بر پیامبر نازل میکنیم، آن را تعدادی از فرشتگان همراهی میکنند تا به طور خالص به پیامبر ابلاغ شود.
ب: پیامبر (ص) در انتقال امانت وحی به امت،
عصمت دارد و بدون کم و زیاد و بدون ابهام و با یک قرائت به امت میرساند. در این راستا خدا فرمود: اگر پیامبر ما (که البته محال است) حتی اگر یک کلمه از خودش بر وحی ما اضافه کند، ما شاهرگش را میزنیم :« وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيمِينِ» (حاقه، 44 و 45) و بدانید که هر چه میگوید نظر ما را میگوید «وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى». (نجم،3)
گفتهاند در مواردی پیامبر(ص) از مخاطبان اقرار میگرفت: «هَل بَلَّغتُ» آیا مطلب را شفاف رساندم؟ آیا بدون ابهام دریافت کردید؟ میگفتند: بلی یا رسولالله.
ج: پیامبر(ص) در عمل به تمام محتوای وحی،
حتی مستحبات، عصمت دارد. این تعریف عصمت معصوم است. بطور مثال شما به دادگاه مراجعه کردید و او برای دعوای شما، حکم بدوی صادر کرد که حق با شاکی است، البته رأی دادگاه از سخن وزیران هم مهمتر و واجبالاجراست. حال سؤال این است که آیا میتوان بر حکم این دادگاه نقد کرد؟ یعنی بگوییم رأی شما غلط و اشتباه است؟ (معنای نقد همین است) پاسخ این است که: بلی. و دادگاه تجدیدنظر یعنی همین. یعنی دادگاه بدوی حکم غلطی صادر کرده، بعد دادگاه تجدیدنظر رأی بدوی را رد یا قبول میکند. حال آیا به دادگاه تجدیدنظر، میتوان نقد کرد و گفت: غلط است؟ بلی، میتوان گفت و لذا شکایت به دیوان عالی برده میشود. اینها معنای کلمه «نقد» است.
دیدگاه قرآن درباره نقد پیامبر(ص)
اما سؤال اصلی ما این است که اگر قرآن کریم یا پیامبر و امام زمان(عج) رأی و حکمی دادند میتوان آن را نقد کرد یا نه؟ پاسخ این است که گاهی گفته میشود آری! میشود نقد کرد زیرا این برجام جاودانه نیست که نتوان نقد کرد ولی برخی میگویند نمیتوان به حکم پیامبر و معصوم نقد کرد، البته میتوانیم برای رفع ابهام سؤال کنیم ولی نقد جایز نیست.بنده هم نمیدانم که این نظریات درست است یا نه.حال نظر قرآن را جویا میشویم:
«هیچ مرد و زن مؤمنی را نمیرسد که وقتی خدا و رسولش به امری حکم دهند، برایشان اختیار نفی و نقد باشد و هر که خدا و رسول را نقد و عصیان کند، او در گمراهی خیلی روشنی قرار دارد» (الأحزاب/36) (و در نماز میگوییم خدایا ما را از ضالّین قرار نده).
در آیه 68 قصص فرمود:
«تدبیر امور و حذف و انتخاب به ارادة خداست و کسی در برابر خدا و رسول و فرشتگان، صاحب هیچ اختیار و چون و چرا و نقد کردن نیست. زیرا انبیاء و فرشتگان به اذن خدا، حرف میزنند و کار انجام میدهند.»
بنابراین وقتی معصوم و پیامبر(ص) حکمی دادند، این حکم قابل نقد و تجدیدنظر و دیوان عالی و دانی نیست و این رفتار و اعتقاد به نقد، ایستادن در برابر خدا و رسول است.
مردم ایران بویژه مسئولان ما افراد دیندارند و معتقد به قرآن و معصوم هستند، ممکن است آنها بگویند ما نسبت به حکم خدا و معصوم معتقد به نقد نیستیم، منتها کلمة نقد را در غیر موردش به کار بردهایم و اینک حرفمان را صریحاً پس میگیریم، در این صورت ما دستشان را میبوسیم، ولی اگر بعد از این آگاهی باز هم بگویید این نظر ماست و اظهار نظر آزادی بیان است، در این صورت باید به باب موضوع حکم ارتداد مراجعه کرد.
ابوالفضل بهرامپور، معارفی از کیهان
شنبه 96/11/07
اردوی پژوهشی- فرهنگی قم در تاریخ5/11/96 توسط حوزه حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزار گردید که تعداد 37 نفر از طلاب و 40نفر مهمان شرکت داشتند…
ابتدا از بخش های مختلف کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی بازدیدصورت گرفت ؛
نماز ظهر و عصر در مؤسسه أسری محضر آیت الله جوادی آملی اقامه شد وطلاب از سخنان ایشان بهره مند شدند.
پس از صرف نهار در محوطه مسجد مقدس جمکران و زیارت و عبادت در آن مکان شریف،
طلاب جهت زیارت بارگاه نورانی حضرت معصومه(سلام الله علیها)عازم حرم مطهر گشته و
سپس کاروان به تهران بازگشت.
چهارشنبه 96/11/04
بر پایه آموزههای قرآن، همه هستی از جماد و نبات و حیوان در حال تسبیح خداوند هستند.(اسراء، آیه 44؛ حدید، آیه 1؛ جمعه، آیه 1)
البته تسبیح هر چیزی به حسب خودش است. بنابراین، تسبیح اختصاص به ذکر زبانی ندارد، بلکه به اشکال گوناگونی انجام میگیرد.
آنچه از اصل تسبیح گویی به دست میآید، شعور هستی است. به این معنا که هستی از شعور به نسبت خود برخوردار است؛ زیرا بدون شعور و ادراک نمیتوان از تسبیح سخن گفت؛ چرا که تسبیح به معنای نفی نواقص و کمبودها از خدای سبحان است؛ پس اگر چیزی دارای شعور نباشد، نمیتواند به مقایسه بپردازد و در مقام مقایسه بگوید این دارای کمبود و نقص و آن دیگری دارای کمال و غنا و عدم نقص است.
بر همین اساس است که سنگریزه برای پیامبری رسول اکرم گواهی میدهد (مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص90)
یا زمین در قیامت میتواند شهادت دهد؛ زیرا اینها شعور دارند و میتوانند مقایسه و ارزیابی نیز داشته باشند.
از آنجا که مومنان واقعی با حق متعال در ارتباط کامل هستند، به طوری که گفتار و رفتار ایشان به رضایت الهی است تا جایی که خداوند گفتار و رفتار آنان را به خود نسبت میدهد (انفال، آیه 17؛ نجم، آیه 4) میتوان گفت هستی نیز متاثر از رفتار و گفتار مومنان است. بر همین اساس، اینکه آسمان بر کسی بگرید و نگرید، دور از انتظار نیست. خداوند درباره کافران فرعونی میفرماید: فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الأرْضُ؛ پس آسمان و زمین بر آنها نگریست و اشکی نریخت.(دخان، آیه 29)
امام صادق(ع) میفرماید:
«بَکَتِ السَّماءُ عَلى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا وَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىِّ(علیهما السلام)اَرْبَعِیْنَ صَباحاً وَ لَمْ تَبْکِ اِلاّ عَلَیْهِما، قُلْتُ وَ ما بُکایُها، قالَ کانِتْ تَطْلُعُ حَمْراءَ وَ تَغِیْبُ حَمْراءَ»؛
(آسمان بر «یحیى بن زکریا» [که از سوىِ طاغوتِ زمان خود به طرز بسیار رقت بارى شهید شد] و بر «حسینبنعلى» (علیهماالسلام) چهل روز گریه کرد و بر کس دیگرى جز آن دو گریه نکرده است. راوى مىگوید: سؤال کردم گریه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگامِ طلوع و غروب، سرخىِ مخصوصى در آسمان ظاهر مىشد). (مجمعالبیان، جلد 9، صفحه 65)
پیامبر(ص) به ابوذر میفرماید:
یا أباذر، إن الأرض لتبکی على المؤمن إذا مات أربعین صباحا؛ ای ابوذر! براستی که زمین بر مومن تا چهل صبح گریه میکند. (الامالی، طوسی، ص535)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید:
«ما مِنْ مُوْمِن اِلاّ وَ لَهُ بابٌ یَصْعَدُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ بابٌ یَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ فَاِذا ماتَ بَکَیا عَلَیْهِ»؛ هیچ مومنى نیست، مگر اینکه درى در آسمان دارد که عملش از آن بالا مى رود و درى که روزیاش از آن نازل مىشود، هنگامى که مىمیرد، این دو بر او گریه مىکنند. (همان)
آرى، براى مرگ تبهکاران و گناهکاران، «نه چشم فلک گریان و نى خاطر خورشید پژمان» گشت، آنها موجوداتِ خبیثى بودند که گویى هیچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشریت نداشتهاند؛ هنگامى که این بیگانگان از عالم طرد شدند، کسى جاى خالى آنها را احساس نکرد، نه در صحنه زمین، نه بر پهنه آسمان و نه در اعماق قلوب انسانها و به همین دلیل هیچکس قطره اشکى بر مرگ آنها فرو نریخت. (نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج 21، ص 191)
معارفی از کیهان
چهارشنبه 96/11/04
جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
فی الکافی، عن مِسعدهًْ بن صدقة قال: و قال ابوعبدالله (علیهالسلام): إنَّ خیرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأبنائهم الأدب لا المال، قال مسعدهًْ: یعنی بالأدب، العلم.[1]
دنبالۀ روایتِ مسعدهًْ بن صدقه است، حضرت [امام صادق(ع)] میفرماید:
بهترین ارثی که پدران برای فرزندان میگذارند، ادب است نه ملک، خانه، زمین و سایر مملوکات. مسعدهًْ بن صدقه در ذیل روایت، میگوید: مراد حضرت از ادب، علم است. شاید مقصود، همین انتقال فرهنگ است که در عرفِ ادبیاتِ امروز، میگوییم انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر.
فرض بفرمایید پدری صدق را به فرزندش تعلیم میدهد، شجاعت را، همّتِ را، کارکردن را، شرف را، اینها ادب است. تعبیر علم بر اینها تعبیر مجازی نیست، ِتعبیر حقیقی است. اینها علم است، علم فقط نوشتن فرمول ریاضی و فیزیک و غیره نیست، علم حقیقی همین ارزشهاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. بنابراین، مراد از ادب، یک چنین چیزی خواهد بود.
نکتۀ اساسی در این روایت این است که فرهنگ پذیری انسان در درجۀ اوّل از ناحیۀ خانواده است که اشباع میشود، حضرت واقعیتی را بیان میکنند که بدانیم هر حرکت و هر رفتار و مشی ما با فرزندانمان در شخصیت و شکل دهیِ ذهنیتِ آنها تأثیر میگذارد؛ در واقع، نظام ارزشیِ اسلام را، اهمیت این تعلیم و آموزش را، این انتقال فرهنگ صحیح را به فرزندان نشان میدهد که این، وظیفۀ پدران است. البته به فرزندان هم این نکته را میگوید که: بدانید! آنچه از این ناحیه گیرتان میآید، قیمتیتر است از مال و مَنال دنیوی که از پدران بدست میآورید. تقوا را، پرهیزکاری را، دوری از گناه را، انس با خدا را، انس با قرآن را، تسلیم در مقابل اوامر الهی را، توجّه دادن به معنویت را، اینها را ما باید به بچههایمان یاد بدهیم.
اولین جایی که فرزند این چیزها را میچشد، داخل خانواده است، اینها را میبایست به بچهها یاد داد؛ جلوی بچهها قرآن بخوانید! جلوی بچهها دعا بخوانید! در مقابل چشم بچهها از خدای متعال بخواهید! دعا کردن و حرف زدنِ با خدا را عملاً یاد بدهید! جلوی بچهها دروغ نگویید! غیبت نکنید! اظهار ذلتّ در پیش غیر خدا نکنید!
طمع به مال را نشان ندهید! اگر اینطور شد، فرزند ما هم اینطوری بار میآید. چنانچه ما غیبت کنیم، بداخلاقی کنیم، اهانت به این و آن کنیم، جلوی بچههایمان خودمان را در مقابل مقامات دنیوی کوچک کنیم، با خدای متعال اصلاً انسی پیدا نکنیم، این بچه هم در این محیط پرِورش پیدا میکند، از این حقایقی که باید فرا بگیرد غافل میماند و ذهن او و روح او با همین کارهایی که ما میکنیم آشنا میشود. سپس میفرمایند. فإنّ المالَ یذَهب و الأدبَ یبَقی، مال از بین میرود، اماّ این ادبی که به این بچه یاد دادید، تا آخر عمر با او هست، چون شخصیتِ او را شکل میدهد، به این بایستی اهمیت داد.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، 6/3/92 به نقل از مشرق
————————-
[1] - الشافی، 851
معارفی از کیهان