توصیه‌های اخلاقی شیخ نخودکی اصفهانی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

 

شیخ حسنعلی فرزند علی‌اکبر مقدادی اصفهانی معروف به نخودکی اصفهانی، فقیه، عارف، زاهد و صاحب کرامات فراوان، در سال 1279ق در نیمه ماه ذی‌‌القعده در خانواده‌‌ای متدین و متقی چشم به جهان گشود.

پدرش، مرحوم ملاعلی‌اکبر، مردی متقی و پرهیزگار و معاشر و دوستدار اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگی همچون حاج محمدصادق تخت پولادی بود، او بر اثر مشاهده کراماتی از حاج محمدصادق در مورد همسرش و افزایش شیر در سینه او تا آخر عمرش از ارادتمندان ویژه مرحوم حاج محمدصادق شد و مدت 22 سال در خدمت او بود و شب‌های دوشنبه و جمعه نزد او می‌‌رفت و در تخت پولاد با او به عبادت و ریاضت می‌‌پرداخت.
پدر حسنعلی نیمی از آنچه که از راه کسب و کار به دست می‌‌آورد، در اختیار حاج محمدصادق می‌گذاشت و به همراه او به فقرا و مستمندان کمک می‌رساند.

شیخ حسنعلی اصفهانی، سیر تهذیب روح و روان را از همان کودکی و به همت پدر خویش آغاز کرد، پدرش، ملاعلی‌اکبر، حسنعلی را از همان کودکی در هر سحرگاه بیدار و او را به نماز، دعا، راز و نیاز و یاد خدا آشنا می‌کرد، وی تا یازده سالگی در خدمت حاجی محمدصادق تخت پولادی بود و از او دستور می‌گرفت، آن مرد خدا، او را به نماز، روزه و انجام مستحبات و نوافل شب آشنا کرد.

او بیشتر شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه‌دار بود.

شیخ حسنعلی نخودکی دو ماه قبل از رحلتش، اطرافیان و فرزندش را از روز مرگش آگاه کرد و حتی یک بار قبل از تاریخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد، اما با توسل به امام علی بن موسی الرضا(ع)، برای انجام برخی وصایا دوباره حیات ظاهر یافت.

پیکر مطهرش در صحن عتیق، کنار ایوان عباسی در حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) به خاک سپرده شده است.

مداوا با فراموشی

یکی از اعیان و ملاکان نقل می‌کند:

مدت‌ها به بیماری قند شدیدی مبتلا بودم و گاهگاه ضعف بر من مستولی می‌شد تا آنکه سفری به آستان امام هشتم(ع) کردم و در صحن مطهر به همان ضعف و رخوت شدید دچار شدم.
یکی از خدام آستانه مرا به جناب شیخ هدایت کرد. چون خدمت آن بزرگمرد رسیدم و حال خود را شرح دادم، حبه قندی مرحمت کردند و فرمودند: بخور، بسیاری از امراض است که با فراموشی از میان می‌رود.

قند را خوردم تا سه روز از خاطرم رفت که مبتلا به چنان کسالتی هستم و در آن روز متوجه شدم که دیگر اثری از آن بیماری در من نیست. بهبودی حال خود را به خدمت شیخ عرض کردم. فرمودند: از این واقعه با کسی سخن مگو.

اما من پس از ده سال یک روز در محفلی، ماجرای بهبودی خود را در اثر نفس آن مرد بزرگ بازگو کردم و با کمال تأسف بیماری‌ام عود کرد.

توصیه‌های چهارده‌گانه شیخ نخودکی

1- آنکه نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آنها بجای آوری.

2- آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که می‌توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست،‌ زیرا اگر بنده خدا در راه حق گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود.

3- آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هرچه داری، ‌در راه ایشان خرج و صرف کنی و از فقر در این کار پروا نکنی، اگر تهیدست شدی، دیگر تو را وظیفه‌ای نیست.

4- از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز پیشه خود ساز.

5- به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وا رهی.

6- بدان ‌که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عکس، اتیان (انجام)مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد.

7- بدان ‌که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به رسول‌اکرم(ص) است.

8- عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال، دوم توجه در نماز و اصلاح آن، اگر این دو درست باشد، باقی درست است. عمده هم اصلاح قلب است و ذکر «یا حی و یا قیوم» سحرگاه برای همین است.

9- بین‌الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید: یکی اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده‌اید، شکری کنید و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

10- هر روز صدقه دهید، ولو به وجه مختصر. شب‌ها قدری در بی‌اعتباری دنیا و انقلاب آن فکر کنید و ملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می‌کند.

11- در مورد ذکر، در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول ذکر شوید.

12-برای توفیق تهجد و گشایش در کار؛ هر صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً سوره یس غفلت نکن.

13- حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می‌آید، جز به‌ وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردم صالح زایل نمی‌شود.

14- بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکران تأکید دارند و گفته‌اند ضرری که یک وسوسه به وجود می‌آورد، در طول سال‌های دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.

معارفی از کیهان (از: فارس)

هشت سنت غلط ازدواج از نگاه رهبر انقلاب

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

 

 

۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریه‌ی بالا برای خانمشان قرار می‌دهند، به جامعه ضرر می‌زنند. خیلی از دخترها توی خانه می‌مانند، خیلی از پسرها بی‌زن می‌مانند، به‌خاطر این‌که این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»، به جای این‌که مهر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۸/۱۱

مهریه‌ی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را منسوخ کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از یک خانواده‌ی اعیانی است. خانواده‌ی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تقریباً اعیانی‌ترین خانواده‌ی قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین» قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است می‌خواهند ازدواج کنند، مهریه‌ی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریه‌ی کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۲/۲۸

مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدس یک مهریه‌ای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. اما نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۵/۱۸

بعضی خیال می‌کنند مهریه‌ی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک می‌کند. این خطاست. اشتباه است. اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه‌ی سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بکند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱

بعضی از خانواده‌های طرف عروس می‌گویند که ما مهریه‌ی آن‌قدر بالا نمی‌خواهیم ولی خانواده‌ی داماد برای پز دادن و تفاخر می‌گویند نه نمی‌شود! چند میلیون یا فلان‌قدر. خب اینها همه دوری از اسلام است. هیچ کس با مهریه‌ی بالا خوشبخت نشد. این‌هایی که خیال می‌کنند اگر مهریه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، ‌ این‌ها اشتباه می‌کنند. ازدواج اگر چنان‌چه با محبت بود، ‌ با وضعیت درست بود، بی‌مهریه هم متزلزل نمی‌شود. ولی اگر چنان‌چه بر مبنای خباثت و زرنگی و کلاهبرداری و فریب و این چیزها بود، مهریه هر چقدر هم که زیاد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاری خواهد کرد که بتواند از زیر بار این مهریه هم فرار کند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۹/۴

من از مردم سراسر کشور خواهش می‌کنم که آن قدر مهریه‌ها را زیاد نکنند. این سنت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمی‌گوییم حرام است. نمی‌گوییم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی (علیهم‌السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش این‌هاست و به‌خصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به این‌که همه‌ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواج‌ها را این‌طور مشکل کنند.
خطبه‌ی عقد۱۳۷۳/۹/۲

صفحات: 1· 2

کیفیت گفتگو با افراد سمعی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

 

سمعی ها به گفتار ما توجه دارند نه به تحسین ها ، تقدیرها، تشکرها.

آن ها به آنچه در موردشان گفته می شود اعم از( گفتار نغز) و (کلام شیرین)، ( کنایه ها)، ( طعنه ها)، ( گفتار مودبانه و محترمانه)، ( اظهار علاقه ی گفتاری) توجه خاص دارند.

با سمعی ها باید در گفتار، از خلاصه کردن بپرهیزیم اما شرح و تفسیر فراوان هم نیاز نیست، فصاحت و بلاغت را زیاد به کار ببریم، شمرده و متین صحبت شود، تشویق ها بیشتر کلامی باشد.

برای سمعی ها، احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است.

ذکر این نکته ضروری است که انسان ها دارای هر سه حالت هستند، ظرافت کار ایجاد ارتباط، در این است که به هر سه اصل، توجه کنیم اما به عنصر غالب، توجه بیشتری داشته باشیم

22دیماه 1357تشكیل شورای انقلاب به فرمان امام خمینی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

با اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357، اندیشه ی طرح تشكلی به نام «شورای انقلاب» در میان روحانیون معتمد امام« قدس سره» پدید آمد، و در سفر شهید مطهری به پاریس، با امام مطرح شد…


صفحات: 1· 2

چگونه صبر کنیم؟قسمت 6

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

بسمه تعالی

سلام دوستان وقت بخیر، یادتون هست برای موفق شدن باید چند کار انجام داد، اولین کار خواستن بود، انسان اگر در سدد خواستن برآید باید در قدم اول خود را بشناسد.

برای خودشناسی نیاز هست ابعاد وجودی انسان بازبینی شود و مطابق هر کدام از آن‌ها نیازش برآورده گردد.

انسان دو بعد ظاهر و باطن دارد،

باطن وجود انسان دارای مراتب مختلف است که به عبارتی می‌توان به خیال، احساسات، عقل و جنبه‌ای که فقط با خدا ارتباط برقرار می‌کند، تقسیم کرد که هر کدام از آن‌ها را باید شناخت، نیازهایشان را تشخیص داد و برای بدست آوردن آن نیازها تلاش نمود

و اما ظاهر وجود انسان دارای ۵ حس است که هر کدام از آن‌ها ضعف‌ها و قدرت‌های مخصوص به خود را دارند باید برای هر کدام برنامه ریزی کرد و مقدمات خاص خودش را فراهم نمود تا بتوان در کنار صبر و مراقبت مداوم این ۵ حس را سالم و مقاوم نگه داشت و در مسیر حرکت اصلی انسان قرار داد. پس انسان یک حرکت اصلی دارد و حرکت‌های مختلف که در طول حرکت اصلی قرار می‌گیرند،

هر کدام از این حرکت‌ها به دو شکل می‌توانند کامل شوند

۱ـ برای رسیدن به یک زندگی مادی و طبیعی خوب و عالی که هر چیزی را که می‌خواهیم و دوست داریم را بتوانیم بدست بیاوریم (خواستن برطرف شدن نیازهای ظاهری و باطنی، مادی و معنوی خواسته‌ی همه‌ی انسان‌ها است، فرقی بین کوچک و بزرگ، فقیر و غنی و پیر و جوان ندارد، اما در برطرف کردن این نیازها برخوردهای مختلفی وجود دارد بعضی‌ها به هر شکلی راضی هستند تا به خواسته‌های خود برسند فقط بدست آوردن آن خواسته مهم است از چه راه و به چه شکل اهمیتی ندارد، مطابق قوانین باشد یا نه! در نظر این گروه برای (به دست آوردن آنچه می‌خواهم) باید تلاش کرد و به خواسته رسید و معمولا هم به خواسته‌ هایشان می‌رسند،

اما بعضی دیگر می‌خواهند به خواسته‌ها و برطرف شدن نیازها برسند اما از هر راهی را نمی‌پذیرند، این نوع انسان‌ها قوانین را در نظر می‌گیرند،

اینان خود انواع مختلفی دارند

گروهی فقط قوانین اجتماعی را می‌پذیرند،

گروهی وجدان شخصی و فردی را قبول دارند همان که خودم تشخیص می‌دهم درست است یا غلط فقط مطابق همان عمل می‌کنم

و گروهی قوانین دینی و مذهبی را در انتخاب خود دخیل می‌دانند

که این گروه خود به دو دسته‌ی الهی و غیر الهی تقسیم می‌شوند؛

ما در این مطلب بر مبنای قوانین الهی راهکار برای صبر کردن را توضیح می‌دهیم.

۲ـ رسیدن به خواسته‌ها تحت پوشش یک آرمان و هدف در آید که در این نوع اصلا رسیدن به خواسته مهم نیست بلکه رسیدن به هدف مهم است، پس گاهی ممکن است از بعضی خواسته‌ها گذشت و به آن‌ها اعتنا نکرد تا آن هدفی که انتخاب شده محقق گردد، حتی ممکن است از بدست نیاوردن آن خواسته‌ها دچار مشکل هم بشود ولی با طیب خاطر آن سختی را می‌پذیرد تا از هدف و خواسته‌اش دور نماند.

دوستان خوبم شما برای رسیدن به خواسته‌هایتان از کدام گروه هستید برای خودتان معلوم کنید تا در طی مراحل صبر کردنی که توضیح داده می‌شود شما هم شاکله و خمیره‌ی وجودی خود را پیدا کنید تا در صبر کردن دچار مشکل نشوید و هیچگاه به این تجربه نرسید که ای بابا چرا می‌گویند بعد از صبر نوبت ظفر آید ما صبر کردیم و هیچ اتفاقی نیافتاد.

شاد و موفق و پیروز باشید

نماذج للتدريب «هکذا»

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

هکذا کان يقول الأب

هکذا يَفعَلُ مُوحِشُ القلب الذي لا بيتَ له

هکذا قال بعضُ الشاکرين

هکذا أنتَ الآنَ أمّا غداً فمَن يدري؟

هکذا تَبدو فلانةُ بدون ماکياج

هکذا بَشَّرَتْ بمحمد رسول الله الأناجيلُ

هکذا هُم البشرُ إن کنتَ أفضلَ منهم حسدوا و إن کنتَ أقلَّ منهم تکبروا

هکذا علَّمَتني غُربتي

هکذا تکلَّم زرادشت

هکذا أنا أضحَکُ بصدقٍ

هکذا هي الأمُّ فلا تنسَ ذلک

هکذا احتفلَ فلانٌ

هکذا هزَموا اليأسَ

هکذا عرفتُ الحُبَّ

هکذا کان فلانٌ يوم زفافه

هکذا رَبَّانا جدِّي

هکذا الحياةُ أنتَ تُريدُ و أنا أُريدُ و الله يَفعَلُ ما يُريدُ

هکذا فَقَدتُ وزني

هکذا عاشوراء مع القرآن

هکذا تَمَّ تصوير أشهرِ اللَقَطات في أفلام هوليوود

هکذا کانت تُجري العملياتُ الجراحيَّةُ قبل اکتشاف التخدير

هکذا تحدَّثَ فلانٌ عن صعوبات الحياة

هکذا قتَلوا قُرَّةَ العينِ

هکذا يُفکِّرُ الصِّغارُ

هکذا تمَّ اعتقال العسکريين

إعتَدْتُ في الماضي ألا أَنظُرَ الی فيللا هکذا الاّ عندَ رسم خطةٍ للسَطوِ عليها

هذا ما لا أَشُکُّ فيه مطلقاً بالله لا تَغضَبْ هکذا

فرمَقَه بدهشةٍ قائلاً لِمَ تغضَبُ هکذا؟

جرت مشيئتَهُ بأن تلقاهُ هکذا

کأنَّها تَقبِضُ علی سلاحٍ هکذا ظنَّ

کنْ هکذا و لا تکنْ هکذا

لماذا نحن هکذا

بعض العبارات اسمٌ للکتاب استفيدُوا منه

فن ترجمه 13

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

نکته 13:

با ترکيب­های وصفی «درختِ بلند»، ترکیب­های اضافی «درختِ باغ» و ترکيب­های وصفی اضافی «درختِ بلندِ باغ» آشنا شديم. شايان ذکر است که به اين نوع از ترکيب­های اضافی در زبان عربی اضافه معنوی (محض يا حقيقی) گفته می­شود.

در برخی از ترکيب­های وصفی زبان فارسی جای صفت و موصوف عوض می­شود، که به آنها ترکيب وصفی مقلوب گفته می­شود. برای مثال «مرد نيک، زن پير، بخت بد، رود زاينده، باد تند» به صورت اسم مرکب و بدون کسره «نيک مرد، پير زن، بدبخت، زاينده رود، تند باد» بکار می­روند. با اضافه شدن صفت به موصوف گاهی معنی تغيير می­کند و گاهی تغييری در آن رخ نمی­دهد.

در زبان عربی نيز گاهی صفت به موصوف اضافه می­شود. برای مثال ترکيب­های وصفی «في الزمان السابق، في الأعصار المختلفة، الخط الجميل، الشعراء الکبار، الوجهُ الجميل» بصورت ترکيب­های اضافی «في سابق الزمان، في مختلف الأعصار (با حذف تاء از صفت)، جميل الخطِّ، کبار الشعراء، جميل الوجه» استعمال می­شوند. اين ترکيب­ها در زبان عربی اضافه لفظی (غير محض يا مجازی) ناميده می­شوند. در اضافه لفظی مضاف کلمه مشتقی است که به فاعل يا مفعول خود اضافه شده است. در ترجمه اينگونه ترکيب­ها معمولاً اصل آنها در نظر گرفته می­شود.

در هر دو زبان با اضافه شدن صفت به موصوف ممکن است معنی به حال خود بماند يا تغيير کند. برای مثال «گل سرخ و سرخ گل» به يک معنا بکار می­روند؛ در حالی که «روی زيبا و زيبا روی» به يک معنا نيستند. در عربی نيز «الأعصار المختلفة و مختلف الأعصار» به يک معنا و «الوجه الجميل و جميل الوجه» به يک معنا نيستند.

تمرين 13: حديث زير را به فارسی ترجمه کنيد. اضافه لفظی و معنوی را مشخص نماييد.

قال عليٌّ عليه السَّلامُ: مِسکينٌ ابنُ آدَمَ مکتومُ الأجلِ، مکنونُ العِلَلِ، مَحفوظُ العَمَلِ، تُؤلِمُهُ البَقَّةُ، و تَقتُلُهُ الشَّرْقَةُ، و تُنتِنُهُ العَرْقَةُ»(نهج البلاغه حکمت 411)

کلمات: المفردات

بيچاره: مسکين/ فرزند: ابن/ آدم: آدم/ اجل: الأجل/ پنهان: مکتوم/ و بيماری: العلة، جمع آن العلل/ پوشيده: مکنون/ عمل: العمل/ محفوظ: محفوظ/ پشه: البقَّة/ مى رنجاند: تُؤلِمُ/ آب در گلو پريدن: الشرقة/ مى كشد: تقتل/ عرق: العرقة/ بد بو مى كند: تُنتِنُ».

توجه: کلمه باهض در تمرين 13 اشتباه تايپ شده است. صحيح آن «باهظ» است.

دهم ربیع الثانی وفات بانوی کرامت فاطمه معصومه علیها سلام

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

بررسی و مروری بر کرامت های حضرت معصومه علیها السلام

مقدمه

1- می دانیم که نظام آفرینش براساس اسباب و مسبب ها خلق شده و هر مسببی متاثر از سبب و هر معلولی زاییده علتی است.

2- علت اصلی هر چیزی و مبدا آن خداوند است. و اوست که نظام علی و معلولی را پدید آورده و به اشیای مختلف خاصیت علی و به بعضی دیگر معلولی داده است.

3- خداوند می تواند همان طور که خاصیتی را به چیزی می دهد، از آن سلب کند و یا چرخه علت و معلول ها را برخلاف نظم عادی آن کوتاهتر یا حذف کند، سلسله سبب ها را بردارد و خود مستقیما بر معلول اثر کند.

4- این خلاف عادت به اشکال مختلفی صورت می گیرد که دو نمونه آن عبارت است از: معجزه و کرامت.

الف: در «معجزه » ، برای این که پیامبران از غیر شناخته شوند و آن ها را به تحدی و مبارزه بطلبند و شکست دهند، خداوند علت های طبیعی را از چرخه علت و معلول خارج می کند.

ب: در «کرامت » برای این که خداوند به بندگان برگزیده و اولیای خاص خود، توجه اش را نشان دهد، اجازه می دهد معلول هایی بدون دخالت برخی علت ها، متاثر شوند. و البته برای کسب این مقام لازم است بندگان با عبادت و اطاعت، خود را در معرض شایستگی این مقام قرار دهند و لیاقت کسب این عنایت و بزرگواری را داشته باشند.
کرامت در قرآن و …

در قرآن کریم برای بعضی از اولیا و بندگان شایسته خدا مقام کرامت اثبات شده است، مانند آیه شریفه

«کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عند الله » ; (1)

«هر وقت زکریا داخل محراب عبادت مریم می شد، رزقی را نزد او می یافت. [به او ] می فرمود: ای مریم! این [غذا ] از کجا آمده است؟ [مریم] پاسخ می داد: از نزد خداست.»

البته واضح است که این مقام تنها در سایه بندگی به دست می آید و براساس آیه شریفه

«ان الله لا یضیع اجر المحسنین » ، (2)

خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند و تا انسان خود را محسن نسازد، اجر آن را نیز نخواهد دید و اولیای خدا که خود را به مقام محسنین رسانده اند، تنها کسانی هستند که شایستگی رسیدن به مقاماتی مانند کرامت را به عنوان اجر و پاداش خواهند داشت.

نکته ای که در آیه 37 آل عمران وجود دارد این است که یک زن (مریم) بر اثر عبادات خود به مقامی (کرامت) دست می یابد که حتی شگفتی پیامبر خدا (زکریا) را نیز برمی انگیزد لذا او می پرسد: «انی لک هذا» .

بر همین اساس بندگان خاص خدا، از جمله زنان متقی و پرهیزکار در طول تاریخ به این مقام رسیده اند، مانند حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که در تفسیر روح البیان می خوانیم: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در زمان تنگدستی از دخترش فاطمه پرسید: این غذا از کجاست؟ ! فاطمه علیها السلام جواب داد: هذا من عندالله! و پیامبر فرمود: شکر خدا را که دخترم همانند مریم است. (3)

صفحات: 1· 2

بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام 19دى‌

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خوشامد عرض میکنم به همه‌ى برادران، خواهران، علماى محترم، جوانان عزیز و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود نبىّ معظّم و مکرّم اسلام و امام صادق (علیه‌الصّلاةوالسّلام) را به همه‌ى شما و همه‌ى ملّت ایران و به همه‌ى امّت اسلامى.


آنچه در درجه‌ى اوّل به‌مناسبت نوزدهم دى ماه که یک روز تاریخى و بزرگ و تعیین‌کننده است، لازم است عرض بکنم تشکّر از مردم عزیز قم است، به‌خاطر اینکه نگذاشتند و نخواهند گذاشت که این حادثه به دست فراموشى سپرده بشود؛ چون انگیزه‌هایى وجود دارد براى فراموش کردن و در طاق نسیان گذاشتن(۱)

این روزهاى بزرگ و این حوادث بزرگ؛ کار میکنند و تلاش میکنند براى اینکه سوابق تعیین‌کننده و عموماً افتخارآمیز براى انقلاب و دوران دفاع مقدّس و امثال اینها، فراموش بشود. نهم دى را هم میخواهند به فراموشى بسپرند. حادثه‌ى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبرا (سلام‌الله‌علیها) نگذاشت. دو حرکت عمّه‌ى ما - زینب کبرا (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرى‌ها و آن بیانات که مایه‌ى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه‌هاى خباثت‌آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. تا ملّتها زنده‌اند، تا زبانهاى حق‌گو در کار است، تا دلهاى مؤمن داراى انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشى بسپرند؛ همچنان‌که نتوانسته‌اند. این انگیزه‌هاى معاند و معارض در صدر اوّل تا دورانهاى طولانى باقى بود؛ یعنى متوکّل عبّاسى بعد از حدود ۱۷۰ یا ۱۸۰ سال از حادثه‌ى عاشورا، درصدد برآمد قبر مطهّر اباعبدالله (علیه‌السّلام) را تخریب کند؛ یعنى ملّت ایران حالاحالاها باید منتظر باشد که دشمنان به کارها و فتنه‌ها و خباثتهاى خودشان براى اینکه زیبایى‌هاى انقلاب از یاد برود ادامه بدهند. دشمن دست بر نمیدارد؛ تا انقلاب را یا تحریف کنند یا به دست فراموشى بسپرند و کارى کنند که ملّت حرکت خود، سابقه‌ى خود و کار بزرگى را که کرده است فراموش کند، دچار نسیان و غفلت بشود؛ کسى که گذشته‌ى افتخارآمیز خود را نمیداند، نمیتواند در آینده هم حوادث افتخارآمیز براى خودش درست کند، این تلاش را دشمنان دارند میکنند.

نوزدهم دى را شما زنده نگه داشتید، بیست‌ونهم بهمن را زنده نگه داشتید، بیست‌ودوّم بهمن را زنده نگه داشتید، نهم دى را - که یک حادثه‌ى مشابه بود - با انگیزه‌هاى مشخّص زنده نگه داشتید؛

این یک حرکت مجاهدت‌آمیز در مقابل دشمنان است، آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله میبیند که دشمنان چه‌کار دارند میکنند؛ امروز اینها سعى میکنند چهره‌ى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را - رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آن‌جور دچار مشکلات عظیم کردند - بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مى‌شود [توسّط ]همان جبهه‌ى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تا کنون موفّق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوّم و سوّم انقلاب را روى‌گردان کنند، نتوانستند. نسل سوم انقلاب را نتوانستند از انقلاب روى گردان کنند. نهم دى را همین جوانها، همین نسل سوّم انقلاب به راه انداختند؛ آن حادثه‌ى عظیم را به‌وجود آوردند؛

آن سیلى محکم را به‌صورت کسانى نواختند که سعى‌شان این بود که مسیر حرکت اسلامى را با ایجاد فتنه منحرف بکنند؛ این کار را چه کسى کرد؟ جوانها کردند، نسل سوّم انقلاب کردند. امروز چشم دوختند به نسلهاى بعدى، به جوانهاى بعدى، چون میدانند سرمایه‌ى ملّت ایران مردمند. این انگیزه‌ها در آنها وجود دارد؛ تا وقتى شما جوانهاى خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، باانگیزه هستید، با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید میکنید، البتّه نخواهند توانست.

صفحات: 1· 2

واکنش رهبر انقلاب به برنامه قند پهلو

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

گفت وگو با شهرام شکیبا، شاعر و طنزپرداز

۱۴ سال پیش، رهبر انقلاب در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا، با اشاره به اهمیت و جایگاه تفریح و شادمانی در اسلام فرمودند:


«من قبول ندارم کسی چهره ی اسلام را یک چهره ی خشمگین واخمو و بد اخلاق تصور کند. به هیچ و جه، اسلام این نیست… بنابراین، شما همین طور که یک کار تفریحی را انجام می دهید، یک نمایش اجرا می کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می کنید، یک شعر اجرا می کنید و می خوانید یا یک مسابقه اجرا می کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می دهید.»

برنامه ی «قند پهلو» یکی از برنامه های طنز صداوسیما در سال های اخیر است که با استقبال مخاطبین نیز همراه شده و رهبر انقلاب هم در حاشیه ی دیدار با شاعران سال ۱۳۹۳، از دست اندرکاران این برنامه تشکر کردند. از همین روی، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR گفت و گویی با جناب آقای شهرام شکیبا، شاعر، طنزپرداز و از دست اندرکاران برنامه ی قند پهلو ترتیب داده است.

* برنامه ی قندپهلو از جمله برنامه های موفق عرصه ی ادبیات بود که اتفاقاً رهبر انقلاب نیز از آن تشکر کرده اند. لطفاً بفرمایید ایده ی این برنامه از کجا آغاز شد و چگونه شکل گرفت؟

در حقیقت ایده ی برنامه ی قندپهلو برای من نیست. بنده و آقای فیض جزء آخرین نفراتی بودیم که به گروه اضافه شدیم. ایده از مدیر وقت شبکه ی آموزش، آقای دکتر قاسمی، بود و این طرح را داشتند که یک مسابقه ی مشاعره ی طنز برگزار شود. علی الظاهر این ایده مطرح می شود با تهیه کننده و آقای رفیع و این جمع به طرح چنین مسابقه ای می رسند. در حقیقت بنده هم فکر نمی کردم چنین کاری در تلویزیون مورد استقبال قرار بگیرد. حتی اگر نگاه کنید، دور اول برنامه، دکور ویژه ای نداشت و همه چیز دورهمی بود. ولی خوب این اتفاق افتاد و برنامه ی قندپهلو چهارده روز پخش شد، در شبکه ی آموزش که شاید شبکه ی پربیننده ای نبود در آن روزها و زمان پخش برنامه هم خیلی ویژه نبود.

پس از آن در دیدار شب ولادت امام حسن علیه السلام با آقا بود که ایشان واکنش نشان دادند به این برنامه. آقا در حال راه رفتن بودند و هنگامی که بنده را دیدند، ایستادند. من فکر کردم با دوستان بغل دستی من هستند. آقای میرشکاک بود، آقای انسانی بود، حسین جعفریان و رضا برجی بودند. چند نفر از رفقای دیگر بودند. من فکر کردم حتماً مخاطب آقا این بزرگان هستند و با من کاری ندارند. اما بعد آقا گفتند: ما برنامه را می بینیم و احسنت به شما. حالا شاید لفظ دقیق ایشان را به خاطر نیاورم، اما یک کلام ملاطفت آمیزی و لطفی این چنینی ابراز داشتند. من فهمیدم برنامه دیده شده است. اتفاقاً آرام آرام دیدیم واکنش ها خیلی جالب است و در جامعه هم مردم دارند می بینند.

ما هیچ وقت فکر نمی کردیم یک موضوع خنده آور که همراه با تفکر است تا این اندازه دیده شود. خب برنامه های دیگری وجود داشت و دارد که به هر طریقی می خواهند مردم را بخندانند. اما خنده ای که تفکر دارد، امری است که عارف و عامی از آن تمجید می کنند. هم مردم عادی و هم بزرگان در بالاترین مقام های فقاهتی پیرامون خنده ی موجه و با تفکر نظر داده اند. به هرحال استقبال از قندپهلو اتفاق شیرینی بود که برای من نیز غیرمنتظره بود.

صفحات: 1· 2