مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
چهارشنبه 95/06/24
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُقاصِصَني
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُجازيَ المُسيءَ علی اساءَته
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُعاقبَ المحسِنَ علی احسانه
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تَدّلَّني علی طريق الشرِّ
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تَنهاني عن طريق الخير
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تأمُرَني بکتابة الفَرضِ
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تَرأفَ بالمجرمِ
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُرسِلَ اليهم رسالةً
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُوصِلَهم الی النارِ
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُعلِّمَنا الأدَبَ
لا يَحِقُّ لکَ أنْ تُفَتِّشَ عن کتابِ سوءٍ
لا يَحِقُّ لنا أنْ نُرسِلَ معه کلَّ أمانةٍ من الأمانات
لا يَحِقُّ له أنْ يُرشدکِ الی طريقِ الشرِّ
لا يَحِقُّ لهُنَّ أنْ يحذِّرْنَکُم من طريق الخيرِ
لا يَحِقُّ لها أنْ تُنکرَني بعد هذه المدةِ
چهارشنبه 95/06/24
روز چهارشنبه 95/06/24 دفاعیه از پایان نامه دو نفر از طلاب خانمها باقریانی و علی آقایی با حضور استادان راهنما به ترتیب خانمها رحمتی و سید فاطمی وحضوراستاد راهنما خانم حاجیان و اساتید محترم مدرسه و طلاب برگزار شد.عنوان پایان نامه ها عبارت بودند از مولفه های شخصیتی زن مسلمان بر اساس الگوی اسلامی ایرانی و کتاب شناسی و ترجمه بخشی از کتاب الاربعون حدیث شهید اول…
چهارشنبه 95/06/24
در نوشتار حاضر تعریف رزق، اقسام رزق و فلسفه وسعت و تنگی رزق از منظر آیات و روایات تبیین شده است
خداى متعال در قرآن كريم فرموده است:
«وَ ما مِنْ دابَّهًْ فِى الاَرْضِ اِلاَّ عَلَى الله رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلُّ فى كِتابٍ مُبينٍ»
«و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر اينكه روزى او بر خداست! و قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مىداند همه اينها در كتاب آشكارى در لوح محفوظ، كتاب علم خدا ثبت است». (هود ـ 6)
از آنجايى كه زندگى انسان منحصر در اين عالم مادى نيست و اين دنيا مرحلهاى از حيات بشر را تشكيل مىدهد و مراحل ديگرى در زندگى انسان وجود دارد كه عبارتند از: مرحله برزخ، مرحله قيامت و بهشت يا دوزخ، لذا در تقسيم رزق بايد توجه داشت كه آنچه خداوند متعال براى انسانها از رزق و روزى مقدّر داشته است منحصر در عالم دنيا نخواهد بود و عالم برزخ و عالم آخرت را نيز شامل مىشود.
با دميده شدن نفخه الهى در كالبد انسان همچنان كه قرآن كريم مىفرمايد:
«وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى» «و از روح خود در او دميدم» (حجر ـ 29)
زندگى انسان به زندگى مادى و معنوى و حيات او به حيات دنيايى و آخرتى تقسيم مىشود، و هر كدام از اين مراحل خواسته ها و اقتضائاتى دارد كه خداوند متعال كه رازق تمامى موجودات است و
به قول قرآن كريم در سوره مباركه ذاريات: «ِاِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهًْالْمَتِين» «به درستى يگانه رزاق و داراى قوت و متانت خداست» (ذاریات ـ 58)
به اين خواسته ها و نيازها پاسخ مناسب داده است.
تعریف رزق
جوهرى مىنويسد: «الرزق ما ينتفع به و الجمع الارزاق و الرزق العطأ»
«رزق چيزى است كه از آن نفع برده مىشود و جمع آن ارزاق است. رزق عطا بخشش است» (جوهری، صحاحاللغهًْ، جزء چهارم ماده رزق، ص 1481)
راغب اصفهانى مىگويد: رزق بخشش مداوم و پيوسته است كه گاهى دنيوى و زمانى اخروى است.
و گاهى نصيب و بهره را نيز رزق مىگويند. و همچنين به چيزى كه به معده مىرسد و با آن تغذيه مىشود رزق مىگويند.
ايشان براى موارد مختلف مثال مىزنند:
الف) رزق الجند: يعنى جيره و حقوق سربازان (رزق مادى)
ب) رُزِقْتُ عِلْماً: از نظر دانش بهرهمند شدم (رزق معنوى)
ابن منظور در لسانالعرب آورده است که معناى رزق شناخته شده است و ما دو نوع رزق داريم:
1. نوع اول رزق ظاهرى است، مثل اقوات و غذاها كه براى بدن و جسم مىباشد.
2. نوع دوم رزق باطنى است، مانند معارف و علوم كه غذاى قلب و جان مىباشد. (ابن منظور، لسان العرب ،ج 3، ص 66)
اقسام رزق
رزق خداوند همانند رحمت او عام و خاص دارد، رزق خاص شامل مؤمنين و خداپرستان مىشود از راه حلال به دست مىآيد.
و رزق عام همه انسانها و مخلوقات را در بر مىگيرد خواه ظالم باشند يا كافر باشند يا غاصب، و
لذا مرحوم علامه طباطبايى مىفرمايد: رزق عطيه است و رحمت است و همانطور كه رحمت خدا دو قسم است: 1- رحمت عمومى 2- رحمت خاصه.
رزق هم دو قسم است: رزق عمومى و رزق خاصه.
الف) رزق عمومى عطيه عام الهى است و تمامى روزىخواران را در بقاى هستى امداد مىكند.
ب) رزق خاص است كه در مجراى حلال واقع مىشود. هم رحمت و هم رزق چه عمومى و چه خاصه مكتوب و مقدّر است. (الميزان، ج 3، ص 141)
فرق رحمت و رزق
با مطالعه در معناى رحمت به اين نتيجه مىرسيم كه كلمه رحمت در مواردى به معناى رزق و در مواردى به معناى نعمت استعمال مىشود. و در مواردى نيز به معناى عفو و غفران مىآيد.
گاهى (رحمت) در نزد مفسرين به نبوت تفسير شده است.
طريحى در مجمعالبحرين مىگويد: رحمت در استعمال مردم عرب زبان به معناى دل نازكى و مهربانى است و در مورد خداوند به معناى مهربانى و نيكى كردن و رزق دادن و احسان نمودن مىآيد. (طریحی، مجمع البحرين، ج 2، ص 686)
در بعضى از آيات نيز در مورد عفو و غفران به كار رفته است. به طور مثال در آيه «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِين» «چون رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است». (اعراف ـ 56) به معناى عفو خداوند و غفران او مىباشد.
ابن منظور از قول ازهرى و او از عكرمْة نقل مىكند كه (رحمت)گاهى به معناى رزق مىآيد.
از جمله در آيه «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً» «و هر گاه از آنان [مستمندان] روی برتابی، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی (تا گشایشی در کارت پدید آید و به آنها کمک کنی)، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو!» (اسراء ـ 28) رحمت به معناى رزق مىباشد.
و در آيه «وَ لَئنِ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا» (فصلت ـ 50) رحمت به معنى رزق مىباشد. و گاهى رحمت به معناى مغفرت مىآيد. (ابن منظور، لسانالعرب، ج 3، ص52)
امين الاسلام طبرسى در تفسير آيه «أُوْلَئكَ عَلَيهْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَة» (بقره ـ 157)
مىفرمايد: رحمت در اينجا به معناى نعمت است.
ايشان مىفرمايد: رحمت به معناى نعمت بر محتاج مىباشد و هر شخصى به نعمت خداوند در دنيا و آخرت نيازمند است. (طبرسی، مجمعالبيان، ج 1، ص 442)
رزق حلال و حرام
الف) رزق حلال
از آيات متعدد قرآن استفاده مىشود كه رزق خداوند حلال است.
از جمله در سوره مائده مىفرمايد: «وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ الله حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا الله الَّذى أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ» «بخوريد از آنچه خداوند روزى شما كرده است كه حلال و پاكيزه است و نسبت به خدايى كه به او ايمان آوردهايد تقوى پيشه كنيد». (مائده ـ 88)
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «فَاِنَّ الله تبارك و تعالى قَسَّمَ الاَرْزاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلالاً، وَ لَمْ يُقَسِّمْها حَراماً فَمَنِ اتّقى الله وَ صَبَرَ اَتاهُ الله بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ، وَ مَنْ هَتَكَ حِجابَ السِتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيامَ» «به درستي كه خداوند تبارك و تعالى روزىها را در بين مردم به صورت حلال تقسيم كرده است و به صورت حرام تقسيم نكرده است. پس كسى كه تقواى الهى پيشه كرده و صبر كند، خداوند از راه حلال به او روزى مىدهد و كسى كه پرده عفاف را پاره كرده و عجله كند و از راه غير حلال رزق خود را به دست آورد در مقابل از رزق حلال او كاسته مىشود و در قيامت نيز محاسبه مىشود». (شیخ حرعاملی، وسائلالشيعه، ج 12، ص 27)
ب) رزق حرام
قال الرضا(ع): «اتَّقِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ وَ أَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ وَ اخْفِضْ فِي الْكَسْبِ وَاعْلَمْ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ فَرِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَأَمَّا الَّذِي تَطْلُبُهُ فَاطْلُبْهُ مِنْ
حَلالٍ فَإِنَّ أَكْلَهُ حَلَالٌ إِنْ طَلَبْتَهُ فِي وَجْهِهِ وَ إِلاّ أَكَلْتَهُ حَرَاماً وَ هُوَ رِزْقُكَ لابُدَّ لَكَ مِنْ أَكْلِهِ».
«امام رضا(ع) ميفرمايند: در طلب رزق تقوا پيشه كن و به اختصار راضي باش و در كسب مال، دستِ پايين را بگير و بدان كه رزق دو نوع است؛ رزقي كه به دنبال تو است و رزقي كه تو به دنبال آن هستي، پس آن رزقي كه تو به دنبال آن هستي، از طريق حلال آن را دنبال كن كه اگر آن را از راه درست طلب كرده باشي برايت حلال است و إلاّ اگر از راه حرام بهدست آورده باشي، استفاده از آن حرام است، از طرفي آن رزق تو است - چه حلال، چه حرام - و حتماً تو از آن استفاده خواهي كرد». (محدث نوری، مستدرکالوسائل، ج 13، ص 27)
توجه بفرمایید چگونه حضرت رضا(ع) در آخر اين روايت تأكيد ميكنند آن رزقي هم كه به صورت حرام مصرف كردهاي، چيزي جز رزق تو نبوده است مگر اينكه آن را به صورت حرام بهدست آوردي و مصرف نمودي و در نتيجه حالا بايد حساب حرامخواريِ آن را بدهي لذا است كه در حديث ذيل، وجود مقدس پيامبر(ص) ما را متذكر همين نكتة اخير ميكنند و
ميفرمايند:
«أَلا إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا الله وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ
تَطْلُبُوهُ بِشَيْءٍ مِنْ مَعْصِيَهًْاللهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاّ بِطَاعَتِهِ، قَدْ قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ هَتَكَ حِجَابَ السَّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ
بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَهًْ».
«بدانيد كه جبرائيل در روح من دميد كه هيچكس نميميرد مگر اينكه رزقش را به طور كامل بهدست ميآورد، پس تقواي الهي پيشه كنيد و در طلب رزق، حريص نباشيد و دير رسيدن رزق، شما را جهت بهدستآوردن آن به معصيت خدا نيندازد، چرا كه آنچه در نزد خداي تعالي است بهدست نميآيد مگر به طاعت، حقيقت اين است كه خداوند ارزاق را بين خلقش تقسيم نمود، پس هركس به حريم الهي بيحرمتي كند و عجله نمايد و از طريق غيرحلال آن را بهدست آورد، رزق حلالش قطع ميشود در حاليكه حساب آن رزق حرام را بايد در قيامت پس دهد». (محدث نوری، مستدركالوسائل، ج 13، ص 28)
مقسِّم رزق
بعضى آيات ديگر اين مطلب را ثابت مىكند، تقسيم رزق نيز به دست خداوند مىباشد و اوست كه روزى مخلوقات را از روى مصلحت و حكمت براى آنها تعيين كرده و در بين آنها تقسيم مىكند. با مطالعه در آيات قرآن كريم و روايات معصومين؛ به اين واقعيت بيشتر پى مىبريم. از جمله آياتى كه به اين نكته توجه مىدهد، اين آيه شريفه است:
قوله تعالى:
«أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمهًْ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِى الْحَيوْهًْ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ ليتّخذ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً وَ رَحْمَهًْ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
«آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟ ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده و با هم تعاون نمايند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است!» (زخرف ـ 32)
علامه طباطبايى در تفسير آيه شريفه مىفرمايد:
و دليل بر اينكه اختيار ارزاق و معيشتها به دست انسان نيست، اختلاف افراد مردم در دارايى و فقر و عافيت و صحت و اولاد و ساير چيزهايى است كه رزق شمرده مىشود، با اينكه هر فرد از افراد بشر را كه در نظر بگيرى مىبينى كه او هم مىخواهد از ارزاق نهايت درجهاش را كه ديگر بيش از آن تصور ندارد دارا باشد. اما مىبينيم كه هيچ يك از افراد به چنين آرزويى نمىرسند، و به همه آنچه كه آرزومندند و آنچه دوست مىدارند نائل نمىشوند. از اينجا مىفهميم كه ارزاق به دست انسان نيست. چون اگر مىبود هيچ فرد فقير و مختلف و متفاوت پيدا نمىشد، پس اختلافى كه در آنان مىبينيم روشنترين دليل است بر اينكه رزق دنيا به وسيله مشيتى از خدا در بين خلق تقسيم شده نه به مشيت انسان. (الميزان، ج 18، ص 99)
از بعضى روايات استفاده مىشود كه خداوند متعال امر دين را به پيامبر(ص) و امر خلق و رزق را خود به عهده گرفته است.
مرحوم مجلسى در (بحارالانوار، ج17، ص 7) از ياسر الخادم نقل مىكند كه او مىگويد به امام رضا(ع) عرض كردم نظر شما در مورد تفويض چيست؟
حضرت فرمود: خداوند امر دينش را به پيامبر(ص) واگذار كرده است، پس فرمود: «وَ مَا ءَاتَئكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَئكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» «و هر دستورى كه رسول به شما داد بگيريد و از هر گناهى نهيتان كرد آن را ترك كنيد». (حشر ـ 7)
اما امر خلق كردن و روزى دادن را خودش به عهده گرفته است و در قرآن فرموده است «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يحُيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكاَئكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَالِكُم مِّن شىَءٍ سُبْحَنَهُ وَ تَعَلىَ عَمَّا يُشْرِكُون» «خدا است آن كسى كه شما را خلق كرد و سپس روزى داد آن گاه همو است كه شما را مىميراند و سپس زنده مىكند آيا كسى از خدايان شما هست كه چنين كارها كند، منزه و متعالى است خدا از شركى كه به وى مىورزند». (روم ـ 40)
حضرت على(ع) در جاى ديگر مىفرمايد: «و قدّر الارزاق فكثّرها و قلّلها و قسّمها عَلَى الضّيقِ وَ السَّعَة» «روزى انسانها را اندازهگيرى و مقدّر فرمود، گاهى كم و زمانى زياد و به تنگى و وسعت تقسيم كرد.» (نهج البلاغه، خطبه 91)
در روايت آمده است كه شخصى به امام صادق(ع) عرض كرد: جعلتُ فداك از خدا بخواه كه مرا از خلقش بىنياز كند. امام صادق(ع) در جوابش فرمود: «اِنَّ الله قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شأَ عَلى يَدَىْ مَنْ شأَ وَ لكِنْ أَسْأَلُ الله اَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحاجَة الَّتى تَضْطُرُكَ اِلى لِئامِ خَلْقِهِ» «يعنى به درستى كه خداوند رزق را تقسيم كرده است و رزق هر كسى را به دست شخص ديگرى آن طورى كه خودش خواسته است قرار داده است، و اين طور نيست كه انسان از خلق خدا بىنياز باشد. ولى من از خدا مىخواهم كه تو را از حاجتى كه سبب شود از روى ناچارى به سوى انسانهای پست دست دراز كنى بىنياز سازد». (بحارالانوار، ج 72، ص 4)
فلسفه وسعت و تنگى رزق
در زندگى دنيايى مشاهده مىكنيم كه بعضى از انسانها از وسعت رزق و روزى برخوردار هستند و بعضى ديگر در تنگى رزق و سختى زندگى به سر مىبرند. اولين سؤالى كه به ذهن انسان مىرسد اين است: اگر تقسيم رزق به دست خداوند است و خداوند هم عادل است چرا بايد بعضى افراد از نعمتهاى سرشارى برخوردار باشند و بعضى ديگر در نهايت فقر و سختى امورات خود را سپرى نمايند؟
از آنجا كه اين مسئله به دست خداوند است و خداوند تقسيم كننده رزق و روزى مىباشد ابتدا بايد آيات قرآن را در اين زمينه بررسى كنيم. در قرآن كريم آيات زيادى وجود دارد كه در مورد بسط رزق و تقدير آن بحث كرده است در اينجا به بعضى از اين آيات اشاره مىكنيم.
قوله تعالى: «لَهْ مَقاليدُ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشأُ وَ يَقْدِرُ اِنَّهُ بِكُلِّ شَئٍ عَليمٌ»
«كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست. براى هر كس كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مىگرداند. اوست كه بر هر چيزى دانا است». (شوری ـ 42)
امينالاسلام طبرسى مىفرمايد: منظور از مقاليد، مفاتيح و كليدهاى ارزاق آسمان و زمين واسباب آنها مىباشد. پس باران به امر خداوند مىبارد و زمين هم به اذن خداوند سبز مىشود. بعضى هم گفتهاند منظور خزائن و گنجينههاى آسمان و زمين مىباشد. (طبرسی، مجمعالبيان، ج 9، ص 37)
علامه طباطبایى مىفرمايد: اثبات مقاليد براى آسمانها و زمين دلالت دارد بر اينكه آسمانها و زمين گنجينههايى هستند براى آنچه در عالم به ظهور مىرسد. وى در ادامه مىفرمايد: بسط دادن رزق به معناى توسعه آن است و (قدر رزق) به معناى تضييق آن مىباشد… و اگر در آخر فرمود «انه بكل شئ عليم» تا اشاره كند به اينكه مسئله رزق و وسعت و تنگى آن بىحساب و از روى جهل و گزاف نيست، بلكه از روى علم است، چون خداى عالم به هر چيزى مىداند كه به هر روزى خوارى چه رزقى بدهد، و چقدر بدهد، آنقدر كه حال او اقتضا مىكند و آن رزقى را بدهد كه حال رزق اقتضا دارد به آن روزى خوار برسد، و نه تنها حال رزق و روزى خوار را در نظر دارد، بلكه اوضاع و احوال خارجى را هم كه ارتباطى با رزق و روزى دارند در نظر مىگيرد و اين همان حكمت است. پس خدا اگر رزق كسى را فراخ و بر كسى تنگ مىگيرد، حكمتش آن را اقتضأ مىكند. (المیزان، ج 18، ص 17)
خداوند متعال در آيه 39 از سوره مباركه سبأ مىفرمايد: «قُلْ اِنَّ رَبّى يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشأُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَئٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقينَ» «بگو در حقيقت، پروردگار من است كه روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براى او تنگ مىگرداند. و هر چه را انفاق كرديد عوضش را مىدهد و او بهترين روزىدهندگان است».
امينالاسلام طبرسى مىفرمايد: هر آنچه از اموال خود را در راههاى خير خرج كنيد خداوند عوض آن را به شما مىدهد. يا در دنيا به شما عوض مىدهد به زيادى نعمت، يا در آخرت عوض مىدهد به ثواب بهشت. وقتى كه گفته شود «أَخْلَفَ الله لَهُ وَ عَلَيْهِ» منظور اين است كه خداوند بدل آنچه را كه از دست او رفته است به او مىدهد. (طبرسی، مجمع البيان، ج 8، ص 222)
رزق در زندگی
امام علي(ع) در دستوراتي كه به فرزندشان ميدهند در واقع ميخواهند از آن طريق بندهاي توقّف در دنيا و افكار محروميت از حق، را در ما از بين ببرند. يكي از بندهاي بسيار محكم كه انسان را در دنيا متوقف ميكند و از بهرهاي كه بايد در زندگي ببرد، باز ميدارد، گرفتار شدن در رزق است و مسلّم خداوندي كه ما را براي بندگي خلق كرده - و از طرفي گرفتار رزق شدن ما را از بندگي خدا باز ميدارد- بنا ندارد ما را در زندگي دنيا گرفتار رزقمان كند.
امام علي(ع) ميفرمايند: چه بخواهي و چه نخواهي خدا رزق تو را تأمين كرده است و آن رزق به دنبال توست تا تو را بيابد و خود را به تو برساند، پس به جاي اينكه همة زندگي را براي طلب رزق خود قرار دهي، سير بندگي را مدّ نظر داشته باش. ميفرمايند: «رِزْقُكَ يَطْلُبُكَ فَاَرِحْ نَفْسَكَ مِنْ طَلَبِهِ» «روزيِ تو، تو را طلب ميكند، خود را نسبت به طلب آن در زحمت مینداز». (عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 5411)
شما به اين نكته عنايت كنيد كه خود خداوند متعال ميفرمايد: من شما را براي بندگي روي زمين آفريدهام، در حالي كه اگر دنيا را خدا طوري خلق كرده باشد كه ما اسير رزقمان باشيم، پس عملاً به بندگي خدا نميرسيم و لذا بايد رزق ما را از قبل تأمين كرده باشد تا ما دغدغة رزق نداشته باشيم و به همين جهت اوليای دين دائماً ما را متذكر اين نكته ميكنند كه؛ با حرصِ بيشتر، رزق بيشتر نصيب شما نميشود، ولي فرصت بندگي خود را از بين ميبريد.
پيامبر خدا(ص) ميفرمايند:
«…اِنَّ الرِّزْقَ لا يَجُرُّهُ حِرْصُ حَريصٍ وَ لا يَصْرِفُهُ كِراهَةُ كارِهٍ» «رزق را حرصِ حريصان افزون نكند و تنفر و ممانعت افراد، نقصانش ندهد». (ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ح 921)
البته اگر انسان مؤمن وظيفهاش را نسبت به افراد جامعه درست انجام بدهد و در اين رابطه از رزقي كه برايش پيش ميآيد استفاده كند، اين را نميگويند گرفتار رزق شدن. اين همان بندگي است كه در كنار آن رزق مورد نياز به راحتي ميرسد. به عنوان معلّمان درس ديني خدمت حضرت امام خميني«رحمهًْالله عليه» رفته بوديم، فرمودند: «شما معلّمان براي خدا درس بدهيد، حقوقتان را هم بگيريد». اگر ما براي خدا درس بدهيم، بالأخره يا آموزش و پرورش به ما حقوق ميدهد يا از طريق ديگر رزق ما ميرسد. شما به من بگوييد مگر جز اين است كه پيغمبران، به صرف عبوديت كار ميكردند و هيچ كدام هم بيرزق نبودند؟ آري؛ گاهي رزقشان تنگ ميشد و گاهي وسيع. (اصغر طاهرزاده، جایگاه رزق انسان در هستی، ص77)
محسن دهقان بنادکی معارفی از کیهان
سه شنبه 95/06/23
مراسم افتتاحییه سال تحصیلی 96-95 روز سه شنبه 95/06/23 در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) برگزار شد این مراسم با تلاوت آیاتی چند از کلام ا… مجید و سپس پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران آغازشد در این مراسم مدیریت محترم به ایراد سخنرانی پرداختند و پس از معرفی معاونین ، معاونین پژوهش آموزش فرهنگی … به ایراد سخنرانی پرداختند برنامه های در پیش رو ی طلاب را توضیح دادند وطلاب را با فضای حوزه وعلم آموزی آشنا کردندوظایف آنها را بیان کردند… واین مراسم با پذیرایی از طلاب به اتمام رسید
شنبه 95/06/20
جلسه سوم دور دوم کارگاه مقاله نویسی روز شنبه 95/06/20 در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تشکیل شد در این جلسه پاراگراف نویسی به صورت عملی با طلاب تمرین شد پاراگراف کوچکترین قسمت یک مقاله یا پایان نامه می باشد که با رعایت اصول پاراگراف نویسی ربط بین قسمت های مختلف مقاله ایجاد می شود هر پاراگراف باید از یک مقدمه ، بدنه و نتیجه تشکیل شده باشد که هدف بیان این مقدمه را بیان می کند
شنبه 95/06/20
روز شنبه 95/06/20 دفاعیه از پایان نامه دو نفر از طلاب خانمها بیدار و علیزاده با حضور استادان راهنما به ترتیب خانمهاسید فاطمی و ارفع وحضور مدیریت واساتید محترم مدرسه و طلاب برگزار شد.عنوان پایان نامه ها عبارت بودند از ارتباط عبد و مولی با تکیه بر آیه 186 سوره بقره ( و اذا سئلک عبادی …) و مقابله با فشارهای روانی از منظر قرآن
پنجشنبه 95/06/18
انسان، موجودی اجتماعی و نیازمند معاشرت با دیگران است. زندگی در اجتماع و در خانواده بزرگی به نام جامعه، آداب و شرایط و اصولی دارد که بدون درنظر گرفتن آنها، معاشرت انسان دچار اختلال و مشکل و تنگنا خواهد شد.
در مطلب حاضر اصول معاشرت با مردم از دیدگاه امام باقر(ع) بررسی و واکاوی شده است.
* * *
اصول معاشرت با مردم
معاشرت و تعامل با مردم اصولی دارد که مراعات آن میتواند زمینه بهرهمندی دوسویه را فراهم آورد و هر کسی از توانایی و ظرفیتهای دیگری بهره گرفته و نواقص و معایب خود را برطرف ساخته یا بپوشاند و در مسیر تکامل گامهای رشد و بالندگی را بردارد.
در آیات قرآن اصولی به عنوان آداب معاشرت بیان شده که شامل بنیانهای اصول اخلاقی است.
به عنوان نمونه در گام نخست از انسانها خواسته شده در معاشرت با دیگران از برخی امور اجتناب کرده و در گام دوم برخی از امور را مراعات کنند تا زندگی شیرین شود و تلخی مشکلات و مصیبتها از میان برود و شادی و سرور جای غم و اندوه را بگیرد. از جمله این موارد اجتنابی میتوان به اجتناب از دروغ، غیبت، تهمت، افترا، بهتان، خیانت و مانند آنها اشاره کرد؛ از طرف دیگر قرآن به اموری چون صداقت، امانت، تعاون و همکاری، عفو و گذشت، احسان و اکرام و مانند آنها در جهت اثباتی اشاره میکند و از مردم میخواهد تا با مراعات این امور گامی بلند برای تعالی اخلاقی و اجتماعی بردارند.
امام باقر(ع) بر اساس آموزههای قرآن، پنج اصل را به عنوان اصول اساسی در معاشرت اجتماعی بیان کرده تا انسان با مراعات آن بتواند در ابعاد فردی و اجتماعی موفق شده و زندگی شاد و سالم داشته باشد.
این اصول پنجگانه عبارتند از:
1- ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم:
یکی از اصولی که امام باقر(ع) به عنوان اصل در معاشرت اجتماعی بیان کرده است، ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم در حوزه فردی و شخصی است. تاکید بر «ظلم در حوزه فردی» در اینجا- در حالی که امام باقر(ع) چنین قیدی را نیاورده-، به سبب اصول اساسی حاکم قرآنی بر معاشرتها و ارتباط اجتماعی است؛ زیرا قرآن برای ظلم در حوزه اجتماعی مبانی و اصولی دیگر تعریف کرده است.
به عنوان نمونه اسلام هرگونه ارتباط نزدیک و دوستانه با دشمنان را رد میکند و اصل مدارا با دشمن را تنها با دشمنان در حوزه فردی میپذیرد؛ زیرا از نظر قرآن مدارا کردن با دشمنان اجتماعی و سیاسی و خارجی همانند کافران و مشرکان و حتی اهل کتاب به معنای کوتاهی نسبت به اصول توحیدی و ارزشی اسلام است که قابل پذیرش نیست. خداوند در آیات نخست سوره ممتحنه به مومنان هشدار میدهد که حتی با اهل کتاب ارتباط دوستانه و پنهانی نداشته باشند و به آنان اعتماد نکنند. بر اساس همین اصل، خداوند مقابله به مثل با دشمنان را تشریع کرده و فرموده است: فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم؛ پس هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید! (بقره، آیه 194) و نیز میفرماید: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به؛ هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید! (نحل، آیه 126 و نیز نگاه کنید: حج، آیه 60)
بنابراین، اصل مقابله به مثل در خصوص ظلم اجتماعی، برقرار است؛ از همین رو، اگر در جامعه اسلامی مسلمان و مومنی ظلمی را در حق شخصی مرتکب شود که جنبه اجتماعی آن برجستهتر باشد، باید برای حفظ اجتماع اصل مقابله به مثل مراعات شود و برای جنایات و بغی مجازاتی در نظر گرفته شود تا امنیت اجتماعی حفظ و حقوق اجتماع ادا شود. اما اگر این ظلم، فردی بود و آثار و تبعات اجتماعی نداشت یا بسیار کم داشت، اصل در معاشرت اجتماعی، اجتناب از اصل مقابله به مثل است. از این رو امام باقر(ع) میفرماید: «اوصیک بخمس: ان ظلمت فلا تظلم؛ تو را به پنج چیز سفارش میکنم: اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن. (بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج75، ص 167) این سخن امام باقر(ع) معانی دیگر نیز دارد که یکی از مهمترین آنها توجه به قاعده طلایی است که اگر چیزی را به خود نمیپسندی نسبت به دیگران نیز مپسند. در روایت آمده که: شخصی از پیامبر اسلام پرسید: «ای فرستاده خدا! کاری به من یاد بده که میان آن عمل و بهشت فاصلهای نباشد.» پیامبر فرمود: «عصبانی مشو و از مردم چیزی طلب مکن و نیز برای مردم بپسند آنچه را برای خود میپسندی.» (امالی طوسی، ص 507؛ مستدرکالوسائل، ج7، ص 222؛ بحارالانوار، ج27، ص 72 و ج47، ص 47، ص 125)
در روایات است که: عرب بادیهنشینی نزد پیامبر آمد، رکاب شتر پیامبر را گرفت و گفت: ای رسول خدا، چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم! پیامبر فرمود: «آنچه را که دوست داری دیگر مردمان نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار و آنچه را که ناپسند میداری دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام مده. حال، رکاب شتر را رها کن! (کافی، ج2 ص 146)
پیامبر اسلام در نصیحتی به علیبن ابیطالب فرمود: ای علی! هرچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند و آنچه برای خود میخواهی برای دیگران هم بخواه؛ در این صورت در قضاوت خویش دادگر و در دادگریات یکساننگر خواهی بود و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سینه اهل زمین به محبت جای خواهی گرفت. این سفارش مرا- به خواست خدا- به خاطر سپار. (تحفالعقول، ص 113؛ بحارالانوار، ج 47، ص 86).
2- اصل ترک خیانت:
از مهمترین اصول اخلاقی، صداقت و امانت است. در آیات قرآنی صادقین اهل بهشت و اصحاب نعمتهای خاص الهی مطرح شدهاند. اصولا از نظر قرآن، کسانی پیامبران را تصدیق میکنند و آنان را راستگو و صادق میشمارند که خود اهل صداقت و راستی باشند. از اصول اخلاقی جهانی که فطری و مطابق اصول اساسی اسلام است، اصل صداقت و امانت است. در آموزههای اسلامی بر امانتداری به عنوان جلوهای از صداقت در عمل تاکید شده است؛ زیرا انسانی که در منش و رفتار خویش صادق است، در امانت خیانت نمیکند. در آیات قرآن بیان شده که خداوند خیانت را گناه کبیر دانسته و نسبت به خائن خشم میگیرد. (آل عمران، آیات 161 و 162) از همین آیه و آیات دیگر به روشنی حرمت خیانت به دست میآید. خداوند به صراحت در آیات 105 و 107 سوره نسا و 27 سوره انفال از خیانت برحذر داشته است؛ زیرا نه تنها موجب خشم خدا بلکه موجب محرومیت از محبت خدا (نسا، آیه 107؛ انفال، آیه 58؛ حج، آیه 38)، رسوایی (نسا، آیات 107 و 108)، شکست (انفال، آیه 71)، محرومیت از دفاع (حج، آیه 38) و مانند آنها شده و به نوعی از مصادیق خیانت به خویشتن است. (نسا، آیه 107) یعنی کسی که به دیگری خیانت میکند در حقیقت نخست به خویش خیانت ورزیده است. بر این اساس اصل، در امانت بوده و خیانت در تقابل با این اصل اخلاقی است. حال اگر کسی در رفتار اجتماعی به شما خیانت کرده است نباید به مقابله به مثل بپردازید و خیانت کنید؛ زیرا این نوع عمل موجب میشود تا انسان به خیانت عادت کند و زمینه برای تغییر خلق و خو در شخص فراهم شود.
بنابراین، اگر دیدید که دیگری خیانت میکند، اصل را در زندگی امانتداری قرار دهید و نگویید چون به من خیانت شده پس من هم نسبت به این شخص یا کسانی دیگر خیانت میورزم. باید همواره امانتداری را در هر حال در دستور کار قرار داد و در تعامل اجتماعی نه تنها نسبت به دیگران خیانت نورزید بلکه حتی نسبت به کسی که به ما خیانت کرده بر اساس اصل تقاص و مقابله به مثل عمل نکنیم تا زندگی سالم و شادی داشته باشیم؛ چنانکه امام باقر(ع) در سفارشهای پنجگانه خویش به این نکته توجه داده و میفرماید: و ان خانوک فلا تخن، اگر به تو خیانت کردند تو خیانت مکن.
3- اصل خشمخوری:
انسان در تعاملات و معاشرتهای اجتماعی همواره با کسانی مواجه میشود که سخنان راست و رفتار درست وی را تکذیب میکنند و او را دروغگو میشمارند. در مباحث علمی و یا بیان اخبار و اطلاعات از جامعه ممکن است کسانی سخن وی را نپذیرند و گاه حتی به صراحت وی را تکذیب کرده و دروغگو بشمارند. باید توجه داشت که پیامبران(ع) با همه ادله و بینات روشن و مستدلی که با معجزه و بصائر همراه بود، مورد تکذیب امت قرار گرفتند و مردم آنها را دروغگو شمرده و رسالت و پیامبری ایشان را تایید نکردند. بنابراین، نباید توقع داشت که همگان شما را در گفتار و رفتار تایید کرده و به تصدیق شما بپردازند، بلکه گاه بیشتر مردم به عللی چون حسادت و جهالت و مانند آن ممکن است به تکذیب شما بپردازند و حتی شما را دروغگو دانسته و زمینه سلب اعتماد اجتماعی را برای شما فراهم آورند. انسان مومن باید در تعاملات اجتماعی و معاشرت با مردم، توجه داشته باشد که در صورت تکذیب، خشمگین نشود بلکه با فرو بردن خشم خویش، رفتاری را بروز دهد تا اعتماد دیگران را به خود جلب کند. کسی که در برابر تکذیب دیگران خشمگین میشود، رفتار و گفتاری را بروز میدهد که پشیمانی به دنبال میآورد و دیگران را نیز از وی دور میسازد و زمینه برای جلب و جذب دیگران را از دست میدهد. از این رو امامباقر(ع) سفارش میکند در تعاملات با مردم در برابر تکذیب ایشان خشمگین مشوند بلکه با کظم الغیظ و فروخوری خشم زمینه را برای تعاملات فراتر و برتر اجتماعی فراهم آورند. امامباقر(ع) میفرماید: و ان کذبت فلا تغضب، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو. باید توجه داشت که در هنگام خشم انسان حالت طبیعی نداشته و رفتار و گفتاری را بروز میدهد که جز ضرر و زیان چیزی به دنبال ندارد و پشیمانی که به دنبال آن پدید میآید نیز سودی نمیرساند؛ زیرا واکنش ابتدایی فرد مورد داوری و سنجش دیگران قرار میگیرند.
4. ترک سرخوشی از ستایش:
انسان موجودی است که دوست دارد به کمال برسد و دیده شود و برجستگیهای اخلاقی و فضایل رفتاری او آشکار شده و مورد ستایش قرار گیرد. اصولا حمد و ستایش امر خوبی است؛ اما اگر این حمد و ستایش به مدح برسد گاه ممکن است انسان را سرمست و سرخوش کند. از نظر قرآن و روایات معصومان(ع) و سنت سیره ایشان، حمد در برابر هر امر نیک اختیاری است که مورد پسندهمگانی است و مدح، ستایش چیز نیکی است که خارج از اختیار شخص باشد.
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 19،)
پس اگر کسی حمد میکند نسبت به کارها و چیزهای اختیاری نیک است؛ اما مدحکاری به اختیاری بودن ندارد و هر چیز نیکی است که در شخص از صورت زیبای غیر اختیار ممدوح و سیرت زیبا اختیاری ممدوح وجود دارد. پس وقتی شخص، ممدوح واقع میشود و کسی از او مدح میکند، از چیزهایی سخن میگوید که ربطی به خود شخص ندارد مثلا چهره زیبا و اندام کشیده و بلند و مانند آنها اما انسان به طور طبیعی از مدح و ستایش خوشش میآید؛ در حالی که نباید این ستایش و مداحی دیگران موجب شود که خود را گم کند و به تعبیر قرآنی و روایی گرفتار مرح و فرح شود. فرح به حالت افراطی از سرور و شادی اشاره دارد؛ زیرا فرحناک کسی است که سرمست و سرخوش از شادی است. از این رو خداوند در دنیا فرحناکی را نمیپسندد و آن را غیر ممدوح دانسته و میفرماید لاتفرح ان الله لا یحب الفرحین، سرخوش و سرمست از شادی مشو که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد. (قصص، آیه 76) اگر مدح و ستایشی میشود باید مسرور و شاد شد ولی به حد هیجانی نرسد که مایه سرخوشی و سرمستی است و آدمی را از حالت طبیعی بیرون میبرد و شخصیت انسان را دچار خدشه میسازد؛ زیرا سرخوشی و فرحناکی موجب رفتارها و گفتارهایی میشود که انسان را از حالت تعادل خارج میسازد. از همین رو امامباقر(ع) به انسانها در رفتارهای اجتماعی و معاشرت با مردم هشدار داده و میفرماید: و ان مدحت فلا تفرح؛ اگر مدحت کنند شاد مشو.
5. ترک بیتابی در وقت سرزنش:
همانطوری که مدح و ستایش دیگران نباید موجب سرخوشی انسان شود، هنگام سرزنش و بدگویی دیگران نیز نباید از حالت تعادل خارج شده و به جزع و فزع بپردازد.
امامباقر(ع) میفرماید:
و ان ذممت فلا تجزع؛ و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن؛ چرا که اصولا مد و ذم مردمان از کسی در بسیاری از موارد بیپایه و اساس است. پس نه باید به مدح و ثنای آنان سرخوش شد و دلخوش کرد و نه به ذم و سرزنش ایشان بیتابی کرد. اصولا کسانی اینگونه رفتار میکنند که از تعادل شخصیتی برخوردار نیستند؛ اما کسانی که دارای شخصیت متعادل هستند در برابر اینگونه کنشهای دیگران واکنشی متناسب و متعادل دارند و اگر کسی حتی آنها را مذموم دانست با صبر و بالاتر از آن با حلم رفتار میکنند و از هرگونه جزع و فزع پرهیز نمایند از نظر قرآن کسی که با شری چون ذم دیگران مواجه شد باید به جای جزع و فزع و بیتابی و ناله کردن، صبوری کند، همانطوری که اهل نماز اینگونه هستند؛ زیرا تکیهگاه ایشان خداوند است و دلخوش به مدح و ثنای خدا و رضایت او بوده و با آخرت نگری کارهایشان را انجام میدهند و مدح و ذم دیگران اگر در چارچوب اصول شریعت نباشد به آن توجهی نمیکنند؛ زیرا آنان دلنگران آخرت و عذاب الهی هستند و میزان سنجش اعمال خویش را موازین شرعی حق میدانند. (نگاه کنید: معارج،آیات 19 تا 27)
امام علی(ع) به مردم هشدار میدهد تا مواظب تملق دیگران باشند که به اهدافی خاص مانند کسب مال و ثروت و مقامات دنیوی انجام میگیرند نه برای تشویق و ترغیب دیگران به کارهای خیر و اعمال پسندیده و نیک. همانطوری که ذم ایشان نیز مبانی درستی ندارد و به سبب بغض و کینه و مانند آن است.
محمودسلطان محمدی معارفی از کیهان
چهارشنبه 95/06/17
خانواده، نهادی است که بر پایه ازدواج مرد و زن، شکل میگیرد و با تولید مثل، توسعه مییابد. نهاد خانواده، از منظر اسلام دارای جایگاه و قداست ویژهای است که قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نیست. در حدیثی از پیامبرخدا(ص) آمده است که میفرماید: «ما بُنِیَ بِناءٌ فی الاسلامِ احَبُّ الی اللّه تعالی من التَّزویجِ».
(من لا یحضر فقیه، ج 3، ص 383، ح 4343)
«در اسلام، بنیادی نهاده نشده است که در نزد خدا، از ازدواج، محبوبتر باشد». نوشتار حاضر، براساس روایات اسلامی به بیان مراحل ازدواج میپردازد.
***
برکتهای ازدواج
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«زنان بیهمسر را، همسر دهید؛ زیرا با این کار خداوند متعال، اخلاق آنان را نیکو میگرداند، و روزیهایشان را گشایش میبخشد، و بر مروت آنان میافزاید.» (بحارالانوار، ج 2، ص 293، ح 3336)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«دو رکعت نمازی که مرد متاهل میخواند، نزد خداوند، برتر از هفتاد رکعتی است که غیرمتاهل میخواند». (من لایحضر الفقیه، ج 3، ص 384، ح 4346)
امام صادق(ع) فرمود:
«سه چیز است که مومن برای آنها حسابرسی نمیشود: غذایی که میخورد، جامهای که میپوشد، و همسر شایستهای که به او کمک میکند و به واسطه او دامنش را از گناه پاک نگه میدارد». (تهذیب الاحکام، ج 7، ص 401، ح 1599)
انتخاب زن به عنوان همسر و شریک زندگی آینده، برای انسان از دشوارترین انتخاب هاست و همین طور انتخاب شوهر. اما اسلام این مشکل را با توجه به چند مسئله بسیار آسان نموده است، و این مسائل هم در مرد قابل توجه است و هم در زن که در جای خود به آنها نیز اشاره خواهیم کرد.
آیین مقدس اسلام در آغاز به پیروان خود دستور داده است که با هم کفو خود وصلت کنند، آن هم با همکیشان متدین، صالح و عفیف.
ملاک زن خوب
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید؛ زیرا رگ و ریشه اثر دارد». (کنزالعمال، ج 16، ص 296، ح 44559)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«ینْکحُ الْمَرْأَهًْ لِمالِها وَ جَمالِها وَ حَسَبِها وَ دینِها، فَعَلَیک بِذاتِ الدّینِ تَربَتْ یداک» «زن را یا برای مالش میخواهند، یا برای جمالش، یا برای حَسَبش و یا برای دینش، بهتر است با آنکه دین دارد، ازدواج کنید». (آداب الزواج فی الاسلام، ص 99)
امام باقر(ع) فرمود:
«مردی، نزد پیامبر(ص) آمد و با ایشان درباره ازدواج، مشورت کرد. پیامبر خدا فرمود: ازدواج کن و بر تو باد ازدواج با زن متدین، خداوند به تو خیر بدهد». (کافی، ج 5، ص 332، ح 1)
امام صادق(ع) فرمود:
«طُوبی لِمَنْ کانَتْ أُمُّهُ عَفیفَةً» «خوشا به حال کسی که مادرش عفیفه باشد». (بحارالانوار، ج 5، ص 285)
از ازدواج با این زنها بپرهیزید!
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«إیاکمْ وَ تَزویجَ الْحَمْقاءِ فَإنَّ صُحْبَتَهَا بَلاءٌ وَ وَلَدَها ضِیاعٌ» «از ازدواج با زنهای احمق بپرهیزید، چون مصاحبتشان مصیبت است و فرزندانشان ضایع». (وسائل الشیعة، ج 20، ص 84)
از امام باقر(ص) سؤال شد که ازدواج با زن زیبا و مجنون چگونه است؟ حضرت فرمود: نه، درست نیست. «بپرهیزید از آمیزش با زن دیوانه». (وسائل الشیعة، ج 20، ص 83، چاپ جدید)
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«أَیها النّاسُ، إیاکمْ وَ خَضْراءَ الدَّمَنْ، قیلَ: یا رسولَ الله، وَ ما خضراءُ الدَّمَن؟ قالَ: أَلْمَرْأةُ الحَسْناءٍ فی مَنْبَتِ السُّوءٍ» «بپرهیزید از خضراء دمن، سؤال شد: خضراء دمن چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در چمن زار و یا در گلستان بد، پرورش یافته باشد». (بحارالانوار، ج 103، ص 236)
ملاک شوهر خوب
امیرمؤمنان(ع) فرمود:
«إِذا کرَمَ الرَّجُلُ کرُمَ مَغیبَهُ وَ مَحْضَرَهُ» «وقتی که مرد کریم و خوب بود ظاهر و باطنش نیز خوب و کریم خواهد بود». (غررالحکم، ص 327)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
وقتی كسی كه به خواستگاری میآید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید كه اگر چنین نكنید، فتنه و فساد زمین را پر خواهد كرد. (نهج الفصاحه، ح247)
خواستگاری
یکی از آداب پسندیده در ازدواج اسلامی، مشورت و تبادل افکار پدر با دختر است تا آگاهانه همسر ایده آل خود را برگزیند.
پیامبر اسلام(ص) این اصل تربیتی ـ روانی را به دقت رعایت میکرد و به امت اسلامی سفارش میفرمود، تا از ظلم و ستم دوران جاهلیت دوری گزینند و پدران و مادران بدون مشورت و رضایت دختران در امر ازدواج اقدامی نکنند.
پیامبر اسلام(ص) در ازدواج فاطمه(ص) با امام علی(ص) به مشورت و تبادل نظر با دخترش روی آورد و فرمود:
دخترم فاطمه! پسر عمویت علی(ع) از تو خواستگاری نموده است؛ پاسخ تو چیست؟
فاطمه(س) به پدر احترام میکند که: نظر شما چه میباشد؟
پیامبر فرمود: اذن الله فیه من السماء.
خدا از آسمان اجازت فرمود.
فاطمه(س) در حالیکه تبسم بر لب داشت گفت:
رضیت بما رضی الله لی و رسوله.
خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.
و در روایت دیگر فرمودند:
رضیت بالله ربا و ربک یا ابتاه نبیا و بابن عمی بعلا و ولیا.
خشنودم که خدا پروردگار من است و توای پدر، پیامبر من و پسر عمویم علی شوهر و امام من است. (نهج الحیاهًْ، ح 8،ص 29)
یکی دیگر از آداب پسندیده و مسئله قابل توجه در ازدواج، احترام متقابل فرزندان به افکار و آراء پدر و مادر است.
دختران و پسران باید بدانند که مربیان دلسوزشان آرزوی سعادت و تکامل و بهروزی آنها را دارند و در ازدواج نباید نظریات پدر و مادر را نادیده انگارند.
«قالت یافاطمهًْ: یا رسول الله انت اولی بما تری». «ای رسول خدا تو از من سزاوار تری که اظهار نظر کنی». (نهج الحیاهًْ، ص 30)
مهریه و جهیزیه
امروزه مشکل بیکاری و پایین بودن سطح در آمدها یکی از مهمترین دغدغههای جوانان برای ازدواج و تشکیل خانواده است؛ اما اگر به سبک ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) به عنوان یک الگوی تمام عیار، خوب بنگریم، در مییابیم که میتوان در عین سادگی و قناعت، با تکیه بر اصول اسلامی و ساده زیستی موفقترین زندگی را تشکیل داد.
امام صادق(ع) فرمود:
«هر كه از ترس تهیدستی ازدواج نكند، به خدای متعال گمان بد برده است. خدای متعال میفرماید: «اگر تهیدست باشد خداوند از فضل خود توانگرشان میسازد». (نور الثقلین، ج 3، ص 597)
عالمان شیعه بر آناند که مرد و زن میتوانند در مهریه ازدواج، بر هر مبلغ دلخواهی توافق کنند. این مقدار، محدودیتی ندارد؛ ولی باید ارزش مالی یا خدماتی داشته باشد. در کنار این جواز شرعی، حکم اخلاقی، استحبابی و موکد اسلام، آن است که مقدار مهریه، تا جای ممکن کم باشد به گونهای که ازدواج را آسان نماید. (تحکیم خانواده، ص 112)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«بهترین مهریه، سبکترین آن است». (السنن الکبری، ج 7، ص 379، ح 14332)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«با برکتترین زنان، کم مهریهترین آنان است». (کنز العمال، ج 16، ص 291، ح 44533)
در تهیه جهیزیه به ضروریترین و ابتداییترین وسایل زندگی بسنده نمودند و از اصل قناعت و زهد در اساس و پایه گذاری زندگی مشترک استفاده شد و این در صورتی است که مادر او خدیجه(س) و پدرش محمد(ص) و از نظر کمالات شخصیتی بیهمتا بودند. (فرهنگ فاطمه، ص 434)
روزها و ماهها و سالهای اولیه ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) در خانه یکی از انصار و سپس در خانه حارثة بن نعمان زندگی نمودند و سپس در کنار منزل پیامبر(ص) خانهای برای خود ساختند. (بحارالانوار، ج 19، ص 113)
کمک زوجین به یکدیگر
الف)تقسیم کار در خانه
حضرت فاطمه(س) کارهای منزل را با حضرت علی(ع) اینگونه تقسیم کردند که: خمیر کردن آرد و نان پختن و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه(س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد اولیه غذایی را علی(ع) انجام دهند.
امام صادق(ع) فرمود:
«این تقسیم کار با رهنمود رسولخدا انجام گرفت. آنگاه که رسول خدا(ص) فرمود: کارهای داخل منزل را فاطمه و کارهای بیرون منزل را علی(ع) انجام دهد، حضرت زهرا(س) با خوشحالی فرمود: جز خدا کسی نمیداند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است بازداشت. (نهج الحیاهًْ، ص 168)
ب)تعاون و همکاری
حضرت فاطمه(س) حتی در تحصیل معاش اقدام میکند، در خانه برای کمک به زندگی، پشم میریسد تا از محل درآمد آن کمک هزینهای برای زندگی فراهم شود و حضرت زهرا(س) خرسند از اینکه در خانه کار میکند تا کالایی برای فروش در بازار داشته باشد و گوشهای از اداره زندگی را به عهده بگیرد. (زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص 57)
محسن دهقان بنادکی معارفی از کیهان