مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
پنجشنبه 95/05/14
حضرت فاطمه(س) در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود، پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسیبن جعفر(ع) و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره میگفتند، امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی میدرخشد و همواره فیضبخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است. آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوهای از وجود حضرت زهرا(س) بود، در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والا داشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را معصومه خواند و فرمود: «من زارالمعصومهًْ بقم کمن زارنی»؛ کسی که حضرت معصومه را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است.
یکی از سوالاتی که درباره این بانوی بزرگ پرسیده میشود این است که چرا حضرت معصومه(س) را کریمه اهل بیت مینامند؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم اینچنین پاسخ میدهد:
حضرت فاطمه معصومه(س) کریمه اهل بیت(ع)، دختر امام هفتم حضرت موسیبن جعفر(ع) است. امام موسیبن جعفر(ع) دختران زیادی داشت، علمای شیعه حضرت معصومه(س) را افضل از سایر دختران آن حضرت میدانند، به عنوان نمونه «شیخ عباس قمی» در منتهیالامال مینویسد: «… بر حسب آنچه به ما رسیده افضل آنها(1)
سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسی(ع) معروف به حضرت معصومه است.» (2)
حضرت معصومه دارای القاب زیادی هستند (3)،
دو لقب مشهور آن حضرت «معصومه» و «کریمه اهل بیت» است. در رابطه با لقب «کریمه اهل بیت» در کتاب «در حریم حضرت معصومه(س)» اینگونه آمده است که در ایام محبوس بودن پدر بزرگوارش حضرت موسیبن جعفر(ع) و در روزگار مسافرت برادرش حضرت رضا(ع)، در دفاع از حریم ولایت و پاسداری از خط امامت، آنچنان نقش موثری ایفا کرد که به «شفیعه روز محشر» و «کریمه اهل بیت پیامبر» اشتهار یافت. (4)
در کتاب «فروغی از کوثر» ذیل عنوان «کریمه اهل بیت» آمده است که اولیای الهی منشأ کرامات و عنایاتی بودهاند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آنهاست، از دیرزمان، آستان قدس فاطمی منشأ هزاران کرامت و عنایت ربانی بوده است… (5)
اما به نظر میرسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رویای صادقهای است که از مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است. داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای 1328 هجری قمری بسیار علاقهمند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرد. در عالم رویا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد. (6)
امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمهًْ اهلالبیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیقتر بدانم و به زیارتش مشرف شوم. امام(ع) فرمودند. منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود.(7)
این جریان در کتاب «کریمه اهل بیت» نقل شده است. مولف بعد از نقل این جریان در پاورقی کتابش اضافه میکند این داستان را مرحوم آیتالله مرعشی(8)
چندینبار در ملاقاتهای اینجانب با ایشان از پدر بزرگوارشان نقل کردند و حقیر آن را بدون هیچگونه تصرفی در اینجا آوردم. (9)
یکی از شاگردان آیتالله نجفی میگفت: ایشان در درس خود میفرمود: علت آمدن من به قم، همین مطلب بود (10)
و در مورد رویای مذکور ایشان مینویسد: با توجه به اینکه مرجع تقلیدی این رویا را از پدر مجتهدش نقل میکند و خواب دیدن امام معصوم(ع)، دلیل بر صدق آن خواب است. (11)
بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که شهرت لقب «کریمه اهل بیت» برای حضرت فاطمه(س) بعد از رویای صادقهای است که مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی آن را نقل کرده است.
از: فارس
پینوشتها:
1- دختران امام موسیبن جعفر(ع)
2- قمی، عباس، منتهیالامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1412ه، ج2، ص 430.
3- در کتاب «انوارالمشعشعین» به غیر از دو لقب «معصومه» و «کریمه اهل بیت» ده لقب دیگر در زیارتنامهای، برای حضرت معصومه(س) نقل شده است. مراجعه شود به کتاب: مهدیپور، علیاکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، به نقل از انوارالمشعشعین، ج1، ص211.
4- مهدیپور، علیاکبر، در حریم حضرت معصومه(س)، انتشارات رسالت، چاپ دوم، 1417ه، ص11.
5- محمدبیگی، الیاس، فروغی از کوثر، قم، انتشارات زائر، چاپ دوم، 1379، ص 43.
6 و 7- مولف مینویسد: این تردید از مرعشی نجفی است مراجعه شود به مهدیپور، علیاکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، ص43.
8- مرعشی نجفی، سیدشهابالدین که در کتابخانه بینظیرش در قم مدفون است.
9- مهدیپور، علیاکبر، پیشین، ص 45.
10- همان، ص 140.
11- همان، ص 141.
چهارشنبه 95/05/13
روز چهارشنبه 95/05/20 از ساعت 8 صبح جلسه دفاعیه خانمها قربانی و علیپور در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) برگزار می شود از کلیه طلاب سال پنجم و فارغ التحصیلانی که پایان نامه های خود را برای دفاع آماده می کنند دعوت می شوند در این دفاعیه شرکت کنند حضور در دفاعیه الزامی می باشد زیرا هر طلبه برای دفاع کردن باید دفاع دو پایان نامه را دیده باشد.
سه شنبه 95/05/12
آیتالله مشکینی نقل میکند: در سالهای آغاز طلبگی، روزی در جیبم فقط پنج ریال داشتم. در خیابان راه میرفتم. یکی از طلاب به من رسید و گفت «پنج» ریال داری به من قرض بدهی؟ با خودم گفتم اگر این پول را به او بدهم خودم بیپول میمانم ولی دیدم که با این پول، کار این بنده خدا را راه میاندازم، خداوند کریم است، ان شاء الله من هم بیپول نمیمانم. این بود که پول را به او دادم..
چند قدمی که رفتم یکی از همشهریهای من، از اهالی مشکین شهر به بنده رسید، با هم سلام و احوالپرسی کردیم، موقع خداحافظی مقداری پول در دست من گذاشت و رفت، وقتی نگاه کردم، دیدم 5 تومان است.
از قضا در ادامه مسیر یکی دیگر از طلاب به من رسید و از من 5 تومان قرض خواست، این دفعه نیز گفتم خدا کریم است، اکنون که این آقا معطل است باید کار او را راه بیندازم و پول را به او دادم. مدت زیادی نگذشت که یکی دیگر از دوستان خود را دیدم، پس از احوالپرسی و به هنگام خداحافظی، مقداری پول به من داد، نگاه کردم دیدم 50 تومان است. ناگهان یاد این آیه شریفه افتادم که میفرماید:
«من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» (انعام، 160؛ یعنی هر کس عمل نیکی انجام دهد، ما 10 برابر به او پاداش میدهیم)، بار اول 5 ریال داشتم، چون به یک نیازمندی قرض دادم، خدای کریم 50 ریال (5 تومان) رساند و وقتی 5 تومان را قرض دادم، خداوند کریم در عوض 50 تومان یعنی درست 10 برابر رسانید.
بعد از آن دعا کردم که یکی پیدا شود و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید، ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.!
اینگونه است که علم ایشان به این آیه کریمه و البته عمل معظمله به آن، این حکایت درس آموز را پدید آورده است.
از: فارس
دوشنبه 95/05/11
جلسه چهارم مقدمات رد شبهه روز دوشنبه 95/05/11 در مدرسه حضرت ولی عصر (عج) برگزار شد در این جلسه ابتدا مصادیق واقع عملا کار شد بعد مقدمات عقل به عنوان یک منبع برای شناخت شبهه و به عنوان منبع برای رد شبهه توضیح داده شد در این جلسه کارکرد عقل تشریح شد که عقل باید برای ما قانون کلی بدهد یعنی کار عقلانی کاری است که اگر من هزار بار در این موقعیت قرار بگیرم باز هم همین تصمیم را می گیرم و اگر هزار نفر دیگر هم در این موقعیت قرار بگیرند آنها هم همین تصمیم را می گیرند جلسه آینده دنباله مبحث عقل بیان می شود.
جمعه 95/05/08
جلسه سوم کارگاه مقاله نویسی روز چهارشنبه 95/05/06 در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تشکیل شد در این جلسه به صورت عملي مقدمه نويسي مفصل توضيح داده شد بعد دوستان مطابق دسته بندي هايي كه فبلا از سؤالات داشتند مقدمه نوشتند و مقدمه ها اصلاح شد، كمي پاراگراف نويسي كامل تر ببان گرديد، انگيزه براي نوشتن و نوع نوشتن توضيح داده شد،برنامه مطالعاتي براي حاضرين داده شد.جلسه اينده در باره بدنه مقاله و ادامه پاراگراف نويسي بحث مي شود.
جمعه 95/05/08
یکی از بارزترین امتیازهای جوامع ایدهآل، داشتن اقتصادی سالم، پویا و وجود مجریان فعال، متعهد و کاردان در عرصههای اقتصادی است. پیامبران الهی نیز برای ایجاد قسط و عدالت در سطح وسیع آن در میان اقشار مختلف جامعه و تأمین نیازهای مادی مردم و آبادانی و آسایش آنان به وسیله توزیع عادلانه امکانات، سرمایهها، ایجاد زمینههای مناسب، اطلاعرسانی همگانی و بالاخره ترویج احسان، نیکوکاری و خدمترسانی کوشیدهاند تا مردم را به سوی سعادت و نیکبختی سوق دهند. این تلاشها که در جهت تحقق بخشیدن به مقاصد الهی و اهداف آسمانی ادیان توحیدی و پیامبران و فرستادگان از سوی خداوند متعال انجام میگیرد، به منظور فراهم کردن زمینههای عبودیت و قرب الهی برای عموم انسانهای سعادتطلب و حقیقتخواه میباشد.
در نوشتار حاضر که از تبیان انتخاب شده، به بررسی برخی از اندیشههای اقتصادی امام صادق(ع) در عرصه جامعه اسلامی پرداخته شده است.
ارزش کارهای اقتصادی
حضرت صادق(ع) کار و تلاش در راه تأمین نیازهای ضروری زندگی را همسان با جهاد در راه خدا قلمداد میکرد و میفرمود: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیلالله؛(1) آن که برای تأمین معاش خانوادهاش تلاش کند، همانند رزمنده در راه خدا است…»
از منظر پیشوای ششم افراد سست عنصر و بیکار و بی تفاوت، مورد خشم و غضب الهی هستند؛ چنانکه میفرماید: «ان الله عز وجل یبغض کثرهًْالنوم و کثرهًْ الفراغ؛(2) خداوند متعال زیادی خواب و بیکار بودن را دشمن میدارد…»
علاءبن کامل یکی از یاران آن حضرت روزی به محضرش شتافت و التماس دعا گفت و اضافه کرد: ای پسر پیامبر! از خداوند متعال بخواه که زندگی راحت و مرفهی داشته باشم! امام صادق(ع) پاسخ داد: «لا ادعولک، اطلب کما امرک الله عز وجل؛(3) من برایت دعا نمیکنم، تو ]زندگی مرفه و راحت را[از همان راهی بخواه که خداوند متعال به تو فرمان داه است ]یعنی از راه تلاش و کوشش[…»
بهبود بخشیدن به وضع زندگی و تدارک برخی از برنامههای اقتصادی در جامعه نه تنها نقص و عیبی برای یک انسان مسلمان به حساب نمیآید، بلکه ناشی از قوت ایمان و اراده استوار او در راه رسیدن به اهداف والای معنوی است. رئیس مذهب جعفری بر این اندیشه پای میفشرد که: «کوچیدن برای یک مسلمان عاقل شایسته نیست مگر در سه مورد: بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی (سفرهای تجارتی و…). کسب توشه آخرت (سفرهای زیارتی)، رسیدن به لذتهای حلال (سفرهای تفریحی)…»(4)
امام صادق(ع) افزون بر ترغیب بندگان صالح به سوی فعالیتهای اقتصادی، خود نیز به غلامش، مصادف، چنین دستور میداد: «مکانی پر درخت و یا ملک ثابت و غیرمنقولی به دستآور! چرا که هر گاه برای شخصی حادثهای یا مصیبتی رخ نماید و احساس کند که برای تأمین خانواده خود پشتوانهای دارد، روح ]و جانش[ راحتتر خواهد بود…»(5)
پیشوای ششم از افرادی که در ظاهر زهد فروشی کرده، مردم مسلمان را به بهانه تقوا و ترک دنیا از فعالیتهای اقتصادی منع میکردند انتقاد مینمود و شیوه غلط آنان را تخطئه میکرد. سفیان ثوری از عالمان زهد فروش و ظاهرسازی بود که علاوه بر مردم عادی، امام صادق را نیز از مظاهر دنیوی منع میکرد. او زمانی مشاهده کرد که امام لباس نو و مناسبی پوشیده است، به حضرت گفت: تو نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی! برای تو زهد و تقوا و دوری از دنیا و مظاهر آن شایسته است. امام صادق(ع) با پاسخهای منطقی خویش وی را به اشتباهات خود واقف ساخت و از تفکرات صوفی مآبانه و انحرافی وی به شدت انتقاد کرد و فرمود: «میخواهم به تو سخنی بگویم، خوب توجه کن، سخن من برای دنیا و آخرتت مفید خواهد بود. ای سفیان! رسول گرامی اسلام در زمانی زندگی میکرد که عموم مردم از نظر اقتصادی در مضیقه بودند و پیامبر خود را با آنان در زندگی ساده و فقیرانه هماهنگ میکرد، اما اگر روزگاری وضع معیشتی مردم بهتر شد اهل ایمان و نیکان و خوبان روزگار به بهرهگیری از آن سزاوارترند نه انسانهای فاجر و منافق و کافر. ای ثوری! به خدا سوگند! در عین حالی که وضع معیشتی خوبی دارم و از نعمتها و موهبتهای خداوند متعال کمال بهره را میبرم، اما از روزی که خود را شناختهام شب و روزی بر من نمیگذرد مگر آنکه حقوق مالی خود را بر طبق فرمان خداوند متعال که بر من واجب کرده است، ادا میکنم و به مصرف مناسبش میرسانم…»(6)
رعایت اصول کاربردی اقتصادی
یک فرد دوراندیش در طول زندگی خود تلاش میکند که با بهرهگیری از اصول کاربردی اقتصادی بر رفاه و آسایش خود و خانوادهاش بیفزاید و زندگی آرام و راحتی را برای پیمودن راه سعادت داشته باشد.
امام صادق(ع) برخی از این اصول را چنین مطرح میکند:
الف) بهرهگیری از تجربه
بدون تردید تجربه کاری هر انسانی، او را در برنامهریزیهای آیندهاش مدد میکند و هر قدر تجربههای زندگی بیشتر باشد و انسان آنها را در زندگیاش به کار گیرد، مسلم است که توفیقات بیشتری در این زمینه خواهد داشت. امیر مؤمنان فرمود: «العقل حفظ التجارب؛(7) از نشانههای خرد، نگهداری تجربههاست…» و در این زمینه مسعود سعد زیبا گفته:
امام صادق(ع) در این زمینه رهنمود راهگشایی را به رهروان حقیقتطلب ارائه میدهد و تأکید میکند که «المؤمن حسن المعونهًْ، خفیف المؤونهًْ، جید التدبیر لمعیشتهًْ، لا یسلع من حجر مرتین؛ (8) مؤمن در یاری کردن زیباست (به زیباترین صورت دیگران را یاری میکند)، کم تکلف است (برای دیگران تکلف ساز نیست) و زندگیاش را خوب اداره میکند و از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود (تجربه بار اول برایش کافی است)…»
ب) استفاده از فرصتها
در زندگی گاهی فرصتهایی به دست میآید که شخص میتواند از آن فرصت به نحو شایستهای برای بهبودی دین و دنیای خویش بهره گیرد. تیزبینی و آیندهنگری افراد موجب میشود که این فرصتهای طلایی عاملی برای ارتقای جایگاه معنوی و اجتماعی آنان گردد. بدون شک از دست دادن چنین فرصتهایی موجب غم و اندوه و پشیمانی خواهد بود.
امام صادق(ع) در این زمینه میفرمود: «روزها سه گونهاند: یا روزی است که گذشته و دیگر به دست نمیآید و یا روزی است که مردم در آن به سر میبرند و شایسته است که آن را غنیمت شمارند و یا آیندهای است که آرزوی رسیدن به آن را دارند.»(9)
پیشوای ششم در سخن دیگری ضرورت بهرهگیری از فرصتها را یادآور شده، میفرماید: «هرکس فرصتی را به دست آورد و با این حال منتظر فرصت بهتری باشد، روزگار، آن فرصت به دست آمده را از دستش خواهد گرفت؛ زیرا عادت روزگار سلب فرصتها و رسم زمانه از بین بردن موقعیتهاست.»(10)
ج) تلاش و کوشش
از مهمترین رموز توفیق در زندگی، تلاش دائم و پایداری در راه هدف است. تحرک و پویایی که از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خویش سرچشمه میگیرد، در راه رسیدن به مراد ضروریترین عامل به شمار میآید. انسان مسلمان برای رسیدن به سعادت اخروی باید در امور دنیوی خویش نیز تلاش کند و آن را به عنوان وسیله و پلی برای رسیدن به مطلوب بنگرد.
علیبن عبدالعزیز میگوید: امام صادق(ع) روزی از من احوال عمر بن مسلم را پرسید. عرضه داشتم: فدایت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روی آورده است. امام فرمود: «وای بر او! آیا او نمیداند که هرکس به دنبال دنیا و کسب روزی حلال نرود، دعایش مستجاب نخواهد شد.» سپس امام افزود: «هنگامی که آیه «من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.»؛(11) «هرکس تقوای الهی پیشه کند (خداوند) راه خروج از مشکلات را برایش قرار میدهد و از جایی که گمان میبرد روزیاش میدهد.» نازل شد، تنی چند از اصحاب پیامبر(ص) از کسب و کار دست کشیده و درها را به روی خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزی آنان را از طریق عبادت برساند. هنگامی که رسول اکرم خبردار شد، آنان را احضار کرد و فرمود: شما به چه انگیزهای از کسب و کار دست کشیده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداختهاید؟! گفتند: یا رسولالله! خداوند روزی ما را تکفل کرده و ما هم به عبادت او روی آوردهایم! رسول خدا فرمود: «انه من فعل ذلک لم یستجب له،علیکم بالطلب؛ هر کس چنین کند دعای او پذیرفته نخواهد شد، بر شما باد به کسب ]روزی و درآمد[…»(12)
حضرت امام صادق(ع) در سخن دیگری توضیح میدهد که برخی از افراد، دعایشان هیچگاه به اجابت نخواهد رسید، و از جمله فرمود: «مردی در خانهاش نشسته و مدام میگوید: خدایا! به من روزی عطا کن! به او گفته میشود: آیا تو را فرمان ندادم به طلب]روزی[…»(13)
در هر صورت، برای رسیدن به مقصود باید تلاش کرد و در راه آن، مشکلات و سختیها را به جان خرید تا از دیگران بینیاز شده، به استقلال اقتصادی برسیم. عطار نیشابوری میگوید:
د) اعتدال
رعایت اعتدال و میانهروی در مخارج و درآمدهای زندگی موجب آسایش و رفاه خواهد بود. اسراف و تبذیر، سختگیری و تنگنظری و بخل و طمعورزی موجب اختلاف در نظم زندگی میشود و چه بسا جایگاه اجتماعی فرد را متزلزل کرده و گاهی آبرو و شخصیت او را از بین میبرد. معمولاً افرادی که ولخرجی میکنند، دچار تنگدستی و فقر میشوند و سپس از گردش ناملایم روزگار شکایت کرده، از شانس بد خود گلایه میکنند. امام صادق(ع) میفرماید: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی؛(14) اسراف موجب فقر و میانهروی سبب توانایی میشود…» و سعدی گفته است:
عبدالله بن سنان میگوید: امام صادق(ع) هنگامی که آیه «و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک.»(15) را تفسیر میکرد، انگشتان دست خود را کاملاً بسته و دست خود را مشت کرد و به ما فرمود: «یعنی این چنین نکنید که این نهایت خست و بخل است.» و در معنی آیه «و لا تبسطها کل البسط.»(16) دست خود را کاملاً باز کرد و فرمود: «این چنین هم درست نیست؛ یعنی انسان هر چه دارد خرجش کند و چیزی در کف دستش نماند…»(17)
در نتیجه، این آیه شریفه افراط و تفریط در مصرف مال دنیا را نفی کرده، به اعتدال سفارش میکند.
تقسیمبندی مشاغل
فردی که در جامعه اسلامی دنبال شغلی میرود و یکی از کارهای درآمدزای اقتصادی را انتخاب میکند، لازم است قبل از ورود به میدانهای کار، چگونگی آن را بررسی کند و نظر اسلام و رهبران معصوم علیهمالسلام را در مورد آن شغل مد نظر داشته باشد تا اینکه در آینده دچار تشویش خاطر و ناراحتی درونی نگردد؛ چرا که از منظر اسلام قبل از آنکه درآمد و جایگاه اقتصادی هر شغلی مد نظر باشد، مسائل معنوی، فرهنگی و سیاسی آن مورد توجه است و فرهنگ مبین اسلام قبل از آنکه به بهرههای فردی هر شغلی بنگرد، به مصلحت جامعه مسلمین و کشورهای اسلامی میاندیشد. بدین جهت، مشاغل رایج در هر اجتماعی را در قالب شغلهای حلال و حرام دستهبندی کرده، به مسلمانان ارائه میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «در یک تقسیمبندی کلی تمام شغلهای موجود در جامعه به چهار نوع تقسیم میشود:
1- تجارت و معاملات؛ 2- صناعات و حرفهها؛ 3- کارگزاران حکومتی و کارمندان؛ 4- اجارات (درآمد املاک و کارگران روزمزد)…»
سپس امام این چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسیم کرده و میفرماید:
«خداوند متعال واجب کرده است که بندگانش در موارد حلال اقدام کنند و از مشاغل حرام دوری گزینند…» در اینجا به چکیده سخنان امام صادق(ع) در مورد ملاک تعیین مشاغل حلال و حرام اشاره میکنیم:
معیار حلیت و حرمت در تجارت این است که هر کالایی که برای عموم مردم نیاز است و مصلحت و نفع جامعه در خرید و فروش آن میباشد، تجارت آن حلال است و هر معاملهای که موجب فساد در جامعه و به ضرر جامعه اسلامی است، حرام میباشد، همانند: معاملات ربوی، خرید و فروش و انبار کردن کالاهایی که از منظر اسلام مشروع نیستند (گوشت غیر مذکی، گوشت خوک، گوشت و پوست حیوانات درنده، شراب، آلات قمار، آلات لهو و لعب و…)، فروختن سلاح به دشمنان اسلام و هر معاملهای که موجب تقویت جبهه باطل باشد (مانند: جاسوسی و فروش اطلاعات به دشمن) و معاملاتی که همراه با فریبکاری و دروغپردازی انجام شود.
در صناعات و حرفهها نیز معیار مصلحت جامعه اسلامی است؛ یعنی هر صنعت و حرفهای که موجب تقویت جامعه اسلامی شود و صلاح، رشد و تعالی مسلمانان را به ارمغان میآورد، از منظر امام صادق(ع) مجاز است و هر حرفهای که موجب مفسده و تضعیف جامعه باشد، ممنوع است. شرابسازی، جادوگری، صنایعی که موجب ترویج فساد و فحشا باشند، وسایلی که موجب تضعیف و یا تخریب اعتقادات مسلمانان شوند، همکاری با ستمگران، سرقت و… از قبیل صنایع و حرفههای حرام است.
اگر کارگزاران و کارمندان حکومتی تحت نظر حاکم عادل و امامان معصوم علیهمالسلام و وکلای آنان انجام وظیفه کنند، درآمد و حقوقشان حلال است وگرنه حرام میباشد؛ مگر اینکه کارمندان زمامدار غیر عادل، با اجازه از حاکم شرع و یا اینکه به خاطر مصالح مسلمانان وارد دستگاه حکومتی شده باشند.
در مورد اجارهها و درآمد املاک و کارگران نیز قضیه همین است؛ یعنی اولا، صلاح و فساد جامعه مدنظر میباشد و ثانیا، کالاها و انگیزههای حلال و حرام سرنوشتساز است. (18)
مشاغل برتر از نظر امام ششم(ع)
حضرت صادق(ع) پیروان خود را همواره به انتخاب کسبهای حلال و مورد نیاز جامعه توصیه میکرد و اما در میان آنها برخی از مشاغل را بیشتر میپسندید که به چند نمونه اشاره میکنیم:
باغداری و کشاورزی
ششمین ستاره آسمان ولایت در تفسیر آیه «و علی الله فلیتوکل المتوکلون»(19) فرمود: «بارزترین مصداق انسانهای متوکل، کشاورزان هستند.»(20)
ابن هارون واسطی میگوید: روزی از امام صادق(ع) در مورد کشاورزان پرسیدم. امام فرمود: «کشاورزان گنجینه الهی در روی زمین هستند.» سپس اضافه کرد: «و ما فی الاعمال شیء احب الی الله من الزراعهًْ و ما بعث نبیا الا زراعا الا ادریس فانه کان خیاطا؛ (21) از میان کارها چیزی در نزد خداوند محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه کشاورز بود، به جز ادریس که خیاط بود.»
امام صادق(ع) نه تنها مسلمانان را به کشاورزی و درختکاری ترغیب میکرد، بلکه خود نیز عملا به این کار مشغول بود.
ابو عمر شیبانی میگوید: روزی امام صادق(ع) را مشاهده کردم که در یکی از باغهای خود لباس کار پوشیده و بیل به دست گرفته و مشغول فعالیت است. آن حضرت چنان با جان و دل کار میکرد که بدن مبارکش خیس عرق بود. پیش رفتم و عرضه داشتم: جانم به فدایت، اجازه بفرمائید من به جای شما بیل بزنم و این کار سخت را انجام دهم. امام از پذیرش پیشنهاد من امتناع کرده و فرمود: «انی احب ان یتاذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشهًْ؛ (22) دوست دارم انسان برای به دست آوردن درآمد حلال در مقابل آفتاب آزرده شود.»
آری، بهترین و پاکیزهترین درآمدهای انسان، زمانی است که با عرق جبین و کد یمین به دست آمده باشد و رسول گرامی اسلام اولین شخص عالم امکان، دست چنین فردی را میبوسید و میفرمود: «هذه ید لا تمسهاالنار؛(23) این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.»
بازرگانی و تجارت
از دیگر مشاغلی که امام صادق(ع) به آن تاکید میکند، تجارت و معاملات حلال است. آن حضرت بر این باور بود که تجارت علاوه بر بهرههای سرشار اقتصادی که دارد، موجب زیادی عقل و افزایش قدرت تفکر و تدبیر و تجربه نیز هست. بدین جهت میفرمود: «التجارهًْ تزید فی العقل؛ (24) داد و ستد موجب افزایش نیروی عقلانی است.»
اسباط بن سالم گفته است: روزی به حضور امام شرفیاب شدم، آن حضرت پرسید: عمر بن مسلم چه میکند؟ گفتم: حالش خوب است، اما دیگر تجارت نمیکند. امام فرمود: ترک تجارت کار شیطانی است. این جمله را سه بار تکرار کرد - آنگاه حضرت ادامه داد: رسول خدا با کاروانی که از شام میآمد معامله میکرد و با بخشی از درآمد آن معامله، قرضهای خود را ادا میکرد و بخشی دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم مینمود. امام در ادامه فرمود: خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا میفرماید: «رجال لا تلهیهم تجارهًْ و لا بیع عن ذکر الله.» (25) «مردانی که داد و ستد و معامله، آنان را از یاد خدا غافل نمیکند.» (26)
در سیره اقتصادی امام ششم(ع)، بازرگانان امین و راستگو جایگاه والایی دارند. عبدالرحمن بن سیابه میگوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسهای که محتوی هزار دهم بود، به من تحویل داد و گفت: این سرمایه را خوب حفظ کن و از سود آن زندگی خود را اداره کن! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازهای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم.
قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس میدهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون میخواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد.
عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت میکردند.
هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار میکند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آنگاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم.
هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسولالله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت! سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییام کنید! امام فرمود: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانهًْ تشرک الناس فی اموالهم هکذا و جمع بین اصابعه؛ بر تو باد راستگویی و امانتداری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را درهم فرو برد و فرمود: اینچنین…» عبدالرحمن بن سیابه میگوید: در اثر عمل به سفارش امام، آنچنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم. (27)
پسانداز برای آینده
امام صادق(ع) همواره توصیه میکرد که هر شخصی باید برای آینده خود پسانداز داشته باشد تا اگر خدای ناکرده مشکلی برایش پیش آمد یا نیازی به پول پیدا کرد محتاج دیگران نباشد. یکی از یاران امام به نام «مسمع» میگوید: روزی با مولایم حضرت صادق(ع) مشورت نموده عرض کردم: سرورم! من زمینی دارم که مشتری خوبی برایش آمده و به قیمت مناسب از من میخواهد. امام فرمود: ای ابا سیار! آیا میدانی که هرکس ملک خود را بفروشد مال او از بین خواهد رفت. عرض کردم: فدایت شوم، من آن را به قیمت خوبی میفروشم و زمین بزرگتری میخرم. امام فرمود: در این صورت اشکالی ندارد. (28)
آن حضرت میفرمود: از نزدیکترین یاران پیامبر(ص) که شما آنها را به فضل و زهد و تقوا میشناسید، سلمان و ابوذر هستند. شیوه سلمان چنین بود که هرگاه سهمیه سالانهاش را از بیتالمال دریافت میکرد، مخارج یک سالش را ذخیره مینمود تا زمانی که در سال آینده نوبت سهمیهاش برسد. به او اعتراض کردند که تو با این همه زهد و تقوا در فکر ذخیره آیندهات هستی! شاید امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب میفرمود: شما چرا به مردن فکر میکنید و به باقی ماندن نمیاندیشید؟ ای انسانهای جاهل! شما از این نکته غفلت میکنید که نفس انسان اگر به مقدار کافی وسیله زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کندی و کوتاهی میکند و نشاط و نیروی خود را در راه حق از دست میدهد؛ ولی همین قدر که به اندازه نیازش وسیله و مال دنیا فراهم شد با اطمینان و آرامش بیشتری به اطاعت حق میپردازد. (29)
امام صادق(ع) فرمود: «لاخیر فیمن لایحب جمعالمال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه؛ (30) کسی که از راه حلال و به انگیزه حفظ آبرو و ادای قرض و رسیدگی به خانواده و فامیل به دست آوردن مال را دوست نداشته باشد، در او هیچگونه خیری نیست.»
مهمترین شرط فعالیتهای اقتصادی
از منظر اسلام فعالیتهای اقتصادی زمینهساز کمالات و فضائل انسانی است و اگر فردی با این انگیزه به عرصه اقتصاد وارد شود، افزون بر منافع مادی و ظاهری به بهرههای معنوی نیز نایل خواهد شد.
عبدالله بن ابییعفور میگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم که مردی از ایشان پرسید: به خدا قسم! ما به دنبال دنیا میرویم و دوست داریم آن را به دست آوریم. امام فرمود: تو میخواهی با دنیاطلبی و کسب درآمد چه کنی؟ او گفت: میخواهم نیازهایم را برطرف کنم، به خانوادهام رسیدگی نمایم، صدقه و احسان بدهم و حج و عمره انجام دهم. حضرت فرمود: اینکه دنیاطلبی نیست؛ این به دنبال آخرت و ثوابهای الهی رفتن است. (31)
کسب درآمد و به دنبال منافع مادی رفتن انسان، باید با انگیزههای الهی باشد و آن را وسیلهای برای رسیدن به مقاصد الهی قرار دهد وگرنه دنیاطلبی امری زشت و ناپسند خواهد بود؛ چنانکه برخی افراد به دنبال جمع ثروت و ذخایر دنیوی هستند، در حالی که هیچ انگیزه خیر و معنوی را مد نظر ندارند. گاهی اینگونه افراد چنان حریص به جمعآوری مال دنیا هستند که حتی سلامتی خانواده و تمام هستی خود را در راه ثروتاندوزی از دست میدهند. امام صادق(ع) به چنین کسانی هشدار داده، میفرماید: «لیس فیما اصلح البدن اسراف، انما الاسراف فیما اتلف المال و اضر بالبدن؛(32) در آنچه که بدن را اصلاح میکند اسراف نیست؛ اسراف در جایی است که مال انسان از بین برود و به جانش نیز لطمه بخورد.»
از منظر امام صادق(ع) بین کسی که از دنیا به عنوان وسیلهای برای کسب آخرت بهره میگیرد و بین کسی که دنیاپرستی و جمع مال را پیشه خود کرده است، تفاوت واضح وجود دارد. به این جهت از سویی دلبستگان به مال دنیا و دنیاپرستان ظاهربین را لعن میکند و میفرماید: «ملعون ملعون من عبدالدینار و الدرهم؛ (33) مورد لعن خداست کسی که بنده دینار و درهم باشد.» و از سوی دیگر به دوستدارانش توصیه میکند: «لا تدع طلب الرزق من حله فانه عون لک علی دینک؛ (34) طلب روزی از [راههای] حلال را هرگز رها نکن؛ چرا که مال حلال یاور تو در دینت خواهد بود.»
پینوشت:
1) وسائل الشیعه، ج 17، ص 66.
2) الکافی، ج 5، ص 84.
3) همان، ص 78.
4) وسائل الشیعه، ج 17، ص 63.
5) الکافی، ج 5، ص 92.
6) همان: ج 5، کتاب المعیشه، ح 1.
7) نهجالبلاغه، نامه 31.
8) وسائل الشیعه، ج 15، ص 193.
9) تحفالعقول، ص 322.
10) همان، ص 381.
11) طلاق/ 2 و 3.
12) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 323.
13) اصول کافی، باب من لا تستجاب دعوته، حدیث 2.
14) من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 174.
15 و 16) اسراء/ 29.
17) وسائل الشیعه، ج 17، ص 66.
18) تفصیل فرمایشات آن حضرت را میتوان در کتاب وسائل الشیعه، ج 17، ص 83 و تحفالعقول ص 331، 338 مطالعه کرد.
19) ابراهیم/ 12.
20 و 21) وسائل الشیعه، ج 17، ص 42.
22) وسائل الشیعه، ج 17، ص39.
23) اسدالغابه، ج 2، ص 169.
24) وسائل الشیعه، ج 17، ص 17.
25) نور/ 37.
26) وسائل الشیعه، ج 17، صص 14 و 15.
27) الکافی، ج 5، ص 134؛ بحارالانوار، ج 47، ص 384.
28) الکافی، ج 5، ص 92.
29) وسائل الشیعه، ج 17، ص 435.
30) الکافی، ج 5، ص 72.
31) وسائل الشیعه، ج 17، ص 34.
32) تهذیب الاحکام، ج 1، ص 377.
33) اصول کافی، باب الذنوب، حدیث9.
34) وسائل الشیعه، ج 17، ص 34.
عبدالکریم پاک نیا معارفی از کیهان
چهارشنبه 95/05/06
مدیران محترم مدارس علمیه، مراکز تخصصی و مؤسسات آموزش عالی حوزوی استان تهران
سلام علیکم
با احترام، ضمن آرزوی توفیقات روزافزون، به اطلاع می رساند سازمان بسیج طلاب و روحانیون سپاه حضرت محمد رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) تهران بزرگ از طلاب و فارغ التحصیلان حوزه های علمیه خواهران جهت حضور در اردوهای راهیان نور دانش آموزی به عنوان روحانی و مبلغ کاروان دعوت به همکاری می نماید.
مقتضی است مدیران محترم؛ اسامی علاقمندان را تا تاریخ 10/5/95 مطابق فرم پیوست به این مدیریت ارسال فرمایید.
یکشنبه 95/05/03
گاهي انسان ميگويد ما نظام داريم رهبر داريم مسئولين داريم و ولي فقيه داريم و اينها همه حق اند اما اينها يك طرف قضيه است پنجاه درصد امر است پنجاه درصد ديگر به عهده مردم است.
وجود مبارك حضرت امير (س) وقتي ميخواست مصر را اداره بكند يك فرمانده لشكر خود حضرت امير فرمانده كل قوا بودند اما فرمانده لشكر و مسئولين سياسي مصر را تعيين كردند به عنوان مالك اشتر خب مالك اشتر هم كسي بود كه حضرت امير درباره او تعريفات فراواني دارد كه در نهجالبلاغه است «لو كان الجبل لكان صلدا و … فندا» آن عهدنامه معروف را هم به مالك اشتر داد فرمود اين عهدنامه بخشنامه اداري منطقه وسيع مصر است اين …
????يك نامه رسمي ديگر هم براي مردم مصر نوشت به مردم مصر فرمود مردم مصر نگوييد فرمانده كل قوا علی بن ابی طالب است رهبر ما علی ابن ابی طالب است فرمانده لشكر مالك اشتر است اين يك طرف قضيه است شما هم بايد مرتب بدانيد در مملكت چه ميگذرد مبادا خداي ناكرده بخوابيد.
????همه مخصوصاً طلاب و دانشجويان عزيز بايد بدانند در مملكت چه خبر است چه كسي اطلاعات تهيه ميكند چه کسی اطلاعات ميفروشد چه كسي با بيگانه ميآيد چه كسي در پوشش خبرنگار ميآيد چه كسي در پوشش خبرنگار جاسوسي كار ديگر ميكند همه را بايد بدانيد فرمود كه الآن ما دشمن داريم همان طوري كه ايشان فرمودند ما واقعاً دشمن داريم و ما در جنگيم تمام نشد كه الآن زير گوش ما در عراق اين علدرم و بلدرم مطرح است خب در حال خطر كسي كه انقلاب كرده اين ميگيرد ميخوابد حضرت به اين سربازهايي كه در سنگرند فرمود اينها كه در سنگرند نگهباني ميدهند اينها ميخوابند بالأخره شب ممكن است خسته بشوند كارشان اين است فرمود نخوابيد و نگذاريد خواب در چشمتان بيايد «لا تذوق النوم الا قراراً و مضمضةً» فرمود شما در ماه مبارك رمضان كه روزه داريد وضو ميگيريد مضمضه ميكنيد آب را در فضاي دهان ميگردانيد ديگر فرو نميبريد كه فرمود شما سنگردارها خواب را در چشمتان فقط مضمضه كنيد فرو نبريد براي اينكه دشمن نقد است اين را ميگويند مضمضه اين خواب فيزيكي حالا در خواب سياسي بالأخره آدم ممكن است كه از تمام جزئيات حالا لازم نيست باخبر باشد ولي اگر خودش را از صحنه خارج كند اين كاملاً خوابيده بايد ببينيد اطلاعات محرمانه كشور هم فروخته ميشود آن وقت حمله بيگانه و گرفتن يك كشور خيلي آسان است ديگر كشوري كه چهار طرفش الآن سيم خاردار كشيدند غرب كه اين صدام پليد است جلو هم كه اين شيوخ بي عقلند شمال هم كه تركيهاي است كه با اسرائيل و آمريكا پيمان نظامي بسته شرق ما هم كه گرفتار اين طالبان و القاعده و اينها بودند هنوز هم وضعشان روشن نيست اين كشور كمربند زده محاصره شده اگر دانشجويش بخوابد طلبهاش بخوابد خب اين يك نصف روز كارش حل است ديگر فرمود: «لا تذوق النوم الا قراراً و مضمضةً» خواب را در چشمتان مضمضه كنيد بعد در پايان استنباط كرد فرمود: «من نام لم ينم عنه» اگر ملتي بخوابد دشمن كه نميخوابد دشمن بيدار است فرمود اگر دشمن هم مثل شما ميخوابيد خب شما هم فرصت داشتيد براي خواب اما چون دشمن هميشه بيدار است شما هم خواب نداريد «من نام لم ينم عنه» اين در نامه رسمي حضرت امير (س) به مردم مصر در قبال آن نامه رسمي كه به مالك اشتر نوشتند.
????(منبع : #بیانات آیت ا… جوادی آملی در دیدار قضات دانشجو ۸۱/۱۰/۵)