ذكر مصيبت علي اكبر عليه السلام

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

bottom: 0.0001pt; text-align: justify;">اجازه اعزام به ميدان مي خواهم.

فرمود: برو عزيزم.

همينكه علي اكبر عليه السلام به سمت ميدان حركت كرد، ابي عبدالله عليه السلام از خود بيخود شده و دنبال فرزندش به راه افتاد، محاسن مباركش را در دست گرفت و شروع به خواندن آيه انبياء نمود كه:

إن الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران … (ْآل عمران/3)

خدايا!

تو شاهدي كه شبيه ترين فرد به پيغمبر تو را به سوي اين قوم مي فرستم.

علی اکبر علیه السلام وارد میدان شده و رجزی خواند بر دشمن حمله کرد و عده ی زیادی (حدود120 نفر) را به درک واصل کرد. پس از مدتی مبارزه با دشمن، تشنگی بر او غلبه کرد.

(امام صحنه رزم علي اكبر عليه السلام را مي بيند. از همين رو منتظر است تا فرزندش برگردد و شايد به همين دليل است كه جام شهادت را به علي اكبر عليه السلام نمي دهند.)

به سمت بابا برگشت و عرض كرد:

عطش بر من غلبه كرد و … اين لباس كه بر تن دارم بر من سنگيني مي كند.

همين كه گفت، بابا من تشنه هستم. امام فرمود: زبانت را بيرون بياور، ابي عبدالله عليه السلام با يك عمل دو كار انجام داد:

اول آنكه لبهاي علي اكبرش را بوسيد. ديگر، آنكه خواست به او نشان بدهد كه كام و زبانش از زبان او تشنه تر است…

سوگنامه عاشورا- یوسفعلی یوسفی

اجازه اعزام به ميدان مي خواهم. فرمود: برو عزيزم. همينكه علي اكبر عليه السلام به سمت ميدان حركت كرد، ابي عبدالله عليه السلام از خود بيخود شده و دنبال فرزندش به راه افتاد، محاسن مباركش را در دست گرفت و شروع به…" data-path="../../plugins/share_plugin/img/">
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.