سنت جاهلی چهارشنبه‌سوری

سنت‌ها و آیین‌ها در جوامع بشری ریشه‌ها و خاستگاه متفاوتی دارد که از خاستگاه عقلانی تا خرافی را دربر می‌گیرد. اسلام به عنوان دین فطرت بر آن است تا راه کمال‌یابی انسان و جامعه بشری را در چارچوب عقل و قلب نشان دهد و در قالب این اصل هر چیزی را در ترازوی حق می‌ریزد و به سنجش و ارزیابی آن می‌پردازد. برخی را می‌پذیرد و برخی دیگر را نمی‌پذیرد، چنان‌که آیین نوروزی و بسیاری از سنت‌های جاهلی را با کمی تغییر و اصلاح پذیرفته است. نویسنده در مطلب حاضر دیدگاه قرآن را درباره آیین چهارشنبه‌سوری تبیین کرده است.


چیستی فرهنگ
در جوامع انسانی، آیین‌ها و سنت‌هایی پدید می‌آید که در راستای اهدافی چون آموزش، پرورش، نظم، انتظام، امنیت، آسایش، آرامش، سرگرمی و مانند آنها است. هر یک از آیین‌های انسانی بخشی از اهداف پیش گفته را تامین می‌کند. انسان موجودی است که در قالب اجتماع زندگی می‌کند و در قالب تعاملات و ارتباطات اجتماعی نیازهای خود را برطرف می‌سازد. این تعاملات بر اساس آیاتی از قرآن در قالب ضابطه و رابطه سامان می‌یابد. به این معنا که گاه انسان با دیگری نسبت‌های خویشاوندی چون همسری و پدری و فرزندی و مانند آن دارد. در این صورت حقوق و تکالیفی برای شخص است که در قالب عواطف و احساسات، بده و بستان‌هایی را انجام می‌دهد و نیازهای مادی و جنسی و جسمی و معنوی و دنیوی و اخروی یکدیگر را بر طرف می‌کند. این همان قالب رابطه است که در قرآن به عنوان «خله» از آن تعبیر شده است.

نوع دیگر همان ضابطه یعنی قراردادها و عقود است که انسان نیازهای یکدیگر را در این قالب برطرف می‌کند و در ادبیات و فرهنگ قرآن از آن به «بیع» تعبیر شده است. پس انسان در دنیا به سبب وجود اجتماع و تعاملات اجتماعی در دو قالب ضابطه و رابطه نیازهای خود و دیگران را برطرف می‌سازد که البته در قیامت به سبب فقدان هر گونه ضابطه به این معنا و رابطه خویشاوندی، دیگر خبری از این دو نیست.(بقره، آیه ۲۵۴؛ ابراهیم، آیه ۳۱)


مجموعه سنت‌ها و آیین‌هایی که انسان در قالب آن، روابط اجتماعی خود را سامان می‌دهد به عنوان فرهنگ شناخته می‌شود. بنابراین، فرهنگ هر جامعه بیانگر کیفیت و چگونگی ساماندهی روابط اجتماعی برای بهره‌مندی بیشتر از مواهب زندگی در دنیا است. هر چه این ساماندهی در چارچوب‌های «عقلانیت عاطفی و عواطف عقلانی» باشد، بیانگر آن است که جامعه در مسیر کمال و بالندگی به جایی رسیده است که باید آن جامعه را فرهنگی‌ترین جامعه برشمرد؛ چنانکه هر جامعه‌ای از این چارچوب‌ها دورتر باشد آن جامعه از فرهنگ سست‌تر و بی‌ارزش‌تری برخوردار است.


به سخن دیگر، هر جامعه‌ای در چارچوب معیار «عقلانیت عاطفی و عواطف عقلانی» مورد سنجش و داوری قرار می‌گیرد. از نظر قرآن جامعه اسلامی می‌تواند به عنوان یک جامعه نمونه و سرمشق در جایگاه مرجعیت جوامع دیگر قرار گیرد. از همین رو، از آن جامعه به عنوان جامعه وسط و میانه‌ یاد می‌کند که شاهد و الگوی جوامع دیگر می‌تواندباشد.(بقره، آیه ۱۴۳)


کارکرد مرجعیت‌یابی آن جامعه اسلامی در قالب ارزش‌گذاری و مقایسه‌ای، به جوامع دیگر این امکان را می‌دهد تا بداند چه چیزی باید ارزش قرار گیرد و چه چیزی به عنوان ضد ارزش کنار گذاشته شود. دیگر آنکه هر جامعه می‌تواند با مقایسه خود با آن جامعه نمونه و مرجع در یابد که تا چه میزان به معیار اصلی «عقلانیت عاطفی و عواطف عقلانی» نزدیک شده است.
قرآن، در چارچوب همین معیار، آیین‌ها و سنت‌ها و فرهنگ‌های جوامع بشری را مورد بررسی ارزشی و مقایسه‌ای قرار می‌دهد. اگر این آیین‌ها و سنت‌ها در قالب معیار اصلی به شکل مناسبی قرار گیرد، همان را مورد تایید قرار داده و امضا می‌کند. بسیاری از آیین‌ها در حوزه‌های ضابطه‌ای و رابطه‌ای مورد امضا و تایید اسلام قرار گرفته است. البته بسیاری دیگر از همین آیین‌ها، وقتی در قالب گذاشته می‌شد، یا دارای کمبودهایی بود که اسلام آن را با بهره‌گیری از معیار اصلی تکمیل می‌کرد یا آنکه دارای افزوده‌هایی بود که باید حذف می‌شد. به عنوان نمونه اسلام و قرآن، از میان عقود و بیع، خرید و فروش و معاملات ربوی و نزول‌خواری را نپذیرفت و آن را ضد ارزشی تلقی کرد. خداوند می‌فرماید: آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است.(بقره، آیه ۲۷۵) همچنین کم فروشی و گران فروشی را نپذیرفت و بر اصل فروش به عدل و انصاف در قالب کیل و میزان تاکید کرد.(مطففین، آیات ۱ تا ۳؛ انعام، آیه ۱۵۲؛ اعراف، آیه ۸۵ )


همچنین اسلام در همان چارچوب در راستای رسیدن انسان به کمال و خدایی شدن(بقره، آیه ۱۳۸؛ آل عمران، آیه ۷۹) و آبادانی زمین و بهره‌مندی از مواهب آن(هود، آیه ۶۱)

آیین‌هایی چون حج و نوروز و مانند آن را پذیرفته و با اندکی افزایش و کاستی در مفاد و محتوا و یا شیوه مهر تایید بر آن زده است.
پس اسلام بر اساس فلسفه آفرینش انسان و اهداف زندگی، فرهنگ‌های انسانی را بر طبق معیاری ارزش‌گذاری و مقایسه می‌کند تا دریابد تا چه اندازه به آن اهداف و معیار نزدیک و یا دور است. اگر مطابق بود که امضا کرده و به عنوان یک سنت و فرهنگ پسندیده تایید می‌کند یا با اندک تعدیل افزایشی و کاهشی امضا می‌کند یا آن را به عنوان سنت و فرهنگ ناپسند و ضد ارزشی طرد کرده و کنار می‌گذارد و حتی به مقابله با آن می‌پردازد.


معیارها و ملاک‌های ارزش‌گذاری
براساس آنچه گفته شد لازم است معیارها و ملاک‌های ارزش‌گذاری در قرآن نسبت به فرهنگ‌ها و آیین‌ها و سنت‌ها شناخته شود تا بر اساس آن، آیین‌هایی چون سیزده بدر، چهارشنبه سوری و جشن مهرگان و مانند آنها، مورد ارزشگذاری قرار گیرد و قبول یا رد شود.
مهمترین معیارها و ملاک‌هایی که قرآن برای پذیرش آیین و سنتی به عنوان یک آیین ارزشی و مثبت و پسندیده معرفی می‌کند عبارتند از:
1- عقلانیت: از نظر اسلام عقل به عنوان چراغ راه باید همواره در دست بشر باشد تا بتواند در پرتو نورافکنی عقل، حق و باطل، خیر و شر، زشت و زیبا، خوب و بد، ارزش و ضد ارزش و مانند آنها را بشناسد و با عزم عمل و ارادی جدی در آن مسیر حق و خیر و خوب و ارزش گام بردارد و از ضد آنها اجتناب ورزد. پس عقل معیاری برای شناخت ارزش‌ها و امور پسندیده است؛

زیرا در پرتو آن انسان راه را از چاه تشخیص می‌دهد. در آموزه‌های اسلامی چنان از عقل تعریف و تمجید و ستایش شده که گویی خودش به عنوان شارع و حاکم است؛ هر چند که شارع و حاکم تنها خداوند است؛ ولی نقش کلیدی عقل چنان است که چنین توهم و تصوری به اذهان آدمی خطور می‌کند. از نظر آموزه‌های قرآنی، هر انسانی عقل دارد و باید از عقل خویش بهره گیرد و خردورزی کند و خود را به مقام اولوالالباب برساند و عمیق به مسائل بنگرد و تفکر نماید و مجهولات خود را حل و فصل کرده و راه برونرفت از مشکلات و معضلات را بیابد. اصولا پذیرش اصولی چون توحید و نبوت و معاد تنها در پرتو نورافکنی عقل شدنی است. در کتاب شریف اصول کافی بخشی به عنوان کتاب عقل و جهل آمده است. در این بخش روایات بسیاری است که جایگاه عقل را تبیین و لشکریان عقل را معرفی می‌کند. به این معنا که کسی از نظر اسلام عاقل است که این لشکر اخلاقی را با خود در زندگی اش همراه داشته باشد. از جمله این لشکر می‌توان به صبر و حلم و حیاء و ورع و تقوا و دینداری و مانند آن اشاره کرد.


پس از نظر اسلام هر کاری و هرچیزی باید به عقل عرضه شود تا در پرتو عقل دانسته شود که راه است یا چاه. خداوند در آیه ۱۰ سوره ملک از زبان دوزخیان می‌فرماید: وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛

و گویند: «اگر شنیده بودیم یا تعقّل کرده بودیم در میان‏ دوزخیان نبودیم.» از این آیه به دست می‌آید که حتی شنیده‌ها از جمله شنیده‌های آیینی و سنت‌های قومی را باید در قالب عقلانیت بسنجیم و ارزش‌گذاری کنیم. از این آیه صریح‌تر در بیان جایگاه خردورزی نسبت به آیین‌ها و سنت‌های قومی می‌توان به آیه دیگری اشاره کرد.

خداوند می‌فرماید:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ؛ و چون به آنان گفته شود:

«از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید» مى‏گویند: «نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‏ایم، پیروى مى‏کنیم.» آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى‏کرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند [باز هم در خور پیروى هستند]؟(بقره، آیه ۱۷۰)

پس هر آیین و سنتی از جمله چهارشنبه‌سوری و نوروز و سیزده بدر و مانند آنها را باید به عقل عرضه کرد و معلوم داشت که این سنت و آیین تا چه اندازه به این معیار نزدیک یا دور است. پذیرش بدون خردورزی نسبت به آیین و سنتی قوم و جامعه‌ای نشانه‌ای بی‌خردی آن ملت و مردم است و کسی که از بیرون به عنوان یک خردمند به این مردم می‌نگرد نسبت به فرهنگ آن مردم و نیز خردورزی آنان شک می‌کند و آنان را مردمی خرافی و عقب افتاده فرهنگی دانسته و با چنین نگرشی به آن جامعه می‌نگرد و با آنان تعامل خواهد داشت.


وقتی یک جامعه بر اساس سنت‌های برخاسته از حماقت و سفاهت نه عقلانیت و خرد، رفتار می‌کند، جامعه دیگر آن جامعه را عقب افتاده و دور از فرهنگ و تمدن دانسته و با او بر اساس چنین معیاری تعامل خواهد کرد و تلاش خواهد نمود تا این جامعه را به هر شکلی شده از عقب‌افتادگی بیرون آورد یا بر آنان به عنوان یک مشت توده نفهم و بی‌خرد سوار شود و با افسار زدن بر گرده آنان بنشیند و از آنان بهره‌برداری کند.


2- علم: دومین معیار سنجش هر کاری به عنوان ارزشی یا ضد ارزشی و نیز معروف و منکر، علم است. انسان به هر کاری اقدام می‌کند، باید نسبت به آن، دانش داشته باشد. انسان نادان به طور طبیعی حتی اگر کاری عقلانی باشد به سبب نادانی و فقدان علم ممکن است یک امر مثبت را به گونه‌ای عمل کند که برایش شر شود. انسان در وقت انجام هر کاری، باید نسبت به آن اطلاعات و شناخت کامل و جامعی داشته باشد؛ هر چه اطلاعات و آگاهی و دانش شخص نسبت به کاری بیشتر باشد آن کار بهتر انجام می‌گیرد و مفیدتر و سازنده‌تر خواهد بود.

خداوند درباره علم و آگاهی به عنوان ملاک ارزش‌گذاری می‌فرماید:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ؛

و چون به آنان گفته شود:

«به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر[ش‏] بیایید»، مى‏گویند: «آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ایم ما را بس است.» آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‏دانسته و هدایت نیافته بودند؟[باز هم درخور پیروی هستند](مائده، آیه ۱۰۴) پس اگر می‌خواهیم نسبت به یک آیین و سنت فرهنگی - ملی و قومی سنجش و داوری داشته باشیم و ملاک مقبول و ناپسند بودن آن را به دست آوریم باید علم و آگاهی داشته باشیم.

خداوند در آیه ۴۳ سوره مریم درباره این ملاک می‌فرماید: یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا؛ اى پدر، براستى مرا از دانش [وحى، حقایقى به دست‏] آمده که تو را نیامده است. پس، از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم.


3- هدایت: از نظر آموزه‌های قرآن، هدف از هر کاری قرار گرفتن در مسیر کمالی است تا انسان اندک اندک در یک فرآیندی به کمال برسد؛ زیرا دنیا به گونه‌ای طراحی شده که انسان در قالب صیرورت و تحول‌ متوالی و دائمی به سمت صعود یا سقوط در حرکت است. هر چند که در نهایت این صیرورت‌ها به خدای جمال یا جلال می‌رسد که نماد آن بهشت و دوزخ است. از این رو خداوند نهایت صیرورت آدمی را الله می‌داند که اسم جامع همه اسماء و صفات الهی است.(آل عمران، آیه ۲۸)

و انسان در یک انقلاب و بازگشت جهشی همان گونه که کرم پروانه در پیله انجام می‌دهد و می‌تواند پروانه شود، انسان هم یک جهش کیفی انجام خواهد داد و انقلاب به سوی پروردگار خودش اتفاق می‌افتد: قَالُواْ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ؛ گفتند ما به راستی به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم.(اعراف، آیه ۱۲۵)

پس جهت گیری هر کاری در زندگی دنیوی باید الله و رب باشد. یعنی انسان باید بخواهد متاله (بقره، آیه ۱۳۸)

و خلیفه‌ًْالله(بقره، آیه ۳۰) و مظهر پروردگاری خداوند شود.(آل عمران، آیه ۷۹)

لذا هر عملی از جمله سنت‌ها و آیین‌هایی که انجام می‌دهد، اگر دارای چنین هدایت‌یافتگی باشد، آن عمل و سنت و آیین به عنوان سنت و آیین پسندیده قلمداد و ارزش‌گذاری می‌شود وگرنه به عنوان ضد ارزش تلقی خواهد شد. از همان آیات ۱۷۰ سوره بقره و ۱۰۴ سوره مائده این ملاک ارزش‌گذاری قرآن به دست می‌آید. همچنین خداوند در آیه ۳۵ سوره یونس به انسان‌ها هشدار می‌دهد که باید ملاک ارزش‌گذاری نسبت به هر سنت و آیینی، هدایت ‌یافتگی باشد وگرنه باید آن سنت و آن قوم را مردمانی گمراه و اهل شقاوت و دوزخ قلمداد کرد.

خداوند می‌فرماید:

بگو: «آیا از شریکان شما کسى هست که به سوى حقّ رهبرى کند؟» بگو: «خداست که به سوى حقّ رهبرى مى‏کند» پس، آیا کسى که به سوى حقّ رهبرى مى‏کند سزاوارتر است مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمى‏یابد مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‏کنید؟


اینها مهمترین ملاک‌ها برای ارزش‌گذاری اعمال و سنت‌ها و آیین‌هایی است که انسان می‌خواهد انجام دهد یا پدید آورد یا پیروی کند. پس اگر هر سنت فرهنگی و هر اقدامی فاقد این ملاک‌ها باشد باید آن را از مدار ارزشی بیرون کرد و با آن مخالفت ورزید و آن را ترک یا حذف نمود.


چهارشنبه‌سوری، حماقتی انسانی
یکی از آیین‌های موجود در جامعه ایرانی که خود گواهی بر بی‌خردی در انجام آن قلمداد می‌شود و خردمندان جهان، برپاکنندگان آن را بی‌فرهنگ و بی‌خرد تلقی می‌کنند، آیین خرافی و ضد ارزشی چهارشنبه‌سوری است.


اگر بخواهیم آن را در چارچوب ملاک‌های پیش گفته قرار دهیم می‌توان گفت که نمادی از بی‌خردی و بی‌دانشی و گمراهی است؛ زیرا از نظر آیین مذهبی، نمی‌توان آن را معیاری برای عبادت و بندگی و تقرب به خدا قرار داد؛ زیرا اگر ما نور و آتش را مقدس بشماریم این بازی که با آتش و نور می‌کنیم، نمی‌تواند تقدس نور و ارزش آتش را نشان دهد. یعنی حتی در قالب زرتشتی نیز آتش و نوری که تقدیس می‌شود، در برابرش می‌نشینند و آن را تکریم و احترام می‌کنند نه آنکه بر سرش بپرند و آن را به بازیچه کودکانه‌ای تبدیل کنند.


اما اگر بخواهیم آن را در چارچوب‌های ارزشی اسلام معنا کنیم که دیگر قابل تایید و امضا نخواهد بود؛ زیرا در اسلام، نور هر چند به عنوان نمادی از حقیقت الهی معرفی شده است(نور، آیه ۳۵) ولی این نور نیست بلکه نور حقیقت است که همه هستی را روشن کرده است. این نور برخاسته از آتش هم اگر بخواهد تکریم و تقدیس شود این گونه، قداست‌زدایی می‌شود نه تقدیس. آتش نیز گرمابخشی زندگی بشر و موجد نور است ولی این بازی کودکانه چهارشنبه‌سوری هیچ ارتباطی با آن حقیقت ندارد و تکریم و احترامی برای یک نشانه از نشانه‌های الهی یعنی نور و آتش نیست. یعنی اگر بخواهیم در چارچوب اسلام از آیات الهی قدردانی کنیم نمی‌توان با این بازی کودکانه قدردان نعمت و شکرگزار آن باشیم.


البته ممکن است این رفتارها در چهارشنبه‌سوری را به عنوان یک سرگرمی دانسته و بگوییم تفریح و سرگرمی که موجب آرامش می‌شود، عملی ستوده در اسلام و قرآن است‌؛ زیرا غم و غصه را از انسان می‌زداید و او را در یک حالت روانی بهتر برای بهره‌گیری از زندگی قرار می‌دهد. ولی باید بدانیم آنچه در چهارشنبه‌سوری اتفاق می‌افتد نه تنها یک تفریح و سرگرمی همانند جشن نورافشانی آسمان با منورها نیست، بلکه رفتارهای بسیار خطرناک است و خیلی‌ها به سبب افتادن در آتش سوختند یا کسانی با انفجار مواد محترقه که اصلا ارتباطی به آیین چهارشنبه‌سوری ندارد، کور و شل و لنگ و از کار افتاده شده‌اند. این چه تفریح و سرگرمی است که جز آسیب روحی و روانی و جسمی پیامد مثبت دیگری از خود به‌جا نمی‌گذارد. کدام عاقل و خردمند و عالم و دانایی چنین با خود یا با دیگری می‌کند که ما به عنوان ایرانی با خود می‌کنیم؟!!


واقعیت این است که رفتارهای عده‌ای بی‌خرد در این روز پرخطر باعث می‌شود شهرها عملا به شهرهای جنگ‌زده تبدیل شود و اقدامات نابخردانه عده‌ای جوان و نادان مردم را در هول و هراس و وحشت قرار می‌دهد و از بعدازظهر این روز، مردم از ترس جان و مالشان مغازه‌ها و کسب و کار را تعطیل می‌کنند و به خانه‌هایشان پناه می‌برند. این قبیل اقدامات نه تنها از لحاظ اخلاقی بلکه شرعا نیز حرام و مصداق اذیت و آزار دیگران و حق‌الناس است و مباشران و حامیان آنها در پیشگاه خدا باید جواب پس بدهند.


چهارشنبه‌سوری در کلام استاد مطهری
استاد مرتضی مطهری که برای ارزش‌گذاری خدمات فرهنگی ایرانیان به اسلام کتابی قطور نگاشته است، در مقام تجلیل از مقام ایران و ایرانی و پاسداشت فرهنگ ناب و سالم ایرانی، به مخالفت با این سنت‌های خرافی و غیرعقلانی می‌پردازد و در یک نقد تند می‌فرماید: «قرآن منشأهایی برای فکرهای بی‌ریشه که آنها را به درختان بی‌ریشه تشبیه می‌کند ذکر می‌کند. یکی از آنها تقلید است. البته قرآن با کلمه تقلید مطلب را بیان نکرده است. با تعبیر دیگر بیان کرده است، تعبیر قرآن تبعیت کورکورانه از گذشتگان، از پدران، مادران، آباء و اجداد است. این هم از موضوعاتی است که قرآن روی آن زیاد تکیه کرده است و آن را منشأ لغزش و خطای بشر می‌داند و سخت انتقاد می‌کند.

مثلا می‌گوید: آنها چنین می‌گویند:

«انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون»

اینها می‌گویند: ما پدران خود را بر یک طریقه‌ای یافته‌ایم و ما هم همان طریقه پدران خودمان را می‌گیریم و می‌رویم.

به تعبیر امروز:

سنت‌گرایی؛ حالا این تعبیر درست است یا غلط و بهتر از این هم می‌توانستیم تعبیر پیدا کنیم. به هر حال این کلمه، امروز رایج شده است. قرآن سنت‌گرایی را محکوم می‌کند اما اشتباه نشود! ضد سنت‌گرایی(تجددگرایی) را هم قرآن محکوم می‌کند. هر دو را محکوم می‌کند. چطور؟ قرآن فقط عقل‌گرایی و منطق‌گرایی را تأیید می‌کند. قرآن می‌گوید: هر امر به اصطلاح قدیمی و هر سنت قدیمی را به دلیل آنکه گذشتگان ما چنین می‌کرده‌اند، نیاکان ما این چنین بوده‌اند و ما باید راه نیاکان خودمان را برویم، انجام دادن، محکوم است، چرا؟

می‌گوید ممکن است نیاکانتان اشتباه کرده باشند، ممکن است نیاکانتان عقل و شعور نداشته باشند. آنکه دلیل نمی‌شود. نیاکان ما در گذشته چنین می‌کرده‌اند، ما هم چنین می‌کنیم! چهارشنبه آخر اسفند می‌شود، بسیاری از خانواده‌ها (که باید بگوییم: خانواده‌های نادان) آتشی و هیزمی روشن می‌کنند، بعد آدم‌های سر و مر و گنده از روی آتش می‌پرند: ای آتش، زردی من از تو، سرخی تو از من! این چقدر حماقت است که می‌پرسیم چرا چنین می‌کنید؟ می‌گویند: این سنتی است میان ما مردم، از قدیم پدران ما چنین می‌کرده‌اند. قرآن می‌گوید: «اولو کان آباوهم لا یعقلون شیئا.»


(نگاه کنید: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 27، ص 296؛ ج 25، ص 387؛ ج 14، ص 116)

علی پوریا،معارفی از کیهان

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.