مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
بسمه تعالی
دوستان سلام، موانع مسیر بیان شد؛ اکنون احساس حقارت و خود کم بینی بیان میگردد.
یکی از موانع صبر کردن نوع تصویری است که انسان از خود دارد! در زندگی خیلی از شرایط و موقعیتها پیش میآید که انسان نمیتواند به نتایجی که میخواهد برسد و یا اصلا بلد نیست چگونه به نتایج دوست داشتنیش برسد، پس از سر کلافگی و زود خلاص شدن از موردی که انسان را مستأصل کرده باری به هر جهت و بدون فکر و برنامه، کاری را انجام میدهد غاقل از اینکه عملی با این ویژگی قطعا تبعات ناخوشایندی را به همراه خواهد داشت! چگونه میتوان از این احساسات منفی نجات یافت؟!
یکی از مسائلی که جزء موانع مسیر است، نوع نگاهی است که شخص نسبت به خود دارد، انسانی میتواند صبر کند که برای خود جایگاهی ببیند، خود را در آن جایگاه محق و مؤثر بیابد، آن جایگاه را دوست داشته باشد و بخواهد خود را در آن جایگاه رشد دهد، کمبودها را برطرف کند و نقصها را کاهش دهد؛ در این صورت است که شخص میتواند در مقابل سختیها و ناکامیها قد علم کند و به طرف کمال حرکت نماید اما وقتی شخص به خود مسلط نباشد، خود را از دیگران کمتر ببیند، برای دیگران برتریی بر رأی خود قائل باشد، به عبارتی ساده خودش پیش خودش تحقیر شده باشد، دیگر ذهن جمع نمیشود، به راحتی اول و آخر کار معین نمیگردد، خوب و بد کار نا مشخص گشته، شعلههای سوزان خود کم بینی تمام وجود را میرباید و انسان موجودی پست میشود که برای دوری جستن از این حس حقارت آمادگی دارد تا دست به هر کاری بزند!!! این حس کشنده ای که دیگران از من بهتر هستند با حس ذاتیی که انسان ارزشمند خلق شده است در هم میآمیزد و چنان پتک محکمی بر روح و روان انسان ایجاد میکند که کم کم انسان آماده میشود دل به چشم و هم چشمیها بدهد، اگر چه اوائل زیراب زدن سخت میشود ولی کم کم چارهای برای خود نمیبیند و این کار را تکرار میکند، دچار حسادت میشود، شاید در اثر فشار های روحی و نرسیدن به خواستهها دچار کم فروشی، کم کاری و خلاصه هزار عمل منفی دیگر گردد که قلبآ به آنها راضی نیست اما برای خود چارهای باقی نگذاشته است، عجول است و بیفکر!!! واقعا چرا برای خود ارزش قائل نمیشود که:
خویشتن نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و شد در کمی
انسانها ابتدا به ساکن نه خوب هستند و نه بد، استعداد خوب شدن را دارند اما برای خوب بودن باید عملی انجام داد، کاری کرد و الا با حرف زدن چیزی تغییر نمیکند و کمالی حاصل نمیگردد! ارزش هر انسان توسط کارهایی که انجام میدهد به پشتوانهی نیتی صحیح هماهنگ با فطرت انسانی مشخص میگردد؛ اگر انسان بداند که موجودی مجرد و ناقص است و به علت نقصش میل به کمال یابی دارد و برای این به کمال رسیدن باید حرکت کند و برای این حرکت نیاز به بدن دارد، آنوقت است که برایش جایگاه این بدن و متعلقاتش از عالم دنیا و ما فیها مشخص میشود، آنوقت معلوم میگردد که چرا خدا میفرماید
«ما فی السموات والاوض خلق لکم»«آنچه در آسمان و زمین است برای تو ای انسان خلق کردم»(۲۹/بقره)
و یا«سخر لکم ما فی السماء و ما فی الارض جمیعا»«مسخر شما کرد آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است»(۱۳/ جاثیه).
اگر انسان بداند ناقص است و برای به کمال رسیدن باید کاری انجام دهد و برای انجام کار نیاز به تحریک شدن و بین دو راهی قرار گرفتن دارد! آنوقت است که نوع دیگر و با دقتی بیشتر به اتفاقات و محرکهای بیرونی و درونی خود توجه میکند! شاید در یابد که چرا خداوند میفرماید: اگر میخواستیم همه مؤمن میشدند اما ما انسان را مختار آفریدیم و برای اختیار کردن باید به کمک عقل بین دو راهی قرار گرفت، دو راهی که یکی باب میل و طبع انسان است و دیگری مخالف آن، یکی را دوست دارد و دیگری را نه، یکی مطابق عقل است و دیگری مطابق احساسات، یکی رفتاری متعادل است و دیگری افراطی و یا تفریطی. و این انسان است که باید انتخاب کند، ابتدای انتخاب را به انسان دادهاند، این زیر بنای حرکت بشر است انسان فطرتآ خوب و بد را تشخیص میدهد، همانجا که قرآن میفرماید:
«فالهمها فجورها و تقویها»«پس شر و خیرش را به او الهام کرده است»(۸/ شمس)
پس انسان باید بین دو راهی قرار بگیرد و این دو راهیها با حلال و حرامها، سختیها و آسانیها و تحریکات عقلانی، احساسی،خیالی و بدنی ایجاد میشود.
حال باید دقت کرد که اگر انسان خود کم بین شود و جسارت تصمیم گیری و عمل را از دست بدهد و دائم دیگران را از خود بهتر بداند و ببیند! چه بر سر انتخابهایش میآید! دیگر چگونه میتواند تشخیص دهد که این سختی یا این آسانی در مسیر ساخته شدن من اتفاق افتاده و من باید صبوری کنم و یک عکس العمل مناسب در قبال این محرکهای بیرونی و یا درونی از خود نشان دهم! هیچگاه این اتفاق نمیافتد و شخص خود کم بین دائره وار دور خود میچرخد و همیشه اندر خم یک کوچه است و بهرهای از زندگیش جز ناله و نفرین و کج فهمی و عصبانیت و درد کشیدن ندارد! پناه میبریم به خدا از شر خود کم بینی!
دوستان جانی! برای صبوری کردن باید بدانیم برای چه کاری در حال صبر کردن هستیم و برای به دست آوردن این علم باید به خود و خواستههایمان اشراف داشته باشیم و این اطلاع با خود کم بینی حاصل نمیشود،خود کم بینی نظام شخصیتی انسان را بر هم میریزد، احساسات انسان را جریحه دار میکند، مقایسهای باطل بین خود و دیگران ایجاد میکند که هیچ ثمری ندارد الا تخدیر شخصیت، بی حوصلگی، تنبلی، نق زدن و از همه بدتر پنداشتن تأثیر دیگران در زندگی انسان!!!!!
مانع اصلی خود هستیم که با خود بیگانه شدهایم!!! مانع اصلی طمعی بیجا نسبت به دارائیهای دیگران است و چه زیبا فرمودند مولی الموحدین که: در مقام مقایسه برآمدید از لحاظ علمی خود را با بالاتر و بهتر خود و از لحاظ مادی خود را با پایینتر و فرودست خود مقایسه کنید!!!!چه زیبا است سر در جیب خود فرو کردن و خود را در راه پیشرفت دیدن، چه زیباست لحظه به لحظه خود را نقد کردن و اصلاحیه پیدا کردن!واقعا به انسان حس سر زندگی و تازگی میدهد. هر چه قدر خود کم بینی حس تلخ و زجرآور و مردگی به انسان میدهد، استقلال و تسلط به خود و هدفمندی حس زندگی و پرانرژی بودن را به انسان منتقل میکند.
صبر به انسان کمک میکند تا از چمبرهی کشندهی دیگران نجات پیدا کند و خود را محق بداند تا زندگیش را همانگونه که میخواهد بسازد.
زندگی پر از تلاش در بیرون آمدن از حقارت و وارد شدن به انتخاب مبارکتان باشد!!!
شاد و سربلند باشید.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حوزه علمیه ولی عصر (عج) در 1396/03/22 ساعت 12:14:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |