تقلید لهجه قومیت‌ها؛ غیبت یا استهزاء؟

متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجه‌های بعضی از ولایات تقلید می‌کنند؛ این آیا غیبت محسوب می‌شود یا نه؟


غالب این شهرهایی که لهجه‌های آنها تقلید می‌شود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم صد سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستاده‌اند. این تصادفی نیست.

این تقلید هم سابقه ندارد؛ یعنی در هیچ یک از این کتاب‌های ادبی و طنز و غیره، ما ندیدیم که یک حرفی باشد که نشان دهنده‌ تقلید لهجه باشد. این مالِ همین اواخر است؛ یعنی مثلاً از صد سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی که کشور ما در مواجهه‌ با این دشمنی‌ها قرار گرفته.

یکی از مناطقی که ایستادگی سرسخت کرده، مناطق شمال است، منطقه‌ گیلان؛ یکی از مناطق، منطقه‌ خراسان است؛ یکی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آنجاهایی هستند که مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقاً سعی شده است که همین‌ها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید می‌شود.این مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد که مقوّم معنای غیبت محرم شرعی است در اینجا وجود ندارد.

یکی از قیود، مستور بودن بود که این مستور نیست. علاوه ‌بر اینکه عیب نیست اصلاً. کسی این را به عنوان عیب ذکر می‌کند، ولی اصلاً عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلاً بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه‌بر اینکه امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمی‌کند. اما مسلماً حرام است.


این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست. اینجا دیگر فرقی نمی‌کند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجه‌ یک شخصی را – به عنوان اینکه لهجه‌ او، لهجه‌ عموم است- تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همه‌ اینها محرّم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجه‌ عموم باشد، این می‌شود اهانت به همه‌ آن جمعیت؛ که طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک اینها استحلال بکند. آنجایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال می‌کند. این بحث عیب‌جویی است.


اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می‌گیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست.

یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گوینده‌ای تقریبا تمام لهجات ایران را در یک برنامه‌ رادیویی بیان می‌کرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟!

چون هم ترکی را مثل خود ترکها حرف می‌زد که ما می‌فهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدی‌ها حرف می‌زد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم.


پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما اینکه تقلید لهجه‌ یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی می‌نشیند و تماشا می‌کند که تقلیدش را دارند می‌کنند. خودش هم می‌خندد، خوشش می‌آید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آنجایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آنجا می‌شود محرّم.


بیانات رهبر انقلاب در جلسه خارج فقه؛ 1389/01/31
* پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای

معارفی از کیهان

سیاستهای همسرداری

فراموش نکنید که یک همسر تا پایان حیات، آرزومند محبت و نوازش است.

?تا می‌توانید این نکته را در نظر داشته و از محبت همسر خویش غفلت نکنید…!?


ڪانال رسمی ، بزرڪَـ و تعاملی همسر آسمانی

پیامبر اکرم (ص) میفرمایند :

ﻫﺮ زﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮش را ﺑﺎ زﺑﺎن اذﯾﺖ ﮐﻨﺪ از او ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺑﻪ و ﻓﺪﯾﻪ و ﺣﺴﻨﻪ ای ﻗﺒﻮل ﻧﻤﯽ ﺷﻮد ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ از ﺣﻖ او راﺿﯽ ﺷﻮد !!!.

?ﻣﮑﺎرم اﻻﺧﻼق ص ۲۱۴

عوامل ایجاد محبت و اعتماد اعتماد سازی

نگه داشتن محبّت به این است که زن و شوهر اعتماد یکدیگر را جلب کنند. اطمینان که پیدا شد، محبّت، پایدار می‌شود و اُنس به وجود می‌آید.(1)


اساس محبّت، اطمینان است. اگر اعتماد بین زن و شوهر از بین رفت، محبّت، آرام آرام از بین خواهد رفت. باید به هم اعتماد داشته باشید.(2)


اگر می‌خواهید محبّت طرف مقابلتان به شما زیاد باشد، وفاداری کنید، حسّ اعتماد او را جلب کنید. یکی از چیزهایی که محبّت را در خانواده به کلی به هم می‌ریزد، بی‌اعتمادیِ زن و شوهر به همدیگر است…(3)


محبّت یک امری است که باید زمینه آن را فراهم کرد و زمینه‌اش این است که دختر سعی کند اعتماد شوهرش را به خود جلب کند، پسر هم سعی کند اعتماد زنش را به خود جلب کند. وقتی اعتماد طرفین وجود داشت، هر دو به وفاداری هم اطمینان پیدا کردند، محبّت زیاد می‌شود…(4)


وفاداری، خیلی مهم است. اگر زن احساس کند شوهرش به او وفادار است و شوهر احساس کند زنش به او وفادار است، این خود به وجود آورنده‌ محبّت است. محبّت که به وجود آمد، آن وقت خانواده پایدار خواهد شد. یک بنای مستحکم و پایداری که سال‌های متمادی ادامه پیدا می‌کند…(5)


اگر زن یا شوهر احساس کند که دل همسرش در گرو جای دیگر است، اگر احساس کند به او راست نمی‌گوید، اگر احساس کند با دورویی برخورد می‌کند، اگر احساس کند صمیمیّتی در بین نیست، هر چه هم محبّت داشته باشد این محبّت ضعیف خواهد شد…(6)


وفاداری کن تا جلب اعتماد کنی!
محبّت ورزیدن، یک امری است که در اوّل کار خدای متعال این را به شما می‌دهد، سرمایه‌ای است که در اوّل ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه می‌کند. به یکدیگر محبّت پیدا می‌کنند. این را باید نگه داشت. محبّتِ همسرِ شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبّتش محفوظ بماند، باید رفتار خودتان را محبّت برانگیز کنید. حالا معلوم است که انسان چه کار باید بکند تا محبّتش معلوم شود. بایستی وفاداری کنید، امانت نشان بدهید، صفا نشان بدهید. توقّعات خود را خیلی بالا نبرید، باید همکاری کنید، باید اظهار محبّت کنید، اینها محبّت ایجاد می‌کند. هر دو نسبت به هم این وظیفه را دارند. محبّت در زندگی باید باشد. همکاری باشد، ایراد گیری و زیاده طلبی نباشد.(7)


اعتماد، قراردادی نیست
اعتماد، یک امر قرار دادی نیست که بیا من به تو اعتماد کنم، تو به من اعتماد کن. این طوری نیست. اعتماد را باید جلب کرد. با خوبیِ عمل، با رعایتِ اخلاق، با رعایتِ آداب، با رعایتِ حدود و ثغور و موازین شرعی…(8)
بی‌اعتمادی پایه‌ محبّت را از بین می‌برد. نگذارید این بی‌اعتمادی به وجود بیاید. احساس بی‌وفایی محبّت را مثل خوره می‌خورد و از بین می‌برد.(9)


اگر زن احساس کرد شوهرش به او دروغ می‌گوید یا مرد احساس کرد که زنش به او دروغ می‌گوید و هر کدام احساس کردند دیگری در اظهار محبّت صادق نیست، این دیگر پایه‌های محبّت را سست خواهد کرد. اگر می‌خواهید محبّت باقی بماند، اعتماد را حفظ کنید و اگر می‌خواهید زندگی پایدار بماند باید محبّت را نگه‌دارید.(10)

*پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
1.خطبه‌ عقد مورخه‌ 28/9/1374 2.خطبه‌ عقد مورخه‌ 19/1/1377
3.خطبه‌ عقد مورخه‌ 19/7/1379 4. خطبه‌ عقد مورخه‌ 22/9/1379
5. خطبه‌ عقد مورخه‌ 30/7/1376 6. خطبه‌ عقد مورخه‌ 21/12/1379
7. خطبه‌ عقد مورخه‌ 19/12/1376 8. خطبه‌ عقد مورخه‌ 10/2/1375
9. خطبه‌ عقد مورخه‌ 16/11/1379 10. خطبه‌ عقد مورخه‌ 6/6/1381

معارفی از کیهان

امام صادق علیه السلام

مسابقه متن نویسی با موضوع (حجاب ...)

درجشن میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام ،دوشنبه ،مورخ ۹۷/۵/۱در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مسابقه متن نویسی با موضوع (حجاب زیباترین نشانه بندگی) در مدرسه برگزار شد …

از میان طلاب شرکت کننده ،(ضمن تشکر از همه دوستان) خانم مریم صادقی آهنگر حائز رتبه اول شدند؛جایزه ایشان در اولین فرصت اهداء می گردد.

جملات زیبای خانم صادقی آهنگر:


با حجابم بندگیت را فریاد می کنم و عطر زهرا (س) را در خیابان های شهرم می پراکنم.

واحدفرهنگی: فاطمه قربانی

کسانی که هیچ امید و خیری در آنها نیست!


قال‌الامام الرضا (ع):

«خمس من لم تکن فیه فلا ترجوه لشی من الدنیا و الاخره: من لم تعرف الوثاقه فی ارومته، والکرم فی طباعه، و الرصانه فی خلقه،‌و النبل فی نفسه، و المخافهًْ لربّه»


امام رضا(ع) فرمود:

پنج صفت است که در هر کس نباشد، در هیچ کاری از دنیا و آخرت به او امیدی نیست، و به وی امیدوار نباشید:


1- اصالت و ریشه محکم

2- طبع کریم و بخشنده

3- خلق و خوی متین

4- نجابت و نفس شریف

5- ترس و خوف از خدا.

هرکس این پنج صفت را نداشته باشد هیچ امید و خیری در او نیست. (1)
____________________
1- تحف‌العقول، ص 480

برگزاری جشن ولادت امام رضا علیه السلام

جشن میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام امروز ،دوشنبه ،مورخ ۹۷/۵/۱در مدرسه علمیه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار گردید…

در این مراسم سرکار خانم گلچین ضمن تحلیل زندگی امام رضا علیه السلام و اهتمام ایشان در حفظ ارزش های دینی به تبیین نقش عفاف و حجاب در حفظ امنیت و آرامش خانواده و جامعه پرداختند.

مسابقه دلنوشته باموضوع :

حجاب ،زیباترین نشان بندگی نیز در میان حضار برگزار شد که به زیباترین دلنوشته هدیه ای تقدیم می گردد.

در پایان مولودی خوانی و همخوانی توسط طلاب اجرا و مراسم با پذیرایی و اقامه نماز جماعت پایان پذیرفت.


واحد فرهنگی: فاطمه قربانی

دهه پر برکت کرامت و مشق کرامت

سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه و وجود مبارک امام هشتم (سلام الله علیهما) این دهه، دهه کرامت است؛

یعنی در این دهه می توان فرشته شد،

چون کرامت در شناسنامه ملائکه است. وقتی ذات اقدس الهی فرشته ها را معرفی می کند در سوره مبارکه «انبیاء» می فرماید:

﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾[1]

فرشته را بندگان کریم می داند و معرّفی این کرامت را به این دو عنصر محوری قرار می دهد که نه اهل افراط اند نه اهل تفریط اند. این جمله ﴿لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾ این به منزله حدّ تامّ کرامت است؛ ﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ﴾ چرا؟ چون ﴿لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾ نه جلو می‎افتند نه دنبال، این اصل اوّل که ذات اقدس الهی در سوره «انبیاء» فرشته ها را به عنوان بندگان مکرّم معرفی می کند.

اصل دوم اینکه:

در زیارت «جامعه» وجود مبارک امام هادی (سلام الله علیهم اجمعین) ائمه اهل بیت را به عنوان عباد مُکرم معرفی می کند. وجود مبارک امام دهم در زیارت «جامعه» که در هر مشهدی از مشاهد مشرّفه می شود این زیارت ها را قرائت کرد، به بارگاه ملکوتی ائمه (علیهم السلام) عرض می کنیم «السلام علیک یا عبادِ» خدا! ای کسانی که بندگان مکرّم الهی هستید. این عباد مکرّم در زیارت «جامعه» وصف ائمه(علیهم السلام) است؛[2]

یعنی اینها هم ﴿لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾.

اصل سوم آن است که:

این زیارت ها درس کرامت به ما می دهد؛ یعنی می توان به مقام کرامت رسید، به مقام فرشتگان رسید؛ البته فرشته ها درجاتی دارند، برخی حاملان عرش الهی اند، بعضی در قلب پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) جای دارند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین * عَلی قَلْبِک﴾[3]

برخی هم جزء مدبّرات امرند، این طور نیست که همه ملائکه در یک رشته باشند.

اصل چهارم آن است که:

ذات اقدس الهی انسان ها را به عنوان بندگان کریم معرفی کرد ﴿لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم﴾[4]

اگر کسی فرزند آدم بود، فرزند خلیفةالله بود و خلافت را به ارث برد، او هم سهمی از کرامت دارد. اینکه خدای سبحان می فرماید: ﴿لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم ﴾ برای آن است که انسان ذاتاً کریم نیست ﴿أَ لَمْ یک نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنی﴾[5]

چنین موجودی نمی تواند کریم باشد؛ ولی وقتی ﴿إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً﴾[6]

شد ائمه(علیهم السلام) بالاصاله، شاگردان آنها بالتبع خلیفه الله شدند، هر خلیفه ای حرف مستخلف عنه را می زند اوّلاً؛ حوزه استخلافی خود را در می یابد ثانیاً؛ چون حرف مستخلف عنه را می زند نه حرف خود را، حرف کریمانهٴ کریم را می زند و چون حوزه استخلافی خود را در می یابد کار کریمانه می کند، می شود کریم. اگر خدا در قرآن کریم انسان ها را، جامعه انسانی و دینی را، جامعه کریم معرفی کرد فرمود: ﴿لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم﴾؛ چون این کریم این انسان، خلیفه الله است یک؛ الله هم ذاتاً کریم است دو؛ هر خلیفه ای باید حرف مستخلف عنه را بزند، سه؛ حرف او را در حوزه استخلافی خود پیاده کند، چهار؛ می شود کریم ﴿لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم ﴾. اگر ـ معاذ الله ـ این امور اربعه را رعایت نکرد ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کالْأَنْعام ﴾[7]

اگر کسی نان خلافت را خورد، حرف خودش را زد، امضای از طرف او را محترم شمرد، ولی کار خودش را انجام داد، این خود را می پرستد نه الله را، بنابراین راه برای فرشته شدن باز است.

پی نوشت ها

[1] سوره انبياء، آيات26 و 27.

[2] المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص525.

[3] سوره شعراء، آيات193 و 194.

[4] سوره اسراء، آيه70

[5] سوره قيامة ، آيه37.

[6] سوره بقره، آيه30.

[7] سوره فرقان، آيه44.

hawzah.net

امام علی علیه السلام میفرمایند :

انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.

?غررالحكم، ج ۳، ص ۱۳۳، ح ۴۰۴۸

?كانال بچه شيعه باس …