مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
شنبه 97/03/12
روز سه شنبه مورخ 1397/03/08مراسم نماز جماعت و افطاری در مدرسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار شد.
در این مراسم ابتدا نماز جماعت اقامه گردید و سپس حدود 100نفر از طلاب روزه دار میهمان سفره اهل بیت علیهم السلام بودند.
چهارشنبه 97/03/09
امام دوم شیعیان واولین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بنا بر مشهور در پانزدهم رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به دستور خداوند، ایشان را حسن نام نهاد و گوسفندی قربانی کرد و موی سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد. آن حضرت در ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال ۴۱ه.ق. مجبور به صلح با معاویه شد. دوره حکومت آن حضرت شش ماه و سه روز طول کشید. امام حسن پس از صلح، به مدینه رفت و ده سال تا هنگام شهادت در مدینه بود.
شناسنامه امام حسن مجتبی علیه السلام
در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبی علیه السلام اندکی اختلاف وجود دارد. طبق قول مشهور، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجری، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود. هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پربار خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم بود. پدر گرامی اش امام علی بن ابیطالب علیه السلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر پیامبر خداست.
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذاری آن کودک از خدای متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بی همتا برگزیند. سرانجام وحی الهی نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گوسفندی را قربانی کرد و موی سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعی عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و…
تنها کنیه امام مجتبی علیه السلام «ابومحمّد» است. ولی در القاب حضرت تعابیر مختلفی ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقیّ، زکیّ، سیّد، سبط، ولیّ. در نقش نگین انگشتری اش نیز اختلاف است. سیره نگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانسته اند: «العزّة للّه وحده»؛ «العزّة للّه»؛ «اللّه اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبی اللّه».
سیمای ظاهری امام حسن علیه السلام
امام مجتبی علیه السلام شباهت بسیاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشت. شاید در همان روزهای آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم با نظاره جمال و کمال او فرمود: 10؛ تو از لحاظ آفرینش و خوی (صورت و سیرت) مانند من هستی.» ابن صبّاغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبی علیه السلام را این گونه به تصویر کشیده است: «امام ابومحمد الحسن بن علی، رنگی سپید آمیخته با سرخی داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونه هایش هموار، موی وسط سینه اش نازک، موی ریشش انبوه، پشت گوشش پرمُو، بینی اش کشیده و برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و شانه هایش از یکدیگر دور، بود. انسانی متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب می کرد. مویش پر چین و کوتاه و قامتش رسا بود.»
همسران و فرزندان امام حسن علیه السلام
از امام مجتبی علیه السلام 15 فرزند بر جای مانده است که اسامی آنها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از:
-زید، امّ الحسن و امّ الحسین؛ از مادری به نام «بشیر» بنت ابی مسعود. -حسن، (معروف به حسن مثّنی)؛ از مادری به نام «خولة» بنت منصور. -قاسم، عبداللّه و عمر؛ از مادر کنیز. -عبدالرحمن؛ از مادر کنیز. -حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادری به نام «امّ اسحاق» بنت طلحة بن عبداللّه. -فاطمه، رقیّه و امّ سلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است. بر اساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بوده اند و از سایر فرزندان امام مجتبی علیه السلام نسلی باقی نمانده است.
زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام
امام حسن عليه السلام سال سوم هجرت در مدينه متولد شد و هفت سال و اندى جد خود را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت به سر برد و پس از رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله كه با رحلت حضرت فاطمه سه ماه يا شش ماه بيشتر فاصله نداشت تحت تربيت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.
امام حسن عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصيت آن حضرت، به امامت و خلافت رسيد و نزديك به شش ماه به اداره امور مسلمين پرداخت و در اين مدت معاويه كه دشمن سرسخت امام على و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت جنگيده بود به عراق كه مقر خلافت امام حسن عليه السلام بود لشكر كشيد و جنگ آغاز كرد واز سوى ديگر سرداران لشكريان امام حسن را تدريجاً با پولهاى گزاف و نويدهاى فريبنده اغوا نمود و لشكريان را بر آن حضرت شورانيد. بالاخره آن حضرت به صلح مجبور شده خلافت ظاهرى را با شرايطى (به شرط اينكه پس از درگذشت معاويه دوباره خلافت به امام حسن عليه السلام برگردد و خاندان و شيعيانش از تعرض مصون باشند) به معاويه واگذار نمود. معاويه به اين ترتيب خلافت اسلامى را قبضه كرد و وارد عراق شده و در سخنرانى عمومى رسمى شرايط صلح را الغاء نموده و از هر راه ممكن استفاده كرده سختترين فشار و شكنجه را بر اهل بيت و شيعيان ايشان روا داشت. امام حسن عليه السلام در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنى حتى درداخل خانه خود نداشت و بالاخره در سال پنجاه هجرى به تحريك معاويه بهدست همسر خود مسموم و شهيد شد. (برگرفته از شیعه در اسلام علامه طباطبایی(ره))
پیش از امامت
امام حسن هفت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد. امام حسن علاوه بر درک محضر پیامبر در بسیاری از حوادث دوران هجرت همراه ایشان بود، مانند حادثه مباهله. آن حضرت مشمول حدیث کسا و آیه تطهیر شد که از دلایل مهم بر عصمت آن حضرت است. علاوه بر آن همراه برادرش حسین در بیعت رضوان حاضر بود. امام حسن به همراه برادرش، امام حسین، بالای سر آن حضرت هنگام رحلت حاضر بود. هنگامی که ابوموسی اشعری فرماندار کوفه با فرستادگان امام علی (ع) برای مقابله با شورش داخلی (برپاکنندگان جنگ جمل) همکاری نکرد، امام علی فرزند خود امام حسن را به همراه عمار یاسر با نامهای به کوفه اعزام کرد. آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین بکشاند.
امام حسن قبل از جنگ جمل سخنرانی کرد و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد. برخی گفتهاند که در این جنگ، حضرت علی (علیه السلام) به محمد حنفیه فرمود: این نیزه را بگیر و جمل [منظور شتر عایشه است که عده بسیاری در مقابل آن کشته شدند] را پی کن. محمد حنفیه رفت و از شدت تیرباران بازگشت. پس از او حسن نیزه را گرفت و شتر را پی کرد.(برگرفته از ویکی شیعه)
امامت و خلافت
امام حسن (ع) ، مسئولیت خلافت را در جوی مضطرب و نا آرام و در وضعی بسیار پیچیده و پر کشاکش که در پایان زندگانی پدر بزرگوارش امام علی (ع) بروز کرده و شعله ور شده بود به عهده گرفت. امام حسن (ع) حکومت خود را با مردمی شروع کرد که به مکتبی بودن مبارزه و هدفهای آن ، ایمان واضح و کاملی نداشتند و آنان را از جنبه دینی و اسلامی با خواسته های مبارزه هماهنگی نبود و در آن هنگام به چهار حزب تقسیم شده بودند که از این قرار بود :
الف - حزب امویان. این حزب از گروههای قومی تشکیل شده بود که از نفوذ بسیار بر خوردار بودند و پیروان فراوان داشتند . آنها در محیط شیعیان امام حسن برای پیروزی معاویه کار و فعالیت داشتند و به منزله جاسوسان و ماموران مخفی، حرکات امام را زیر نظر داشتند.
ب - خوارج. بیشتر اهل کوفه به جنگ اصرار داشتند تا جائی که وقتی می خواستند با امام حسن (ع) بیعت کنند، با آن بزرگوار شرط کردند که باید با این تجاوز کنندگان گمراه حکومت بجنگند اما امام نپذیرفت. سپس به خدمت امام حسین (ع) رفتند تا با او بیعت کنند و او به آنان گفت: «معاذ الله که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم» . آنگاه چاره ای ندیدند جز آنکه با امام حسن بیعت کنند. آنان در زمینه توطئه گریهای خطرناک و مبارزه با برنامه و نقشه امام حسن (ع) با حزب اموی همکاری داشتند.
ج - شکاکان. آنان کسانی بودند که دعوت خوارج در آنان تاثیر گذاشته بود، بی آنکه از آنان باشند. اینان افرادی فرصت طلب و مذبذب بودند و خوی فرار بر طبیعت آنان غالب بود.
د - حمراء (سرخ). آنان پاسبانان «زیاد» بودند و میخواستند که سربازان شخص پیروز و شمشیرهای شخص غالب باشند. کارشان به جائی رسید که کوفه را بخود نسبت دادند و گفتند: «کوفه حمراء». اما پیروان امام حسن (ع) کسانی بودند که پس از شهادت پدر بزرگوارش علی (ع)، به بیعت با او شتافتند و در کوفه عده آنان بسیار بود. اما دسیسه ها و فتنه گری دیگران، پیوسته هر حرکتی را که از اینان سر می زد، با شکست روبرو میکرد و خنثی می نمود.
صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
یکی از کارهای مفید برای اسلام و مسلمین صلح امام حسن (ع) با معاویه است. این عمل مفید برای کسانی که آگاهی تاریخی و اسلامی ندارند، مورد شک است که چرا حضرت حسن با معاویه صلح کرد و چرا مثل امام حسین قیام ننمود؟!
مطلبی که قبل از هر چیز لازم می دانیم متذکر شویم، این است که قیام امام حسین (ع) بعد از گذشت بیست سال از صلح امام حسن واقع شده است. امام حسین، ده سال با حضرت امام حسن بود و باید تابع حضرت امام حسن باشد. او ده سال بعد از امام حسن، امام بود و در رهبری اختیار تام داشت؛ ولی قیام نکرد، و قیام ایشان پس از ده سال از امامت او به وقوع پیوست. اگر ایرادی باشد- که قطعاًنیست- بر هر دو وارد است. خود این مطلب دلیل است که قیام، زمینه و اقتضاء می خواهد و در آن بیست سال چنین زمینه و اقتضایی نبوده است.
فضایل و مناقب امام حسن مجتبی علیه السلام
از برجسته ترین فضایل امام مجتبی علیه السلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است؛ اهل بیتی که آیات فراوانی در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است: عمر بن ابی سلمه (پسر همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم) می گوید: پیامبر در خانه امّ سلمه حضور داشت که این آیه نازل شد: «انّما یُریدُ اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»؛ خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت، پلیدی را بزداید و پاکیزگیتان بخشد. در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائی را بر سرآنها افکند و در حالی که علی پشت سر او ایستاده بود، فرمود: «اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتی فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان». امّ سلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پاسخ داد: «تو در جایگاه خودت هستی، جایگاه تو بسیار نیکو است».
حضور امام مجتبی علیه السلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیّتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای امام مجتبی علیه السلام قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان می دهد.
hawzah.net
دوشنبه 97/03/07
قبل از خواب، گوشی موبایل خود را حداقل سه متر از خود دور کنید⚠️
?امواج گوشی های همراه تاثیرات نامطلوبی بر عملکرد مغز و اعصاب میگذارند وهمین اثرات نامطلوب می تواند عامل آغاز بعضی از بیماریها باشد☠
@dianatteb?
دوشنبه 97/03/07
نمایشگاهی از پوستر های (نقش زنان در دفاع مقدس)،روز سوم خرداد،به مناسبت بزرگداشت سالروز آزادی خرمشهر،در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار شدومورد استقبال طلاب قرار گرفت.
فراخوان متن نویسی ،دلنوشته و شعر نیز بدین مناسبت صورت گرفت و سرود های مناسبتی در مدرسه پخش شد.
دوشنبه 97/03/07
جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
وَ مِن أَلفَاظِ رَسُولِ الله (صلیاللهعلیهوآله) المُوجِزَه:
أَلسَّعِیدُ مَن وُعِظَ بِغَیرِه(1)
[رسول خدا(ص)] فرمود:
خوشبخت کسی است که بهوسیله دیگری موعظه بشود.
همه زندگی سرشار از عبرتها است. انسان اگر چشم عبرت را باز بکند و به دیگران نگاه کند، خیلی از حقایق عالم برای او روشن میشود؛ مراد از روشن شدن حقایق مثل فراگیری معلومات نیست که انسان چیزی را نمیداند و بعد آن را با تعلم به دست میآورد؛ این یکجور فهمیدن است. از این مهمتر این است که چیزهایی برای انسان روشن است، جلوی چشم انسان است، انسان، تأمل و ژرفاندیشی درباره اینها نمیکند و درس از اینها نمیگیرد.
اینها آن عبرتها است. فرض بفرمایید یکیاش همین مردن است،همه آحاد انسان این مرحله را طی میکنند. یعنی از این حیات مادی و نشئه مادی و جسمانی عبور میکنند و میروند در یک عالمی که ما از کیفیات آن عالم خبری نداریم و عالم دشواری است، عالم غربت است، عالم حساب است، عالم مشکلات گوناگون است. اینها را همه فیالجمله میدانیم. هر کسی هم در مدت عمر خود افراد زیادی را میبیند از پیر و جوان و کودک و مرد و زن و همهجور، که رفتند. این برای ما یک چیز عادی میشود. تنبه به اینکه این مسیری که همه دارند میروند برای ما هم هست؛ ما هم باید از همینجا عبور کنیم. کجا وارد میشویم؟ چه دستاویزی برای حیات سعادتمندانه در آنجا داریم؟ چه کار میشود در آنجا کرد؟ غربت نشئه آخرت را، نشئه برزخ را، تا برسد به قیامت چه جوری باید برطرف کرد؟
اینها نکات مهمی است. اگر چنانچه به این چیزها فکر کنیم ممکن است در رفتار ما، در عملکرد ما، در مسیر زندگی ما، در تصمیمگیریهای کلان زندگی ما اثر بگذارد. غالباً توجه نداریم.
این موعظه شدن و فراگیری و عبرت این است. لذا شما ملاحظه میکنید خدای متعال در قرآن کریم بسیاری از واضحات را -چیزهایی که واضح است- اینها را به یک شکلی برجسته میکند، بعد که برجسته کرد، انسان میبیند که عجب! این چه چیز مهمی است:
«وَالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»(2)
ما همینطور عادت کردهایم که این [خورشید و ماه] همینطور میآیند و میروند. یک تأملی باید کرد. این رفت و آمد طبق چه قانونی است؟ چه قاعده لا یتخلفی بر اینها حاکم است؟ این قاعده لایتخلف از کجا ناشی شده؟ اینها همهاش نکات است. حکمت و مصادیق حکمت که خدای متعال در قرآن ذکر میکند، اینها همه از این قبیل است. چیزهایی است که به نظر انسان واضحات است.
فرمود خوشبخت آن کسی است که بهوسیله دیگری موعظه بشود؛ یعنی عبرت بگیرد.
ما میبینیم چیزهایی را که در زندگی برای افراد پیش میآید. چهجور در مرحله امتحان قرار میگیرند، چطور بعضی در امتحان پیروز میشوند، چطور بعضی در امتحان مردود میشوند، چطور بعضی از موقعیتها استفاده درست میکنند. چطور بعضی موقعیتها و فرصتها را از دست میدهند. اینها را نگاه کنیم. با دید باز این را برای خودمان وسیله موعظه قرار بدهیم. یعنی از این درس بگیریم. به جای اینکه وقتی کسی زمین خورد، دلمان خنک بشود و بر روی احساسات خودمان [قرار بگیریم]؛ نه، به جای این توجه بکنیم که عامل چه بود؟ عامل این زمین خوردن؛ عامل این اعتلا و اوج چه بود؟ چگونه شد؟ و ما چقدر میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم. این مضمون حاصل این کلام است.
شرح حدیث در ابتدای درس خارج؛1392/11/10
* پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
[1.بحار الأنوار ، ج74 ،ص135]
2) آیههای ۱ و ۲ سوره شمس؛به خورشید و گسترش نور آن سوگند * و به ماه هنگامی که بعد از آن درآید.
معارفی از کیهان
یکشنبه 97/03/06
عقاید از عقد و گره میآید و منظور تفکرات و جهت های فکری است که با تمام اعمال،رفتار،احساسات وتخیلات انسان گره میخورد، به نحوی که بدون توجه مطابق آنها عمل انجام میشود و یا عکس العمل صورت میگیرد.
به طور کلی برای انسان دومحور فکری میتوان در نظر گرفت:
1ـ خدامحوری که باید بر اساس این دیدگاه تمام ورودی هاو خروجیهای انسان بر مبنای اوامر و نواهی الهی باشد و هر لحظه انسان در خود بیابد که به خدا نزدیکتر شده است و احساس آرامشش بیشتر گردیده است و نأیید اعمال و نیاتش را از عقل،شرع و عرف عاقل میتواند دریافت کند!
2ـ خودمحوری که اصل در آن به انواع و شکلهای مختلف میتواند نمایان گردد،از نمادهای کاملآ بی خدایی مثل شیطان پرستی تا اعمالی که ظاهری خدایی دارد ولی همراه با غرور، تکبر و مکر و حیله گری باشد. در بحث عقاید باید انسان خودرا به چالش بکشد و ریشه تمام اعمال ظاهری و خیالات،احساسات و تفکرات خود را پیدا کرده خود را نقد کند.
مهمترین نکته در بحث عقاید داشتن یک میزان و معیار است تا خود را با میزان مقایسه کند.
یکشنبه 97/03/06
اگر یک روز همسر شما به والدینش بیاحترامی کرد، حتما به او بگویید کارش درست نبوده؛ بدانید کسی که احترام والدینش را نگه ندارد، احترام همسرش را هم نخواهد داشت…!?
ڪانال رسمی ، بزرڪَـ و تعاملی همسر آسمانی
یکشنبه 97/03/06
از اهمال بپرهیز که تو برای امروز زنده ای نه برای فردا اگر فردائی بود فردا نیز مثل امروز باش و اگر فردائی نبود از اهمال و سستی امروز پشیمان نخواهی بود.
«نهج الفصاحه،حدیث 1006».
یکی از خصوصیاتی که برای انسان نتیجه خوبی را به همراه ندارد سستی است؛
این خصوصیت ابتدا به ساکن انسان را تحریک میکند که بعدآ انجام میدهم! شاید کسی به کمکم بیاید! اصلأ وظیفه فلانی است که انجام بدهد! وقت بسیار است! باید مقدماتش را فراهم کنم پس الآن نمیتوانم انجام دهم! بلد نیستم، اگر شروع به انجام دادن کار کنم، کارم محکوم به شکست است! خودم هنوز خوب یاد نگرفته ام، بگذار اول یاد بگیرم بعد انجام میدهم! اگر انجام بدهم و موفق نشوم چه کار کنم، پیش همه سر افکنده میشوم! و خلاصه بهانه های مختلفی که هر کدام از آنها کافی است تا کاری که به عهده ما است، توان انجامش از دست برود و شخص دچار مشکل «فردا» بشود؛
مشکل فردا انجامش میدهم یا بعدآ، الآن امکانش نیست یا به اصطلاح قرآنی اهل سوف شدن باعث میشود که انسان لحظه و دم را از دست بدهد.
خدا در قرآن برای کسانی که اهل سوف و بعدآ بعدآ میشوند چند خصوصیت یا مقدمه را بیان میکند،
در سوره حدید آیه 14 میفرماید:
«ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور»
« باز منافقان ندا کنند که آخر نه ما هم با شما بودیم آنها جواب دهند بلی راست میگویید لیکن شما خود را چنین به فتنه افکندید و انتظار داشتید و در کار دین به شک و ریب بودید و آرزوهای دنیا فریبتان داد تا وقتی که امر خدا فرا رسید و شیطان فریبنده شما را تا دم مرگ از خدا غافل و مغرور گردانید».
ناباورانه باید دید که کسانی که کار را به بعد موکول میکنند در بیان قرآن به صفت منافق شمرده شده اند!!!
و باز ناباورانه باید پذیرفت کسانی که در کنار ما هستند و ما برای آنها ارزشی قائل نمیشویم، در روز قیامت گوی سبقت را ربوده اند و ما دنبال جواب این سؤال میگردیم که مگر ما با شما نبودیم؟ پس چگونه است که شما در بهشت هستید و ما معذب؟!!!
و جواب بهشتیان به این منافقان چنین است:
بله ما با شما و در کنار شما بودیم ولی شما خود، خودتان را گول زدید و خود، خود را در معرض فتنه و آزمایش قرار دادید، اهل سوف بودید و کار را به آینده سپردید، و در شک و تردید فرو رفتید و مشغول آرزوها شدید!!!
و این نحو زندگی باعث شد شیطان تا دم مرگ شما را از خدا غافل و مغرور گرداند، تا جایی که امر خدا فرا رسید و فرصت زندگی در دنیا و عمل کردن و ساخته شدن از شما گرفته شد!!!
این همان فریفتگی است که باید از آن گریخت و مراقب بود، باید به علامتهای آن دقت کرد و در صدد از بین بردن آنها تمام تلاش را به کار گرفت.
راهکار:
چه باید کرد؟ چه میشود که انسان در همان موقع مشخص، کار خاص همان موقع را انجام نمیدهد؟
گویی سنگین میشود، هزار کار نکرده همین موقع که میخواهد کاری انجام گیرد به ذهن خطور میکند و وسوسه ی انجام همه ی آنها تمام وجود انسان را پر میکند!
و این جا است که انسان دچار سردرگمی میشود که کدام را انجام دهد، عصبانی می شود و تمام اطرافیان را مقصر می پندارد! که اگر با من همکاری می کردند، من وقت کم نمی آوردم! و این ابتدای بد خلقی و طلبکاری از اطرافیان و منزه و مظلوم دانستن خود است!
با بد خلقی چیزی حل نمی شود و این خلق تنگی و ناراحتی و بی انگیزگی و سردرگمی باعث می شود که متأسفانه کاری که مخصوص همین زمان حاضر است از دست برود، و قتش به پایان برسد و کدورت انجام ندادن وظیفه بیش تر از پیش بر تارک قلب انسان بنشیند!
چه باید کرد؟ بهتر نیست که برای خود برنامه ریزی کرد و اهم و مهم را در زندگی تشخیص داد، در حال زندگی کرد و در گذشته و آینده نماند؟!
آیا اگر کار الآن در وقت خودش انجام شود باعث آرامش نمی شود؟
قطعا به موقع و به جا انجام گرفتن عملی باعث ایجاد آرامش و نشاط در زندگی می گردد. همین به موقع کار انجام دادن به خصوص خواندن نماز در اول وقت خیال انسان را راحت کرده و وقت انسان را وسعت می بخشد تا انسان بتواند به مرور کارهای عقب مانده را هم، به نوبت و باز هم بر طبق اهم و مهم انجام دهد.
پس می توان با کمی دقت از گروه منافقان در آمد البته فقط قسمت اهل سوف بودن توضیح داده شد در قسمت دیگر ان شاالله بقیه ی علت ها توضیح داده خواهد شد.
چهارشنبه 97/03/02
در مکه از خدا چیزی خواستم ؛ اینکه نه اسیر شوم و نه جانباز . اسارت و جانبازی ایمان زیادی می خواست که من آن را در خود نمی دیدم .
من از خدا خواستم جزء اولیاء خدا قرار بگیرم و درجا شهید شوم…
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
آخر هم این طور شد .
یعنی تا زمان شهادت ، در هیچ عملیاتی بر اثر اصابت گلوله،ترکش و … زخمی نشده بود.
@b.tollab