مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
پنجشنبه 96/10/07
حماسه نهم دی خط بطلانی شد بر پندارهای غلط و خیال های باطل کسانی که تصور می کردند که رهبری از پشتوانه مردمی برخوردار نیست و با همین توهم تمام توان خود را در شکستن خیمه انقلاب بکار بردند. اما زهی خیال باطل، امت حزب الله یک بار دیگر اعلام کرد که همچنان سرباز ولایت بوده و در این راه کوچک ترین تردیدی به خود راه نخواهد داد. حماسه 9 دی حرکت عظیم ملت، تجلی دست قدرت خدا، اتمام حجتی برای همه و و حرکتی ماندگار در انقلاب است و نظام اسلامی را بیمه کرد.
فتنه، اسلحه جنگ نرم
در دوران استعمار کهنه، استعمارگران از طریق لشکرکشیهای نظامی و با تکیه بر قدرت نظامی خود به تسخیر سرزمینهای دیگر میپرداختند. در استعمار نو، از طریق حکومتهای دستنشانده و مزدوران داخلی و قوانین و مقررات بینالمللی اهداف استعماری خود را دنبال میکردند و در استعمار فرانو از طریق تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی و یا به اصطلاح جدیدتر و کاملتر، از طریق جنگ نرم به فعالیت میپردازند.
تقابل «فتنه» و «قتل» و شدیدتر و بزرگتر دانستن فتنه از قتل در آیات191«وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» و 217 «وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» سوره بقره، حاکی از خطرناکتر بودن تهاجم فرهنگی و جنگ نرم نسبت به جنگهای سخت میباشد. قتل، مربوط به جنگهای سخت و عملیاتهای نظامی است، اما فتنه از شگردها و لوازم جنگ نرم است؛ زیرا در فتنهها، به ویژه فتنههای دینی و اعتقادی، باورها و ارزشهای مردم مورد هجوم قرار میگیرند و با ترفندهای مختلف شیطانی، تضعیف و تحقیر میشوند.
تجربه تاریخی بشر، نشان داده است که جنگهای سخت و نیمه سخت، کارایی چندانی ندارند. تأثیرگذاری آنها کوتاه مدت و لغزنده می باشد و هزینههای فراوانی برای مهاجمان در پی دارند. محصول جنگهای نیمه سخت نیز معمولاً برپایی یک دیکتاتوری تمام عیار است و در بسیاری از موارد، موجب جنگهای خیابانی و ناامنیهای درازمدت اجتماعی می شود. دست کم این که امنیت روانی و استقرار فکری جامعه را از بین می برد. به همین دلیل، استعمارگران به این نتیجه رسیدهاند که اگر بخواهند به طور کامل بر مخالفان خود غلبه کنند و سیطره طولانیمدت خود را حفظ کنند، باید شیوه استعماری خود را تغییر دهند. راه تثبیت سیطره بر یک کشور، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است.
بصیرت، سلاح اهل ایمان
بصیرت یا بینش، نوعی دید درونی است که با دید چشم ظاهری، متفاوت است و اصلاً با چشم یا اندام های ظاهری بدن، قابل دریافت نیست. بصیرت، قوّه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید آمده، حقیقت و باطن امور را- چنان که هست- در می یابد. با دید بصیرت، انسان، درست را از نادرست و حق را از باطل، به آسانی تشخیص می دهد.
اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی که به آنها عطا شده، می شنوند؛ می اندیشند؛ نگاه می کنند؛ می بینند و از عبرت ها، بهره می گیرند و آن گاه راه های روشنی را می پیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاه ها و لغزش گاه ها در امان می مانند.1 در واقع، بصیرت و بینش، نوری درونی است که شخص با آن نور، در میان مردم، زندگی می کند؛ چنان که قرآن کریم فرموده است: «وجَعَلنا لَهُ نُوراً یمشِی بِهِ فِی النّاسِ». انسان به سیر بصیرت، راه را از بی راهه و حقیقت را از امر غیرحقیقی، باز می شناسد و نیز درگرفتن اطلاعات و داده ها، درست گزینی می کند و نیز در ارائة نظر و رأی، درست گویی می کند و به فرمودة امام علی علیه السلام، آن که بصیرت و بینش نداشته باشد، رأی او، نادرست و بی ارزش است.
عوامل و موانع بصیرت
از دیدگاه روایات راه های متعددی برای کسب بصیرت و رسیدن به بینایی عمیق و استوار وجود دارد که به اختصار به مهم ترین آنها اشاره می شود:
یاد خدا: یکی از راه های کسب بصیرت، یاد و ذکر خدای بزرگ است؛ خدایی که حاضر و ناظر بر همه اعمال، گفتار و پندار ماست و هیچ چیز از دید او پنهان نیست و به حساب همه اعمال انسان از ریز و درشت رسیدگی خواهد کرد
بهره گیری از قرآن: قرآن کریم خود نور است و برای نورانی کردن دل انسان و بینایی و بصیرت آن تأثیر بسیار شگرفی دارد.
پیروی از پیامبرصلی الله وعلیه وآله: پیامبران الهی به طور عام و پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله به طور خاص موجب بصیرت انسان ها می باشند. هر کس به آنها ایمان و راه و سنت آنها را در زندگی خویش به کار گیرد، بینا و دانا می گردد.
ولایت پذیری: همان گونه که ایمان به انبیای الهی موجب نورانیت دل و بصیرت انسان می گردد ولایت پذیری نیز موجب بصیرت انسان می گردد.
عبرت گیری: حوادث تاریخی آثار گذشتگان اگر به چشم عبرت گیری مورد مطالعه قرار گیرد سبب بصیرت و بینایی انسان می گردد چون گاهی حوادث همگون و مشابه در دوران های مختلف پیش می آید که دانستن حوادث گذشته موجب بصیرت انسان می گردد تا انسان از تکرار آنها خودداری کند یا عملی شایسته و بایسته در مقابل آن انجام دهد.
بصیرت در قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام
مفسران سه معنا برای واژه بصیرت در قرآن برشمرده اند:
1.یقین و اطمینان: «أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ» (یوسف: 108) پیامبر در این آیه اعلان می دارد که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا می سازد، به خدا دعوت می کند.
2.شاهد: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (قیامت: 14) در تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد. یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه 24 سوره نور دارد و به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضاء و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.
3.دلایل روشن: «قَدْ جَاءَکم بَصَائِرُ مِن رَبِّکمْ»(انعام: 104) و نیز (اعراف: 203؛ اسراء: 102 و جاثیه: 20) بیشتر مفسران بصائر (جمع بصیرت) را به معنای حجج و بینات دانسته اند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر یا موجب علم و آگاهی می شود. از آن جهت به نشانه و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته اند که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن می شود.
بصیرت در کلام بزرگان
انسان با روحْ انسان است؛ با بصیرتْ انسان است. ما همه، با همه حیوانات شرکت داریم در اینکه گوش داریم، چشم داریم، پا داریم، دست داریم. اما این مناط انسانیت نیست. آنی که انسان را از همه موجودات جدا می کند، از همه موجودات طبیعی جدا می کند، آن قلب انسان است؛ آن بصیرت انسان است. شما بصیرت داشته باشید انسانید. اگر بصیرت نداشته باشد ابو جهل چشم داشت، اما انسان نبود. بعضی از انبیا هم چشم نداشتند و نبی بودند میزان در انسانیتْ معنویت انسان است. کوشش کنید که خودتان را با محتوا کنید. معنویت در خودتان ایجاد بکنید. و از این هیچ باکی نداشته باشید که انسان دست ندارد، پا ندارد، چه ندارد.
اهل بصیرت در تاریخ
در عالم هستی برخی انسانها به واسطه استعدادها و تواناییهای مادی و معنوی، از جایگاه خاصی در جامعه بهره مند می شوند، رفتار و عملکرد آنها مورد توجه عامه مردم قرار می گیرد و در رفتار و کردار آنها تاثیر می گذارد؛ این افراد برجسته «خواص» هستند. خواص همواره الگوی عوام می باشند و سرنوشت عوام به طور عجیبی با گفتار و رفتار این گروه گره خورده است و همین مسئله مسئولیت آنها را سنگین و لغزششان را نابخشودنی کرده است. خواص به دو بخش طرفدار حق و طرفدار باطل تقسیم می شوند. مقام معظم رهبری در این زمینه می فرماید: «خواص طبعا دو جبهه هستند؛ خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. یک عده ای اهل فکر و فرهنگ و معرفت اند، برای جبهه حق دارند کار می کنند. فهمیدند حق با این طرف است، حق را شناختند. دارند برای حق حرکت می کنند. اینها یک دسته اند. یک دسته هم نقطه مقابل حق اند. ضد حق اند.» خواص طرفدار حق که به سلاح «بصیرت و آگاهی» مجهز بودند، جریان حق را شناختند و تا آخرین لحظه بر حمایت و پشتیبانی از آن استوار ماندند. پرچمداران بصیرت که انگیزه و نیتی جز رضای پروردگار نداشتند، چونان مشعلهای هدایت الهی پرتوافشانی میکردند تا عامه مردم در پرتو انوار پاکشان صواب را از ناصواب باز شناسند و منحرف نشوند.
نهم دی 1388، تجلی بصیرت در سایه ولایت
روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسان ها هستند، این اراده ها و مجاهدت هاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمی کشد و آن را مشخص می کند، متمایز میکند، متفاوت می کند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی علیه السّلام است که به این روز جان میدهد، معنا می دهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدت های یاران حسین بن علی علیه السّلام است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد. روز نوزدهم دی هم همین جور است، روز نهم دیِ امسال هم از همین قبیل است. نهم دی با دهم دی فرقی ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که آن حرکت برخاسته از همان عواملی است که نوزدهم دیِ قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته ی از بصیرت است، از دشمن شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه مجاهدانه است -روز نهم دی را هم متمایز می کنند. مطمئن باشید که روز نهم دیِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزی شد.
کتاب شناسی بصیرت
بروز فتنه ی بزرگ و سازمان یافته ی 1388 که دشمنان قسم خورده ی این انقلاب و سرزمین سال ها برای آن برنامه ریزی کرده بودند،کشور و همه آحاد جامعه را در معرض آزمونی بزرگ و سرنوشت ساز قرار داد. در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بر ماهیت “فتنه بودن” این واقعه و توطئه ی عظیم تاکید شده است. در کلام الله مجید نیز جایگاه “فتنه” در سوره ی بقره آیه 191(و الفتنة اشد من القتل) و آیه 217(و الفتنة اکبر من القتل) به روشنی بیان گردیده است و این نکته ای است که در بررسی وقایع فتنه و مطالعه کتاب، پیش و بیش از نکات دیگر، باید مورد توجه و مد نظر قرار گیرد. کتاب “نقشه نقشه بر آب” حاوی فرازهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی فتنه ی عظیم سال 1388 است، فتنه ای که به مدد و لطف الهی و با رهبری حکیمانه رهبر معظم انقلاب و برکات خون شهیدان و بصیرت، مقاومت و غیرت ملت بزرگ و سربلند ایران، طومار آن در هم پیچیده شد و انقلاب اسلامی در سیر تاریخی خود پیروزمندانه این گردنه ی دشوار را پشت سر نهاد.
hawzah.net
پنجشنبه 96/10/07
بانوی اهل قم، فاطمه ثانی، همچون نگینی درخشان در آسمان ایران می درخشد. به مناسبت وفات فاطمه معصومه سلام الله علیها موضوعاتی در این باره ارایه شده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر سلام الله علیها نمی رسد، که امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه می فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»
برگی از دفتر زندگانی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
درخشانترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه کبری فرزند پاکیزه موسی بن جعفر(ع) است. حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از یک مادر به نام «نجمه» (ستاره)متولد شده اند. در کتابهای تاریخی برای مادر حضرت ده نام و لقب ذکر شده است که عباتند از: نجمه، تکتم، خیزران مرسیه، اروی، ام البنین، طاهره، سکن،سمانه، شقرا، صقر.
مؤلف «مستدرک سفینة البحار» در تعیین سال ولادت حضرت معصومه(ص) می نویسد: «فاطمة المعصومة المولودة فی غرة ذی القعدة سنة 173؛ فاطمه معصومه در اول ذیقعده 173هجری دیده به جهان گشود.»
نویسنده تاریخ قم تنها به سال وفات (201 ه. ق) حضرت معصومه(س) اشاره کرده است. برخی دیگر از متاخرین، دهم ربیع الثانی را روز ارتحال آن حضرت ذکر کرده اند.
تاریخچه هجرت حضرت معصومه سلام الله علیها
هجرت امام رضا(ع) از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت؛ در حالی که، هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) یک سال پس از آن، از مسیر دیگری انجام شد. حسن بن محمد بن حسن قمی می نویسد: «از سادات حسینیه از فرزندان موسی بن جعفر(علیهما السلام) که به قم آمدند فاطمه دختر موسی بن جعفر(علیهما السلام) بود. چنین گویند بعضی از مشایخ قم که چون امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود از برای عقد بیعت به ولایت عهد برای او فی سنة ماتین،خواهر او فاطمه بنت موسی بن جعفر(علیهم السلام) در سنه احدی و ماتین به طلب بیرون آمد چون به ساوه رسید، بیمار شد. پرسید که میان من و میان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند که ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد…»
اقامتگاه حضرت معصومه سلام الله علیها در قم
سرای «موسی بن خزرج » که حضرت معصومه (س) چند صباحی در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف «ستیه» است. این سرا در محله «میدان میر» وسط شهر قم در یکی از محله های قدیمی بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بیت النور» در وسط آن، قرار داشت. موسی بن خزرج پس از رحلت آن بانوی گرانقدر، محراب ایشان را به همان حال باقی گذارد، و دیگر نقاط خانه خویش را نیز به احترام ایشان، مسجد کرد .اصل محراب فاطمه معصومه(س) که در نزد عوام به «تنور» مشهور است تاکنون پابرجاست و مردم از قدیم الایام تاکنون برای تیمن و تبرک و خواندن زیارت و دعا بدان جا می روند. محراب مزبور که غرفه کوچکی بیش نبوده، تجدید بنا شده و به صورتی زیبا در آمده است. و در کنار آن، مدرسه ای برای طلاب علوم دینی ساخته شده که به «مدرسه ستیه» معروف است.
فضائل حضرت معصومه سلام الله علیها
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. و گستردگی آن با جمله بلند: «ولسوف یعتیک ربک فترضی» بیان گردیده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فراگیرد:
1-خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
2-شفیعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها.
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحی طاقه ابریشمی از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باکلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر سلام الله علیها نمی رسد، که امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه می فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم : با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»
کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها
محدث قمی در فوائد رضویه در شرح حال ملاصدرا می نویسد: «ایشان به جهت برخی از ابتلائات از محل اقامت خود (شیراز) به به قریه ای از قرای قم به نام کَهَک در چهار فرسخی قم مهاجرت کرد که عش آل محمد است و حرم اهل بیت علیهم السلام.
هنگامی که برخی مطالب علمی بر او مشکل می شد از کَهَک به زیارت حضرت سیده جلیله، فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهم السلام مشرف می شد و از آثار فیض آن حرم مطهر بر او افاضه می شد و مشکلش حل می گردید».
آیت الله فاضل لنکرانی نیز یکی از این نوع کرامت های حضرت فاطمه معصومه علیها السلام را که برای خودش روی داده این گونه نقل می کند: «موضوعی برای من پیش آمد که مربوط به سال ها قبل است. من هر وقت به این آیه شریفه«…إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» می رسیدم این سؤال در ذهنم می آمد. این مطلب سال ها ذهن مرا مشغول کرده بود و به صورت یک مشکل علمی در آمده بود تا آن که متوسل به حضرت معصومه علیها السلام شدم. بعد از این که زیارت را خواندم، عرض کردم: من امروز آمده ام و هیچ حاجتی مثل پول و منزل و…ندارم. فقط یک حاجت دارم و آن این است که در فهم آیه تطهیر مورد عنایت شما واقع شوم. آیه تطهیر را درست بفهمم و بنویسم و حل مشکل کنم. بعد آمدیم و شروع کردیم به نوشتن آیه تطهیر. یک مسائلی و یک مطالبی به برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام برای ما روشن شد که اگر پنجاه سال دیگر درس می خواندیم آن مطالب برای ما روشن نمی شد.
در حریم نور
سلام می کنم به تو ای دختر فرستاده خدا، ای دختر فاطمه و خدیجه، ای دختر پیشوای مومنان، ای دختر حسن و حسین، ای دختر سرپرست الهی امت، ای خواهر سرپرست الهی امت، ای عمه سرپرست الهی امت، ای دختر موسی بن جعفر؛ و پیشکش تو باد مهر و افزون بخشی خداوند! سلام می کنم به تو و امید می ورزم که خدا ما و شما را در بهشت به هم بازشناساند و ما را در میانه شما برانگیزاند و در آن آبگیر که از آنِ پیام آورشماست، ما را بار دهد و به آن جام که از آن هموست، ما را بنوشاند همان که جام گردانش علی باشد، زاده ابوطالب و پیشکش همه شما باد، هر چه سلام خداوند است! و نیاز خواه ام از خدا که شادمانی و گشایش را در میانه شما به ما بنمایاند و ماو شما را با نیایتان، محمد(ص)، یک جا گرد آورد و بهره آشنایی با شما را از مابازنستاند و همانا خدا، سرپرستی است توانا. من به خدا نزدیکی می جویم با مهر ورزیدنم به شما و با کناره جستنم از دشمنان شما و با سرسپردنم به خداوند و به این شیوه بسی خرسندم بی آنکه ناباوری به خویش راه دهم و بزرگی بفروشم و به آنچه محمد ارمغان آورد، باور دارم و خشنودم.
با خادمان حضرت معصومه سلام الله علیها
..اولین بار با مرحوم حضرت آیت الله نجفی مرعشی (ره) آشنا شدم. ما معمولا نگهبان شب بودیم. درب حرم را باز می کردیم و می بستیم. درب حرم را که بازمی کردیم، اولین کسی که وارد می شد آیت الله نجفی بود. ایشان از نظر تقوی نمونه بودند. یکی از هم ولایتی های من که می خواست به مکه برود، آمد قم می خواست پیش آقای نجفی حساب مال کند. مرا در حرم پیدا کرد. با همان لباس خدام او راپیش آقا بردم. از او پرسیدند: اهل کجا هستی؟ اهل ساوه، دهات …من در جوانی به آنجا آمده ام. مردمان مهربانی دارد. آیت الله مرعشی بعد از گفتن این سخن نگاهشان را به من دوختند و فرمودند: «شما جوان هستید. وقتی در حرم می خواهید جارو کنید، یک نیت هم بکنید و بگویید: یا فاطمه معصومه این جارو را برای رضای شما می کشم این نیت را که کردید حضرت معصومه به شما علاقه پیدا می کند. هر چه قدر که می توانید بیشتر جارو کنید و نیت هم بکنید. من خودم هر وقت گرفتاری داشته باشم می آیم اینجا. شما هم باید اینطور باشید.»
قم و اهل بیت علیهم السلام
در احادیث فراوانی از قداست قم سخن رفته، تصویر آن در آسمان چهارم به رسول اکرم(ص) ارائه شده است. امیرمومنان(ع) به اهالی قم درود فرستاده و از جای پای جبرئیل در آن سخن گفته و امام صادق(ع) قم را حرم اهلبیت معرفی کرده وخاک آن را پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. امام کاظم(ع) قم را عش آل محمد (آشیانه آل محمد(ص)) نامیده و یکی از درهای بهشت را از آن اهل قم دانسته. امام هادی(ع) اهل قم را «مغفور لهم» (آمرزیده) تعبیر کرده و امام حسن عسکری(ع) از حسن نیت آنهاتمجید کرده و با تعبیرات بلندی اهالی قم را ستوده است.اینها و دهها حدیث دیگری که در قداست و شرافت قم و اهل قم ازپیشوایان معصوم به ما رسیده، فضیلت و عظمت این سرزمین را برای همگان روشن می سازند، جز این که باید دید راز و رمز این همه شرافت و قداست چیست؟
حدیثی که پیرامون ارتحال حضرت معصومه(س) به عنوان پیشگوئی از امام صادق(ع) نقل شده، از راز و رمز آن پرده بر می دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت، از ریحانه پیامبر،کریمه اهلبیت، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه(س) سرچشمه می گیرد، که در این سرزمین دیده از جهان فرو بسته، گردو خاک این سرزمین را توتیای دیدگان حور و ملائک نموده است.
hawzah.net
سه شنبه 96/10/05
آنچه درپی میآید برگزیدهای از دستورالعملهای عرفانی و اخلاقی در قالب پرسش وپاسخ از آیتالله بهجت(ره) است که برای علاقهمندان به سیروسلوک و تهذیب نفس و رسیدن به مدارج بالای عرفانی راهگشا خواهد بود. این مطلب را به نقل از ماهنامه مکتب اسلام شماره 662 تقدیم خوانندگان عزیز میکنیم.
1- اولین مرحله سیروسلوک به سوی خدا چیست؟
ج: اینکه حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام.
2- کمال و رشد حقیقی انسان در چیست؟
ج: کمال انسان در عبودیت است و عبودیت؛ ترک معصیت در اعتقاد و عمل است.
3- برای تقرب هرچه بیشتر به خداوند و رسیدن به مقامات عالی معنوی چه باید کرد؟
ج: ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت، کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه، اگرچه هزار سال باشد (اگرچه هزار سال عمر کنی).
4- جنابعالی به کسی که بخواهد ازجهت معنوی به جایی برسد، چه توصیهای دارید؟.
ج: اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند به جایی که باید برسد، خواهد رسید.
5- چگونه میتوان به عرفان دست یافت و عارف شد؟
ج: اگر به آنچه میدانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید، این تمام عرفان است. اگر تمام مردم به همین مقدار که میدانند عمل کنند کار درست میشود.
6- اگر برایتان امکان دارد، درس اخلاق بگذارید تا ما از وجود حضرتعالی بهتر بهرهمند شویم؟ یا به ما دستورالعملی بفرمایید؟.
ج: کو عملکننده؟ کو عملکننده آقا؟ یک چیزی به شما میگویم که هرجا بروید این است و جز این نیست! بروید، گناه نکنید.
7- فرد کامل و به اصطلاح مرشد در عصر ما چه کسی است؟ اگر امکان دارد معرفی کنید؟
ج: فرد، کامل مرشد در این عصر، ولی عصر(عج) است و طریق رسیدن به ارشاد او ادامه توسلات معلومه است، ازقبیل زیارات ماثوره از روی صدق و با عدم تردید و نمازهای آن حضرت و همه تحیات به خدا و دوستان او.
8- ما چگونه بدانیم که رضایت امام زمان(عج) در چیست که آن را انجام دهیم؟
ج: ما باید حضرت امامزمان(عج) را حاضر فرض کنیم. هرجا میرود برویم، هرچه میکند بکنیم و هرچه را ترک میکند ترک کنیم!
و اگر ندانیم، احتیاط را که میدانیم و میتوانیم! ولی گویا ما نمیخواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم! نه اینکه رضای آن حضرت را نمیدانیم و نمیتوانیم آن را تحصیل کنیم.
9- با این حساب ما که به آن حضرت دسترسی نداریم تا از محضرشان بهرهمند شویم باید چه کار کنیم؟.
ج: اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم! جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین، از ما راضی است زیرا: «اورعالناس من تورع عنالمحرمات» پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد.
10- از برخی از افراد شنیده شده که به دیدار امام زمان(عج) نائل شدهاید، چرا ما آن حضرت را نمیبینیم؟
ج: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
11- نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم؟
ج: زیاد بگویید: «و ربکالغنی ذوالرحمه» (انعام/133): یعنی پروردگار تو، بینیاز و رحمتگر است.
12- برای ازدیاد حب الهی و بالا رفتن مرتبه چه کار کنیم؟
ج: کار آسان و کوچک و مفید، بعد از ملاحظه واجبات و محرمات، «صلوات فرستادن» است؛ صلوات محبتآور است و محبت، انسان را بالا میکشد.
13- برای محفوظ ماندن از گزند بلایا و گرفتاریها چه کار کنیم؟.
ج: صبح و شام سه بار گفته شود: «اللهم اجعلنی فی درعکالحصینه التی تجعل فیها من ترید».
14- برای توفیق نماز شب چه کنیم؟.
ج: با قرائت آیه آخر «کهف» و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف میشود [قبل از نیمهشب به جا آورده شود].
15- در نماز شب و سحرخیزی قدری کسل هستم، لطفا راهنمایی فرمایید؟.
ج: کسالت در نماز شب به این رفع میشود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن) نشدید، قضای آن را به جا بیاورید. (افق حوزه، شماره 9 به نقل از عرفان در کلام اولیای ربانی، گوهرهای حکیمانه، ذکرهای نجاتبخش، نفس مطمئنه).
معارفی از کیهان
دوشنبه 96/10/04
حضرت امام حسن عسگری(ع) به روایت مشهور در هشتم ربیع الثانی در سال 232 هجری قمری در مدینه متولد شدند. ایشان در سال 235 ه . ق که چهارساله بودند، با پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام به سکونت در سامرا مجبور شد و حدود نوزده سال با پدر خویش در این شهر ساکن بود. پس از شهادت پدر، به مدت شش سال امامت کرد و در این مدت به علت سخت گیری بیش از حد عباسیان، با تقیه بسیار رفتار می کرد و جز یاران نزدیک، کسی را برای ملاقات نمی پذیرفت.
برگی از دفتر آفتاب
هشتم ربیع الثانی سال 232 ه . ق، خورشید مدینه طلوع دیگرگونه ای داشت. خانه امام هادی علیه السلام غرق شادی و نور بود و فرشتگان برای طواف دور گهواره امام حسن عسکری علیه السلام صف کشیده بودند. آن امام والامقام، پس از پدربزرگوارش، در 22 سالگی به امامت رسید و پس از شش سال امامت، در 28 سالگی شربت شهادت نوشید. مادر امام حسن عسکری علیه السلام حُدَیث، حُدَیثه، سوسن و به قولی سلیل نام داشت. او از زنان پرهیزکار روزگار و دارای عالی ترین فضیلت ها بود. در روایت آمده است که وقتی مادر امام حسن عسکری علیه السلام نزد امام هادی علیه السلام آمد، ایشان فرمود: «سلیل، از آفت ها، پلیدی ها و ناپاکی ها محفوظ است.» سپس رو به او کرد و ادامه داد: «به همین زودی، خداوند حجت خود را به تو عطا می کند».
تاریخ زندگی امام حسن عسکری علیه السلام
پس از حضرت موسی بن جعفر(ع) سالهای بسیار در سیاهچالهای هارون به سربرد، چنان می نماید که امام دیگری جز امام حسن عسکری(ع) به این سرنوشت دچارنشد. امام عسکری(ع) از سال 254 تا 260 سخت ترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند.
آنان هرگز به زندان بسنده نکردند؛ بلکه بارها اندیشه پلید از میان بردن حضرت در سر پروراندند و در پرتو قدرت الهی که با خلع از خلافت، قتل و یا دیگرمشکلات روبرو شدند.
ادامه »یکشنبه 96/10/03
واکنش در برابر سؤالات و اشکالات
نوع تدریس رهبر انقلاب جالب توجه است. بالاخره ممکن است که در میانه درس کسی سوالی بپرسد که چه بسا بیربط و نابجا باشد. این موضوع همیشه در درسهای حوزوی اتفاق میافتد. اتفاقا یکی از جذابترین بخشهای درس نیز همینجا است که استاد چه واکنشی از خود نشان میدهد.
اولا ایشان با سعه صدر کامل با نظر مخالف برخورد میکردند و با آرامش ویژهای به سوالکننده توجه میکردند که خود این موضوع جرات سوال کردن و انتقاد کردن در درس را به انسان میداد. البته در این گفت و شنودهای طلبگی از مطایبهها و شوخیهایی که در میان علما مرسوم است، زیاد صورت میگرفت و این خودش درس را با طراوت، شنیدنی و جذاب میکرد. یادم هست که یکی از دوستان در درس حاضر میشد اما معمولا مطالعه نکرده سوالاتی مطرح میکرد. حضرت آیتالله خامنهای به سوالات پاسخ میدادند. چند بار که سوالات رد و بدل میشد، به عنوان مزاح میگفتند:
«حالا شما اجازه بدهید من آنچه را مطالعه کردم بگویم و شما چیزی را که مطالعه نکردید باشد برای جلسه بعد.» یا به خاطره دارم که در موردی به یک نفر گفتند:
«حالا شما به حرفهایی که من زدم فکر کنید، شاید خدا به دلتان انداخت که حرف حق را بپذیرید.»
یا مثلا کسی اگر یک حرف خیلی عجیب و غریبی پای درس میگفت که تا به حال فقها نگفته بودند و با موازین فقهی خیلی سازگار نبود، ایشان میگفتند: «اجماع همه فقها با فرمایشی که آقای فلانی داشتند، شکسته شد» و اینطور درس را شیرین و جذابتر میکنند.
(خاطراتی از جلسات درس خارج رهبر انقلاب به روایت دکتر محسن اسماعیلی، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای)
معارفی از کیهان
یکشنبه 96/10/03
حضرت عیسی علیه السلام از پیامبران بزرگواری است که نامش در قرآن کریم، با فضیلت و عظمت همراه گشته و به عنوان عبدالله، کلمه خدا، روح خدا و تأیید شده به روح القدس مفتخر گشته است. در 45 جای قرآن نام عیسی آمده و در چند جا با لقب مسیح از آن حضرت یاد شده است. مادرش مریم، دختر عمران یکی از زنان برگزیده و پاک دامن عالم است که به مقام قرب حق تعالی رسید. این بانوی بزرگوار که فرشتگان الهی و در پیشاپیش آنها جبرئیل، بر وی نازل گشته و او را به ولادت فرزندش مسیح مژده دادند، یکی از چهاربانوی مقدس و برگزیده عالم است که فضیلت های بی شماری دارد.
برگی از دفتر زندگانی حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی بن مریم(ع)، پیامبر بزرگ الهی، در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی یعنی ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد؛ امّا با این حال تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) دقیق نبوده و در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. در این ایام مسیحیان جهان؛ به دلیل آغاز سال نو میلادی و سال روز میلاد حضرت عیسی علیه السلام؛ در جشن و سرور و شادی به سر می برند. حضرت عیسی علیه السلام چهارمین پیامبر اولوالعزم است. پیامبری که علاوه بر موعظه کردن، بیماران را شفا می داد و ارواح خبیث را از روان جن زدگان بیرون می راند؛ یاور مستضعفان و محرومان اجتماعی بود، به زنان و کودکان بسیار احسان می کرد و با سختگیری های برخی از فریسیان و تندروی های انقلابی متعصبان مخالف بود.
آشنایی با آئین مسیحیت
ادیان الهی مدافع توحید هستند. مسیحیت هم یکی از ادیان توحیدی است اما وقتی مسیحیت را یکی از سه دین ابراهیمی می دانیم. ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام ادیان ابراهیمی هستند. ادیان ابراهیمی توحید را بیان می کنند.
اگر مسیحیت امروز به تثلیث معتقد است، به نظر می رسد در یک مقطع تاریخی این موضوع از مسیر اصلی خود منحرف شده؛ البته مسیحیان مدعی هستند برداشت آن ها از تثلیث با توحید سازگاری دارد.
قرآن کریم تفسیر مسیحیان از تثلیث را به شدت رد می کند. باید متوجه این نکته بود که نوع گفتمان مسیحیت از تثلیث، گزاره ای عقل ستیز است؛ چراکه گزاره های دینی یا عقل پذیرند و مشکلی ندارند و یا عقل گریزند که عقل به توجیه و تعدیل آن ها پرداخته و مشکل را حل می کند، پس برخی گزینه ها عقل ستیز هستند و اعتقاد به تثلیث نیز از گزاره های عقل ستیز است. اینکه عدد سه مساوی با عدد یک شود، با نوع نگاه و تفسیری که مسیحیان دارند، یک گزاره عقل ستیز است. لذا بعد از همه تلاش هایی که مسیحیت برای دفاع از این اعتقاد ارائه می دهد می گوید: اعتقاد به تثلیث یک راز است.
کتاب مقدس
انجیل کلمه ای یونانی به معنی مژده است و مسیحیان از این جهت آن را مژده می دانند که به اعتقاد آن ها، حضرت عیسی(ع) خود را فدای مردم کرد تا همه مردم را از آتش دوزخ بخرد و این کتب اناجیل آن ها، مژده بهشت است. نام این کتاب دوازده بار در قرآن مجید ذکر شده است. قرآن انجیل را کتاب خدا می داند، ولی آن انجیلی را کتاب آسمانی می خواند که مشتمل بر احکام و تکالیف بشر باشد؛ زندگی او را تنظیم کند و سر و سامان بخشد؛ چنان که شأن ادیان الهی است. انجیل های کنونی نزد مسیحیان، چهار انجیل است: انجیل مَرقُس که از همه اناجیل قدیمی تر است و به احتمال قوی در شهر انطاکیه در حدود سال های 65-70 میلادی به رشته تحریر درآمده است. انجیل متی و لوقا پس از مَرقُس و انجیل یوحنّا شصت سال پس از مسیح یعنی سال 93 میلادی نوشته شده است. لازم به ذکر است که مسیحیان در کنار این چهار انجیل، به مجموعه ای دیگر از مکتوبات و رسالات اعتقاد دارند که به مجموعه آن ها عهد جدید اطلاق می شود. آنچه که برای هدایت انسان ها توسط حضرت عیسی(ع) آورده شده، از دسترس ما خارج است و آنچه که به نام اناجیل در کتاب مقدس دیده می شود، محصول تلاش مسیحیان و رسولان دوره اول مسیحیت می باشد.(تفسیر نمونه، ج2، ص421، به نقل از نامه جامعه، شماره 60)
بشارت مسیح علیه السلام
حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس» است (به کسر پ و ر) چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» (یعنی ستوده تر) است و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. مسیحیان امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصل انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» (به فتح پ و ر) است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است.
«تسلی بخش» کیست یا چیست؟ کشیشان و شارحان انجیل بر این باورند که این تسلّی بخش همان موجود پاک آسمانی است که روح القدس نامیده می شود، اوست که مسیحیان را آموزش می دهد، ایمانشان را تقویت می کند و در برابر شیطان از آنان دفاع خواهد کرد! ولی دو پرسش باقی می ماند: اول آنکه مسیح از خداوند خواسته که «تسلّی بخش دیگری» به مردم بدهد، بنابراین تسلّی بخش آینده باید کسی مانند مسیح باشد! دوم آنکه آمدن تسلّی بخش پس از رفتن مسیح است، در حالی که روح القدس از ابتدای پیامبری بر مسیح فرستاده شد. بلکه با هر کسی که به مسیح ایمان می آورد، همراه می شد! و پیش از تولد مسیح، برمادرش مریم فرستاده شد! پس تسلّی بخش روح القدس نیست! کسی مانند مسیح است که پس از رفتن او می آید، همچون مسیح، مردم را آموزش می دهد و گفته های مسیح را به یادشان می آورد!
مسیح علیه السلام در قرآن
قرآن مجید با صراحت دامان حضرت مسیح(ع) را از هر گونه ادّعای ناروا در زمینه الوهیت پاک می شمرد و با صراحت می گوید:
«وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ*ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ»
به خاطر بیاور هنگامی را که خداوند (در روز قیامت) به عیسی بن مریم(ع) می گوید آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را معبود قرار دهید،عیسی(ع) می گوید:خداوندا منزهی،من هرگزحق ندارم آنچه شایسته من نیست بگویم اگر چنین گفته بودم تو می دانستی، آنچه را در دل من است میدانی و من آنچه در ذات تو است نمی دانم و تو دانای اسرار پنهانی ـ من به آنها چیزی نگفتم جز آنچه به من امر فرمودی که (تنها) خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است و تا زمانی که من در میان آنها بودم گواه ایشان بودم (تا از سیر توحید به سوی شرک منحرف نشوند)اما هنگامی که مرا بازگرفتی تو مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.(مائده/117 ـ 116)
داستانهایی از مسیح علیه السلام
عیسی علیه السلام به حواریین گفت: «من خواهش و حاجتی دارم، اگر قول می دهید آن را برآورید بگویم.» حواریین گفتند: «هر چه امر کنی اطاعت می کنیم.»
عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست. حواریین در خود احساس ناراحتی می کردند، ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند تسلیم شدند و عیسی پای همه را شست. همینکه کار به انجام رسید، حواریین گفتند: «تو معلم ما هستی، شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم نه تو پای ما را.»
عیسی فرمود: «این کار را کردم برای اینکه به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به اینکه خدمت مردم را به عهده بگیرد «عالم» است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فرا گیرید و بعد از من که عهده دار تعلیم و ارشاد مردم می شوید راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهید. اساسا حکمت در زمینه تواضع رشد می کند نه در زمینه تکبر، همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت می روید نه در زمین سخت کوهستان.» (وسائل، ج 2/ص 457، به نقل از مجموعه آثار شهید مطهری جلد 18)
عروج مسیح علیه السلام
حضرت عیسی که معتقدیم نزد خدا عروج کرده و زنده است، عروجش به صورت جسمانی بوده است؟ با توجه به آیه 55 سوره آل عمران: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَي» زنده بودن ایشان مورد سؤال است.
نخست باید دانست کلمه «متوفیک» - چنان که ابن فارس در کتاب معجم مقاییس اللغه می نویسد - از فعل وفی یوفی به معنای گرفتن کامل است و در قرآن تنها در مورد مرگ به کار نرفته، به معنای دیگری مانند «گرفتن و حفظ کردن» نیز آمده است که آیه 55 سوره آل عمران نمونه ای از آن است. بنابراین، با توجه به معنای صحیح «متوفیک» و تامل در آیات 157 - 159 سوره نساء، مراد از «انی متوفیک و رافعک الی » آن است که خداوند حضرت عیسی (ع) را از میان مردم بنی اسرائیل گرفت و از دیدگان آنان مخفی ساخت و به جایگاهی رفیع نزد خود بالا برد. از این رو، احتمال زنده بودن ایشان فراوان است و مطابق برخی از روایات، همراه با امام زمان (عج) ظهور خواهد کرد. نظر بسیاری از مفسران، از جمله علامه طباطبایی، در مورد عروج حضرت عیسی (ع) و عبارت «رافعک الی» آن است که چون مکانی برای خداوند متصور نیست، عروج حضرت عیسی (ع) عروجی معنوی و بالا رفتن مقام قرب وی در نزد خدا است نه بالا رفتن فیزیکی به سمت بالا یا آسمان، چنان که مسیحیان بدان معتقدند; و جمله «مطهرک من الذین کفروا» به روشنی بر این سخن دلالت دارد. (پرسمان شهریور 1382، شماره 12)
موعود و مسیح علیهما السلام
ضرورت همة ادیان الهی ظهور منجی حقیقی در آخرالزمان است و وعده خداوند و پیامبران بزرگ الهی در ظهور آن بزرگوار و برقراری صلح و عدالت در جهان است.
قرآن کریم و روایات اسلامی نیز بر این معنا تأکید و تصریح دارد که صالحان، وارثان زمین خواهند شد.
آری مهدی(عج) دوازدهمین امام از اهل بیت عصمت و طهارت است. خصوصیات آن بزرگوار از لحاظ پدر، مادر، ولادت، نواب خاص و عام، زمان ولادت، کیفیت ولادت، غیبت صغری و کبرای آن بزرگوار، شرایط عصر غیبت و عصر ظهور، و ده ها مسئله دیگر توضیح داده شده است.
در زمان ظهور آن حضرت، مسیح(ع) نزول خواهند کرد و در رکاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و این به مفهوم خاتمیت و خاتم الاوصیاء بودن آن بزرگوار است و در روایت آمده که آن بزرگوار به حضرت مسیح(ع) احترام نموده و مسیح(ع) گوید، کسی را نرسد که بر ائمه اهل البیت(ع) تقدم بجوید و حق تقدم با شماست. کتاب منتخب الاثر 25 حدیث در این رابطه نقل نموده است. و در بحارالانوار از جابر نقل شده که امام عصر(عج) به حضرت عیسی(ع) می گوید: بیایید بر ما امامت کنید.
و حضرت عیسی(ع) می گوید:
بعضی از شما بر بعضی دیگر امارت دارد و این عنایت خداوند نسبت به این امت است.
همگرایی اسلام و مسیحیت
صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم، روح اللّه و پیامبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود. صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش، مریم عذرا و صدیقه حورا که با نفخه الهی، چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود. درود بر روحانیون، احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نفس سرکششان را به آرامی دعوت می کنند. درود بر ملت آزاده مسیح که از تعالیم آسمانی عیسی روح الله برخوردارند. (پيام تبريك به مسيحيان جهان به مناسبت ميلاد حضرت عيسى «ع»؛ صحيفه امام، ج5، ص: 272)
من متأسفم كه شما غربيها معنويات را فداى ماديات كرديد و مصالح مادى را بر معنويات مقدم داشتيد. همين امر موجب اين بدبختيهاست. آنچه بشر را مترقى مىكند معنويات است. معنويات مىتواند بشر را سعادتمند كند و آرامش ايجاد كند. ماديات است كه بشر را به جان هم انداخته. من توصيه مىكنم كه شما غربيها به معنويات توجه كنيد. شما مدعى هستيد كه مسيحى هستيد؛ ببينيد سيره حضرت مسيح چه بوده است. سيره حضرت مسيح را روش خود قرار دهيد تا سعادت براى شما حاصل شود. ما مىخواهيم رژيمى ايجاد كنيم كه روش حضرت مسيح در آن مورد توجه است. (مصاحبه با خبرنگار فرانسوى؛ صحيفه امام، ج5، ص: 543)
در سایه سار قلم
مسیح(ع) نه نخستین پیام آور خدا بود، و نه آخرین فرستاده آسمان؛ بلکه روحی لطیف در کالبد همه زمان هاست و نامش، بهارِ مهربانی در خزان زندگانی است.
دل هایی که زنگاری نشده اند، از نام او آرامش می یابند و به اطمینان می رسند.
او عصاره افلاک در میان خاکیان بود و جز پیام دوستی و شفقت، سخنی با مردم خود نگفت.
مهربانانه ترین پیام او با جهانیان، بشارت ظهور پیامبری بود که راه او را به مقصد رساند و نام او را از صلیب جهل و کینه، بر عرش سینه ها نشاند.
عیسی(ع) شادترین کلمه خدا با غمگینان خاکی بود و همو این شادی را نذر محمّد(ص) کرد و خود بر آستان او بوسه امتنان زد. (اشارات، شماره 15)
hawzah.net
شنبه 96/10/02
خداوند متعال در قرآن کریم با تعابیر جامعی تقوی را یاد کرده است. یکی از این تعابیر «توشه» میباشد:
«وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى».
معنی «توشه» آن است که زندگی و عالمی با ویژگیهای خاص در پیش روست و باید اسباب و آلات آن را در این دنیا تهیه کرد، وای بر مسافری که دست خالی عازم این سفر است.
برای جمعآوری توشه راه، خداوند در هر موسم و زمانی، درِ رحمتش را باز و سفرهاش را پهن کرده است، لذا باید هر فرصتی را برای بدست آوردن توشه راه غنیمت شمرد.
یکی از بهترین فرصتها برای جمع کردن توشه، همین شبهای بلند زمستان و پاییزاست، باید این شبها را غنیمت شمرده و آن را پاس داشت.
موارد حسرت انسان در هنگام مرگ
از بزرگترین حسرتها در هنگام مرگ، نشان دادن دو چیز به انسان است: اول نشان دادن اعمالی است که اگر شخص آن را انجام میداد به برکت آن عمل به مقامات عالی معنوی میرسید.
دوم نشان دادن آن اعمالی است که اگر شخص آن اعمال را انجام نمیداد به مقامات (معنوی) عالی دست پیدا میکرد. ندامت و پشیمانی این حسرت را اگر به تمام اهل دنیا تقسیم کنی همه آنها هلاک میشوند.
یکی از این حسرتها، از دست دادن عبادت در شب هاست. خداوند متعال در قرآن کریم به دو دسته به تعبیری چک سفید در اختیارشان گذاشته است.
اولین گروه، افرادی هستند که در هنگام گرفتاری و غم، اندوه و فشارِ سختیها را به حساب خدا گذاشته و صبر پیشه میکنند. در این مورد خداوند متعال میفرماید: «اِنَّما يُوَفَّي الصّابِرُونَ اَجرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ» یعنی اجر و مزد اين دسته، در آخرت از حساب خارج است.
دومین گروه؛ اهل نمازشب هستند: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ» خداوند متعال میفرماید: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ» که نشان از سخت بودن جدایی از رختخواب است.
آیه فوق میفرماید: یعنی هیچکس نمیتواند درک کند که ما برای کسی که در عالم شب از محل خواب خود (جهت عبادت) برخیزد چه چیزهایی را تدارک دیدهایم.
خداوند متعال در اینجا فرموده نماز شب نورِ چشم اهل نماز است و از تعبیر «قُرَّهِ أَعْیُنٍ» استفاده میکند که ما نمیتوانیم کنه آن را درک کنیم، یعنی مثل چشم روشنیهای دنیا نیست.
در حدیث قدسی آمده است که: «اللیللی» شب از آن من است، همانند خیاطی که بگوید این لباس را برای خودم دوختهام.
جناب خواجه عبدالله انصاری کتابی دارد که در آن، شب و روز را به جان هم انداخته است.
شب و روز هر دو بر افضلیت خود میبالند، ولی در آخر، شب بر روز غالب میشود، شب اینگونه استدلال میکند که: قرآن در شب نازل شده :«انا انزلناه فی لیله القدر»، پیغمبر در شب به معراج رفته است «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى»
خداوند متعال در توصیف شب میفرماید: «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هیاشد وَطاً وَ اَقوَمُ قیلاً»؛ آقای مشکینی (ره) در این باره میفرمودند: یعنی «إِنَّ النفس النَاشِئَةَ فی اللَّيْلِ»، یعنی انسانی که ولید(مولود) شب است و در شب پرورش یافته با دیگران فرق دارد.
استادمان حضرت آیتالله انصاری شیرازی میفرمودند: «آب حیات در تاریکی شب است»
امام حسن عسکری در این مورد میفرمایند: «اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ» یعنی برای رفتن به سمت خدا راهی است که مرکبش شب میباشد.
موعظه جبرئیل به پیامبر
رسول خدا (ص)با تمام عظمتشان به جبرئیل فرمودند: «اعظنی»! مرا موعظه کن!
مقام پیغمبر کجا؟ و مقام جبرئیل کجا؟ اما موعظه برای هر کس حتی برا ی پیامبر نیز لازم میباشد.
حداقل این است که انسان برای موعظه به نماز جمعه بیاید. آن کسی که به نماز جمعه نمیآید در مقابل این سوره با عظمت قرآن (سوره جمعه) چه حجتی دارد:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»
دقت کنید که برای انجام هر عملِ ثوابی، توصیه شده است قدمهای مسیر را آهسته بردارید، چرا که به تعداد قدمها، ثواب نوشته میشود. برای نماز جماعت نیز همینطور توصیه شده است، در زیارت حضرت امام حسین(ع) نیز آمده است که بعد از غسل در فرات، قدمها را آهسته بردارید؛ اما از اسرار است که برای نماز جمعه از تعبیر «فاسعوا» یعنی بشتابید استفاده شده است.
به روایت بر میگردیم که پیامبر به جبرئیل گفت: مرا موعظه کن!
جبرئیل در پاسخ به درخواست پیامبر عرض کرد:
یا محمد! «عِش ما شِئتَ فَإنَّكَ مَيِّتٌ »هر چقدر میخواهی زندگی کن و زنده بمان، اما در نهایت مرگ به سراغت خواهد آمد.باید قبول کنی که از عالم خاکی هجرت خواهی کرد، این را بر تو خواهند قبولاند. به وضعی وحالتی دچار میشوی که دیگر خود، به مرگت راضی میشوی.
دوم اینکه: «وَ أحبِب ما شِئتَ فَإنّكَ مُفارَقَهٌ»در این دنیا محبت هر چیزی را که میخواهی در دلت راه دهی، راه بده، ولی در آخر از آن جدا خواهی شد؛ عالم،عالم جدایی است.
سوم اینکه : «وَ اعمَلْ ما شِئتَ فإنَّكَ مُلاقيهِ»، یعنی هر کاری میخواهی بکنی، انجام بده، اما نتیجه آن به خودت باز خواهد گشت و روزی تو با همین عمل ملاقات خواهی کرد و آن روز، عمل به سوی تو بر میگردد.
در ادامه به پیامبر عرض کرد: «وَ اعلَم أنَّ شَرَفَ المُؤمِنِ قِيامُهُ بِاللَّيلِ وَ عِزَّهُ استِغناؤُهُ عَنِ النّاسِ» (بحار الانوار، جلد 17، ص 5)،شرف مومن به نماز شب است. شب را برای عبادت برخیز وآگاه باش که عزت مومن در آن است که تمام امیدش فقط خداوند متعال بوده، چشمانش را از هرآنچه در دست مردم است بسته و دلبسته لوازم و اسباب مردم نباشد.
جمعه 96/10/01
حضرت عبدالعظیم حسنی قدس سره از مشهورترین امامزادگان مدفون در ایران است؛ عصر امام رضا و امام جواد علیهماالسلام را درک نمود و ایمان خود را بر امام هادی علیه السلام عرضه کرد. مقام معظم رهبری در سخنی جالب، او را «آبروی ری» می خوانند و می فرماید: «..جناب عبدالعظیم ـ با اینکه اهل ری نیست، اما حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حقّ عظیمی به گردن همه تهرانی ها و اهل ری دارد.»
زندگی نامه حضرت عبدالعظیم علیه السلام
حضرت عبدالعظیم حسنی معروف به «سیدالکریم» فرزند عبدالله، فرزند علی بن حسن، فرزند حسن بن زید، فرزند زید بن حسن، فرزند علی ابن ابی طالب است که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام و با پنج واسطه به حضرت علی علیه السلام می رسد.
پدر بزرگوارش عبدالله و مادرش گرامی اش فاطمه دختر «عقبة بن قیس» است.ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السلام در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شد و مدّت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمّد تقی و امام علی النّقی علیهم السلام مقارن بود. آن حضرت محضر مبارک امام رضا، امام محمّد تقی و امام هادی علیهم السلام را درک و احادیث فراوانی از آنان رویت کرد.
زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السلام از مدینه به ری و سکونت در دیار غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ در چینن دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه السلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السلام رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد که این داستان معروف، خود به تنهایی بیانگر ایمان و تدّین والای اوست.
دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السلام در سامرا با حضرت امام هادی علیه السلام، به خلیفه گزارش داده و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر شد، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان داشت و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به شهرستان «ری» رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد.
ادامه »چهارشنبه 96/09/29
صبرهای سه گانه، یعنی صبر بر طاعت و صبر از معصیت و صبر بر مصیبت که در روایات آمده، زمانی تحقق مییابد که شرایطی فراهم آید. از جمله مهمترین عوامل آن، علم و آگاهی است. اگر انسان بخواهد بر انجام تکالیف صبوری کند، باید فایده آن را بداند و گرنه مانند هر کار طاقت فرسایی که اثر آن را نمیداند، آن کار را رها میکند. همچنین اگر بخواهد از معصیت و گناه دوری کند، باید تاثیر آن را در زندگیاش بداند، وگرنه تحت تاثیر وسوسهها و جاذبههای گناه به معصیت کشیده میشود. از طرفی زمانی انسان میتواند بر مصیبتی صبر کند که حکمت و مصلحت آن را بشناسد و گرنه به جزع و فزع میافتد.
البته انسان حلیم نیز مانند صابر و صبور و صبار باید نه تنها علم داشته باشد، بلکه برخوردار از تعقل و تفکر باشد تا بتواند خشم خود را مهار و مدیریت کند. بر همین اساس باید علم را یکی از مهمترین علل و عوامل صبر و حلم در انسان دانست.
حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) میفرماید: وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًاً؛ و چگونه مىتوانى بر چیزى صبر کنى که به آن شناخت عمیق از نوع احاطه ندارى؟!(کهف، آیه 68)
واژه «خُبر» به ضم خاء به معنای خبیر و خُبره است. خبیر کسی است که زمین را میکند تا اخباری از وضعیت آن به دست آورد؛ هر چه کاوش، عمیقتر باشد، احاطه بر موضوع بیشتر بوده و اخبار به صدق نزدیکتر خواهد بود. بنابراین از نظر خضر(ع) وقتی موسی(ع) از کارهای او آگاه نیست؛ چگونه میتواند به چیزی که تنها ظاهر آن را میبیند و از باطن آن خبری ندارد، صبر کند. ظاهر این است که کشتی را سوراخ کرده، کودک بیگناهی را کشته و دیواری را به رایگان ساخته است؛ بنابراین، به حکم ظاهر لازم است تا نسبت به آن اعتراض کرد؛ چون به حکمت و باطن این کارها آگاهی و شناختی ندارد.(کهف، آیات 68 تا 72)
خداوند درباره فرمان جهاد و کشتار دشمنان میفرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَالله یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ بر شما کارزار واجب شده است در حالى که براى شما ناگوار است؛ و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است؛ و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى داند و شما نمیدانید. (بقره، آیه 216)
اینکه انسان چیزی را ناخوش دارد یا خوشایند و محبوبش باشد، به علم او بستگی دارد؛ چون شخص، ظاهر قتال را میبیند که کراهتآمیز است، بر اساس همین میزان علم خویش داوری میکند، اما اگر نسبت به باطن و ملکوت آن آگاهی و شناخت داشت، این کراهت برداشته میشد و آن امر محبوب میشد.
به هر حال، علم و آگاهی انسان نسبت به مسائل موجب میشود تا نحوه و چگونگی رفتار و کنش و واکنشهای وی تغییر یابد. از همین رو در صبر و حلم نمیتوان نقش علم را نادیده گرفت. کسی که میداند هر چیزی از خوب و بد بر سر انسان میآید بر اساس حکمت و برنامه تعیین شده الهی است(حدید، آیات 22 و 23؛انعام، آیه 59) دیگر جزع و فزع نمیکند و بهرهمند از رحمت الهی خواهد شد.(بقره، آیات 156 و 157)
معارفی از کیهان
چهارشنبه 96/09/29
هر چند که بر اساس آموزههای قرآن، در همه امور ریز و درشت انسان میبایست به عنوان فقیر ذاتی به غنی ذاتی بیاویزد و با توکل بر خدا، گامهای استوار و راست را در زندگی بردارد، ولی هر چه راه دشوارتر شود، این نیاز شدیدتر میشود و جلوه بیشتری مییابد.
نویسنده در این مطلب با تحلیل مصادیق و مواردی که قرآن در توکل درباره آنها تاکید داشته نشان میدهد که توکل در چه اموری از مرز شایستهها به سوی بایستهها عبور میکند و به عنوان یک ضرورت خود را بر تمام زندگی شخص تحمیل میکند.
توکل، نیاز همیشگی انسان
از نظر آموزههای قرآنی، انسان موجودی فقیر و نیازمند ذاتی به خداوند است؛ (فاطر، آیه ۱۵) به گونهای که اگر دمی به حال خویش رها شود مساوی با نیستی و نابودی است. این حکم اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه آفریدههای هستی این گونه هستند و بود آنها چیزی جز بود و هستی الهی نیست.
چنین موجودی نیازمند، همیشه چه بخواهد یا نخواهد آویزهای به دیوار هستی خداوند غنی بالذات است، به گونهای که اگر دمی از آن جدا شود به معنای نابودی اوست. از این رو همواره میبایست بر دیوار توکل تکیه بزند و اعتماد بر خدا داشته باشد.
با این همه از آنجا که انسانها همانند جنیان، آفریدههای دارای اراده و اختیار و حق انتخاب هستند، خداوند ایشان را در وادی تکلیف قرار داده تا خود مسیر خویش را برگزینند و با اراده و اختیار و انتخاب خویش، خداوند را تکیهگاه زندگی خود قرار دهند. به این معنا که اگر خداوند تکیهگاه وجود آنان است، خود ایشان میبایست انتخاب کنند که خداوند را در همه امور زندگی خویش تکیهگاه قرار دهند و بر او اعتماد کنند یا اینکه دم از استقلال در این حوزه زنند و یا به غیر خداوند اعتماد و توکل کنند.