مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
پنجشنبه 96/03/11
سال گذشته، رهبر انقلاب در دیدار با معلمان با اشاره به اینکه ما برای تربیت نسل آینده با حریفی به نام «نظام سلطه بینالمللی» مواجه هستیم فرمودند: «ممکن است برخی تعجب کنند که چه ارتباطی میان آموزشوپرورش و «نظام سلطه بینالمللی» وجود دارد، درحالیکه واقعیت این است که نظام سلطه برای نسل جوانِ ملتها بهویژه ملتِ ایران برنامه دارد.» ایشان به این موضوع هم تأکید کردند:
«نظام سلطه میخواهد نسل آینده کشورها، نسلی باشند که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقه مورد نظر او را در مسائل جهانی داشته باشند و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همانگونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد.» بههمین دلیل، رهبر انقلاب موضوع آموزش و پرورش را طبق تصریح قانون اساسی، موضوعی «حاکمیتی» بیان فرمودند.
پروژهای جهانی
سند موسوم به ۲۰۳۰ سازمان یونسکو را میتوان یکی از موارد طراحی نظام سلطه بینالمللی دانست. البته این سند تنها یکی از ۱۷ هدف پروژه میلینیوم جهانی است. میلینیوم یا اعلامیه هزاره سازمان ملل متحد با هدف توسعه پایدار، از مهمترین طرحهایی است که توسط سازمان ملل به منظور جهانیسازی ملتها و یکسانسازی فرهنگها سالها در دستورکار نهادهای مرتبط با این سازمان قرار گرفته بود و سرانجام شکست خورد. پس از شکست این پروژه، در سال ۲۰۱۵ برنامه جدیدی از سوی سازمان ملل مطرح شد و در مجمع عمومی سازمان ملل با حضور روسای جمهور کشورهای عضو از جمله جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید. نکته حائز اهمیت این است که این برنامه به صورت without voting، یعنی بدون رای و نظر مخالف به تصویب رسیده است، در حالیکه اگر مخالفتی از سوی هیئت ایرانی حاضر صورت گرفته بود، این برنامه با «اجماع عمومی» تصویب میشد. امری که انتظار میرفت با توجه به مغایرتها و تضادهای واضح و مشخص این برنامه با فرهنگ و اسناد بالادستی کشورمان، با مخالفت هیئت جمهوری اسلامی به عنوان داعیهدار حکومت اسلامی قرار بگیرد.
چهارشنبه 96/03/10
پرسش:
تلاوت قرآن کریم از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است و آداب قرائت آن چگونه میباشد؟
پاسخ:
یکی از سنتهای متروک در میان ما، خصوصاً وقتی که نظام جدید تحصیل آمده است، تلاوت قرآن مجید است. ما در گذشته با سواد کمتر داشتیم، در عین حال که با سواد از امروز کمتر داشتیم، ولی قرآنخوان از امروز بیشتر داشتیم، چون با سوادهای ما صدی نود و پنج اگر نگوییم صدی نود و نهتایشان، با اینکه باسوادند، و بسا هست یکی دو زبان خارجی را هم میدانند، و یک کتاب انگلیسی را اگر به او بدهی، مثل بلبل میخواند، ولی قرآنخواندن را بلد نیست، در صورتی که خود قرآنخواندن از مستحبات و از عبادات بسیار اکید و اصیل مؤثر در نقش انسان است. «نه تنها خواندن، بلکه خواندنی که در حدی توأم با دانستن باشد. در آیات اول (سوره مزمل) خداوند میفرماید: «یا ایهاالمزمل… و رتلالقرآن ترتیلا» ای جامه به خود پیچیده… قرآن را با دقت و تأمل بخوان!
یعنی قرآن را بخوان، به شکل ترتیل هم بخوان، به بیان واضح، نه خیلی تند و سریع و نه خیلی کند و کلمات از یکدیگر گسسته، در حالتی قرآن را بخوان که گویی داری خودت به خودت تلقین میکنی. «اقبال لاهوری» میگوید: پدرم یک جمله به من گفت که این جمله روح من را دگرگون کرد. روزی من در اتاقم داشتم قرآن میخواندم، پدرم آمد از جلو اتاق رد بشود، به من گفت: محمد! قرآن را آن چنان بخوان که گویی بر تو نازل شده است.
میگوید: این جمله خیلی در من اثر گذاشت:
مجتهدین غیر از مسئله نماز شب، یکی از کارهایشان قرآن خواندن در سحر است… اینکه مسلمان، روز بگذرد و یک حزب، یعنی یک چهارم یک جزء را نخواند، انصافاً یک ظلم به قرآن است. در حدیث است حداقل روزی پنجاه آیه از قرآن بخوانید. (آشنایی با قرآن، شهید مرتضی مطهری(ره)، ص 198 تا 201)
آداب قرائت قرآن
1- خواندن قرآن با فکر و تعقل
«افلا یتدبرون القرآن» آیا در (آیات و مفاهیم) قرآن نمیاندیشند. (نساء - 82)
2- با دقت و شمرده خواندن
«ورتلالقرآن ترتیلا» (مزمل- 4) امام علی(ع) در تفسیر این آیه میفرمایند: یعنی قرآن را خوب بیان کن و همانند شعر آن را با شتاب مخوان و مانند ریگ آن را پراکنده مساز و دلهای خود را با آن به بیم و هراس افکنید. (کافی- کتاب فضل القرآن)
3- با حزن خواندن
امام صادق(ع): قرآن حزین نازل شده است، پس قرآن را با حالت حزن قرائت کنید. (همان)
4- با استعاذه خواندن
هنگامی که قرآن میخوانی، از شر شیطان طرد شده به خدا پناه ببر. (نحل- 98)
5- به یاد بهشت و جهنم بودن
امام صادق(ع) میفرماید: معنای تلاوت آن است که در هر جا که یادی از بهشت یا آتش به میان آورد در آنجا توقف نمایی. (بحارالانوار، ج 89، ص 214)
6- با طهارت بودن
«لایمسه الا المطهرون» به قرآن دست نمییابند مگر افراد با طهارت. (واقعه- 78)
7- مسواک نمودن هنگام تلاوت
پیامبر گرامی(ص) فرمودند: طریق قرآن را پاکیزه کنید. گفتند: طریق قرآن چیست ای پیامبر؟ پیامبر(ص) فرمود: دهانهای شما، گفتند: با چه چیزی؟ پیامبر(ص) فرمود: با مسواک (بحارالانوار، ج 89، ص 213)
8- با وضو بودن
9- رعایت ادب و احترام قرآن
10- فرستادن صلوات پیش از تلاوت
11- دعای پس از قرائت
12- گفتن: صدق الله العلی العظیم پس از تلاوت
معارفی از کیهان
چهارشنبه 96/03/10
تفاوت ساختار مغز زن و مرد و ترشح هورمون تستوسترون در مردان و استروژن در زنان سبب تفاوت هايي در رفتار زن و مرد خواهد شد،که به چند تفاوت میپردازیم.
الف)خشو نت و پر خا شگری
يکي از ويژگي هايي که به واسطه هورمون مردانه در مردان بيشتر است؛ پرخاشگري مي باشد. مردان در عمل با شدت بيشتري رفتار مي نمايند؛ زن ها نسبت به مردها زماني که عصباني شده و حالت پرخاشگري به آن ها دست مي دهد بيشتر به دشنام دادن مي پردازند، زنان بيشتر از مردان در پرخاشگري احساس پشيماني و گناه مي کنند و همين امر باعث مي شود تا از اعمال و گفتار پرخاشگرانه به دور باشند.[1]
ب)عملکرد سطحی نگری و کلی نگری
يکي ديگر از تفاوت هاآن است که زن ها به جزئيات علاقه زيادي دارند و تمامي جزئيات را میببينند و به طور ناخودآگاه انتظار دارند که مردها نيز از همين نوع ادراک برخوردار باشند لذا همه چيز را با ذکر جزئيات مي خواهند. اما مردها تبادل اطلاعات را به حداقل ممکن کاهش مي دهند و تنها نتيجه نهايي را اعلام مي کنند، بنابراين از ذکر جزئيات خودداري مي کنند و ديد کلي و اجمالي ارائه مي دهند. منشاء اين تفاوت اين است که مردان هدف مدار و زن ها فرايند مدار مي باشند. براي مردها هدف از مکالمه و گفتگو تبادل اطلاعات است در حالي که هدف از گفتگو براي زنان صرفاً حرف زدن و صحبت کردن است.[2]
ج) اظهار نگرانی
علاقه و ميل غريزي زنان به صلح و آرامش سبب مي شود ناراحتي و نگراني خود را در گفتار و ارتباطشان کمتر از آنچه هست، نشان دهند، به همين جهت نارضايتي و عدم خوشبختي خود را نشان نمي دهند و خودشان را فراموش مي کنند؛ در مقابل، مردان به خاطر آن که مجبور نباشند با مشکلات همسرشان در گیر شوند، اظهارات همسر خود را کم اهميت تلقي مي کنند و به نوعي نگراني و ناراحتي زنان را انکار مي نمايند.[3]
د) قدرت شنوایی
از لحاظ مقايسه ادراک شنوايي، زنان توان بالايي در ادراک دارند که از هر صد محرک، تقريبا تمامي آن ها را مي شنوند و مردها تنها صداهاي انتخاب شده رامی شنوند وچون شنيدن زياد نيز، انسان را خسته مي کند؛ زن ها زودتر عصبي شده و در برابر سر و صداي زياد مردان يا بلند و زياد حرف زدن آن ها توان کمتري دارند و زودتر خسته مي شوند، اما مردها کمتر مي شنوند لذا کمتر انرژي مصرف مي کنند پس کمتر نيز، خسته مي شوند.[4]
بنابراین چون مردان در مقایسه با زنان دارای شنوایی هوشمندانه کمتر و توانایی آوایی و صدای قوی تری هستند، وقتی مردی در موقعیت مشاجره قرار گرفته فکر منطقی خود را از دست میدهد؛ ممکن است نگرش خود را با صدای بلند و فریاد کشیدن ادامه دهد، به همین جهت ممکن است برای بیان عقایدش، دستش را مشت کرده و روی میز بکوبد، در حالی که انتظار میرود که احساسات واقعی اش را از طریق کلام و زبان بیان کند.
برعکس، وقتی زنان در موقعیت مشاجره قرار گیرند، باعکس العمل عاطفی نسبت به موضوع واکنش نشان میدهند که بیشتر براحساسات و کمتر بر دلایل واقع بینانه تمرکز کنند..[5]
حس شنوايي زنان براي درک تغييرات جزئي در قوت و ضعف و طنين صدا بسيار بهتر است و درک سريع زنانه را حاصل مي کند و اين امر يکي از دلايلي است که در حين گفتگو مي تواند ناگفته ها را درک کند و در مقابل مردان، براي درک واقعيت به توضيح و تفصيل بيشتري نياز دارند.[6]
تفاوت هاي فيزيولوژيکي و ادراکي زن و مرد، تفاوت هايي را در رفتار نسبت به يکديگر در صحبت کردن و برقراري ارتباط ايجاد کند که براي تفاهم بيشتر، توجه به ساختارهای متفاوت در رسیدن به تفاهم و تعديل رفتارها از طرف زوجين ضروري مي نمايد.
[1] - زهره رئيسي، مقدمه ای بر روانشناسی ازدواج،تهران،مانی،1380،ص27
[2] -باربارا دي آنجلس، رازهايي درباره زنان، ص479
[3] - همان، ص490
-[4] زهره رئيسي، همان،ص13
-[5] اسکات هالزمن و ترزا فوی دی گرونیمو، همان، صص97-99.
-[6] آلن و باربارا پيس، همان،ص72
سه شنبه 96/03/09
بی گمان هدف از اسلام و آموزههای دستوری شریعت، تغییر مثبت در نفس و اصلاح آن برای کسب مقام خلافت الهی است که در عبادت و بندگی خدا بروز میکند. این تغییر مثبت در آموزههای وحیانی قرآن دارای عناوین و نامهای گوناگونی است که هر یک ناظر به درجه و مرتبه و نیز روشها و شیوههای دست یابی به این دگرگونی و تغییر است که در نهایت انقلابی عظیم را موجب میشود. از جمله نامهای این تغییر مثبت، دستیابی نفس به تقوای الهی است که به عنوان برآیند و نتیجه عبادات از جمله عبادت روزه در آیات قرآنی مطرح شده است. نویسنده در این مطلب ضمن تبیین فلسفه روزه واقعی راه کسب آن را نیز تشریح کرده است.
***
کسب تقوا، فلسفه عبادت و بندگی
خداوند در آیه 56 سوره ذاریات بهصراحت فلسفه خلقت و آفرینش نه غایت و هدف خالق را، عبادت و بندگی دانسته است. این بدان معناست که خداوند به عبادت و بندگی انسان و هیچ موجود دیگری نیاز ندارد؛ زیرا خداوند غنی بالذات است و نیاز برای موجود فقیری است که دارای فقر و نقص بوده و برای جبران آن غایتی را در نظر گرفته و به عنوان فلسفه و هدف کار خویش قرار داده و برای تحقق آن هدف اقدام و عمل میکند؛ اما وقتی خداوند خود را به عنوان غنی حمید و بینیاز ستوده است (فاطر، آیه 15)
دیگر نیازی به عملی ندارد تا بدان کمبود و نقص خود را تامین و جبران کند. پس باید حکمت و غایت عمل و فعل الهی را در متعلق کار و فعل خداوند جست. به این معنا که خداوند به سبب آن که حکیم است و هرگز کاری را بیهوده انجام نمیدهد، باید در فعل خلقت و آفرینش خود، هدف و حکمتی داشته باشد تا از بیهودگی خارج و کاری حکمیانه شود. خداوند خود بهصراحت در حکمت آفرینش انسان میفرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.(ذاریات، آیه 56)
پس خلقت انسان دارای حکمتی به نام عبادت خدا است و همین مسئله، خلقت انسان را از بیهودگی و عبث بیرون برده است، چنان که در جایی دیگر میفرماید:
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟(مومنون، آیه 115)
پس دانسته شد که خداوند بینیاز، به هدف و حکمتی انسان را آفریده است. این هدف و حکمت همان عبادت و بندگی خداوند است؛ اما دانستیم که خداوند خود وقتی بینیاز است، باید این بندگی و عبادت خداوند دارای هدف و حکمت دیگری باشد که به ظاهر به خداوند ربط دارد ولی در باطن به خلق و مخلوق یعنی همین انسان ربط پیدا میکند.
حال این پرسش مطرح است که هدف از بندگی خدا و عبادتش چیست؟
پاسخ این پرسش را خداوند در آیات دیگری از جمله آیه 21 سوره بقره در یک جوامع الکلم به طور کلی و عمومی این چنین داده است: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اى مردم، پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودهاند ، آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد و متقی شوید.
پس بر اساس این آیه، غایت و هدف عبادت که خود هدف و غایت آفرینش انسان بوده، کسب تقوای الهی بیان شده است. به این معنا که انسان با عبادت خویش باید به چیزی برسد که از آن به تقوای الهی یاد میشود. البته آموزههای وحیانی قرآن در آیات دیگر، با اشاره به مصادیق عبادت، این هدف در عبادت را به شکل روشنتر و گویاتر تبیین میکند. (بقره، آیات 63 و 179 و 183؛ انعام، آیه 153؛ اعراف، آیه 173 و آیات دیگر)
دوشنبه 96/03/08
اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَلالِک بِاَجَلّهِ وَ کلُّ جَلالِک جَلیل؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِجَلالِک کلّهِ.
تفسیر ادبی
کلمه «جلال» از نظر لغت به معنای «عظمت» است. و از اسماء پروردگار عالم است. قرآن می فرماید: «تَبارَک اسْمُ رَبِّک ذِی الْجَلالِ وَ الاکرام»؛[1]
مبارک است نام پروردگار تو که صاحب جلالت و کرامت است. استعمال کلمه «جلال» در مورد خدا، نظیر کبریایی و عظمت معمولًا به حسب کمال صفات است. هم چنان که استعمال لفظ «کبیر» مربوط به ذات مقدس او و استعمال کلمه «عظیم» مربوط به ذات و صفات اوست.
تقسیم صفات الهی از دیدگاه عرفا و علمای علم کلام
در اصطلاح عرفا صفات باری تعالی به دو قسم منقسم شده است: اول: «صفات جمالیه»؛ دوم: «صفات جلالیه». صفات جمال: آن صفاتی را که متعلق به لطف و عنایت و رحمت باشد، مثل کلمه لطیف، رحیم، کریم، صفات جمال گویند؛
زیرا از این ها نورکرامت، لطف و عنایت می بارد. صفات جلال: آن صفاتی است که در آن ها قهر، غلبه و غضب نهفته باشد؛ مثل قهّار، عزیز، جبّار، متکبر و از این قبیل صفات. اینها صفات جلالند، زیرا در ذات آن ها قهر، غلبه و عظمت خوابیده است. علمای علم کلام هم اصطلاحی دارند، آن ها نیز صفات جمالیه و صفات جلالیه درست کرده اند و می گویند: صفات جمال، «صفاتی ثبوتی» است؛ مثل صفت واجب برای باری تعالی و همه صفاتی که نام بردیم، از قبیل رحیم، کریم و عظیم. آن ها معتقدند که همه این ها صفات جمالیه اند. صفات جلالیه «صفات سلبی» است؛ برای مثال پروردگار عالم، ممکن و یا ظالم و امثال این ها نیست.
شرح عرفانی
معنا و توضیح این جمله ها، این است که وقتی صفات جمال بر قلب عارف تجلّی کند؛ یعنی به صفات جمالیه، مثل رأفت، لطف و عنایت توجه داشته باشد، در این حالت عارف باید چنین بگوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَمالِک بِاجْمَلِه؛ وَ کلُّ جَمالِک جَمیل.» خدایا! به درخانه ات آمده ام، توجهم به صفات جمال توست، توجهم به رأفت توست، توجهم به لطف توست و توجهم به عنایت توست. گاهی عظمت پروردگار عالم بر دل او تجلّی می کند که در این حالت می گوید:
«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَلالِک بِاجَلِّهِ؛ وَ کلُّ جَلالِک جَلیل.» خدایا! آمدم درِ خانه ات، تمام توجهم به صفات جلال توست، تمام توجهم به عظمت و کبریایی توست، و تو را هم به صفات جلالت، به عظمتت و کبریایی ات قسم می دهم.
تذکر اخلاقی
کسی که با خدا راز و نیاز می کند مخصوصاً عارف، باید در هنگام دعا توجهش به هر دو گروه صفات باشد؛ یعنی هم به صفات جمال و هم به صفات جلال. این همان حالت خوف و رجایی است که در روایات ما بسیار به آن سفارش شده است. انسان در حالی که به سعه رحمت پروردگار و به لطف و عنایت وی توجه دارد، باید به قهر، کبریایی و عظمت خدا هم توجه داشته باشد؛ یعنی در حالی که توجه به صفات جمال دارد به صفات جلال هم توجه داشته باشد.
اگر انسان یک بعدی شد؛ یعنی تمام توجهش به صفات جمال و به رحمت خدا بود، معمولًا در حریم خدا تعدّی می کند و جسور می شود و جرأت و جسارت گناه کردن پیدا می کند. عکس آن هم، اگر همیشه به صفات جلال توجه داشته باشد؛ یعنی همیشه عظمت خدا در دلش باشد نه رأفت و رحمتش، قهر و غلبه خدا در نظرش باشد نه لطف و نه کرمش، برای چنین کسی حالت یأسی پیدا می شود و این هم گناهی بسیار بزرگ است، تا آن جا که دیگر برایش حالت بطالت و سرخوردگی پیدا می شود.
انسان اگر به حال اول، یعنی «جسور در گناه» باشد، در خطر بزرگی است و اگر در حال دوم، یعنی «بطالت»، و «سرخوردگی» باشد، آن هم در خطر بزرگی است. از این رو انسان باید در آن حالی که اسلام می خواهد، قرار بگیرد، در حالی که توجه به رحمت خدا دارد، به سخط خدا هم توجه داشته باشد تا از خطرات بزرگی که برای انسان از طریق این حالات پدید می آید مصون بماند چنان که در دعای رجبیه می خوانیم: «یا مَنْ ارْجُوهُ لِکلِّ خَیر وَ امَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کلِّ شَرٍّ؛[2]
خدایا! من امید دارم به رحمت تو، من امید دارم که هر خیری از طرف تو به من برسد و ایمان هم دارم که سخط توپیش هر شر است.» خدایا! در عین حالی که به تو امید و رجا دارم اما از قهر و غضب تو می ترسم؛ یعنی در حالی که به صفات جمالت توجه دارم توجه به صفات جلالت دارم.
تعالیم دعای سحر
دعای سحر به ما می فهماند که: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَمالِک بِاجْمَلِهِ وَ کلُّ جَمالِک جَمیلٌ؛ خدایا! در خانه ات آمده ام، توجه به صفات جمالت دارم، توجه به رأفتت دارم، توجه به رحمتت دارم و توجه به لطفت دارم.» و دیگر این که:
«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَلالِک بِاجَلِّهِ؛ خدایا! در خانه ات آمده ام، توجه به کبریایی ات دارم، توجه به عظمتت دارم، توجه به قهرت دارم و توجه به صفات جلالت دارم.» سالک در این حالت، هم به صفات جمال و هم به صفات جلال، توجه دارد، از این رو می گوید: خدایا! من جمع کرده ام بین خوف و رجا آن چه را که موجب سعادت دنیا و آخرت است.
دقت عرفانی امام خمینی رحمه الله
استاد بزرگوار ما رهبر عظیم الشأن انقلاب دقتی عرفانی در این جا دارند. ایشان می فرمایند: دل های دوستان خدا مختلف و متفاوت است؛ بعضی از دل ها ذوقی و عشقی هستند، دلی که چنین باشد همیشه نظرش به صفات جمال است. البته در صفات جمال، صفات جلال هم مخفی است، این معلوم است. ولی آن که ذوقی و عشقی است همیشه نظر به بهاء و حلاوت و لطف و رحمت دارد، بعضی از دل ها هم این جوری است که همیشه مورد صفت جلال خدا هستند. عظمت خدا بر آن ها حکم فرماست. صاحب این دل از دوستانی است که همیشه نظر به جلالت و به صفات جلال خدا دارد. بعضی از افراد، دوستان خدا هم به جایی رسیده اند که حالت جمعی الجمعی پیدا کرده اند. در حالی که متوجه به صفات جمالند متوجه به صفات جلالند. باز در حالی که متوجه به صفات جلالند متوجه به صفات جمالند. هم چنین می فرمایند: حضرت محمد صلی الله علیه و آله که مظهر کلمه «یااللَّه» است، آن حضرت حالت جمع الجمعی را دارد چنان که بر دل حضرت یحیی علیه السلام صفت جلال غلبه دارد، جلال و عظمت بر دلش تجلّی کرده است، و چنان که بر دل حضرت عیسی هم صفت جمال غالب است، خورشید جمال الهی از قلب او تجلّی کرده است. بعد نقل می کنند: حضرت عیسی در مقابل حضرت یحیی خندید و حضرت یحیی گفت: «کانَّک قَدْ آمَنْتَ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ؛ گویا مأمون از غضب خدا هستی.» حضرت عیسی هم جوابش را داد و گفت: «کانَّک آیسْتَ مِنْ رَوحِ اللَّهِ ؛ گویا تو هم مأیوس از رحمت خدا هستی.» خطاب شد: «فَاوْحی اللّه الَیهِما احَبُّکما الَی الطلق البسام احْسَنُکما ظَنًّا بی؛[3] می دانید کدام یک تان را بهتر دوست دارم؟ هر کدام بیشتر به من حسن ظن دارید، من او را بیشتر دوست دارم.» ما باید حسن ظن به خدا زیاد داشته باشیم. «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهْ؛[4]
ای خدایی که رحمت تو بر غضبت، پیشی جسته است». باید یک حال جمع الجمعی داشته باشیم و شباهتی هم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله داشته باشیم. باید در حالی که متوجه صفات جمال حقّیم متوجه صفات جلال او هم باشیم و در حالی که خائف از غضب خدا هستیم امید به رحمت او هم داشته باشیم و در حالی که می گوییم:
«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَمالِک بِاجْمَلِه.» این را هم بگوییم: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ جَلالِک بِاجَلِّه.» خدایا! من، هم به رحمت تو توجه دارم و هم به غضبت، اما می دانم که رحمتت بر غضبت سبقت دارد. خدایا! این را درک کرده ام که اگر مرا به جهنم هم ببری، قبلش رحمت است. خدایا! جهنّم رفتن من برای این است که پاک و بهشتی بشوم.
خدایا! جایی نیست که رحمت تو نباشد. خدایا! می دانم تا جایی که بشود به من رحم کنی تو به من رحم می کنی.
پی نوشت ها:
[1] الرحمن، آيه 78.
[2] مفاتيح الجنان، دعاى مبارك رجب.
[3] شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 332.
[4] مصباح المتهجد، ص 442.
hawzah.net
یکشنبه 96/03/07
امام موسی کاظم(ع) فرمود:
لن تکونوا مومنین حتی تعدوا البلاء نعمهًْ و الرخاء مصیبهًْ و ذلک ان الصبر عندالبلاء اعظم منالغفلهًْ عندالرخاء- شما هرگز مومن نخواهید شد مگر آنکه بلا را نعمت به حساب آورید و آسایش و رفاه را مصیبت تلقی کنید. زیرا صبر بر بلا و گرفتاری ارزشمندتر است از غفلت در هنگام آسایش و خوشی. (میزانالحکمه، ج1 ص153)
حضرت در فراز دیگری میفرماید:
مومن به دو کفه ترازو میماند که هرچه بر ایمان او افزوده میشود بلایش فزونی میگیرد تا با دامنی پاک از گناه خداوند را ملاقات کند. (همان، ص 155)
فایده سختیها و بلاها
شهید مطهری مینویسند: به حکم قانون خلقت، بسیاری از کمالات است که جز در مواجهه با سختیها، جز در میدان مبارزه با حوادث، جز در روبرو شدن با مصائب و بلاها حاصل نمیشود. سختیها و بلاها علاوه بر اینکه میتواند گوهر واقعی انسان را نمایان کند، بلکه نقش تکمیل کردن و تبدیل نمودن و عوض کردن دارد. همچون کیمیاست که فلزی را به فلز دیگر تبدیل میکند. از ضعف، قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود میآورد. خاصیت تصفیه کردن و خالص نمودن دارد. کدورتها و زنگارها را میزداید. خاصیت تهییج و تحریک دارد. هوشیاری و حساسیت به وجود میآورد. پس اینگونه امور را نباید قهر و خشم شمرد. بلکه لطف است در شکل قهر، خیر است در شکل شر، نعمت است در شکل نقمت. (بیست گفتار، ص 206)
بلای بیشتر برای صاحبان ایمان بیشتر
امام صادق(ع) میفرماید: هرچه بر ایمان بنده افزوده شود زندگی بر او سختتر و تنگتر میشود. آدمی به فراخور خدادوستیاش بلا میبیند. وقتی خداوند بندهای را دوست داشت او را در بلا غوطهور میسازد. ای فلانی ما و شما صبح و شام با آن دمسازیم. عبدالله بن ابییعفور که همیشه بیمار بود، میگوید: از دردهایی که به من میرسید به امام صادق(ع) شکایت کردم. حضرت فرمود:
ای عبدالله اگر مومن پاداشی را که برای مصیبتها دارد، بداند، آرزو میکند که او را با قیچیها تکهتکه کنند.
امام ششم(ع) فرمود:
رسول اکرم(ص) را برای صرف غذا دعوت کردند. چون به منزل میزبان آمد، مرغی را دید که روی دیوار تخم میگذاشت. بعد از چند لحظهای تخممرغ افتاد و روی میخی قرار گرفت به طوری که نه به زمین افتاد و نه شکست.» پیامبر(ص) از آن منظره تعجب کرد. مرد گفت: «از این تخممرغ تعجب میکنی؟ سوگند به آن خدایی که تو را به حق مبعوث کرده، من هرگز بلایی ندیدهام. پیامبر(ص) بلند شدند و غذای او را نخوردند و فرمودند: کسی که بلایی نبیند خدا به او نیازی ندارد. (یعنی خدا به چنین شخصی لطف و عنایت نخواهد داشت). (اصول کافی، ج3 ص352-355)
از امام باقر(ع) نقل است:
همانا خداوند مومن را با بلا دلجویی میکند چنانکه مرد با هدیهای که از سفر برای خانوادهاش میبرد از آنها دلجویی مینماید و خدا مومن را از دنیا پرهیز میدهد همانطور که پزشک بیمار را پرهیز میدهد. (همان ص354)
مرحوم حاجاسماعیل دولابی میگویند:
البلاء للولاء یعنی بلا برای دوستان است. ابتلائات مال اهل ایمان است و هرچه مراتب ایمان شخص بالا رود گرفتاریهایش هم بیشتر میشود.
پیامبر(ص) فرمود:
یا علی هر که تو را دوست بدارد دچار دشمن میشود. هر که مرا دوست بدارد، دچار فقر میشود و هر که خدا را دوست بدارد دچار بلا میگردد. (مصباحالهدی، ص 47)
ناخوش او خوش بود در جان من
جان، فدای یار دل رنجان من
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ
(مثنوی مولوی- دفتر اول، 1777-1778-1570)
محمدمهدی رشادتی، معارفی از کیهان
یکشنبه 96/03/07
مقدمه
از جمله معارف الهی و تعالیم اسلامی دعا می باشد که در عرف عارفان به آن تضرع و انابه و در فارسی به آن «راز و نیاز و توبه» گفته می شود که در اسلام از مهم ترین امور به شمار می رود، و از سیرت انبیای و اوصیا و اولیاء بر شمرده شده است، برای اهل عرفان لذیذترین لذت ها به شمار می آید، چرا که: سخن گفتن دل داده است با دل دار، هم چنان که قرآن و قرائت آن، سخن گفتن معشوق است با دل داده اش. پس دعا قرآنی است که فرا فرستاده می شود در مقابل قرآن که کتابی است فرو فرستاده شده.
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه فرموده است:
«یا مَن اذاق احبائه حلاوة المؤانسة؛[1] ای آن که شیرینی همدمی را به دوست دارانش چشانده است.»
ادامه »جمعه 96/03/05
در فضیلت ماه مبارک رمضان
شیخ صدوق به سند معتبره روایت کرده از حضرت امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوار خود از حضرت امیرالمؤ منین (علیه و على اولاده السلام) که فرمود : خطبه اى خواند براى ما روزى حضرت رسول خدا (صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله) پس فرمود :
اَیها النّاس بدرستى که رو کرده است به سوى شما ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش. ماهى است که نزد خدا بهترین ماه ها است و روزهایش بهترین روزها است و شب هایش بهترین شب ها است و ساعت هایش بهترین ساعتها است و آن ماهی است که خوانده اند شما را در آن بسوى ضیافت خدا و گردیده اید در آن از اهل کرامت خدا . نَفَسهاى شما در آن ثواب تسبیح دارد و خواب شما ثواب عبادت دارد و عملهاى شما در آن مقبول است و دعاهاى شما در آن مستجاب است . پس سؤ ال کنید از پروردگار خود به نیت هاى درست و دل هاى پاکیزه از گناهان و صفات ذمیمه که توفیق دهد شما را براى روزه داشتن آن و تلاوت کردن قرآن در آن .
ادامه »پنجشنبه 96/03/04
رمضان، موسم عبادت و شستشوی جان در نهر پاك روزه داری است. بندگان خدا در اين ماه با اتصال به حلقه های دعا و عبادت، آسمانی می شوند و وجود خود را جانی تازه می بخشند.
ماه مبارک رمضان، بهار قرآن
«رمضان» از ماده «رَمض» به معنای سوزاندن است؛ البتّه سوزاندنی که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد. علت نامگذاری این ماه از آن روست که در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده و نابود می شود.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن می باشد و تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «تمام کتاب های آسمانی، در ماه رمضان نازل شده اند. ماه رمضان، بهترین ماه خدا است». آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان، خطبه مفصّلی در عظمت ماه رمضان ایراد کرده اند که در بعضی از تفاسیر و کتب روایی آمده است. همچنین در صحیفه ی سجادیه، امام سجاد علیه السلام با دعایی به استقبال ماه رمضان رفته و در وداع آن ماه، مناجات جان سوزی دارند.
ادامه »پنجشنبه 96/03/04
لجاجت به معنای پافشاری و اصرار کردن بر سخن یا رفتاری، نوعی ستیزهجویی است. انسان لجوج کسی است که به دور از عقل و منطق بر سخنی یا رفتاری اصرار میورزد و این گونه در دامن خرافات و تعصب میافتد و نسبت به هرگونه تغییرات مثبت واکنش منفی نشان میدهد.
لجاجت یک بیماری اخلاقی است که تأثیرات منفی بسیاری در زندگی شخص و آینده او به جا میگذارد. شاید از نظر قرآن یکی از ویژگیهای بارز کافران، خصلت لجاجت آنان باشد. بخشی از آیات قرآن به مسئله لجاجت کافران و تأثیرات آن در زندگی اختصاص یافته است.
از آنجا که این بیماری اخلاقی در هر انسانی موجب میشود تا از مسیر حق و عدالت بیرون رود، نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی و تحلیل خداوند درباره تأثیرات آن در زندگی و سرنوشت کافران، بر آن است تا زشتی و آثار زیانبار این خصلت را تبیین و هشدارهای قرآنی را بیان کند.
***
مفهوم شناسی لجاجت
لجاجت در زبان عربی، به معنای پافشاری در انجام کاری که مخالف میل طرف مقابل باشد، آمده است (مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش، ج 10، ص 167) این واژه در فرهنگ قرآن به معنای پافشاری و اصرار ورزیدن بر انجام کاری است که از آن نهی شده است و شخص از روی عناد و دشمنی میکوشد تا آن را انجام دهد. (راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص 736)