ابراز همدردی با پرسنل آتش نشان ایستگاه 118

روز دوشنبه 95/11/04 مدیریت محترم مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) معاونین پژوهش و فرهنگی …به ایستگاه 118 آتش نشانی که در همسایگی مدرسه قرار دارند رفتند و با اهداء بنر تسلیت تاسف و همدردی خود را از حادثه شهادت آتش نشانان درساختمان پلاسکو حضورا ابراز کردند.

گوش دادن به غیبت دیگری چه حکمی دارد؟ 

✅ «لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ؛ [حجرات/۱۲] هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید تقواى الهى پیشه كنید كه خداوند توبه‏پذیر و مهربان است!»…
 
غیبت یكی از گناهان كبیره است که انجام آن هتک حرمت کسی است که باید او را مانند عضوی از خانواده خود بدانیم. و در محافظت حقوقش مراقبت نماییم. و کسی که مرتکب غیبت می شود در حق برادر خود خیانت کرده و دین خویش را نابود کرده است:
امام صادق(ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى ‏كند، خوارش نمى ‏دارد، غیبت او را نمى ‏كند، وى را فریب نمى ‏دهد، و از عطایا محرومش نمى ‏كند.[۱]


امام صادق (ع) فرمود: كه پیغمبر(ص) فرموده است: تأثیر غیبت در نابودى دین شخص مسلمان از اثر مرض خوره در درونش سریعتر است.[۲]



ابوذر گوید: پیغمبر(ص) در یكى از نصایحش به من فرمود: اى اباذر، از غیبت كردن بپرهیز زیرا غیبت بدتر از زناست. عرض كردم یا رسول اللَّه چرا چنان است؟ فرمود: براى این كه زناكار اگر توبه و استغفار نماید، خدا توبه‏اش را مى ‏پذیرد. ولى گناه غیبت بخشوده نمى ‏شود مگر این كه صاحبش عفو نماید.[۳]

و چون مومن برادر ماست و ما باید نسبت به حقوق او محافظت داشته باشیم، در جایی که در حق مومنی با غیبت  خیانت می شود، باید به اندازه توانمان واکنش نشان دهیم و از حقوق برادر غائب خود محافظت کنیم. از همین رو در جایی که دیگری غیبت می کند و ما می شنویم، مسئولیت هایی به گردنمان هست. و در صورت انجام این مسئولیت پاداشی نصیبمان می شود:

امام صادق(ع) از پدرانش نقل مى ‏كند: كه در وصیّت پیغمبر(ص) به على(ع) است: اى على هر كه در نزد او از برادر مسلمانى غیبت شود و او قادر بر یارى ‏اش باشد (با ردّ غیبت) و یارى نكند، خدا در دنیا و آخرت او را خوار گرداند.[۴]

 امام باقر(ع) فرمود: هر كه نزد وى از برادر مؤمنش غیبت شود و او به یارى و كمكش بشتابد و از او دفاع كند، خداوند در دنیا و آخرت وى را یارى كند و اگر به كمك و یارى ‏اش نشتابد و از او دفاع نكند با این كه قدرت كمك دارد، خداوند در دنیا و آخرت وى را حقیر و ناچیز گرداند.[۵]


امام صادق(ع) فرمود: كه پیغمبر(ص) فرموده است: هر كه از آبروى برادر مسلمانش دفاع كند، بى ‏شكّ بهشت برایش واجب مى‏ شود.[۶]


در مقام عمل نیز چند نوع واکنش به عنوان نمونه ذکر می شوند:

۱- هنگام غیبت، مسئله‏ دیگری، حرفی و یا موضوعی را طرح كنید و توجه همه را به آن جلب كنید.

۲- هنگام غیبت جوری عكس العمل نشان دهید كه طرف مقابل احساس كند كه رغبت شنیدن ندارید؛ مثلاً اخم كنید نگاهتان را به اطراف معطوف دارید و از این قبیل كارها.
۳- اگر نمی توانید مانع غیبت کننده شوید، در صورت امکان آن جلسه را ترک کنید.
و … .

[۱]. آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام، ص: ۲۰۰.
[۲]. همان.
[۳]. همان.
[۴]. آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام ،ص ۲۰۷.
[۵]. همان.
[۶]. همان.
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

 @pasokhgoo1

نماذج للتدريب «لا يَنبغي»

لا ينبغي للزوج استخدام قوَّته

لا ينبغي المرور مرَّ الکرام علی حادثة مکَّة المکرَّمة

لا ينبغي اعطاءُ الأرقام الخاصَّة باستخدام السِّلاح النَّووِّي

لا ينبغي نقل النزاع داخل البيت إلی الخارج

لا ينبغي أبداً التقاعُس من مکافحة الإرهاب

لا ينبغي علی الولايات المتحدة عرقلة جهود أيِّ بلدٍ

لا ينبغي اصلاحُ صندوق التقاعد من جيوب الموظَّفين

لا ينبغي أن تُصبح البيئةُ ساحةً للمعارک السياسيَّة

لا ينبغي السِّماح لأميرکا بالتحدُّث عن تقسيم العراق

لا ينبغي الاستهانة بالمُنتخب الإيرانيّ

لا ينبغي السِّماح بعکس صورة مُشوَّهة الی العالم عن تَقَدُّمِ ايرانَ

لا ينبغي السِّماح للبعض بتحريف نهج الإمام الخميني

عباراتٌ لا ينبغي علی الإذکياءِ استخدامُها مطلقاً

أطعمةٌ لا ينبغي إعادة تَسخينها

أطعمة مُسرطنة لا ينبغي أبداً أن تدخُل فمکَ

لماذا لا ينبغي تعويدُ طفلکَ علی الآيس کريم

انواع شخصیت ها از نظر کیفیت های حسی (افراد لمسی)

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

افراد لمسی

این افراد بیشتر به کیفیت های لمسی توجه می کنند از آنچه لمس کرده اند، بیشتر حرف می زنند،

هیجان شان خیلی کم است و خیلی آرامند حتی یک نوع رخوت و سستی را می توان در آنها دید،

احساس آنها از دیگران عمیق تر است.

افراد لمسی در گفتگوهایشان از کلمات: “احساس می شود"، “تماس می گیرم"و امثال آن زیاد استفاده می کنند،

آرام و سنگین صحبت می کنند.

کیفیت گفتگو با افراد لمسی

در برخورد با این افراد باید آنها را در آغوش گرفت، دستانشان را به گرمی فشرد و دست تحسین و صمیمیت بر پشتشان زد.

29 دیماه روز غزه گرامی باد

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

غزه، نماد مقاومت

روز غزه مانند روز جهانی قدس فرصتی است که فریاد مظلومیت و حق طلبی مردم مظلومش به گوش جهانیان برسد، بخاطر سرپوش گذاشتن رسانه‌های غربی بر جنایات رژیم صهیونیستی و از طرفی بخاطر حماسه آفرینی مردم مظلوم غزه در دفاع از سرزمینشان 29 دی ماه با نام روز ملی غزه نامگذاری شده است.


آشنایی با غزه

نوار غزه با ۴۰ کیلومتر طول و ۱۰ کیلومتر عرض در کنار دریای مدیترانه واقع شده و با مصر و فلسطین اشغالی هم مرز است. در این منطقه یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر زندگی می‌کنند.

این‌ منطقه‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ اعراب‌ و اسراییل‌ در سال‌ ‌1948‌ توسط مصر اشغال‌ شده‌ بود‌ در جنگ‌ شش‌ روزه‌ سال‌ ‌1967‌ به‌ اشغال‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ در امد و بالاخره‌ در سپتامبر ‌2005‌ با عقب‌ نشینی‌ نیروهای‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ تحت‌ کنترل‌ حکومت‌ فلسطین‌ قرار گرفت‌‌.

این‌ منطقه‌ مهم‌ که‌ هم‌ اکنون‌ تحت‌ کنترل‌ جنبش‌ حماس‌ قرار دارد‌، دارای‌ ‌11‌ کیلومتر مرز مشترک‌ با مصر ‌51‌ کیلومتر مرز مشترک‌ با فلسطین‌ اشغالی‌ و ‌40‌ کیلومتر ساحل‌ مدیترانه‌ای‌ است‌.

مهم‌ ترین‌ بخش‌ نوار غزه‌ ‌ شهر غزه‌ است‌ که‌ حدود ‌300‌ هزار نفر جمعیت‌ دارد و از نظر تراکم‌ جمعیتی‌ متراکم‌ ترین‌ شهر جهان‌ است‌ رفح‌ و خان‌ یونس‌ از دیگر شهرهای‌ مهم‌ این‌ منطقه‌ است‌‌.

کشاورزی‌ و در حال‌ حاضر کمک‌های‌ بین‌المللی‌ مهم‌ترین‌ منابع امرار معاش‌ غزه‌ای‌هاست.

بنا بر گزارش‌ اژانس‌ توسعه‌ بین‌ المللی‌ کانادا نرخ‌ بیکاری‌ در این‌ منطقه‌ بالغ بر ‌50‌ درصد است‌ و بالغ بر دو سوم‌ ساکنان‌ با درامدی‌ زیر دو دلار در روز روزگار می‌گذرانند.(همشهری آنلاین)

صفحات: 1· 2

چیستی نور خدا(پرسش و پاسخ)

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

پرسش:
نور چیزی دیدنی و محسوس است پس چگونه خدا نوری است که قابل رؤیت و محسوس نیست؟

پاسخ:
خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «لیس کمثله شی» و از این آیه برمی‌آید که خداوند قابل دیدن نیست و از طرفی در آیات دیگری مانند «الله نور السماوات و الارض مثل نوره…» می‌فرماید خداوند نور است و یا در دعای کمیل آمده: «یا نور و یا قدوس» در حالی که نور قابل دیدن است این آیات چگونه قابل جمع است؟

در قرآن کریم در بعضی از آیات سخن از «نور» گفته شده از جمله:

در آیه 35 سوره نور می‌فرماید: «الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاهًْ» خداوند نور آسمان‌ها و زمین است.

در برخی از آیات دیگر قرآن نیز اشاره شده که ایمان نور است و انسان را از ظلمات به سوی نور خارج می‌کند.
و در سوره مائده قرآن کریم را نور نامیده است.

و در سوره انبیاء هدایت الهی را نور معرفی می‌کند و همچنین در برخی آیات آیین اسلام را به عنوان نور مطرح می‌کند.


و نیز شخص پیامبر اکرم(ص) به نام چراغ، و نور روشنی بخش معرفی می‌شود «سراجا منیرا» و در برخی از احادیث هم آمده است که «علم نور است» یا امامان معصوم(ع) نورهستند.

با توجه به مطالب فوق لازم است بدانیم که «نور» چیست؟ نور یک پدیده‌ای است که در ذات خودش آشکار است و چیزهای دیگر را هم آشکار و روشن می‌کند. نور دارای ویژگی‌هایی می‌باشد که برخی از آنها را برمی‌شماریم:

«نور زیباست»
«وسرچشمه زیبایی‌هاست»
«بالاترین سرعت‌ها از نور است»
«نور وسیله مشاهده موجودات است»
«نور پرورش دهنده گیاهان و گل‌ها است»
«نور موجب پیدایش رنگ‌ها می‌شود»
«نور باعث نابودی میکروب‌ها می‌شود»
«انرژی‌های زمین از نور تأمین می‌شود»
«وافراد گمشده بوسیله نور راه خودشان را پیدا می‌کنند و هدایت می‌شوند».

با توجه به مطالب فوق روشن شد که نور ویژگی حیات بخشی و هدایتگری دارد پس اگر قرآن می‌فرماید: «خدا نور است»

در حقیقت این یک نوع تشبیه است

یعنی خدا همچون نور هدایتگر و حیات‌بخش است و هر موجودی به هر اندازه‌ای که با او ارتباط برقرار کند، از نورانیت او برخوردار می‌شود.

که گاهی یک موجودی مثل پیامبر(ص) نور می‌شود، یا قرآن کریم که کلمات خداوندتبارک و تعالی است نور است و یا امام و علم نور می‌باشند؛

در حقیقت اینها همه به خاطر ارتباطشان با خدا و به تعبیری آیینه بودن برای خدا و واقع‌نمایی‌شان نور هستند

چرا که انسان را به سوی نور و سرچشمه نور واقعی که خداست رهنمون می‌شوند.

آری در حقیقت این نور الهی است که به همه جان تازه می‌بخشد حرکت و پرورش می‌دهد و افراد را هدایت می‌کند.

نکته دیگری که در اینجا لازم است یادآور شویم این است که

ما دو نوع «نور» داریم:نور مادی و نور معنوی.

نور مادی حسی ظاهری: همین نوری است که به وسیله الکتریسیته ایجاد می‌شود و ما آن را می‌بینیم.

آیا به خدا که نور می‌گویندیعنی همین نور؟! که با آیه «لیس کمثله شیء» رو به رو می‌شویم که هیچ چیز جز مثل خدا نیست پس خدا نمی‌تواند جسم باشد ولو به صورت یک جسم لطیفی مثل نور باشد.

پس در حقیقت این یک نوع تشبیه، برای نور معنوی است که قسم دوم نور می‌باشد، لذا می‌گوییم: خدا نور است اما نوری معنوی، همانطور که پیامبر و امام و قرآن نور هستند اما نوری معنوی؛ بنابراین در اینجا هدف این بوده که نقش هدایتی خداوند تعالی را بوسیله «مثال نور» به وسیله «مثال نور» به ما معرفی کنند نه اینکه می‌خواهند بگویند که خداوندتبارک و تعالی نور ظاهری و حسی و مادی است.

بنابراین با توجه به مطالب فوق به دست می‌آید که آیه «لیس کمثله شیء» می‌خواهد «مثلیث» و اینکه خدا مثل چیزی باشد را نفی کند، نه تشبیه کردن خدا به چیزی را، بلکه ما گاهی برای فهم معارف عالی نیاز به تشبیه معقولات به محسوسات داریم تا مطلب را خوب درک کنیم.

به عنوان مثال ما برای اینکه خدا را به کودکان معرفی کنیم تا او را بیشتر بشناسند برایشان مثال می‌زنیم و این اشکال ندارد؛ اما این بدین معنا نیست که خدا مثل دارد. مثل داشتن خدا، یک مطلب است، و اینکه خدا را تشبیه بکنیم به چیزی که درک آن ممکن و راحت‌تر شودمطلب دیگر می‌باشد. که این آیات درصدد بیان این دو مطلب می‌باشد.

معارفی از کیهان

آذرخشی در ظلمت (ویژه نامه شهادت شهید نواب صفوی )

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

آذرخشی در ظلمت، شهادت نواب صفوی
تولد

سال 1303 ش است. آفتاب در پس ابرهای سیاه ستم، آخرین نفس های خود را می کشد. پاها در بند است. دست ها رهایی ندارند و فریادها در گلو خفه است. در فضایی چنین سیاه، ستاره ای به خانه کوچک «آقا سیدجواد» قدم می نهد. نوای آسمانی دعا بر زبان پدر جاری می شود. آقا سیّد جواد میرلوحی نام فرزند را «سیدمجتبی» می گذارد تا در لحظه لحظه زندگی به یاد خاندان پیامبر باشد.(1)
آغاز تحصیلات

شهید نواب صفوی هنوز دوران خرد سالی را می گذراند. او سوره های کوتاه قرآن را به تشویق پدر و مادر خویش حفظ می کند و با پدر روحانی خود در مجالس پرنور قرائت قرآن شرکت فعال دارد. هفت ساله است که راهی دبستان می شود و پس از اتمام دوره ابتدایی در «مدرسه حکیم نظامی»، وارد مدرسه صنعتی آلمانی ها می گردد. شهید نواب صفوی در این زمان در مسجدی که در خانی آباد است، همزمان شروع به فراگیری درس های حوزه می کند.(2)
منشور حکومت اسلامی

شهید نواب صفوی با تألیف کتابی تحت عنوان جامعه و حکومت اسلامی و انتشار آن در آبان سال 1329، روش صحیح حاکمیت را بیان داشت. او معتقد بود جز با حرکت ریشه ای و تقویت فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه، نمی توان با استکبار جهانی مقابله کرد. این سید مجاهد به پیروی از نامه حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام به مالک اشتر، اصول سیاسی اسلام را به مردم بیان کرد و به شاه و دیگر زمامداران هشدار داد که در صورت اجرا نکردن دستورهای اسلامی، به دست فرزندان مقتدر و فداکار اسلام از بین خواهند رفت. نواب صفوی برای نیل به حکومت اسلامی و استقرار مدینه فاضله گام برداشت و خود را به قالب های نظام مشروطه محدود نساخت. در این مسیر وی علاوه بر استادش در نجف اشرف(علامه امینی)، از حضرت امام خمینی در حوزه علمیه قم منشور حکومت اسلام را فرا گرفت.(3)

صفحات: 1· 2

فن ترجمه 14

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

نکته 14:

در اضافه معنوی غالباً بين مضاف و مضاف اليه معنای يکی از حروف جرّ «لِـ، مِنْ، في» وجود دارد.

برای مثال در «کتابُ محمدٍ» که مضاف اليه مالک مضاف است، حرف جر «لِـ» در تقدير است.

در «خاتمُ ذهبٍ» که مضاف اليه جنس مضاف است، حرف جرّ «مِنْ» در تقدير است.

و در «امتحان أمسٍ» که مضاف اليه زمان مضاف است، معنای حرف «في» وجود دارد. (اصطلاحاً در تقدير است).

در اضافه معنوی در صورت معرفه بودن مضاف اليه، مضاف هم معرفه می­شود و در صورت نکره بودن آن مضاف مخصص می­شود.

برای مثال «کتابٌ» نکره است. اگر اين اسم نکره به يکی از معارف اضافه شود، «کتابُ محمد، کتابُه، کتاب الذي، …» معرفه می­شود. و اگر اين اسم به يک اسم نکره اضافه شود دايره شمول آن کم می­شود. برای مثال در ترکيب اضافی «کتابُ تلميذٍ» کلمه کتاب معرفه نيست ولی نکره محض هم نيست، بلکه نکره­ای است که به دانش آموز محدود شده است. اصطلاح علمای نحو برای بيان اين مطلب اين است که مضاف از مضاف اليه معرفه کسب تعريف و از مضاف اليه نکره کسب تخصيص می­کند. در ترجمه اين ترکيب­ها بايد به معرفه بودن و نکره مخصصه بودن ترکيب توجه نمود.

در اضافه لفظی مضاف از مضاف اليه کسب تعريف يا تخصيص نمی­کند. مضاف در حکم نکره است و می­تواند به عنوان صفت برای اسم نکره بکار رود. مضاف إليه در اضافه لفظی هميشه با حرف تعريف «أل» همراه است؛ و هدف از آن فقط تخفيف در لفظ (حذف تنوين يا حذف نون تثنيه و جمع) است. اين ترکيب نيز مانند صفت مرکب زبان فارسی ترجمه می­شود.

تمرين 14: ابتدا ترکيبات معنوی و لفظی و سپس متن را ترجمه کنيد.

بعدَ خمسةِ أيّامٍ مَضَتْ علی إقامَتِنا في القريَةِ عَزَمنا علی العودةِ إلی المدينةِ.

کُنّا مَشروحي الصُّدورِ،

مُرتاحي النُفوسِ و مُتَفَتِّحي الوجوهِ و نحن نَتَمَنَّیٰ لو نکونُ کالقريةِ حُلوَ الطبيعةِ،

جيِّدَ العطاءِ، وَفيرَ الثِّمارِ.

رکِبنا الحافلَةَ لتَعودَ بنا إلی المدينةِ فتَحَرَّکَتْ و انحدَرَتْ في طريقٍ يمتَدُّ وسطَ الوادي.

فابتَعَدنا عن القريَةِ حتّیٰ غابَت عن أنظارنا.

مفردات: کلمات

مَضت علی: گذشت/ القرية: روستا/ عزمنا علی: تصميم گرفتيم بر/ مشروح: باز، گشاده/ مُرتاح: آسوده/ مُتفتِّح الوجه: گشاده رو/ نتمنی: آرزو می­کرديم/ لو: ای کاش/ حلو: شيرين، گوارا/ جيد: خوب، نيک/ وفير: پُر، فراوان/ الثمار: جمع الثمرة، ميوه­ها، محصول­ها/ رکبنا: سوار شديم/ الحافلة: اتوبوس/ لتعود بنا: تا برگرداند ما را/ تحرّکت: حرکت کرد/ انحدرت: سرازير شد/ يمتدّ: کشيده می­شود/ الوادی: دشت/ ابتعدنا: دور شديم/ غابت: پنهان شد/ أنظارنا: چشمان ما.

دفاعیه پایان نامه

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

روز یک شنبه 95/10/26 بعد از نماز ظهرو عصردفاعیه سرکار خانم ده آبادی از طلاب مدرسه برگزار شد.

عنوان پایان نامه ایشان ” مرگ آگاهی شهدا از نظر آیات و روایات ” می باشد

در این جلسه استاد راهنما خانم ارفع و استاد داور خانم خلیلی شرکت داشتند

این جلسه را موسس ، مدیریت ، معاون پژوهش و دیگر اساتید مدرسه همراهی کردند.

26دیماه1357فرارشاه معدوم

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

بیست و ششم دی ماه، یادآور فرار آخرین دیکتاتور پهلوی بود که آغازی بر پایان عمر 2500 ساله رژیم فاسد شاهنشاهی به حساب می آید؛

با فرار شاه از ایران، فصلی خواندنی و عبرت آموز از سرگذشت و فرجام حاکمان خودکامه پیش روی ملتهای ستمدیده به ویژه ملت مسلمان این مرز و بوم گشوده شد و شمارش معکوس حکومت شاه در ایران شروع شد و نهایتاً در 22 بهمن 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

شاید آمادگی و اشتیاق شاه برای فرار در مواقع بحرانی، چندان غریب نباشد. وی در کارنامه پیش از فرار آخر خود، تجربه دیگری نیز داشت که این تجربه برای او موفقیت آمیز بود و با بازگشت او به قدرت، با حمایت آمریکایی ها همراه شد. این تجربه، مربوط به جریان کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332ش. بود که شاه برای درامان ماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار کرد.

بر اساس همین تجربه موفقیت آمیز بود که شاه گمان می کرد شاید خروج او از کشور، بار دیگر زمینه را برای بازگشت و تحکیم دوباره قدرت او با کمک دوباره آمریکا و غرب فراهم نماید؛ اما شرایط بهمن 57، غیر از شرایط مرداد 32 بود و این بار ملت ایران با بیداری اسلامی خود، خواب بازگشت پهلوی ها و غربی ها به ایران را بدون تعبیر گذاشت؛ چنان که آخرین اقدامات آمریکایی ها در طراحی کودتای آمریکایی، برای شکست انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن 57 که با حضور مخفیانه ژنرال هایزر در تهران رقم خورد، با درایت رهبران انقلاب و به ویژه فرمان امام خمینی، مبنی بر لزوم شکستن حکومت نظامی و هوشیاری مردم، ناکام ماند.

برای تحلیل فرار شاه از کشور، ابتدا لازم است نیم نگاهی به ویژگی های شخصیتی و روانی محمدرضا پهلوی انداخته شود.

برخی از این ویژگی های محمدرضا پهلوی به این شرح می باشند:

1. روحیه دیکتاتوری.

2. فقدان اعتماد به نفس که ناشی از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرار داشتن در کنار پدری مستبد بود.

3. بلند پروازی که ناشی از خودشیفتگی و عقده خود بزرگ بینی ارثی او و در کنار آن، پایین بودن ضریب هوشی و فکری وی بود که باعث تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتار و مدیریت او شده بود. فریدون هویدا، در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه ای در سال 1355ش. شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود».

4. بی اعتقادی مذهبی ناشی از تربیت غلط خانوادگی؛ سیاست اسلام ستیزی و غرب زدگی پدرش و تحصیل در غرب که از سوی انگلیسی ها و برای آشنا ساختن وی با فرهنگ و ارزش های غربی انجام شد، باعث شد تا شاه به شدت، فردی بی اعتقاد به مذهب بار بیاید.

5. فساد مالی و اخلاقی و هوسرانی که ناشی از عقده ها و کمبودهای عاطفی دوران کودکی و پرورش در محیطی فاسد بود.

6. بیگانه پرستی و وابستگی به غرب در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و نظامی.

7. ترس و وحشت ناشی از محیط خانوادگی و فقدان پایگاه مردمی که این موضوع، تأثیر مهمی بر شیوه مدیریت و نحوه تصمیم گیری وی داشت. ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه، می نویسد: «در دوران سه ساله حکومت دکتر مصدق، محمدرضا هنگام خواب، سلاح کمری زیر بالشش می گذاشت و شب هنگام، مرا بیدار نموده، اتاق خوابمان را عوض می کرد و نیز در خوردن غذا، دچار دلهره می شد؛ زیرا می ترسید در آن سم ریخته باشند».

با توجه به این روحیات، شاید آمادگی و اشتیاق شاه برای فرار در مواقع بحرانی، چندان غریب نباشد. وی در کارنامه پیش از فرار آخر خود، تجربه دیگری نیز داشت که این تجربه برای او موفقیت آمیز بود و با بازگشت او به قدرت، با حمایت آمریکایی ها همراه شد. این تجربه، مربوط به جریان کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332ش. بود که شاه برای درامان ماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار کرد. به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، شتاب و دستپاچگی شاه در هنگام فرار، به حدی بود که او حتی نتوانست لباسش را مرتب کند؛ چنان که حتی جوراب نیز به پا نداشت.

سی. ام. وودهاوس، یک مقام امنیتی و بلند پایه اینتلیجنس سرویس انگلستان و طراح اصلی کودتای چکمه یا آژاکس – کودتای 28 مرداد - می نویسد: «در طرح کودتا، فرار شاه از ایران، پیش بینی نشده بود؛ اما خود محمدرضا اصرار کرد که برنامه فرار از ایران، در صورت شکست، به طرح اضافه شود».

بر اساس همین تجربه موفقیت آمیز بود که شاه گمان می کرد شاید خروج او از کشور، بار دیگر زمینه را برای بازگشت و تحکیم دوباره قدرت او با کمک دوباره آمریکا و غرب فراهم نماید؛ اما شرایط بهمن 57، غیر از شرایط مرداد 32 بود و این بار ملت ایران با بیداری اسلامی خود، خواب بازگشت پهلوی ها و غربی ها به ایران را بدون تعبیر گذاشت؛ چنان که آخرین اقدامات آمریکایی ها در طراحی کودتای آمریکایی، برای شکست انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن 57 که با حضور مخفیانه ژنرال هایزر در تهران رقم خورد، با درایت رهبران انقلاب و به ویژه فرمان امام خمینی، مبنی بر لزوم شکستن حکومت نظامی و هوشیاری مردم، ناکام ماند.

پس از فرار شاه و در حالی که شاه آواره و سرگردان شده بود و هیچ کشوری حاضر به پذیرش وی نبود، خود آمریکا نیز اجازه ورود به شاه نداد و حتی پس از این که چند روزی به بهانه درمان شاه را پذیرفت، به سرعت عذر او خواسته شد و شاه مجبور به ترک این کشور شد. در زمینه تغییر دیدگاه کارتر نسبت به حمایت از شاه، ویلیام شوکراس می نویسد: «کارتر در دفتر خاطراتش در 20 ژانویه، جمله ای افزود که برای شخصی که اخیرا شاه را ستایش کرده بود، عجیب است؛ «عقیده دارم که اگر بوی گند شاه در کشور ما به مشام برسد، نه برای ما خوب است ونه برای خود او».

سرانجام فرعون مصر، طاغوت ایران را پذیرفت و وی در همان جا مرد و سی سال بعد مبارک نیز به سرنوشت او گرفتار شد و از تخت قدرت به زیر کشیده شد.
مجله پرسمان دیماه سال 1390 شماره 108
.hawzah.net