مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
تحلیلی از علل و چرایی شهادت امام علی(ع)
بی گمان شناخت جریانهای عصر نخست اسلامی میتواند عبرتآموز و چراغ راه آیندگان از جمله کسانی باشد که در اندیشه معاصریت حکومت اسلامی هستند و بر آنند تا نظام، دولت و امت اسلامی را بر محور نظام سیاسی ولایی بازسازی کنند و سرمشقی برای جهانیان شده و بستری برای ظهور انتظار حضرت مهدی موعود منجی بشریت (عج) فراهم آورند. نویسنده در این مطلب از زاویه فلسفه سنتهای الهی به چرایی شهادت امیرمومنان علی(ع) به دست عاصیانی از ناکثین، قاسطین و مارقین پرداخته است.
***
سنتهای الهی حاکم بر جامعه
در آیات قرآن نگاهی به اجتماع انسانی شده که گویی یک امر اعتباری محض نیست؛ بلکه خود موجودی مستقل یا شبه مستقل است که احکام خاصی بر آن بار میشود. پس همان طوری که برای یکایک افراد انسانی احکامی است، برای مجموعهای از این افراد که در یک هماهنگی کامل و در محیطی به نام جامعه هستند و نیازهای متقابل یکدیگر را برآورده میسازند، به عنوان یک حقیقت احکام و قوانینی نیز مطرح شده است. به سخن دیگر، اگر برای یکایک اجزا و عناصر یک ساختمان احکامی است؛ برای مجموعه ساختمان نیز احکامی است که خاص آن حالت اجتماعی است.
از همین رو در قرآن، همان طوری که از اجل برای یکایک انسانها و افراد انسانی سخن به میان آمده برای امت نیز اجل بیان شده است. بر همین اساس، اجتماع انسانی در قالب امتها به عنوان یک مجموعه در هم تنیده و مرتبط و پیوسته به هم، حالاتی از تولد، رشد و بلوغ، کودکی، جوانی، پیری و در نهایت مرگ است. خدا میفرماید: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ؛ و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مىتوانند] ساعتى آن را پساندازند و نه پيش. (اعراف، آیه ۳۴؛ و نیز نگاه کنید: یونس، آیه ۴۹؛ مومنون، آیه ۴۳)
از سنتهای الهی حاکم بر جامعه سنت عذاب استیصال است. بر اساس این سنت، هرگاه امتی از امتهای بشری بر خلاف تقوای الهی حرکت کنند و طغیان و عصیان ورزند، پس از اجرای سنت الهی استدراج و امهال، خداوند ریشه آن قوم را با عذابی سخت بر میکند و آثاری از وجودشان جز آنچه عبرت آموز برای دیگران است به جا نمیگذارد.
علامه طباطبايي درباره سنت استدراج در ذيل آيه 182 سوره اعراف «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» مي فرمايد:
«استدراج در لغت به معناي اين است که کسي در صدد برآيد پله پله و به تدريج از مکاني يا مقامي بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديک شود. لکن در اين آيه قرينه مقام، دلالت دارد بر اينکه منظور نزديک شدن به هلاکت است يا در دنيا و يا در آخرت. و اگر استدراج را مقيد کرد به راهي که خود آنان نفهمند، براي اين است که بفهماند اين نزديک کردن آشکارا نيست، بلکه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است، در نتيجه ايشان با زيادهروي در معصيت، پيوسته به سوي هلاکت نزديک مي شوند، پس مي توان گفت استدراج تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمتها ايشان را از توجه به وبال کارهايشان غافل بسازد.» (ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 8، ص 454)
اما سنت امهال به معنای مهلت دادن به امت است. بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، خداوند متعال براي رعايت يک سلسله مصالحي چون توبه و استغفار و نیز ازدیاد گناه و عذاب و امور دیگری که ما از برخي از آنها ناآگاهيم در عقوبت اهل باطل تعجيل نميکند، بلکه به آنان فرصت و مهلت مي دهد.(آل عمران، آیه ۱۷۸؛ فاطر، آیه ۴۵)بسیاری از امتها و اجتماعات بشری در طول تاریخ پس از سنتهای استدراج و امهال، از سوی خداوند گرفتار عذاب استیصال شدند که از جمله این اقوام و اجتماعات بشری میتوان به قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و مانند آنها اشاره کرد. (حج، آیات ۴۲ تا ۴۷)
بر اساس آموزههای قرآن، از جمله سنتهای الهی حاکم بر جان و جامعه انسانی این است که خداوند امت موافق را به سبب عمل یک نفر از ایشان عذاب میکند؛ زیرا اگر یک نفر اقدام به عمل قتل به صورت مباشرت میکند؛ اما هر یک از آنان موافق این عمل باشد، همه آنها شریک در آن جرم هستند. خداوند درباره قوم ثمود به این نکته توجه میدهد که آنان به جرم قتل ناقه صالح از سوی شقیترین آنها گرفتار عذاب استیصال شدند. (شمس، آیات ۱۱ تا ۱۴)
همچنین از سنتهای الهی این است که نه تنها موافقین عمل بدی را به سبب موافقت، مجازات میکند، همچنین ساکتین و بیطرفان از آن امت را نیز مجازات میکند. خداوند در آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶ سوره اعراف به این سنت توجه میدهد که افزون بر عاصیان از امت یهود که در روز شنبه ماهیگیری میکردند، ساکتین و بیطرفان را نیز مجازات کرده و تنها آمران و ناهیان از منکر توانستند از عذاب استیصال الهی رهایی یابند.
علل و چرایی شهادت امیرمومنان امام علی(ع)
با نگاهی به سنتهای الهی حاکم بر جامعه میتوان نگاهی نو به مسئله شهادت امام علی(ع) و وضعیت امت اسلام در آن روز و پیامدهای آن تا امروز داشت.
از نظر آموزههای قرآن مسئله خلافت مسئله بسیار مهم و اساسی است و هر کسی سزاوار آن نیست تا در این مقام قرار گیرد. البته در طول تاریخ همواره مدعیان بسیاری بودند که خود را سزاوار منصب ولایت و خلافت الهی میدانستند که شانیت این مقام را نداشتند. شاید نخستین مدعی این مقام همان ابلیس است که خود را سزاوارتر از حضرت آدم(ع) برای ردای خلافت الهی میدانست و بر این باور بود که من برتر و بهتر از آدم هستم. (اعراف،آیه ۱۲؛ ص ، آیه ۷۶)
انسانهایی نیز مدعی رهبری و ریاست بودند که براساس خودبزرگ بینی و خودبرتربینی خیالبافانه به جنگ خلفای الهی میرفتند و مردم را به بردگی و بندگی میگرفتند. از مهمترین و مشهورترین این افراد میتوان به فرعون اشاره کرد که در آیات بسیاری به او پرداخته شده است.
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، ولایت الهی و خلافت تنها سزاوار کسانی است که مظهر ولایت خدایی باشند. از این رو، کسی که در عمرش خویش کوچکترین ظلم و ستمی روا داشته باشد، شایسته ولایت و خلافت و امامت نیست. خداوند به صراحت میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود. پيمان من به ظالمان نمىرسد. (بقره، آیه ۱۲۴)
بر اساس این آیه هر کسی که ظلم و ستمی در زندگی اش داشته باشد، شایستگی ولایت و امامت امت را نخواهد داشت و ردای خلافت را نمیتواند بر تن کند مگر آنکه آن مقام را همانند فرعون غصب کند و کسانی که پس از پیامبر(ص) خواستند بر منبر خلافت بالا روند و در سقیفه حکومت و خلافت را برای خویش به ثبت رساندند، از نظر قرآن شایستگی خلافت و امامت را نداشتند.
خودبرتربینی و خودبزرگ بینی این افراد موجب شد تا اجازه ندهند امت تحت ولایت خلیفه و امام واقعی قرار گیرد. خطاب امیرمومنان علی(ع) به این مردم و امت اسلام همانند موسی(ع) خطاب به فرعون است که فرمود: [موسی به آنان گفت] بندگان خدا را به من بسپاريد زيرا كه من شما را فرستادهاى امينم و بر خدا برترى مجوييد كه من براى شما حجتى آشكار آوردهام؛ و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مىبرم از اينكه مرا سنگباران كنيد و اگر به من ايمان نمىآوريد از من كناره گيريد. (دخان، آیات ۱۸ تا ۲۱)
اما مستکبران و ظالمان به جای پذیرش این دعوت الهی، دنبال سامری رفتند و به گونهای عمل کردند که نزدیک بود امیرمومنان علی(ع) در همان روزها به شهادت برسانند؛ چنانکه با حضرت هارون(ع) خلیفه موسی(ع) عمل کردند. خداوند در این باره نقل میکند: هارون گفت: اى فرزند مادرم! اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند. پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.(اعراف، آیه ۱۵۰)
آن روز، مردم درصدد برآمدند تا برادر پیامبر(ص) را بکشند و حاضر نشدند تا منزلت هارون به موسی(ع) را برای حضرت امیرمومنان(ع) با پیامبر(ص) بر اساس آیات و روایات بسیار از جمله روایت منزلت و غدیر و مانند آن بپذیرند. آن حضرت(ع) نیز برای مصالح بزرگتر از جمله حفظ اصل و کیان اسلام در شرایط سخت آن روز، خلافت ظاهری را واگذار کرد و مجبور شد تا تن به شرایط بدهد. اما هرگز این امانت الهی (احزاب، آیه ۷۲) را به طور کامل به آنان نسپرد و همواره برای احقاق حق الهی خویش پای میفشرد. این گونه است که در طول ۲۵ سال خانهنشینی بارها وقتی فرصتی دست میداد به بیان حق و استیفا و طلب آن اقدام کرد که هر بار با شکست مواجه شد.
با نگاهی به جریان شناسی احزاب و گروههای سیاسی آن روز میتوان دریافت که تودههای جاهل بر اساس همان روش جاهلی به مسئله خلافت نگریستند و زمینه را برای غصب خلافت و سپس جنگهای متعدد در عصر خلافت امیرمومنان و در نهایت شهادت آن حضرت(ع) فراهم آوردند.
برآیند شخصیت طغیانگر افراد در طول تاریخ
حال سؤال این است که آیا این جریانها که در طول تاریخ از ابلیس تا نمرود و فرعون تا عصر خلافت حضور قوی و پررنگتری داشتند و همواره عدالت، این هدف بعثت پیامبران را به مسلخ بردند، آیا به یکدیگر سفارش میکردند و توصیه داشتند یا ریشه این جریانهای مستمر را باید در جایی دیگر جست؟
به سخن دیگر، چگونه میشود که نوعی مطابقت در فکر و عمل میان گروهها و جریانهای تاریخی با همه فواصل زمانی و مکانی اتفاق میافتد و امروزیها همان کاری را تکرار میکنند که مثلا مردم ثمود و عاد انجام دادند. در بسیاری از موارد نوع فکر و عمل چنان مطابق است که گویی همان جریان دوباره زنده شده است، این در حالی است که گاه هیچ اثری از این افکار وجود نداشته و مردمان متاخر، عمل گذشتگان خویش را ندیده بودند.
خداوند درباره این هماهنگی میان گذشتگان و آیندگان به این نکته توجه میدهد که مسئله فراتر از یادگیری از طریق توصیه به آیندگانی است که نه آنان اینان را دیدهاند و نه ایشان از آنان و افکار و اندیشهها و رفتارهاشان آگاه هستند. خداوند میفرماید: كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ؛ بدينسان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد، جز اينكه گفتند ساحر يا ديوانهاى است. آيا همديگر را به اين سخن و رفتار سفارش كرده بودند؟ نه! بلكه آنان مردمى سركش بودند.(ذاریات، آیات ۵۲ و ۵۳)
پس از نظر قرآن، هماهنگی در رفتار و گفتار دشمنان اسلام و پیامبران در طول تاریخ به سبب نوع روان شناسی شخصیت آنان است. در حقیقت این گروههای مخالف حتی اگر از یکدیگر خبر و اطلاعی نداشته باشند، همانند و هماهنگ با یکدیگر عمل میکنند؛ زیرا خروجی رفتار و گفتار آنان برآیندی از شخصیت طغیان گر آنان است. پس همان طوری که مومنان بیآنکه از هم آگاه باشند، رفتار و گفتاری مشابه و همانند دارند و شخصیت آنان عمل مشابهی را بروز میدهد، همچنین کافران و طاغیان نیز این گونه هستند؛ زیرا از نظر قرآن اعمال آدمی در گفتار و رفتار، برآیند شاکله شخصیتی هر کسی است. خداوند میفرماید: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛ بگو هر کسی بر اساس شخصیت و شاکله وجودیاش عمل میکند.(اسراء، آیه ۸۴)
رفتارها و اعمالی که از سوی اصحاب سقیفه انجام شد و نیز رفتارهایی که از سوی جریانهایی چون ناکثین و قاسطین و مارقین بروز کرد و بستر سه جنگ اصلی در دوره کوتاه مدت چهار ساله را فراهم آوردند، بازتاب شخصیت این گروهها وجریانهای سیاسی و اجتماعی است. از نظر قرآن، ناکثین پیمان شکن که جنگ جمل را تحمیل کردند، با قاسطین عدالتخوار که جنگ صفین را راه انداختند با مارقین از خوارج که جنگ نهروان را در درون نظام ولایی ایجاد کردند، همه با آنکه در رفتار و سازوکارها تفاوت جزیی داشتند ولی همه آنان از یک آبشخور مشترک بهره میبردند که همان طغیان بر علیه نظام ولایی الهی است.
با نگاهی بر اصول و سنتهای الهی حاکم بر جامعه و جان و جهان میتوان دریافت که غصب و تهدید به قتل و اقدام به آن و نیز جنگهای فرسایشی علیه نظام ولایی امام علی(ع) بازتابی از شخصیت و شاکله افراد آن روز جامعه است. طغیانگری آنان علیه حق، جنگهایی را موجب شد که گویی آنان به یکدیگر توصیه کرده باشند؛ در حالی که این حالات بیانگر واقعیت حقیقی این افراد بود؛ چرا که ذات طغیان مقتضیاتی دارد که در انسان و شیطان یکی است.
همین مقتضیات طغیانگری است که شقیترین فرد از قوم ثمود را به پی کردن ناقه و کشتن آن وامی دارد و در زمان موسی(ع) در شکل و شمایل سامری به جنگ هارون میبرد و در زمان نخست عصر اسلامی زمینه را برای غصب خلافت و در نهایت جنگ و شهادت فراهم میآورد تا اشقی الاشقیاء، ابن ملجم مرادی شمشیر کین خویش را به زهر مهلک آغشته میکند و با آن، جان برترین ولی الله را میگیرد و به شهادت میرساند.اگر خوب دقت و تحلیل شود باید گفت که شهادت امیرمومنان علی(ع) در همان سقیفه بنی ساعده رقم خورده است و مسئولیت اصلی ومسبب اولی شهادت آن حضرت(ع) و همچنین سایر امامان معصوم(ع) که یا مقتول یا مسموم شدهاند، مستقیم به عهده آن جریان اولی است که در سقیفه گرد آمدند و خلافت را غصب کردند.
زمانی که اشقی الاشقیاء شمشیر بر فرق مبارک امام علی(ع) فرود میآورد، باید دستهایی را دید که از سقیفه بر آمده است. مارقین خوارج بخشی از امت اسلام است که خلاف پیمان الهی عمل و رفتار کردند و ماموریت یافتند تا به عنوان بدترینها در امت قرار گیرند و امت ساکت و بیطرف نیز به سبب همراهی در سکوت و بیتفاوت، مسئولیت پاسخگویی را در دنیا و آخرت باید پذیرا باشد.
شهادت امیرمومنان بازتاب و برآیندی از شخصیت افرادی است که در هستی شناختی و بینش و نگرشها گرفتار نوعی خود بزرگ بینی و تفرعن بودند و به سبب ظلم مشرکانه خویش نمیتوانستند عدالت بر آمده از ولایت عظمای الهی را برتابند؛ زیرا عدالت بر آن است تا هر چیزی را در جایگاه حق و موضع خود قرار دهد که همان جایگاه و موضع الهی است. بر این اساس، طاغیان و ظالمان به سبب آنکه حاضر نیستند تا در جایگاه خویش قرار گیرند و انتظار و توقعشان فراتر از جایگاه حق است، اصولا نمیتوانند با مقسطین و عدالتخواهان جمع شوند. بر این اساس در صدد حذف فیزیکی یا شخصیتی آنان برمیآیند. این رویهای است که امروز نیز چون دیروز تکرار شده و میشود.
به هر حال، در تحلیل چرایی شهادت امیرمومنان علی(ع) باید به این سنتهای الهی حاکم بر جامعه و جان و جهان توجه داشت؛ زیرا این مسئلهای است که تنها مختص دیروز نیست بلکه امروز نیز ما در فتنههای فراگیر عصر غیبت به آن مبتلا هستیم و باید با هوشیاری نسبت به این سنتها کنش و واکنش داشته باشیم.
* عباس شریفی. معارفی از کیهان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حوزه علمیه ولی عصر (عج) در 1396/03/28 ساعت 09:28:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |