چگونه فکر کنیم؟

 

یکی از مسائل کلیدی زندگی تطبیق تصمیم‌های انسان با موازین صحیح است. خیلی برای انسان مهم است که درست انتخاب کند، درست عمل کند، یقین کند حتمآ نتیجۀ عملش خوب و موفقیت آمیز شده است و در طول زندگیش احساس خوشبختی و رضایت داشته باشد.

    همیشه این سؤال ذهن انسان را پرتلاطم می‌کند که چرا زندگی این‌قدر سختی دارد؟ چرا هر چیزی که می‌خواهیم حتی بعد از تلاش، به آن نمی‌رسیم؟ چرا دعاهایمان مستجاب نمی‌شود؟ این همه سختی چرا تمام نمی‌شود؟چرا خدا دعای بعضی را مستجاب می‌کند و دعای بعضی را نه؟چرا انسان‌های خوب بیشتر سختی می‌بینند؟ و هزاران سؤال دیگر که بی‌جواب می‌مانند، آیا واقعآ این سؤالات جواب ندارند؟! آیا انسان در چمبرۀ تو در توی این سؤالات هضم می‌شود؟! یا این‌که جواب این سؤالات در مکتب اهل بیت علیهم السلام جواب داده شده است و با استمداد از آن‌ها می‌توان راه زندگی را پیدا کرد، می‌توان فهمید که چگونه باید با عالم، با خود و با اطرافیان ارتباط برقرار کرد؛ به طور کلی وقتی سراغ قران و ائمه علیهم السلام برویم به عنوان دو ثقلی که در اختیار انسان است( انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی)و، تمام راهکارها و مسیرهای انسانیت را مشروحآ بیان کرده‌اند. لازم به ذکر است که معصومین علیهم السلام به عنوان مبین و مفسر قران کریم معرفی شده‌اند. پس با توجه به دستورهای انسان‌ساز قران و مفسرین آن ائمه علیهم السلام بدست می‌آید که برای فکر کردن باید به چند چیز توجه شود:

1-چه مقدماتی را برای فکر کردن خود فراهم می‌کنیم.

2-چه هدفی برای فکر کردن خود در نظر داریم.

   انسان برای این‌که بتواند کاری انجام دهد باید وسایل مورد نیاز آن کار را داشته باشد، فکر کردن هم از این قاعده مستثنی نیست، وسیلۀ فکر کردن در انسان عقل او است که هم می‌تواند با کمک خیال با جزئیات سرو کار داشته باشد و هم قدرت آن را دارد که با عالم عقل ارتباط برقرار کند. انسان به کمک عقل، خوب و بد را تشخیص می‌دهد و نیز می‌تواند هنگام عمل درست بودن کارهایش را محک بزند.

    اگر بخواهیم مقدمات فکر کردن را بیلن کنیم، اول باید کار عقل را بلد بشویم و بعد مسیری که عقل برای فکر کردن طی می‌کند دنبال می‌کنیم.

عقل چگونه کار می‌کند؟

ابتدا انسان به کمک حواس پنجگانه با عالم خارج ارتباط برقرار می‌کند بعد خیال انسان تمام آنچه را حواس درک کرده‌اند را به تصویر می‌کشد بعد عقل این تصاویر را پردازش کرده و مشترکات و اختلاف‌ صورت‌های ادراک شده را پیدا می‌کند؛ در مرحلۀ بعد عقل اختلاف‌ها را رها کرده و به کمک اشتراکات یک معنای کلی را ایجاد می‌کند.

مثال:

چشم خودکارهای مختلفی را می‌بیند بعد خیال تصویری از آن خودکارها را در ذهن نگه می‌دارد، در مرحلۀ بعد عقل از این تصویرها یک معنای متفاوت ادراک می‌کند که این‌ها خودکار قرمز، آبی، سبز، بزرگ و یا کوچک هستند، و یک معنای مشترک درک می‌کند که این‌ها همه خودکار هستند و نه چیز دیگر حال عقل می‌تواند یک معنای کلی را از این ادراک مشترک بدست آورد و آن معنای کلی خودکار است. پس کار مهم عقل ادراک کلیات است

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.