مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
یکشنبه 95/02/26
سوال. راه خداشناسی چیست؟ اگر ممکن است راهنمایی بفرمائید.
جواب:راه خداشناسی، خودشناسی است؛ میدانیم خود، خود را نساختهایم و نمیتوانیم؛ دیگری اگر مثل ما است، خود را و ما را نساخته و نمیتواند بسازد؛ پس قادرِ مطلق، ما را آفریده و او خداست؛ راه قُربش،«شکر مُنْعِم» به طاعت اوست و مشقت آن، ابتدائی است، چندی نمیگذرد برای طالبین قرب او، از هر حلاوتی شیرینتر است.
سؤال: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» منظور چیست؟ معرفت نفسی که در روایت میفرماید، منظور چیست؟
جواب: یعنی بداند که نفس، حیاتش از خودش نیست؛ رزقش از خودش نیست؛ غنا و فقرش از خودش نیست؛ صحت و سقمش هم از خودش نیست؛ معلوم میشود که از جای دیگری آب میخورد.
سؤال: اگر خانمی بخواهد کسب علم و معرفت کند، شما پیشنهاد میکنید از کجا شروع کند و چه کتابهایی را به او تدریس کنیم؟
جواب: اول کتابی که انسان بتواند ازش استفاده معارف و اخلاق بکند، معراج السعادهًْ است، وقتی که عربیتش یک قدری کامل شد، جامع السعادات. وقتی که این حدّ را به آخر رساند، احیاء الاحیاء را بخواند. اینها همه مراتبی هستند که از هرکدام، آدم مستغنی شد به مرتبه دیگری مراجعه میکند.
سوال: بهترین نوع ریاضت چیست؟
جواب: صوم از ریاضات مشروعه است. ماهی سه روز، خیلی مؤکد است؛ اول و وسط و آخر [هر ماه قمری]. همچنین کثرت صلات(نماز)[در روایت است] به اندازهای حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله [نماز میخواند] که پایش متورم شد. معلوم است ریاضات شرعیه، عمل به واجبات و ترک محرمات است.
سؤال: استغفار همان کلمه «استغفر الله ربی و اتوب الیه» است یا کلمات متعدد دارد؟
جواب: استغفار از توبه است، هر چه مفید این مطلب باشد [کافی است]، ظاهراً؛ همان عزم [کافی است]، «کفی بالندم توبة». راستیراستی نادم باشد، بهحسب ظاهر، تائب است. اظهارش به استغفار است و به «اتوب الی الله»؛ «استغفروا ربکم ثم توبوا الیه» و لذا دارد به اینکه اکثار از استغفار ـ ولو در روایاتی، دیگران هم نقل کردهاند، ابنعباس هم نقل کرده، «من لَزم الاستغفار»، اما در کلام حضرت امیر هست: «مَن أکثر الاستغفار» یا «أکثر مِن الاستغفار» ـ دیگر تمام شدائد را رفع میکند.
سؤال: برای استقامت در مراقبه چه کار کنیم؟ چه کنیم مراقبهمان قوی بشود؟
جواب: همان مراقبهای را که دارد، پائینتر نیاید؛ همین کافی است.
سوال: آیا پسانداز کردن پول با توکل منافات دارد؟
جواب: سود و غیرسود در پسانداز کردن فرقی نمیکند، یعنی هرچیز داشت زود باید صرفش بکند و اخراج از ملک بکند لازم نیست! شاید نگاه میدارد برای یک مصرفی که در نظر دارد که [آن مصرف] احوط است یا افضل است.
سوال: ما میخواهیم برویم اصفهان، یک ذکر یا دعا یادمان بدهید.
جواب: اصفهان یا مازندران یا خراسان، فرق نمیکند. بالاترین ذکر، همین ذکری است که عرض میکنم: که نیت بکند که خدا اگر صد سال به او عمر داد، یک دفعه عالماً عامداً مختاراً معصیت خدا را نکند. این بالاترین ذکر است. ذکر عملی است! اگر همه ما این ذکر را داشته باشیم، همه ما، با فضل خدا اهل بهشتیم. اگر این ذکرمان دوام داشته باشد. دوامش هم [به این است که]، اگر حدوث داشته باشد، دوام دارد. چرا؟ بهجهت اینکه خدا لطفش بیشتر است؛ «من تقرب الیّ شبراً تقربتُ الیه باعاً». خدا بیشتر میخواهد که بنده نزدیک او برود تا اینکه بنده بخواهد دوست داشته باشد نزدیک خدا برود، که نمیداند نزدیک خدا چه میشود، چه هست، چه میبیند. بهشت میبیند همیشه!
سؤال: من از آمریکا آمدهام، بیست و پنج سال است که آنجا هستیم. میخواستم توصیهای بکنید؟ چون واقعاً الآن مستأصل هستیم.
جواب: ملتفت باشید که گناه از شما سر نزند. و السلام.
سؤال: چه چیزی برای رفع آثار وضعی گناه، خوب است؟ چه عملی مؤثرتر است که هر روز انجام بدهد تا آثار وضعی گناه برطرف بشود؟
جواب: استغفار کامل؛ استغفارِ توبهًًْْ نصوحاً و استغفاری که فقط لفظ نباشد؛ که «التائب من الذنب کمن لا ذنب له».
سؤال: یک خانوادهای زیاد دچار مرگ ناگهانی میشوند، اینها در عرض یک سال چند نفر از نزدیکانشان مردند.
جواب: زیاد بگویند همه: استغفرالله.
سؤال: مریضی و بلا در منزل زیاد هست، برای دفع آنها چهکار بکنیم؟
جواب: صدقه زیاد بدهند. همیشه، به افراد متعدد، به همین نیت.
سؤال: گره در زندگیام افتاده است، یک دعای مشکل گشا بفرمائید.
جواب: زیاد و با اعتقاد کامل، زیاد بگوئید. خسته نشوید. استغفرالله.
سوال. اگر ممکن است اینجانب را در جهت انتخاب شغل راهنمایی فرمائید.
ج. شغلی را اختیار کنید که رضای خداوند عظیمالشأن در آن باشد و اگر چند شغل مرضی خداست، آنکه ارضی از آن است با تمکن اختیار کنید. نافع برای ایمان و مؤمنین باشید.
علم شرافتش معلوم و مقدمیتش برای عمل معلوم است، با تمکن ترجیح بدهید آن را. در اصول و فروع با تمکن رعایت ترتیب نمایید و هر شغلی تحصیل ملکهاش در جوانی میسور است و اگر عمل محقق باشد هدایت ممکن است از این جهت ملاحظه شغل بنمائید.
به نقل از معارف کیهان
پنجشنبه 95/02/16
بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، مکارم اخلاقی هدف غایی بعثت پیامبران(ص) است، چنانکه آیات قرآن و روایات بر آن تاکید دارد. اما پرسش این است که مکارم اخلاقی چیست؟ مصادیق آن چیست؟ به چه چیزی به عنوان مکارم اخلاقی گفته میشود. شخصی که مکارم اخلاقی دارد، چگونه آدمی است و چگونه رفتار میکند؟ نویسنده در این مطلب به این پرسشها پاسخی بر اساس آیات و روایات داده است.
***
اخلاق و تزکیه، هدف بعثت
خداوند در آیات قرآن به تعلیم و تزکیه به عنوان فلسفه بعثت پیامبران از جمله پیامبر گرامی اسلام تاکید دارد. (بقره، آیات 129 و 151؛ آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
تزکیه به معنای پاک کردن و پاکسازی است. پاکسازی به معنای تغییر افکار و عقایدو رفتار فاسد و غلطی است که انسان را از حقیقت دور میسازد. این خودسازی و پاکسازی با اموری چون تقوای الهی، دادن زکات و انفاقات مالی و مانند آن انجام میگیرد. البته بر اساس آیات قرآن، انسان باید تلاش کند تا خودسازی نماید؛ اما باید بداند که بدون تزکیه الهی، تزکیه انسانی به نتیجهای نمیرسد. (نساء آیه 49؛ نور، آیه 21)
اما باید این را دانست که دنیا دارالاسباب است و خداوند هر چیزی را بر اساس اسباب آن انجام میدهد. از این رو فرشتگانی مانند چهار فرشته برتر یعنی جبرئیل، میکائیل، عزرائيل و اسرافیل به عنوان مدبرات امور و دیگران به عنوان مقسمات و مانند آن عمل میکنند.
تعلیم و تزکیه بشریت با اسباب انجام میگیرد و بر اساس آیات پیش گفته در فلسفه بعثت این معنا به دست میآید که اسباب تزکیه و پاکسازی بشر، پیامبران از جمله پیامبر(ص) است. از این رو خداوند میفرماید: خذ من اموالهم صدقهًْ تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم ان صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم؛ از اموال آنان صدقهای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزهشان سازی و برایشان دعا کن، زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است و خدا شنوای داناست.
پس پیامبر(ص) سبب الهی برای تزکیه و تطهیر انسانهاست و هرکسی که بخواهد به تزکیه و خودسازی و پاکسازی دست یابد باید به پیامبر(ص) توسل جوید و از ایشان به عنوان سبب بهرهگیرد.
البته برخی از خودبینان گمان میکنند که خودشان با کارهایشان تزکیه را انجام میدهند. بدترین این افراد کسانی هستند که یک کار خوب خودشان را مبنای پاکسازی و خودسازی دانسته و به خودستایی خویش میپردازند. از نظر قرآن بدترین افراد کسانی هستند که با زبان، خودستایی کرده و تزکیه نفس زبانی دارند در حالی که در عمل کاری نمیکنند. (نجم، آیه 32)
به هر حال، آنچه هدف بعثت است اصولی چون تعلیمات معرفتی و آموزههای دستوری به عنوان مقدمه، و تزکیه و تصرف در دیگران با دیگرسازی از سوی پیامبر(ص) است که به عنوان تزکیه الهی در آیات قرآن مطرح شده است.
اوج این تزکیه که در حوزه اخلاق و رفتار انجام میگیرد، تزکیه درحد و اندازه مکارم اخلاقی است.
چیستی مکارم اخلاقی
اما پرسش این است که مکام اخلاقی چیست که به عنوان هدف بعثت خاص پیامبر(ص) از سوی خود ایشان معرفی میشود؛ چنانکه حضرت میفرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدهام. (مکارم الاخلاق طبرسی ص 8)
امیرمومنان امام علی(ع) درباره جایگاه و اهمیت و ارزش مکارم اخلاقی میفرماید: علیکم بمکارم الاخلاق فانها رفعهًْ و ایاکم و الاخلاق الدنیهًْ فانها تضع الشریف و تهدم المجد؛ به مکارم اخلاق پایبند باشید که آن مایه سربلندی است و از اخلاقپست دوری کنید که آن، انسانهای شریف را پست و بزرگواری را از بین میبرد. (تحفالعقول ص 215)
برای شناخت مکارم اخلاقی میتوان به مصادیقی که در آیات و روایات بیان شده اشاره کرد؛ زیرا این روش بهتر میتواند حقیقت و چیستی مکارم اخلاقی را بنمایاند.
از جمله روایات مهم، روایات امام صادق(ع) در بیین برخی از مهمترین مصادیق مکارم اخلاقی است. ایشان (ع) میفرماید: «و قد سئل عن مکارم الاخلاق: العفو عمن ظلمک و صله من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق و لو علی نفسک؛ درباره مکارم الاخلاق سوال شد، فرمودند: گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه با کسی که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد. (منهاج البراعه، خوئی، ج 6، ص 218)
آنچه حضرت(ع) در تبیین مصادیق مهم آن بیان کرده عبارتند از:
1. عفو از ظلمی که شده: گذشت در آیات قرآن بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. این عفو شامل عفو خداوند (بقره، آیه 52)، عفو از اهل کتاب (بقره، آیه 109)، عفو در مسئله انفاق (بقره، آیه 219)، عفو در طلاق و مسئله مهریه (بقره، آیه 237) و مانند آنها میشود. از نظر قرآن گذشت از دیگری یکی از مهمترین راههای دستیابی انسان به تقوا است. میدانیم که انسان برای عبادت آفریده شده است (ذاریات، آیه 56) و هدف از عبادت دستیابی به تقوای الهی است (بقره، آیه 21) تا اینگونه، انسان به مقام علم و تزکیهای دست یابد که زمینه خلافت او است. از نظر قرآن وقتی نزدیکترین راه دستیابی به تقوای الهی، عفو است، پس باید گفت که عفو و گذشت از مهمترین عبادتهایی است که انسان میتواند در زندگی داشته باشد.
انسان در زندگی همواره با گناه و اشتباه و خطا مواجه است. بنابراین، باید آنچه را برای خود میپسندد برای دیگری بپسندد و آنچه را برای خود نمیپسندند برای دیگران هم روا نداند.
این بدان معنا است که اگر دوست داری دیگران نسبت به تو اهل گذشت و عفو باشند، خودت نیز اهل گذشت باش. به هر حال، اگر با بدی در زندگی از سوی دیگران مواجه شدیم، گذشت کنیم تا اهل مکارم اخلاقی باشیم. (نساء، آیه 149) البته باید توجه داشت که عفو و گذشت در مسایل شخصی غیر از عفو و گذشت نسبت به مسایل اجتماعی است؛ و به همان اندازه که در مسائل فردی بر عفو و گذشت تاکید شده در مسائل اجتماعی بر رفتارهای عادلانه و جلوگیری از ظلم و ستم و مجازات خاطیان تاکید گردیده است.
2. صله رحم نسبت به قاطع آن: بر اساس اصل عقلایی مقابله به مثل، این حق برای هرکسی ثابت است که اگر دیگری کار بدی در حق تو کرد تو نیز حق داری همانرویه را در پیشگیری (بقره، آیه 194؛ انعام، آیه 160؛ یونس، آیه 27؛ غافر، آیه 40) پس اگر کسی صله رحم انجام نمیدهد و قاطع آن است، این حق بر تو ثابت است تا صله رحم نکنی، اما بر اساس مکارم اخلاقی نباید ترک صله نسبت به کسی کرد که حق صله رحم را به جا نیاورد. بنابراین، اصولا انسان اخلاقی در برابر کنشهای ضداخلاقی، واکنشهای اخلاقی انجام میدهد؛ چون اگر این گونه عمل نکند چه تفاوتی میان او و آدم غیراخلاقی است. از سوی دیگر، صله رحم کردن برای انسان آثار و برکاتی دارد که از جمله آن افزایش عمر و برکت در رزق و روزی است. پس حتی اگر این آثار نباشد، انسان باید برای اینکه در مسیر تزکیه نفس و تقوای واقعی گام بردارد، از دیگری بگذرد و صلهرحم انجام دهد و با شخص بدکار چنان رفتار کند که انگار اصلا گناهی را مرتکب نشده است. از این رویه به عنوان صفح در آیات قرآن تعبیر شده است. صفح یعنی ورق زدن صفحه زندگی؛ پس با کسی که قاطع رحم است چنان رفتار کن که گویی امروز اولین روز صله رحم کردن است و تاکنون هیچ حرکت و کنش و واکنشی انجام نشده است. پس،از قاطع رحم درگذر و صفحه را ورقه بزن (بقره، آیه 109)
3. حقگویی حتی علیه خود: انسان باید حق طلب و حقگو باش! البته سخت است که انسان در همه جا حق را مدار و محور قرار دهد؛ زیرا در بسیاری از موارد حقگویی و حقطلبی علیه خود شخص تمام میشود. اما انسانی که در مرتبه مکارم اخلاقی است، خود را نمیبیند چنانکه در مسئله ایثار اینگونه است و از خود برای اهداف متعالی چون رضایت الهی در میگذرد. اینگونه است که همواره رضایت خدایی را در نظر میگیرد و از خود عبور میکند حتی اگر در دنیا به ضرر و زیانش باشد در مواردی انسان ممکن است دست از حقگویی بردارد. از جمله زمانی است که شخص منافع خود را در نظر میگیرد و میبیند که اگر سخنی بگوید علیه خودش تمام میشود. خداوند میفرماید بهتر آن است که این گونه رفتار نکنید، بلکه برای رسیدن به حق مطلق حتی اگر شده حق را بگویید هرچند به نفع شما نباشد و حتی به ضررتان تمام شود و به مال یتیم - جز به نحوی [هر چه نیکوتر] - نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمائید خداوند میفرماید: هیچکس را جز بقدر توانش تکلیف نمیکنیم و چون [به داوری یا شهادت] سخن گوئید دادگری کنید، هرچند [درباره] خویشاوند [شما] باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید. (انعام،آیه 152) از دیگر مواردی که انسان از حقگویی دست برمیدارد، زمانی است که با دشمنی درگیر است. خداوند در این باره نیز میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است. (مائده، آیه 8) پس کسی که اهل مکارم اخلاقی است به جای این که منافع شخصی را در نظر بگیرد دنبال منافع برتر الهی میرود و رضایت خداوند را میجوید حتی اگر به ضرر خود وحتی به نفع دشمن باشد. این اوج مکارم اخلاقی است که در آیات قرآن و روایات بیان شده است.
4. بخشش به کسی که از ما دریغ داشته است: ما در زندگی معمولا در قبال کسانی که به ما بخشش و احسانی کردهاند مقابله به مثل میکنیم و در قبال آنچه بخشیدهاند و هدیه دادهاند ما نیز هدیه یا هدایایی به آنان پیشکش میکنیم. این رفتار از نظر عقلی و دینی رفتاری درست و منطقی است که به آن سفارش شده است. اما وقتی از طرف مقابل با عدم بخشش مواجه شدیم ما نیز تصمیم میگیریم چون او رفتار کنیم اما بر اساس سفارش امام صادق(ع) از مکارم اخلاق این است که اگر کسی حتی به ما سخاوتمندی نکرد و از بذل و هدیه خود ما را محروم ساخت ما برعکس او عمل کنیم و به او بذل و بخشش کنیم و در قبال خساست او سخاوت نشان دهیم تا مکارم اخلاق خود را اینگونه به نمایش بگذاریم و نگوئیم که او برای من چیزی نیاورد من هم مثل خودش عمل میکنم.
آنچه بیان شد تنها گوشهای از مکارم اخلاقی است که در آیات و روایات اسلامی آمده است. از همین چند نمونه میتوان دریافت که مکارم اخلاقی چیست و چگونه میتوان خود را از رذایل اخلاقی به مکارم اخلاقی و اوج اخلاق انسانیت رسانید.
در آیات قرآن نمونههای بسیاری درباره مکارم اخلاقی پیامبر(ص) بیان شده است. با نگاهی به روایات میتوان نمونههای بیشتری به دست آورد. با این نمونهها میتوان سبک زندگی قرآنی و اسلامی را شناخت و خود را به آن متخلق کرد. تخلق به مکارم اخلاقی، جامعه اسلامی را میسازد که الگو و سرمشق بشریت خواهد بود. اینگونه است که اهداف بعثت برآورده میشود.
به نقل از معارف کیهان
یکشنبه 95/02/12
اخلاص، نقش تعیینکنندهای در ارزشمندی اعمال انسان دارد و محکی است برای سنجش میزان خلوص رفتار و کردار آدمی.
بر طبق آیات و روایات فراوان، ملاک قبول اعمال بشر در نزد خداوند تنها و تنها اخلاص است و کسانی که رفتارشان با شائبهای همراه باشد نباید به نتیجه و آینده اعمال خود امیدوار باشند.
از نظر خداوند عملی که با اغراض مختلف جز کسب رضایت الهی انجام شود ذرهای ارزش نخواهد داشت و تاثیر و ماندگاری آن یا هیچ یا بسیار اندک خواهد بود. اما کسانی که اعمال خود را با اخلاص تمام و فقط برای به دست آوردن رضایت پروردگار انجام میدهند میتوانند امیدوار باشند که عمل فانی و موقت آنان به ذخیرهای ماندگار و ابدی تبدیل خواهد شد که گفتهاند: «اخلاص فانی را باقی میکند.»
سؤالات زیر راهنمایی است برای خودسنجی میزان اخلاص و پیدا کردن انگیزههای مخفی خود از فعالیتهای خیر و نیکوکارانه که هر فرد با مراجعه به آنها و اندیشیدن در این باره میتواند میزان اخلاص را محک بزند تا متوجه شود که اگر به خیال خود راهی را درست میرفته و کارش برای خدا بوده در حالی که در اصل برای خدا نبوده، بتواند از نیمه راه برگردد و باقی راه را با اخلاص تمام در جهت کسب رضای حق قدم بردارد.
*آیا شما دنبال شهرت یا کسب وجهه هستید؟
- فرد مخلص از شهرت دوری جسته و از آن ترس دارد و واقعا اعتقاد دارد که خداوند افراد را به نیات و اعمالشان امتحان میکند نه به ظاهرشان و اینکه شهرت در روزی که انسان به نتیجه اعمالش میرسد هیچ نتیجهای نخواهد داشت. البته باید در خاطر داشته باشیم که دانستن چنین مفهومی ما را به ترک جمع و گوشهگیری توصیه نمیکند. این توصیهها تنها زنگ خطری هستند در مورد خواستههای پنهانی نفس ما و هشداری علیه راههایی که شیطان برای نفوذ در قلب مردم دنبال میکند. بدون شک نکته منفی خاصی در خود شهرت نیست چرا که حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) از مشهورترین آدمیان بوده و هستند. نادرست زمانی است که شهرت و نام و نشانخواهی، هدف زندگی بشود یا برای یک فرد یا گروه اولویت اول را داشته باشد.
* آیا شما کارهای خیر را در حضور جمع بهتر انجام میدهید؟
- افراد مخلص ترجیح میدهند کار خیر را در خفا انجام دهند تا در آشکار. در مثل آنها میخواهند مثل ریشه درخت باشند که دیده نمیشود ولی علت اصلی باقیماندن درخت و حیات آن هستند.
* آیا انگیزه و اشتیاق شما نسبت به کار خیر وقتی که مدیر باشید یا نباشید تغییر میکند؟
- افراد مخلص نسبت به مقام خود حساس نیستند که آیا فرمانده هستند یا فرمانبر. هدف آنها خدمت به الله(جل و علا) و به تبع آن بندگان او و کار خیر است. به همین خاطر حب ریاست بر قلب آنها چیره نشده است. آنها مقام یک سرباز را به مقام فرمانده ترجیح میدهند آن هنگام که بدانند وظایف یک فرمانده را نمیتوانند به انجام برسانند. آنها دنبال این نیستند که رئيس باشند ولی وقتی در آن موقعیت قرار گرفتند از خداوند برای انجام وظایف و مسئولیتها کمک میطلبند.
* آیا وقتی مردم از کار شما راضی هستند احساس شادی میکنید؟
- افراد مخلص کمترین توجهی به رضایت مردم زمانی که در مقابل رضایت الله (جل جلاله) قرار بگیرد ندارند. مردم در مشی، اهداف و افکار، مختلف هستند و کسی قادر نیست همه آنها را راضی کند. به این خاطر مخلصین واقعی، دنبال جلب نظر مردم نیستند و کسب رضایت خدا را بهعنوان هدف دنبال میکنند.
* اگر حرکات و گفتار عدهای، شما را رنج بدهد آیا فعالیت را ترک خواهید کرد؟
- حب و بغض، خرج و ذخیره کردن، خوشحالی و ناراحتی افراد مخلص همه برای خداوند کریم و دین اسلام است. متاسفانه برخی افراد تنها با کمی ناراحتی از حرف و عمل دیگران کار کردن در راه خدا را ترک میکنند. ولی مخلص واقعی در مقابل زحمات و ناراحتیها سر خم نمیکند چرا که نیت او برای الله (جل جلاله) است نه برای خود یا خانواده. دعوت در راه خدا یک وظیفه مشترک است و از دلایل بخصوصی سرچشمه نمیگیرد. به همین خاطر صحیح نیست کسی به خاطر حرفها و نیات نادرست عده دیگری، خدمت را ترک کند و اصولا افراد مخلص، چون نیتشان فقط جلب رضای حق است و لذا اخم و ناراحتی دیگران و یا تشویق و تحسین و سوت و کف آنان، به حالشان تاثیری ندارد.
آنان در کارهای مخلصانهشان این آیه کریمه را مدنظر خود دارند که: «انما نطعمکم لوجهالله لا زید منکم جزاء و لا شکورا» «ما فقط برای رضای خود شما را اطعام میکنیم و از شما توقع پاداش و یا تشکر نداریم.»(انسان/9) و در یک کلام آنان برای نام و نان خدمت و عمل نمیکنند.
* آیا راه دراز پیش رو یا موانع آن شما را ناامید و سرافکنده میکند؟
- افراد مخلص به خاطر طول راه یا موانع آن، تنبلی و سستی را تجربه نمیکنند. هدف آنها پیروزی یا موفقیت تنها نیست بلکه امید اصلی آنها به رضایت الله(جل جلاله) قبل از هر چیز دیگری است. در واقع خداوند کریم در روز قیامت از علت پیروز شدن آنها سؤال نخواهد کرد بلکه از اعمال و نیاتشان پرسش خواهد نمود.
* در یک کلمه فرمول اخلاص چیست؟
- فرمول اخلاص به طور اختصار این است که اگر آدمی در کاری که برای دیگری یا دیگران انجام میدهد، توقع پاداش، تشکر، جایزه، جبرانی و مسائلی از این قبیل داشته باشد، باید بداند که عمل او با اخلاص قرین نبوده و نمیتواند ادعا کند که برای خدا کار کرده است اما اگر هیچ کدام از این انگیزهها و حالات، مورد انتظار او نباشد، باید امیدوار باشد که کار را صرفا برای رضای خدای متعال انجام داده است و عمل او بهعنوان زاد و توشه آخرت ذخیره شده است. برای تکمیل این بحث حکایت زیرا از علامه جعفری میتواند برای طالبان اخلاص بسیار راهگشا و آموزنده باشد تا با تأسی به اینگونه بزرگان، اعمال و رفتار خود را با رنگ اخلاص جلا دهیم.
به نقل از معارف کیهان
یکشنبه 95/02/12
لزوم و فلسفه تقلید و دلایل عقلی و منطقی آن چیست؟ و چرا تقلید در اصول دین جایز نیست اما در فروع دین جایز است؟ و به چه دلیل باید از اعلم تقلید کرد؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در مقاله حاضر به تبیین این مباحث پرداخته است.
***
پذیرش اصول دین، عقلی است نه تقلیدی؛ یعنی هرکس باید در شناخت خداوند تعالی و صفات او و نیز در نبوت، امامت و معاد، در فراخور توانش مجتهد باشد و اما فروع دین چطور؟
لزوم تقلید
حق هرکس بلکه وظیفه او این است که احکام اسلام را به دست آورده و به آن عمل کند. بنابر این تقلید راسا واجب نیست. علامه حلی بعد از اینکه در مسائل اصول دین، تقلید را حرام میداند میفرماید:«و اما المسائل افروعیه فقد خففالله تعالی عن عباده فیها بقبول التقلید للحق» قبول تقلید توسط خداوند در فروع دین، تخفیفی است که خداوند به بندگانش داده است.(1)
بنابراین شما میتوانید خودتان احکام اسلام را به دست آورده و به آن عمل نمایید. ولی سؤال این است که شما از کجا میخواهید احکام خداوند را به دست بیاورید؟
1. عقل به تنهایی همه احکام مورد نیاز بشر را نمیتواند به دست آورد. عقل حداقل در مورد مسائل مربوط به جهان آخرت نمیتواند حکم صادر کند؟ چون قابل تجربه برای عقل نیست. بنابراین ناگزیر باید به قرآن و روایات برای کشف حکم واقعی مراجعه کند.
2. زبان قرآن و روایات عربی است بنابراین برای این کار آشنایی کامل با زبان عربی و ظرایف آن نیاز است.
3. علاوه بر آن باید منطق و معانی بیان و سایر دانشهای مورد نیاز در ادبیات عرب را آموخت.
4. در خیلی از موارد روایاتی وجود دارد که جعلی است و یا سند قابل اعتمادی ندارد. چگونه روایات صحیح را از اینگونه روایات میتوان تشخیص داد؟ راویانی که ثقه و قابل اعتماد نیستند را از راویان ثقه چگونه باید تشخیص داد؟ این نیز ضوابط و قواعدی دارد که در علمی به نام علم رجال قابل دستیابی است.
5. آیات نیز محکم و متشابه دارد. چگونه آیات محکم و متشابه آن قابل تشخیص است؟(2)
6. چگونه در متن روایات و آیات بین نص و ظاهر، مطلق و مقید، عام و خاص و… تشخیص داده و موارد متعارض را چگونه جمعبندی میکنیم؟ این هم نیازمند اصول و قواعدی است که در دو علم اصول و فقه باید آموخت.
7. آموختن همه موارد فوق چیزی نزدیک به بیست سال کمتر یا بیشتر به طول میانجامد. اگر میتوانید و استعداد لازم را دارید بسمالله بر شما هم واجب است همین کار را کنید.(3) و الا چارهای ندارید که سراغ کسانی بروید که همه این مسیر را طی کرده و به احکام خداوند دست پیدا کردهاند(که آنها را مجتهد مینامیم) و از آنها احکام خداوند را بپرسید.
چرا که میدانیم در دین اسلام، واجب و حرامهایی وجود دارد که خدای حکیم، آنها را برای سعادت دنیا و آخرت انسان قرار داده است؛ واجبات و محرماتی که اگر انسان آنها را اطاعت نکند، نه به خوشبختی و سعادت مطلوب میرسد و نه از عذاب سرپیچی از آنها- در صورت مخالفت- در امان است.
سه گزینه پیش روی مکلف
در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه میبیند.
راه اول اینکه انسان بتواند احکام را با مراجعه به منابع دست اول آن به دست آورد؛ بدیهی است دستیابی به چنین کاری مستلزم سالها تلاش و مصروف داشتن وقت، آن هم با عزمی استوار و ارادهای پولادین است؛ زیرا باید در این راه به اندازهای تلاش کرد که به درجه استنباط که از آن به اجتهاد تعبیر میشود، رسید. در این صورت از دو راه بعدی بینیاز میشود.(اگر چه تا رسیدن به اجتهاد، ناگزیر از یکی از دو راه دیگر است).
دوم اینکه در هر کاری نظرات موجود بین مراجع را مطالعه کرده، بهگونهای عمل کند که طبق همه آرا و نظرات، عمل او صحیح باشد(یعنی احتیاط کند)؛ این راه نیازمند اطلاعات کافی از آرای موجود در هر مسئله و روشهای احتیاط است و در بسیاری از موارد، به دلیل سختی احتیاط، ممکن است زندگی عادی او را مختل کند.
و سوم اینکه از رای کسی که این علوم را کاملا آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس و از بقیه ماهرتر و عالمتر است، بهره ببرد.
لزوم تقلید در رشتهها و زمینههای دیگر
این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام شرعی ندارد و در هر مسئله تخصصی دیگر وجود دارد. مثلا یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار میشود. او برای درمان بیماری خود یا باید خود شخصا به تحصیل علم پزشکی بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده و بهگونهای عمل کند که بعدا پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند. راه اول، او را به درمان سریع نمیرساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است و او را از کار تخصصی خود، که مهندسی است، بازمیدارد. لذا او بیدرنگ از یک پزشک متخصص کمک میگیرد و رای او را عمل میکند. بنابراین ما در تمام اموری که تخصص نداریم اگر آن امر برایمان دارای اهمیت باشد از متخصصین در آن امر، تقلید میکنیم. تقلید در احکام شرعی از مجتهد نیز همین حالت را دارد.
در مثال فوق مهندس در عمل به رای پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیانا سرزنش دوستان نجات میدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز میشود. مکلف نیز در عمل به رای مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات میدهد، بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست مییابد.
در زمان حضور معصومان علیهمالسلام، مرجع احکام در مرحله نخست امامان میباشند در صورت عدم دسترسی به آنها، عالمان و خبرگان دین، مرجع احکام هستند.
هر مسلمان مکلفی اگر مجتهد نباشد- یعنی نتواند خودش احکام شرعی را از کتاب و سنت به دست آورد- باید از یکی از مراجع که شرایط علم، عدالت، پرهیزگاری، زهد و تقوا را دارد پیروی کند.
تقلید از مجتهد اعلم
هرگاه انسان بین رجوع و انتخاب شخصی دانا و داناتر و ارجاع امور به یکی از آن دو و عمل کردن طبق دستور آن یکی، مخیر شود، عقل حکم میکند که امور را به شخصی داناتر ارجاع داده و از او پیروی نموده و طبق دستورات وی عمل کند، زیرا نظر او و سخن او به واقع نزدیکتر و مورد اطمینان بیشتر است.(4)
ثانیا سیره و بنای عقلاء بر این جریان دارد که در هر فن و حرفهای به داناترین فرد همان فن و حرفه مراجعه میکنند.(5) مثلا بیماری که به بیماری ناشناخته و صعبالعلاج گرفتار است، برای تشخیص و درمان بیماری و یا انجام عمل جراحی، به حکم عقل به داناترین و حاذقترین پزشک مراجعه میکند و نسخه درمان بیماری خود و یا دستور عمل را از او گرفته و به دستورات وی عمل میکند، چون تشخیص او را صحیحتر و دستورات او را برای درمان بیماری خود مفیدتر میداند. همین طور در مورد خیاط و نجار و بنا و غیره نیز عقل و عقلا حکم میکنند که به داناترین و ماهرترین فرد، به منظور رفع نیاز باید مراجعه کرد.
بر این اساس عقل در امور دینی و استنباط احکام شرعی که دقت و احتیاط زیاد را میطلبد، نیز حکم میکند که مکلف به منظور دریافت نسخه صحیح و اطمینانبخش احکام شرعی و مسائل دینی، باید به مجتهد اعلم و داناتر مراجعه کرده و از وی تقلید و به دستورات وی عمل نماید.
برای یافتن مجتهد اعلم هم یا شخص باید خود اهل تشخیص باشد و یا دو نفر خبره عادل، اعلمیت یکی از مجتهدین را گواهی کنند به شرطی که دو نفر عادل دیگر با گفته آنها مخالفت نداشته باشند و یا عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنها اطمینان حاصل شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.(6)
ادله وجوب یا جواز تقلید
صرفنظر از آیاتی مثل آیه شریفه«… فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون».(7) «اگر نمیدانید از آنان که به یاد دارند، بپرسید.» که بیانگر جواز رجوع غیر عالمان به عالمان است و روایاتی که در زمینه وجوب تقلید و مراجعه به فقهاء وجود دارد، یکی از دلایلی که برای جواز تقلید ذکر شده است، حکم فطرت انسان است. وقتی کسی از دانش و تخصصی برخوردار است و دیگران از آن محروم هستند فطرت انسان او را به پیروی از عالم در زمینه تخصصش دعوت میکند.
کسانی که وظایف دینی و احکام شرعی را نمیدانند به مقتضای فطرت خود سراغ کسانی میروند که در مسائل دینی تخصص دارند و به درجه اجتهاد و فقاهت نایل آمدهاند و از آنان تقلید میکنند.
از این رو جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع میکند.
دلیل دیگر این است که سیره و روش عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آنجا که شارع، این سیره را منع نکرده، مورد تایید اوست وگرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی میکرد.
____________
1. علامه حلی، الرساله السعدیه، ص: 16.
2. محکم، آیهای است که دلالتش بر مقصود روشن و عاری از ابهام است و متشابه به آیهای میگویند که چند احتمال در مفاد آن متصور است؛ به طور طبیعی اینگونه آیات نیازمند تفسیر و توضیح میباشند و تفسیر آن مطابق مذهب جعفری بر عهده معصومان(ع) است.
3. فعلا واجب کفایی است.
4. محقق اردبیلی، مجمع الفائده، ج 12، شرح ص 21.
5. خوئی، سیدابوالقاسم، کتاب الاجتهاد و التقلید، شرح ص 142.
.6 ر.ک توضیحالمسائل دوازده مرجع، مسائل 2 و 3
.7نحل/43
به نقل از معارف کیهان
یکشنبه 95/02/12
شهید آیتالله مرتضی مطهری یکی از شخصیتهای برجسته و کمنظیر در تاریخ اسلام و یکی از دانشمندان اسلامشناس و محققان توانا به شمار میرود. ایشان عصاره مؤثر حوزههای علمیه و حاصل عمر با برکت امام امت بود.شهید مطهری با افکار و اندیشههای ناب و اصیل خود، آثار و نتایج بزرگی را در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان حوزویان و دانشگاهیان بر جای گذارد. با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیاتبخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگی کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادی، التقاطی و متحجرانه پرداخت، اسلام را به دور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشی معرفی کرد و بدینوسیله از خود نامی جاودانه در تاریخ باقی گذاشت.اینک به مناسبت فرار رسیدن سالروز شهادت ایشان جملاتی کوتاه و ناب از اندیشههای آن عالم ربانی که از لابلای کتابهای ایشان انتخاب شده و در پایگاه بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری انتشار یافته، تقدیم مشتاقان اندیشه بلند آن دانشمند جلیلالقدر میشود.
***
معلم در کلام استاد مطهری
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون کند. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتشگیره از خارج میآورید و آنقدر زیر این چوبها و هیزمها قرار میدهید که اینها کمکم مشتعل شود.
(مجموعه آثار استادشهيد مطهرى، ج22، ص 52)
ضرورت راهنمایی نسل جوان
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستوجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنانکه باید راهنمایی نشده است. اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او، با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس میکند این نسل برخلاف آنچه ابتدا به نظر میرسد لجوج نیست و آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد. (از کتاب مسئله حجاب)
یاد خدا تنها مایه آرامش جان
ایمان هم یکی از حوائج فطری و تکوینی است و بلکه حاجت است و هر وقت به سرچشمه ایمان و معنا رسیدیم و نور خدا را مشاهده کردیم و خدا را در روح و جان خود دیدیم و مشاهده کردیم آن وقت است که معنای سعادت و لذت و بهجت را درک میکنیم. (از کتاب حکمتها و اندرزها)
راه سعادت
منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکمترین اطمینانها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاکترین نیتها و در ناحیه عمل نیکوترین عملها باشد. زندگی پاک و سعادتبخش همین است.(از کتاب حکمتها و اندرزها)
حجاب و شرافت زن
شرافت زن اقتضا میکند هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنیدار به سخن خود آهنگ ندهد. (از کتاب مسئله حجاب)
حق و باطل در جهان هستی
در حکمت الهی اصالت در هستی با حق است، با خیر است، با حسن و کمال و زیبایی است، باطلها شرور، و نقصها و زشتیها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستی منتهی میشوند نه به هستیها .
- باطل حق را با شمشیر خود حق میزند، پس باطل نیروی حق را به خدمت گرفته است. این همان نیروی حق است که او از آن استفاده میکند. (از کتاب حق و باطل)
شرط موفقیت
صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است، در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر میرسد. اگر صبر و استقامت و حوصله باشد، بیاستعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید. (حکمتها و اندرزها)
وظیفه مرثیه خوانها
باید کسانی که مرثیه خوانی میکنند، توجه داشته باشند به فلسفه قیام سید الشهدا و به فلسفه دستوراتی که ائمه اطهار درباره عزاداری دادهاند. بیجهت دستوری ندادهاند. باید فلسفه قیام سید الشهدا و هم فلسفه عزاداری آن حضرت را به مردم بگویند و مردم را آگاه کنند. (کتاب ده گفتار)
هجوم اندیشههای غربی
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیمالشأن نهضت السلامی که برای همهشان احترام فراوان قایلم، هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه روی سوءنیت و یا عدم سوءنیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند. (نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر)
راه مبارزه با انحرافات نسل جوان
راه مبارزه این خطر تحریم و منع نیست. مگر میشود تشنگانی را که برای جرعهای آب له له میزنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟ این ما (رهبران دینی) هستیم که مسئولیم، ما به قدر کافی در زمینههای مختلف اسلامی به زبان روز عرضه نکردهایم. اگر ما به قدر کافی آب زلال عرضه کرده بودیم، به سراغ آبهای آلوده نمیرفتند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینهها با زبان روز است. (نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر)
من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم، که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. (پیرامون انقلاب اسلامی)
انسان کامل
انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است، در همه میدانهای انسانیت قهرمان است. (لمعاتی از شیخ شهید)
جهانبینی اسلامی
ما باید نشان دهیم جهانبینی اسلامی نه با جهانبینی غرب منطبق است و نه با جهانبینی شرق و به هیچ کدامشان وابسته نیست. (لمعاتی از شیخ شهید)
وابسته به عقیده
در مکتب پیامبران، انسان بیش از اینکه وابسته به منافع باشد وابسته به مسلک و ایمان است، در حقیقت در این مکتب فکر و عقیده زیر بناست. (لمعاتی از شیخ شهید)
جایگاه مکتب اسلام
یگانه مکتبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد اسلام است. وقت آن است که غرب مانند همه زمانهای دیگر با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد.
تلازم علم و دین
اگر ما میخواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر میخواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر میخواهیم از مرض نجات پیدا کنیم، اگر میخواهیم عدالت در میان ما حکمفرما باشد، اگر میخواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم، اگر میخواهیم جامعه ما برخلاف حال حاضر به امور اجتماعی علاقهمند باشد، منحصرا راهش علم است و علم، آن علمی که عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس در آید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمرهاش را هم خود آنها خواهند برد، یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا میداند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمه بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد. شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بیدین میخواهد نه جاهل دیندار.
حافظ
امروز چرا حافظی به وجود نمیآید؟ آیا دیگر قریحهها خشک شده است که حافظی نباشد؟ خیر! دلیلی ندارد که قریحهها خشک شده باشد، بلکه روحها در مسیر دیگری است. یعنی روح حافظ دیگر وجود ندارد تا اثری مثل حافظ و حتی مثل جامی به وجود آورد. (از کتاب تماشاگه راز، عرفان حافظ)
غلط ترين فکر
غلط ترين فکر اين است که ما همه اصلاحات جزئي و کلي را از مصلح و ظهور غيبي بخواهيم .(ياداشتهاي استاد مطهري، ج1 ـ ص 169)
اسلام دشمن بيکاري و بيکارگي است انسان به حکم اينکه از جامعه بهره مي برد و به حکم اينکه کار بهترين عامل سازنده فرد و اجتماع و بيکاري بزرگترين عامل فساد است بايد کار مفيد انجام دهد .(وحي و نبوت ـ ص 118)
زنان در طول تاريخ تنها مولد و زاينده مردان و پرورشدهنده جسم آنها نبودهاند بلکه الهامبخش و نيرودهنده و مکمل مردانگي آنها نيز بودهاند .(آينده انقلاب اسلامي ايران ـ ص 225)
دموکراسی در اسلام
دموکراسي در اسلام يعني انسانيت رها شده ودر غرب يعني حيوانيت رها شده؛ بنابراين آزادي و دموکراسي در قاموس اسلام جنبه انساني دارد و در غرب جنبه حيواني .(آينده انقلاب اسلامي ايران ـ ص 272)
معنای آزادی معنوی
آزادي معنوي يعني آزادي فکر از خرافات و اوهام و آزادي اراده از وابستگيهاي حيواني .(يادداشتهاي استاد مطهري، ج 1 ـ ص 98)
آمادگی و نیرومندی در برابر دشمن
قرآن مي گويد براي اينکه رعب شما به دل دشمن بيفتد و خيال تجاوز به ساحت شما را در دماغ خود نپرورد، نيرو تهيه کنيد و نيرومند باشيد. (جهاد ـ ص 28)
اهمیت شخصیت و هویت یک ملت
براي يک ملت هيچ موهبتي بالاتر از شخصيت نيست اگر همه مواهب و ابزارهاي زندگي را از ملتي بگيرند و شخصيتش محفوظ باشد غمي نيست. (يادداشتهاي استاد مطهري، ج9 ـ ص 51)
ضرورت وجود نیروهای نظامی
اگر خداوند به وسيله بعضي از افراد بشر جلو بعضي ديگر را نگيرد خرابي و فساد همه جا را مي گيرد ارتشي که وظيفه اش جلوگيري از تجاوز است، وجودش لازم و ضروري است. (جهاد ـ ص 16)
به نقل از معارف کیهان
چهارشنبه 95/02/08
بدان ای سالک راه خدا!) شما جوانها بهتر میتوانید تهذیب نفس کنید، شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها. در شما آن ریشههای فساد کمتر است. رشدش کمتر است، آن طور رشد نکرده، هر روز بماند، رشدش زیادتر میشود. هر روز تأخیر بیندازید، مشکلتر میشود. یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است. جوان زودتر اصلاح میشود. هزاران جوان اصلاح میشود. و یک پیر نمیشود. نگذارید برای ایام پیری، حالا که جوان هستید سیر (تکاملی) خودتان را بکنید، شروع کنید. الان خودتان را تبع تعلیمات انبیا کنید، مبدأ این است، از اینجا باید رفت. آنها راه را نشان دادهاند، ما راه را نمیدانیم، آنها راه را میدانند، طبیبند و راه را میدانند. راه سلامت را میدانند، آنها راه سلامت را به ما گفتهاند، میدانند، بخواهید سالم باشید، از آن راه باید بروید. باید از توجهاتی که به نفس هست. خودتان را کمکم خارج بکنید، البته مسألهای نیست که به این زودی بشود، لکن کمکم خارج بکنید.(1)
به نقل از معارف کیهان
____________________
1- تفسیر سوره حمد، امام خمینی(ره)، جلسه دوم، ص 111
چهارشنبه 95/02/08
آیتالله ناصری
ماه رجب در میان ماهها از بسیاری جهات، باشرافت و نمونه است؛ بزرگان فرمودهاند زمانها با هم مختلفند مانند مکانها که با هم تفاوت دارند. بعضی مکانها بر بعضی مکانهای دیگر شرافت دارند. زمانها هم همین طور. بعضی زمانها بر بعضی زمانهای دیگر شرافت دارند.
یکی از زمانهایی که شرافت فوقالعادهای دارد، ماه رجب است که ماه بسیار با عظمت و زمان شریفی بوده و بهار جِدّ و جهد برای تخلیه و تحلیه است یعنی حضرت حق کسانی که در این ماه اطاعت، عبادت، توبه و انابه کنند، یک فضیلت خاصی برایشان قرار میدهد که در سایر ماهها این فضیلت وجود ندارد.
عظمت هر زمانی به واسطه عظمت اموری است که در آن زمان واقع شده است. لذا وقتی میگوئیم بعضی مکانها به بعضی مکانهای دیگر شرافت دارد به دلیل آن است که امری که در این مکان واقع شده، شرافت و عظمت دارد. مکه، مدینه، نجف، خراسان، قم و … از این دسته هستند هر مقدار که امور عظیمه در یک زمان و زمین واقع شود، بر عظمت بیشتر آن زمان و مکان دلالت دارد. مانند نماز خواندن در مسجدالاحرام و مسجدالنبی، البته نماز خواندن در هیچ مکانی مانند آستان مقدس امیرالمؤمنین(ع) نمیشود که یک نماز ، 200 برابر ثواب پیدا میکند، خوشا به حال اهالی نجف و این بیانگر شرافت این مکان است.
در ماه رجب
روایتی از نبی اکرم(ص) است که خداوند متعال دستور داده است به مَلَکی به نام«داعی» در ماه رجب که به آسمان اول بیاید، این مَلَک در تمام شبهای ماه رجب از شب تا صبح فریاد میزند و میگوید: «طُوبَى لِلذَّاکِرِینَ و…»؛ سعادتمند کسی است که به یاد خدا باشد، سعادتمند کسی است که به یاد قبر و قیامت باشد. لذا ما هر چه بیشتر به یاد خدا باشیم رحمت الهی بیشتر شامل حال ما خواهد شد.
«طُوبَى لِلطَّائِعِینَ»، سعادتمند کسی است که اطاعت حق را بکند؛ خداوند متعال محتاج نیست بلکه او قادر است. وقتی حضرت حق، عالم وجود را آفرید در یک لحظه و در یک اراده جزئی میلیاردها انسان را خلق کرد، از اینرو منفعت نماز و روزه عاید خود انسان میشود و برای خودمان خوب است و برای ما سعادت را به دنبال دارد، چرا که خداوند «غنیّ بالذات»، بوده و نیازی به نماز و روزه ما ندارد.
خوشا به حال کسی که مطیع و فرمانبردار حق باشد؛ آنچه که فرمودهاند واجب است، به نفع ما و آنچه که فرمودهاند حرام است، به ضرر ما است. پروردگار عالمیان تمام بندگانش را دوست دارد. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّوْنَهُ»، رابطه خالق و مخلوق، صانع و مصنوع، و … همگی را دوست دارد و او میداند که چه چیزی ایجاد کرده است در حالی که ما هنوز خود را نشناختهایم و در روایات است کسی که خود را بشناسد خدا را خواهد شناخت.
آن ملک میفرماید: خداوند متعال میفرماید: ای فرزند آدم «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی»، من همراه کسی هستم که به یاد من باشد. بنابراین خداوند در همه جا حضور دارد و میفرماید: هر کس مرا اطاعت کند، من هم مطیع او هستم.
کسانی که مستجابالدعوه هستند چگونه به این مقام رسیدهاند؟ انبیاء، اولیاء و ائمه چهارده معصوم علیهمالسلام به کنار، بلکه بندههای عادی هم میتوانند به درجهای برسند که هر چه گفتند، خداوند خواسته آنها را اجابت کند اما در سایه رعایت دو نکته: انجام واجبات و ترک محرمات. کسی که این دو مطلب را نصبالعین خویش قرار دهد، در زمره اولیای الهی قرار خواهد گرفت و در واقع او «مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی»، خواهد شد. چه تجارتی بالاتر از این، چه تکاملی برتر از این؟
از اینرو خوب است که در ماه رجب اگر نماز قضا داریم آنها را به جا آوریم، اگر حقالناسی به گردن ما است آن را جبران کنیم. چرا که خداوند متعال در عظمت ماه رجب میفرماید: «الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی» هر کس که در ماه رجب به در خانه من بیاید، مرا بخواند من حاجتش را میدهم و هر کس طلب هدایت کند، من او را هدایت خواهم کرد.
به نقل از معارف کیهان
چهارشنبه 95/02/08
پرسش:
آيا زمان هم میتواند در عالم هستی شرافت ذاتی داشته و در بعد مادی و معنوی روی انسان تأثیرگذار باشد؟
پاسخ:
قرآن براى زمان، سهم مهمى قائل است. بعضى زمانها را نحس مىداند. «فى يوم نحسٍ مستمر» «ما بر آنها تندبادی سرد در روزی که نحوستش مستمر بود فرستادیم» (قمر ـ 19) يا «أيامٍ نحسات» «روزهایی شوم و پرغبار» (فصلت ـ 16)
در مقابل، بعضى زمانها را مبارك مىداند. «فى ليلهًْ مباركهًْ» «در شبی پر برکت» (دخان ـ 3) يا «واذكروااللّه فى ايام معدودات» خدا را در روزهاى معينى (روزهاى 11 و 12 و 13 ذىالحجه كه به ايام تشريق معروف است) ياد كنيد. (بقره ـ 203) يا «بالأسحار هم يستغفرون» (ذاريات ـ 187) سحرها استغفار مىكنند. قرآن از كسانى كه در سحرها استغفار مىكنند، ستايش كرده است. «والمستغفرين بالاسحار» (آلعمران ـ 17) يا همين كه زكريا(ع)، در محراب عبادت بر مريم(ع) وارد شد و نزد او خوراكى (شگفتآور) يافت، پرسيد: اى مريم! اين رزق از كجاست؟ مريم(ع) در پاسخ گفت: آن از نزد خداست كه به هر كه بخواهد بىشمار روزى مىدهد. در تفاسير مىخوانيم؛ مادر مريم با همسر زكريا، خواهر بود و هر دو عقيم و نازا بودند.
مادر مريم با ديدن صحنه غذا دادن پرنده به جوجههايش، منقلب شد و به درگاه خدا دعا كرد. خدا به او مريم(ع) داد.
حضرت زكريا(ع) هم وقتى مقام مريم را در محراب ديد، منقلب شد و از خدا تقاضاى فرزند كرد: «هنالك دعا ذكريا» «در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگی در مریم،) پروردگار خویش را خواند» (آل عمران ـ 3) مشاهده كمالات ديگران، مىتواند (به جاى كارشكنى) زمينه درخواست و دعا و توجه انسان به خدا باشد. حتى يك زن مثل مريم مىتواند مردى همچون زكريا(ع) را تحت تأثير قرار دهد.
انسان مىتواند از تلخترين تا شيرينترين شرايط به نفع خود استفاده كند. لکن باید در این فرآیند صبر و بردباری الگوی رفتاری انسان باشد.
همانگونه كه از انگور شيرين، سركه ترش درست مىكنند، مىتوان با صبر و شكيبايى از غوره ترش، حلواى شيرين درست كرد.
به هرحال، هر يك از زمانها و مكانها داراى ارزش خاصّى هستند؛ توبه در جوانى، محبوبتر از توبه پيران است.
انفاق در نادارى، محبوبتر از انفاق در ايام دارايى است.
عفو در زمان قدرت، صله رحم در زمانى كه ديگران قطع رابطه كردهاند، كمك به افراد در حالات خاص، ارزش و پاداش خاصّى دارد.
در حديث مىخوانيم: «ضربهًْ علىّ يوم خندق افضل من عبادهًًْْ الثّقلين» ضربت علي در خندق برتر از عبادت جن و انس است. (بحارالانوار، ج 39، ص 1) چون روز خندق تمام كفر در مقابل تمام اسلام، صفآرايى كرده بود.
شب قدر بهتر است از هزار ماه است، ارزش آب در ظهر عاشورا قابل مقايسه با روز بعد نيست.
همه اينها نشانه آن است كه فرصتهاى استثنايى، پاداش ويژه استثنايى دارد.
حضرت موسى(ع) همين كه خواست معجزهاش را به ساحران نشان دهد، براى زمان اجراى آن، دو وقت معين كرد: يكى روز تعطيلى كه مردم، نشاط و فراغت داشته باشند. «موعدكم يوم الزينهًْ» «میعاد ما و شما روز زینت [روز عید] است» (طه ـ 59) يكى زمان چاشت كه هوا معتدل و مردم، بيدار و حضورشان راحت باشد. «و أن يحشرالنّاس ضحى» «به شرط اینکه همه مردم، هنگامی که روز، بالا می آید، جمع شوند!» (همان)
علاوه بر عنصر زمان، براى استقبال بيشتر مردم، معين شد كه جاى معجزه وسط شهر باشد تا دسترسى به آن براى همگان امكانپذير باشد. «مكاناً سوى» «در مکانی که نسبت به همه یکسان باشد!» (طه ـ 58)
بنابراين، هر يك از عناصر زمان و مكان در دعوت و عبادت و كمك به ديگران و توبه نقش مهمى دارد.
به نقل از معارف کیهان
یکشنبه 95/01/29
در مطلب حاضر نویسنده با اشاره به حدیثی از امام جواد(ع) به آرایههای برخی مکارم اخلاقی پرداخته است.
***
انسانها به اخلاق و ادب است که آراسته میشوند. البته برخی از صفات، فضایل و منشهای اخلاقی از برخی دیگر برجستگی ویژهای دارند که موجب آراستگی بیشتر انسان می شود. امام جواد(ع) در سخنی این آرایههای اخلاقی را چنین بیان میکند: التواضع زینه الحسب، و الفصاحه زینه الکلام، و العدل زینه الایمان، والسکینه زینه العباده، والحفظ زینه الروایه، و خفض الجناح زینه العلم، وحسن الادب زینه العقل، و بسط الوجه زینه الحلم؛ تواضع و فروتنی زینت بخش حسب و شرف، فصاحت زینت بخش کلام، عدالت زینتبخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات، و دقت در ضبط و حفظ زینتبخش نقل روایت و سخن، و خاکساری و فروتنی زینتبخش علم و دانش، و ادب داشتن و اخلاق نیک، زینتبخش عقل و خوشرویی با دیگران زینتبخش حلم و بردباری است. (کشفالغمه، ج 2، ص 347)
پس اگر انسانی دارای حسب اصیل است و از نظر اجتماعی دارای اعتبار و جایگاه بلند اجتماعی است، این بزرگی حسب خود را باید با تواضع و فروتنی به نمایش بگذارد و آن را به چنین صفت و فضیلتی بیاراید؛ زیرا اگر به بزرگی حسب بسنده کند و یا بخواهد با بزرگی آن، تکبر را همراه سازد، به یقین حسب خویش را کوچک کرده و از منزلت خویش کاسته و آن بزرگی حسب خود را نیز از دست می دهد.
فصاحت، زینت کلام
فصاحت و بلاغت به معنای شیوایی و شیرینی، از آرایههای سخن گفتن است. اگر در آیات و روایات برای سخن صفاتی چون راستی، استواری (نساء، آیه 9؛ احزاب، آیه 70)، رسایی (نساء، آیه 63)، آسانی (اسراء، آیه 28)، نرمی (طه، آیه 44)، متانت (مزمل، آیه 5)، نیکی (فصلت، آیه 33) کرامت (اسراء، آیه 23) و برهانی و استدلالی بودن و مانند آن گفته شده است، همه اینها اگر با آرایهای چون فصاحت و شیوایی جمع شود بسیار خوب است. این فصاحت به معنای بلاغت هم هست، یعنی هم شیوایی و هم شیرینی در سخن وجود داشته باشد. این گونه است که کلام حتی اگر از نظر محتوا موجب آزرده خاطری شود و در آن امر و نهی باشد که میل آدمی نمیکشد، ولی با فصاحت و شیوایی در سخن و شیرینی در کلام میتوان آن زهر تلخ را در کام، به گونهای شیرین ریخت؛ زیرا بسیاری از داروهائی که درمانگر خوب است، تلخ و زهراگین میباشد. این داروی تلخ و زهرآگین را میبایست در قالب شیرین و شیوا ریخت و با آرایههایی زیبا به خورد گوش جان دیگران داد.
همچنین ایمان امری بسیار پسندیده است که جلوههای آراستگی آن را باید در عدلی جست که جتی اگر بر خود و خویشان اجرا میشود، لذتبخش باشد. اگر کسی مدعی ایمان باشد ولی بهرهای از عدل در حق خود و خویشان نداشته باشد و همواره قیام به عدالت نکند، چنین ایمانی از لذت آرایههای پسندیده و جذاب الهی بیبهره است.
عبادت هم در سایه آرامش و سکونت نفس است که معنا مییابد. از این رو در این روایت امام جواد(ع) زینت عبادت را آرامش روح شخص دانسته است.
در نقل قول از دیگران هرچند که بیان مضمون و محتوا نیز کفایت میکند، زیرا بیان محتوا و مضمون سخن، صداقت در نقل قول را تامین میکند، ولی شکی نیست که نقل قول عین عبارت و حفظ تمام ویژگیهای کلامی، اوج صداقت و وثاقت را تضمین میکند. از این رو امام(ع) حفظ کلام دیگران و نقل عین عبارت را اوج روایت و نقل میداند و آن را از آرایههای روایت میشمارد.
خاکساری، زینت علم
از نظر امامجواد(ع) علم خوب است ولی اوج کمال دانش عالم در رفتار متواضعانه او است که بالهای خود را برای دیگران میگستراند تا همگان بر سر سفره دانش او بنشینند و از آن بهرهمند شوند. عالم چون مرغ مادری است که بال میگستراند تا همه جوجهها در زیر بال او قرار گیرند و در امنیت و آرامش و آسایش باشند و از هرگونه آسیب جوی و تهدید دشمنان در امان بوده و بستر کمالی برای آنها فراهم شود. پس عالم با علم خود فروتنانه برای همگان چون مادری دلسوز و مشفق، نگران دیگران است و میکوشد تا همه را در زیر بال محبت خویش درآورد. این تعبیر امام(ع) از آیاتی چون 88 سوره حجر و 24 سوره اسراء گرفته شده است. در تعابیر قرآنی بر ذلت و خواری تاکید شده که البته خواری و ذلت ناپسند نیست، بلکه همان معنای فروتنی است. اگر عالم همانند درخت سیب افتاده نباشد و چون سر و قد بکشد جز برخی افراد اندک، کسی نمیتواند از میوههای علمی او بهرهمند شود؛ اما اگر با عزت نفسی که دارد خود را خم کند و به زیر آورد تا حتی کودکان خردسال جهالت نیز از او بهرهمند شوند، آن موقع است که عزت باطنی و واقعی یافته و جایگاه علم را به خوبی مشخص و معین ساخته است.
امام جواد(ع) درباره عقل نیز ادب نیک را آرایه آن میداند. میدانیم که عقل که خود یکی از مهمترین نعمتهای الهی است، حقیقت انسان را نشان میدهد؛ چرا که حیا و اخلاق و دینداری انسان در گرو عقل و تعقل اوست. (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل) هر چه انسان از حقایق و خداشناسی و بندگی و اخلاق و قانون و عدالت و مانند آن دارد، سرچشمه و خاستگاه همه آنها عقل اوست. حال اگر بخواهد عقل دیندار و اخلاقمدار را به چیزی بیاراید و کمال و تمام عقلانیت را به چیزی زینت بخشد میبایست به ادب نیک خود را متخلق کند؛ زیرا ادب به معنای رعایت لطائف و ظرافت رفتاری و کرداری مبتنی بر هر مجلس و منزلت و مکانی است. اینکه انسان نیک رفتاری را با همه ظرافتها و لطائف به نمایش گذارد این همان ادب است. پس ادبورزی آرایهای است که عقل بدان آراسته میشود.
حقیقت ادب
امام جواد(ع) در بیان حقیقت ادب میفرماید: و حقیقه الادب: اجتماع خصال الخیر، و تجافی خصال الشر، و بالادب یبلغ الرجل مکارم الاخلاق فیالدنیا و الاخره، و یصل به الی الجنه؛ حقیقت ادب و تربیت عبارت است از: دارا بودن خصلتهای خوب، خالی بودن از صفات زشت و ناپسند. انسان به وسیله ادب- در دنیا و آخرت- به کمالات اخلاقی میرسد؛ و نیز با رعایت ادب به بهشت دست مییابد. (ارشاد القلوب دیلمی، ص 160)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر تعریف ادب در نزد مردم را نقد میکند و نگرش خود را نسبت به ادب مطلوب تبیین مینماید، چنانکه میفرماید: مفهوم و معنای ادب از نظر مردم، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریه قابل توجه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند. بنابراین ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین، پس با عمل کردن به دستورهای الهی و ائمه اطهار (علیهمالسلام)، ادب خود را آشکار سازید. (ارشاد القلوب دیلمی، ص 160)
گشادهرویی، زینت حلم
حلم در فرهنگ اسلامی و قرآنی همان نتیجه عقلانیت در رفتار همراه با بردباری و شکیبایی است و انسان حلیم، عاقل، بردبار و شکیبایی است که در مقام عمل و رفتار فشارهای درونی و بیرونی او را به ستوه نمیآورد و از دایره عقلانیت بیرون نمیبرد و گرفتار جهالت نمی شود، چنین شخصی اگر بخواهد حلم خویش را بیاراید میبایست گشادهرویی داشته باشد؛ زیرا گشادهرویی موجب می شود که حلم و بردباری خود را آنگونه که هست به نمایش بگذارد و اوج این صفت را نشان دهد. انسان گرفته رو و گرفته خو، نمیتواند حقیقت حلم را به نمایش گذارد؛ زیرا حلم به طور طبیعی نوعی عقلانیت خشن را به نمایش میگذارد و همراه با استقامت است، اما اگر این عقلانیت با گشادهرویی و خوشرویی همراه شود، عقل و قلب، عدل و احسان، استواری و نرمی را با خود به همراه خواهد داشت.
آن حضرت(ع) در سخنی دیگر درباره آرایههای برخی دیگر از فضایل و اعمال نیک و عبادی میفرماید: الخشوع زینه الصلاه، و ترک ما لا یعنی زینه الورع؛ خشوع، زینتبخش نماز و رها کردن آنچه (برای دین و دنیا و آخرت) سودمند نباشد زینت بخش ورع و تقوای انسان است. (بحارالانوار، ج 75، ص 80)
پس تمامیت نماز در خشوع است که زیباترین حالت انسانی است؛ چنان که اوج ورع و پرهیزگاری را میبایست در ترک بیهودههایی جست که برای دنیا و آخرت هیچ سودی ندارد و به قول قرآن، لهو و لعب است. (مائده، آیه 58؛ انعام، آیه 32)
به نقل ازمعارف کیهان
یکشنبه 95/01/29
پرسش:
چرا امام رضا(ع) زندگی فرزند گرامی خود امام جواد(ع) را پر خیر و برکتتر از دیگران اعلام فرموده است؟
پاسخ:
در خانواده امام رضا(ع) و در محافل شیعه، از حضرت جواد(ع)، به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مى شود. چنانکه «ابو یحیاى صنعانى» مى گوید: روزى در محضر امام رضا(ع)، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است». (الارشاد، شیخ مفید، ص 347)
گویا امام، به مناسبت هاى مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد مىکرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا(ع) معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» مىگویند: در محضر امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آرى، این همان مولودى است که در اسلام با برکتتر از او زاده نشده است». (بحارالانوار، ج 50، ص 20)
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این احادیث این است که امام جواد(ع) از همه امامان قبلى براى شیعیان، با برکتتر بوده است، در حالى که چنین مطلبى قابل قبول نیست، بلکه بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قراین، نشان مى دهد که ظاهراً مقصود از این احادیث این است که تولد حضرت جواد در شرایطى صورت گرفت که خیر و برکت خاصّى براى شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا(ع) عصر ویژهاى بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفى امام بعدى، با مشکلاتى روبرو بوده که در عصر امامان قبلى، بى سابقه بوده است؛ زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهى که به «واقفیّه» معروف شدند، براساس انگیزه هاى مادى، امامت حضرت رضا(ع) را انکار کردند و از سوى دیگر امام رضا(ع) تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر گرامی(ص) حاکى از آن بود که امامان دوازده نفرند که نُه نفر آنان از نسل امام حسین(ع) خواهند بود، فقدان فرزند براى امام رضا(ع)، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم امامت را زیر سوال مى برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده و امامت حضرت رضا(ع) را انکار مى کردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطى» به امام هشتم(ع) در این مورد و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است، طى نامه اى به امام رضا(ع) او را متهم به عقیمى کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشى در صورتى که فرزندى ندارى؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا مى دانى که من داراى فرزندى نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمى گذرد که خداوند پسرى به من عطا مى کند که حق را از باطل جدا مى کند. (اصول کافی، ج 1، ص 320)
این شگرد تبلیغى از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبتهاى مختلف و در موارد گوناگون تکرار مى شده و امام رضا(ع) همواره سخنان و دلایل آنان را رد مىکرده است، تا آنکه تولد حضرت جواد(ع) به این سم پاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیّع بالا رفت.
وسوسه هاى واقفیه و دشمنان خاندان امامت در این مورد، به حدى بود که حتى پس از ولادت حضرت جواد(ع) که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهى از خویشان امام رضا(ع) طبعاً بر اساس حسدورزیها و تنگ نظریها گستاخى را به جایى رساندند که ادعا کردند که حضرت جواد، فرزند على بن موسى نیست!!
آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، براى مطرح کردن اندیشههاى پنهانى خویش، جز شبهه عوام فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزى نیافتند و گندمگونى صورت حضرت جواد(ع) را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامى که گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام(ص) با قیافه شناسى داورى کرده است، باید بین ما و تو قیافه شناسان داورى کنند. حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پى آنان بفرستید ولى من این کار را نمى کنم اما به آنان نگویید براى چه دعوتشان کرده اید…
یک روز براساس قرار قبلى، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا(ع) در باغى نشستند و آن حضرت، در حالى که جامهاى گشاده و پشمین بر تن و کلاهى بر سر و بیلى بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد، گویى که باغبان است و ارتباطى با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد(ع) را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وى را از میان آن جمع شناسایى کنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارداما این شخص عموى پدرش و این عموى خود او و این هم عمه اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است؛ زیرا ساق پاهاى این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا(ع) به آنان پیوست. قیافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!
در این هنگام على بن جعفر، عموى حضرت رضا(ع) از جا برخاست و بوسه برلب هاى حضرت جواد(ع) زد و عرض کرد: گواهى مى دهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستى. (اصول کافی، ج 1، ص 322) بدین ترتیب یکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت براى خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت. (سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 530)
به نقل ازمعارف کیهان
پنجشنبه 95/01/26
آیتالله جوادی آملی
در درون انسان يك آينه شفاف است كه فيض خدا را نشان ميدهد، انسان اگر يك آينه شفاف بشود و سرش را خم بكند، اين آينه را نگاه كند فيض خدا را ميبيند، خدا ديدني نيست ولي فيض او، وجه او، لطف او، آثار او ديدني است، آن وقت راحت است؛ نه بيراهه ميرود نه راه كسي را ميبندد، چون آن جمال محض به انسان فرصت خلاف نميدهد و اخلاق براي اين است.
اين ماه رجب كه فرا رسيد بعد ماه شعبان و ماه مبارك رمضان، اينها فرصت اين كارهاست اگر توفيقي داشتيد ـ انشاءالله ـ در اعتكاف شركت كرديد براي همين كار است، آنگاه احساس ميكنيد كه راحت شديد، بار از دوشتان افتاد، وقتي انسان زير بار سنگين باشد، هميشه عرق ميكند، خيس عرق است اما وقتي سبكبار باشد آزاد ميشود.
يك بيان نوراني از حضرت امير(ع) است فرمود من يك انسان آزاد ميخواهم كه مانده لاي دندان ديگري را رها كند، اين در بيانات نوراني حضرت در نهجالبلاغه هست: «أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ» آيا يك انسان آزادمرد، آزادزن پيدا ميشود كه مانده لاي دندان ديگري را رها كند؛ لُماظه اين است كه اگر كسي غذايي خورد چيزي لاي دندانش ماند، بعد اين را تُف كرد، انداخت؛ اين را ميگويند لماظه؛ وجود مبارك حضرت امير فرمود: آنچه در دست شماست قبلاً در دست ديگران بود مخصوصاً قسمت نو آن را اول آنها استعمال كردند، بهرهبرداري كردند حالا دست دوم و سوم به شما رسيد، اين لماظه آنهاست، شما براي اين لماظه چرا اينقدر جان ميكَنيد؟ يك انسان آزاده ميخواهم كه مانده لاي دندان نسل قبل را رها كند. * درس اخلاق (91/3/4)
فضیلت استغفار در این ماه
ماه رجب، ماه استغفار است. وجود مبارك پيغمبر(ص) فرمود خودتان را با استغفار معطّر كنيد: (تعطّروا بالإستغفار لا تفضحنّكم روائحُ الذنوب) بوي بد گناه شما را رسوا نكند، انسان كاري ميكند، حرفي ميزند، جايي ميرود، چيزي مينويسد، چيزي امضا ميكند كه آبرويش ريخته است فرمود: (تعطّروا بالإستغفار لا تفضحنّكم روائح الذنوب).
همه ما بايد مواظب باشيم كه اين فضاي دهان را مطهّر نگه بداريم فرمود: (طهّروا أفواهكم فإنّها طُرُق القرآن) فرمود دهانتان را پاك كنيد. اگر غذاي شبههناك وارد بشود، حرف شبههناك بيرون بيايد، اين فضا را آلوده ميكند. فرمود: اگر از فضاي آلوده، قرآن بيرون بيايد اثر ندارد.مگر نميخواهيد قرآن بخوانيد، مگر نميخواهيد با آيات الهي مردم را روشن كنيد؟ اگر شما از سرچشمه، آب زلال گرفتيد ولي در يك كانال و مَجرا و شير آلوده ريختيد، آلوده ميشود، آلوده هم اثر ندارد: «طهّروا أفواهكم فإنّها طُرُق القرآن» فرمود دهان را پاك كنيد.
دهان با چه چيزي پاك ميشود؟ تنها دندان كه نيست، زبان هست، كام هست، دندان هست، فضا هست، همه اينها را ميگويند دهان؛ اگر غذاي بد برود يا حرف بد بيرون بيايد اين ديگر آلوده ميكند. به ما گفتند: (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) اينها رجس و پلیدی است، آن وقت اخلاق كاري ميكند كه انسان واجد اين شرايط ميشود، آن وقت وقتي دعا كرد براي بيداري خاورميانه، آن دعا اثر دارد، وقتي دعا كرد براي استقلال كشورش، اثر دارد، دعا كرد براي حلّ مشكلات مسلمانها اثر دارد.
*درس اخلاق (11/3/91)
اهمیت دعا در ماه رجب
هر کدام از دعاهای ماه پربركت رجب، منزلي از منازل سائرين الي الله است. كم نبودند افرادي كه اين سه ماه را پشت سر هم روزه ميگرفتند، ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان را در اين فصل كه تقريباً هوا گرم است يا خيلي از آقايان به درس و بحث اشتغال دارند ممكن است به مزاج آسيب برسد ولي بالأخره آن حداقل روزها نظير اعتكاف و اينها آن سه روز را مثلاً آدم غفلت نكند و امثال ذلك. (درس خارج فقه، 3/3/91)
تا ميتوانيد مخصوصاً كسي که قدرت جواني دارد، روزههاي اين ايام، مخصوصاً مبعث و ايام اعتكاف فراموش نشود؛ درس و بحث گوشهاي از راه است، اساس راه جاي ديگر است. اگر آن اساس را ما رعايت كنيم، آن وقت لذّت علم را آدم ميچشد، لذّت طهارت را ميچشد، اگر لذّت طهارت را چشيد، با هيچ چيزي آن را معاوضه نميكند، عالَم را به او بدهي براي آنها، گزنده است، بوي بد ماسوا را هم استشمام ميكند؛ ماه رجب چنين خصيصهاي دارد. فرمود اينها همه تحت ولايت من هستند، پس همه امور را كه شما حساب كنيد؛ آسمان و زمين و باد و باران همه را حساب كنيد، قرآن تنظيم كرده و فرمود شما بيراهه نرويد، همه چيز را من تأمين ميكنم، اين وعده صريح قرآن كريم است. بنابراين اگر درباره عدهاي فرمود: (قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ)؛ درباره عده ديگر هم فرمود: (تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ). (درس تفسیر، 30/1/94)
افزایش ظرفیت معنوی در رجب
رجب ماه درخواست انسان برای ارتقاء ظرفيت رشد معنوی میباشد؛ درست است بعضي از کارهاي بدي که انجام دادهایم، ظرفيت را از ما گرفته است، ولي ظرفيتدِه، همچنان بخشنده است؛ لذا از او ظرفيت طلب کنيد، استحقاق طلب کنيد، لياقت طلب کنيد و بعد از خداوند مسئلت کنيد که به اين ظرفيت، پاسخ مثبت بدهد و مظروف را عطا کند.
ماه پاکسازی دل
ماه پربرکت رجب فرصتی برای تطهیر قلوب است. راز خلقت، عبادت است؛ اصل عبادت اين است که انسان در همۀ شئون زندگی بنده خدا باشد و براي اين بندگي يک راز و رمزي است که وجود مبارک پيامبر اکرم(ص) فرمود: انسان طوري بايد با خدا سخن بگويد که گويا او را ميبيند.
قرآن کریم، شفابخش است و در ماه مبارک رجب باید اُنس بیشتر با قرآن برقرار گردد.خداوند میفرماید: ما قرآن را فرستاديم که شفابخش است؛ ما شفا آورديم نه دوا؛ ما طب نياورديم ما دوا نياورديم؛ ما عصارۀ حياتبخشي آورديم که شفاست.
اگر انسان گوهر هستي خود را شناخت، خود را ارزان نمیفروشد؛ چيزي که غير لقاي حق باشد، غير ابدي باشد، انسان را رها کند و افسوسش بماند؛ اين در شأن انسان نيست. اگر انسان این گوهر ابدي را شناخت، باید برای تهیۀ ره توشه ابدي، زادراه ابدي، مرکب ابدي، راحله ابدي فکر کند.
*(در محضر استاد)
یکشنبه 95/01/15
روی عن علی بن الحسین(ع) قال:«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَهًْ وَ الصَّدَقَهًْ فِي الْقِلَّهًْ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَهًْ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.»(1)
روایتی از امام زین العابدین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد.(2) اوّل؛ «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَهًْ»، مؤمن حالت کنارهگیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیراز خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم رابطه نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد بهاصطلاح ایمان قوی داشته باشد.
اگر در جایی که جز خدا کسی نبود، گناه را ترک کرد، آنجا معلوم میشود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش، اعتقاد از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچکس را حاضر و ناظر نمیبیند و خودش را در محضر الهی میبیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است.
دوم؛ «وَ الصَّدَقَهًْ فِي الْقِلَّهًْ»؛ وقتی مؤمن تنگدست است، به مقدار توانش در راه خدا انفاق میکند و صدقه میدهد. این مورد نیز گویای این است که وابستگی مؤمن به خدا از نظر درونی قوی است. چون آن کسی که دستش خالی نیست بلکه از امور مادّی پر است و فراوان دارد، اگر چهار سنّار هم به این و آن کمک کند، خوب است، امّا خیلی هنر نکرده است. چرا؟ چون دستش پر است. اگر کمکی هم کند، چیزی از او کم نمیشود. اگر آنجایی که میبینی از تو کم میشود و نسبت به امور دنیایی تعلّق داری، آنجا انفاق کردن ارزش دارد.
سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَهًْ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است.
چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد.
پنجم؛ «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»، معمولاً کسانیکه مبتلا به دروغگویی میشوند، به خاطر یکی از این دو چیز است: یا جلب منفعت است یا دفع ضرر، ریشة دروغگویی ایندو هستند. شخص چون میترسد که منفعتی را از دست بدهد، دروغ میگوید. مثلاً مشتری آمده، برای آنکه نکند از دستش بدهد به او دروغ میگوید، از خوف اینکه منفعتی را از دست بدهد دروغ میگوید، یا از آنطرف، از اینکه ضرری متوجّهاش شود، بیم دارد. آنجا خوف از دست رفتن منفعت بود، این یکی خوف از جلب ضرر است، لذا دفع ضرر هم علّت متوسّل شدن به دروغ میباشد. اوّلی جلب منفعت بود، دوّمی دفع ضرر.آنجایی که مؤمن بیم دارد نفعی از دستش برود یا ضرری متوجّهاش شود، بازهم راست میگوید.
لذا حضرت پنج مورد از نشانههای خیلی مهمّی مؤمن را فرمودند و اگر انسان واقعاً دارای این خصلتها باشد، از نظر ایمانی بهترینِ افراد است.
___________________
(1)بحار الانوار ج64 ص293
(2). ما راجع به نشانههای مؤمن و علامات مؤمن روایات بسیار داریم و تعداد زیادی هم در آن شمارش شده. در این روایت حضرت پنج تای آن را مطرح میفرماید.
*پایگاه اطلاعرسانی آیتالله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
یکشنبه 94/12/23
نشانه های پیرو ولایت علوی از نگاه حضرت زهرا علیها السلام
در مطلب حاضر نویسنده به برخی تلاشهای حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت علی(ع) و نشانههای شیعه واقعی از نگاه آن حضرت اشاره کرده است.
***
ولایت علی(ع) عامل یاس ابلیس و کافران
ابلیس از زمانی که تفاخر و خودبرتربینی کرد و از خلافت حضرت آدم(ع) سرباز زد، همواره بر آن بوده عدم شایستگی حضرت آدم(ع) و فرزندانش را برای این امانت و ماموریت الهی به اثبات برساند. از این رو با فریب حضرت آدم(ع) از راه وسوسه و سوگند دروغ و چشاندن میوه درخت ممنوع، حضرت آدم(ع) را از بهشتش بیرون راند و او را به شقاوت جسد مادی و دنیوی گرفتار کرد و از لطافت جسم بیرون آورد. (اعراف، آیه 12 و 20 و 21؛ طه، آیات 120 تا 123؛ بقره، آیات 35 تا 37)
او همواره در کمین فرزندان آدم(ع) است و به دلیل این که دیده نمیشود (اعراف، آیه 27) میتواند با نزدیک شدن و القای باطل و حرام، به قلب آدمی و تزیین و تدلیس و تشبیه باطل به حق (حجر، آیه 39) آدمی را به شقاوت ابدی و دوزخ جلال و غضب الهی دچار کند.
اما هدایت درونی و بیرونی خداوند و الهامات تقوایی (شمس، آیات 7 تا 10) و هدایتهای وحیانی (بقره، آیه 38) مانع جدی بر سر راه مقاصد و اهداف شوم ابلیس و شیاطین پیرو اوست. از زمانی که هدایت الهی به واسطه وحی از طریق پیامبران(ع) صورت گرفت، ابلیس و شیاطین با مشکلاتی مواجه شدند و نتوانستند به مقصود خود برسند؛ زیرا در طول تاریخ انسانهای بزرگی پدیدار شدند و در مقام ربانیون قرار گرفتند (آلعمران، آیه 79) و ابلیس نتوانست بیلیاقتی و ناشایستگی مقام خلافت الهی را برای انسان به اثبات برساند.
البته او امیدوار بود که پس از پایان رسالت و هدایت وحیانی از طریق کتب و رسولان بتواند مردمان را گمراه کرده و آنان را به شقاوت ابدی دچار کند. اما زمانی که ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و نصب ایشان از سوی خداوند به طور رسمی و علنی در روز غدیر خم ابلاغ شد و اینگونه دین اسلام به اکمال و نعمت هدایت در قالب ولایت به اتمام رسید، ابلیس و کافران پیروش مایوس شدند (مائده، آیه 3)؛ زیرا از این پس همان مسیر هدایت وحیانی به شکل دیگری انجام میگیرد و ارتباط خدا و انسان و آسمان و زمین قطع نشده و همواره فرشتگان بر اولیای معصوم الهی(ع) نزول مییابند (سوره قدر) و راهنمایان الهی در مقام ولایت، انسانها را سرپرستی و هدایت میکنند.
غدیر در تاریخ یک عید دانسته شده است؛ زیرا نقش کلیدی و اساسی در سرنوشت انسانها پس از پایان نبوت و رسالت ایفا میکند و ولایت است که استمرار رسالت الهی و هدایت خداوندی است. از این رو فاطمه(س) به مسئله غدیر احتجاج میکند و میفرماید که اگر کسی پس از غدیر ولایت را نپذیرد عذر و بهانهای در پیشگاه خداوند نخواهد داشت. آن حضرت(س) خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بیتفاوتی و سهلانگاریهایتان، عذری برای شما باقی نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی جای عذری باقی گذاشت؟ (خصال؛ ج 1، ص 173، احتجاج: ج 1، ص 146)
ادامه »
یکشنبه 94/12/16
بررسی دلایل اهمیت نماز صبح و راههای پیشگیری از قضا شدن آن
مشهود فرشتگان شب وروز
نماز صبح نسبت به دیگر نمازهای یومیه نقش بسزایی در تقویت بعد معنوی انسان دارد. همچنین به لحاظ ارزش زمانی و تأثیرگذاری آن در استجابت دعا جایگاه ویژهای دارد. شاید برخورداری از شرایط ویژه از بعد زمان فلق و صبح صادق آن را بااهمیتتر کرده است.
در واقع نماز صبح، پیروزی نفس رحمانی بر هوی و هوس شیطانی است. زمانی که شیطان در تلاش است تا مانع بیدار شدن انسان مؤمن، برای اقامه نماز شده و همواره او را دعوت میکند تا در خواب ناز بماند، از این رو نماز صبح شرایط سختتری برای مبارزه با شیطان داشته و پیروزی در این میدان، لذت و حلاوت بیشماری دارد و در نتیجه ثواب اخروی و سودمندی بیشتری بر آن مترتب است
اما برخی دلایل اهمیت نماز صبح عبارتند از:
ادامه »