29 ذی القعده شهادت امام جواد علیه السلام

 

کلام امیرعلیه السلام:شرح خطبه23

خطبه 23: محمد دشتی ص 47

….از خدا در آن چه اعلام خطر کرده است برحذر باشید! از خدا آنگونه بترسید که نیازی به عذرخواهی نداشته باشید!عمل نیک انجام دهید بدون آن که به ریا و خودنمایی مبتلا شوید؛ زیرا هر کس، کاری برای غیر خدا انجام دهد، خدا او را به همان غیر، واگذارد.

    در زندگی انسانی مشکلات زیادی پدید می­آید، سختی­ها و فشارهای لاینحلی که انسان را بر سر دوراهی­های جانگداز قرار می­هد؛ راه تشخیص را برای انسان مکدر می­کند و درست و غلط را برای انسان مشتبه می­گرداند؛ آیا راه حلی هست تا در خلال این سرگشتگی­های پیچ در پیچ بتوان راه صحیح را پیمود و به نتیجه­ای درست دست پیدا کرد تا آخرتمان بیمه گردد؟

    پاسخ مثبت است! کلام مولی الموحدین گویای این مطلب است که حرام­های الهی را بزرگ شمارید و از آن­ها دوری کنید.به نحوی خود را کنترل کنید و عمل انجام دهید که بعدآ نیازی به عذرخواهی کردن نداشته باشید. سعی نمایید به نحوی توحید را در زندگی خود پیاده نمایید که دچار توجه به دیگران نشوید و نیازمند خودنمایی و فقیر و حقیر جلب توجه دیگران نباشید!دوستان میزان و امام متقین می­فرماید کاری که برای غیر خدا انجام شود راهی به فلاح و رشد و رستگاری ندارد.           

ناهید سلیمانی مقدم معاون پژوهش حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج)  

مضرات بی‌حوصلگی و تنبلی

جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب

عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله (ع):

وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.
از دو خصلت بپرهیز: کم‌حوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کم‌حوصله شوى بر حق صبر نمی‌کنی و اگر تنبل شوی حق را ادا نمی‌کنی.
***
«ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلاً - یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهده‌ او هست - ملول می‌شود، دلتنگ می‌شود. می فرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کم‌حوصلگی نشوی.
«کَسَل»، عبارت است از تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد به‌خاطر تنبلی؛ مطالعه‌ای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبال‌گیری‌ای دارد، تنبلی کند و این کار را نکند. می‌فرماید از این دو چیز پرهیز کن.

ادامه »

25ذی القعده روز دحوالارض

25 ذی القعده، دحوالارض روز گسترش زمین و روز مبارکی است. “دَحو” به معنای گسترش است. منظور از دحوالارض این است که در آغاز،تمام سطح زمین را آب‏ فراگرفته بود. که ابتدا زمین کعبه و بتدریج سایر خشکی‏ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند. ، آداب و اعمال ویژه‏ای در این روز وارد شده است.

حقیقت دحو الارض
«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض) گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، دَحو الارض نام گذاری می شود.

فضیلت روز دحو الارض
روز بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه السلام حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام به دنیا آمده اند. همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود (عج) معرفی شده است. نیز روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.

دحو الارض در قرآن
به گفته مفسّرین، ایه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد» (نازعات:30) اشاره به دحوالارض دارد و «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آب ها به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.» و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.

در این باره در ایه دیگری به بیانی دیگر می خوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد». (رعد: 3)

در تفسیر این آیه نیز آمده است:

«خداوند زمین را به گونه ای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودال ها و سراشیبی های تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوه ها و تبدیل سنگ ها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالی که چین خوردگی های نخستین آن، به گونه ای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمی دادند»

برنامه های معنوی و اعمال مخصوص شب و روز دحو الارض
زمین، گاهواره زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه ها، دریاها، درّه ها، جنگل ها، چشمه ها، رودخانه ها، معادن و منابع گران بهایش، نشانه ای از نشانه های آفریدگار به شمار می آید که آن را گسترانیده است. روز دحو الارض روز گسترش زمین روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد: از جمله:

روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه اش مثل روزه هفتاد سال است؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه دار باشد استغفار می کنند. و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است و از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است.

قطعه های ادبی
خدایا، در این روز دلم را دریاب! موج های فتنه و هوا و هوس، سرزمین دلم را دربرگرفته است و در تلاطمی سخت، هر یک دیگری را چونان شتران، بر هر سو روان می سازد.

الهی، دلم را کعبه خود گردان و به نور ایمانت محکم کن؛ آنچنان که هیجان هر موجی در تماس با سینه ام فرو نشیند و احساسم چون اسب مهار شده، رام گردد.

پروردگارا! آن گونه که در این روز خشکی های زمین را در دل امواج گستردی و توفان آب های سرکش را از کبر و غرور و سرکشی بازداشتی، از کعبه دلم، زیبایی های فضایل را بگستر تا طوفان سرکش و طغیان نفسم را مهار کند و کوه های سخت و مرتفع عدالت را بر دوش خود حمل کند؛ چشمه های حکمت و سخاوت از فراز کوه ها بجوشد و دره های آن از معادن گران سنگ عفاف پوشیده شود و با قله ها و صخره های شجاعت، از لرزش و اضطراب بازماند.

معبودا!

در این روز، مرا برای طواف خودت در خانه و کعبه دلم محرم ساز! ( اشارات، شماره 103)

hawzah.net

 

26مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی

حضرت امام خمینی1:

اسرا در چنگال دژخیمان خود سرود آزادی­اند و احرار جهان آنان را زمزمه می­کنند.([1])


پدر یتیمان، انیس بی­کسان، هم­درد رنج دیدگان، نگاهبان خانواده­های فقیر و بی­کس

این­ها کلمات سرکشی است که مصطفای شهیدان، چمران در وصف او سرود. در وصف کسی که حسرت یک آه را بر دل مزدوران دو رژیم سفاک پهلوی و حزب بعث عراق نشاند. آزادمردی که سربازگونه از بدو حیات خود برای خدا و اعتلای اسلام قدم برداشت، قدم­هایی به وسعت خرم­شهر و سوسنگرد، دب حردان و قصر شیرین و کرمان­شاه و آبادان و یا حتی قدم­هایی به تنگی اردوگاه­های موصل و رمادی و قدم­هایی که اخیراً شناختیم نه، نشناختیم؛ قدم­هایی که جای جای جاده­های قم ـ تهران، تهران ـ سمنان، سمنان ـ مشهد، آن­ها را می­شناسد، قدم­هایی که ریگ­های مرز خسروی آن­ها را می­شناسد، ریگ­هایی که عرفه­ های ابوترابی را از حفظ­اند.

ادامه »

چگونه همسایه خوبی برای همسایه ها باشیم؟

اغماض در برابر کم توجهی ها و بی توجهی های اجتماعی همسایه ها رفتاری پسندیده و مطلوب است، امّا وقتی که انسان گامی فراتر بر می دارد و با اولیای خدا همراه شده، بی توجه به برخی رفتارهای نامطلوب بعضی از همسایه ها با کلام دلنشین و رفتاری محبّت آمیز و با هدیه و احسان به سراغ ایشان می رود، عالی ترین شیوه برخورد، برترین روش تربیتی و نشاط از کمال و شخصیت انسانی است.

پیچیدگی روز افزون مناسبات اجتماعی، تنوع ارتباطات بین فردی و گستره شبکه های اطلاع رسانی درون خانوادگی و برون خانوادگی، ضرورت بازنگری به اهمیت و روش های مؤثر برقراری و استمرار رابطه مفید، مؤثر و متقابل خانواده ها با همسایه ها را مضاعف می سازد.

بدون تردید یکی از عوامل مؤثر در فرایند یادگیری های اجتماعی و تأثیرپذیری اخلاقی و رفتاری کودکان، نوجوانان و بزرگسالان؛ «همسایه ها» می باشند.

«همسایه ها» می توانند به طور مستقیم و غیر مستقیم با ارائه الگوهای رفتاری خاص، نقش قابل ملاحظه ای در شکل گیری باورها، کنش ها و واکنش ها و منش های همدیگر داشته باشند.

همسایه ها قادرند تأثیر بسزایی در گفتارها و فرهنگ زبان و کلام، نگرش ها و بازخوردها، توقعات و انتظارها، انگیزه ها و تلاش ها و پدید آیی رفتارهای متنوع یکدیگر داشته باشند.

همسایه ها با شکل دادن به بافت فرهنگی ـ اجتماعی مجتمع ها، کوچه ها و محلّه ها می توانند در جهت بخشیدن و تبلور بسیاری از اندیشه ها و رفتارهای همدیگر فوق العاده مؤثر واقع شوند و در آسیب پذیری ها و یا مصونیت های اجتماعی ـ فرهنگی و آرامش روانی هم ساختمانی ها و هم محلّی ها بسیار تأثیرگذار باشند.

همسایه ها در فقر یا غنای فرهنگی محلّه نقش غیر قابل انکاری دارند و در تأمین آرامش خیال، بهداشت روان و یا احساس ناامنی و دغدغه های خاطر همدیگر می توانند اثرگذار باشند.

همسایه ها می توانند سایه بان پر محبّت، چتر حمایتگر، سنگر امنیت و آرامشگر و پشتوانه استوار همدیگر باشند.

همسایه ها می توانند آماده ترین مددکار، مهیاترین دادرس، محرم ترین مشاور و دلسوزترین حامی و یار برای خانواده ها باشند.

خانواده ها و همسایه ها می توانند از پرشکوه ترین رابطه ها برخوردار باشند؛ رابطه ای مملو از رفاقت و مهربانی، صمیمیت و یکرنگی، تعهّد و مسؤولیت پذیری، حمایت و پشتیبانی، همدلی و همراهی، همفکری و همگامی، گذشت و صبوری، ایثار و پایداری، همزبانی و رازداری و صلابت و استواری.

همسایه ها می توانند در کنار نزدیکان و خویشان و یا در فراق ایشان، برای خانواده ها همچون پدری متعهّد و دلسوز، مادری مهربان و صبور، برادری حامی و فداکار، خواهری همدل و صمیمی و خویشاوندی بصیر و خیرخواه باشند.

ادامه »

فرزند صالح؛ سپر بلای پدر ومادر در آخرت

جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (علیهم السلام) در کلام رهبر انقلاب

عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر(ع) قال: مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله ، حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل (۱)


هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع می‌شوند.


«یَحتَسِبُهُم عِندَالله»

یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان می‌تواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد.

این [فرزند] را انسان می‌تواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کما اینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت می‌کنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل‌اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار می‌آورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشی‌شان برای فرزند یک سرمشق است.


اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار می‌آید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمی‌کنند، به همدیگر خیانت می‌کنند؛ اینها را هم بچّه می‌بیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی، به فرائض، به نماز، به روزه اهمّیّت نمی‌دهند. بچّه [هم] همین‌جور بار می‌آید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان بچّه را تربیت بد هم نمی‌کند، لکن رها می‌کند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش می‌کنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت می‌کنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی ، هیچ وقتی نمی‌گذارد.
این رها کردن بچّه است. اینها را نمی‌شود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمی‌شود.


نحوه تربیت فرزندان زیاد
آن فرزندی را می‌شود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان این‌جور نیست که انسان هر یک‌یک بچّه‌ها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها می‌گویند که شما می‌گویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمی‌توانیم بکنیم؛ این حرف غلط است.
تربیت فرزندان، تربیت تک‌تک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمی‌کند، خوب تربیت می‌شوند. به‌طور طبیعی، به‌طور غالب خوب تربیت می‌شوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل ،این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه می‌دارند، مانع می‌شوند. این یکی از چیزهای مهم است. خدای متعال به ما می‌گوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمی‌کند؛ می‌فرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنه‌ای است، یک عمل صالحی است که می‌تواند شما را حاجب از آتش باشد.
_________________
۱)الامالی شیخ صدوق، ص ۶۳۴
شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، دو شنبه 15/9/95
* پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

معارفی از کیهان

رمز و راز لقاء خونین محسن حججی

«شهید محسن حججی» یله‌مردی که جهان را بهت زده کرده است. یکی از آنان که تاریخ بشریت را برای همیشه تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. «محسن حججی»، آری جوانی 26 ساله که روزها پیش از اسارت و شهادت، تمام جزئیات صحنه‌ای که قرار است در آن به شهادت برسد را تصویر کرده است: «دست‌هایم بسته است، رو به دوربین ایستاده‌ام، رو به همه شما، حرام‌زاده‌‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم، هیچ ترسی در من نیست» و در عین بی‌ترسی از مرگ، عزیزترینش «علی» را یاد می‌کند تا معلوم شود اگر در آسمان است برای تن‌آسایی و حتی عیش معنوی نیست. بله «اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی در این لحظه‌های آخر که حرامیان دورم کرده‌اند، می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود» بعد شروع می‌کند به گفتن قصه روضه‌های آقا ابا‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام…

ادامه »

هفدهم ذیقعده وفات سید عبدالکریم حائری یزدی

عبدالکریم حائری یزدی , شیخ الاسلام عبدالکریم حائری مهر جردی میبدی (آیت‌الله مؤسس)[۱] (۱۲۳۸ ه.خ. -۱۳۱۵ ه. خ) از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و بنیان‌گذار حوزهٔ علمیهٔ قم بود. وی بعد از درگذشت فتح‌الله غروی اصفهانی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت.

زندگی
عبدالکریم حائری در سال ۱۲۳۸ هجری خورشیدی در مهرجرد، میبد از توابع یزد به دنیا آمد. پدرش محمد جعفر نام داشت که او را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کرده‌اند.

وی تحصیلات مقدماتی خود را در حوزه علمیه شهر عقدا گذراند.[۲] سپس در شش سالگی یکی از بستگانش معروف به میر ابوجعفر که آخوند بود به مهرجرد آمد و تحصیل عبدالکریم را عهده‌دار شد و با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد. عبدالکریم روزها در درس استادان حاضر می‌شد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر می‌برد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرگرد را پیش می‌گرفت. با درگذشت پدر مدتّی از تحصیل بازماند امّا بعد از چندی به حوزه علمیه یزد رفت و در مدرسه محمدتقی خان سکنی گزید و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.

عراق
در ۱۸ سالگی به همراه مادرش با کاروان زیارتی به عراق رفت. چند سالی در کربلا در محضر محمدحسین فاضل اردکان بود و پس از آن با راهنمایی استادش به سامرّا و نزد میرزای شیرازی رفت.

میرزای شیرازی مرجع زمان و سرپرست حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به آیت‌الله اردکانی احترام زیادی می‌گذاشت شیخ عبدالکریم مهرجردی میبدی را مورد توجه قرار داد. می‌گویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند به شیخ عبدالکریم گفت: «من به شما اخلاص پیدا کردم»، و او را در منزل خود جای داد. حائری پس از اینکه به اجتهاد رسید از این دروان به نیکی یاد کرده و از خاطرات خانه میرزا این گونه می‌گوید:

سرداب خانه میرزا هم محل مطالعه‌ام بود و هم محل استراحتم و در ماه رمضان سحری را نیز در آنجا می‌خوردم امّا برای افطار به خانه میرزا بازنمی‌گشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی می‌خوردم و شنا می‌کردم.
شیخ عبدالکریم دوازده سال در سامرّا به تحصیل پرداخت و در این مدت از درس‌های فقیهانی چون سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی و شیخ فضل‌الله نوری سود برد.

شیخ عبدالکریم پس از درگذشت میرزای شیرازی، به نجف و پس از مدت کوتاهی از آنجا به کربلا رفت. اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید. (حائر در لغت به گودالی گفته می‌شود که در آنجا آب جمع می‌شود. زمین کربلا را حائر می‌خوانند) حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه آموزش می‌داد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب قرار داد و علاوه بر اینها، چون میرزا محمد تقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.

حائری در ۱۲۹۳ خورشیدی هنگامی که دامنه آشوب‌های ضد انگلیس در بین‌النهرین به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم سلطان آباد (نام اولیه و سابق شهر اراک) به ایران بازگشت و تا سال ۱۳۰۱ خورشیدی که به قم رفت در حوزه علمیه سلطان آباد بود. وی به مدّت هشت سال در این حوزه تدریس کرد و در کنار مسؤولیت مرجعیت از پرورش استعدادهای طلاب جوان نیز غافل نبود.

تأسیس حوزه علمیه قم
حسین خمینی (نوه عبدالکریم حائری و روح‌الله خمینی) در این‌باره می‌گوید: جارچی فلکزده‌ای که قصد داشت از قرآن‌سوزی در آتش‌سوزی مسجد جلوگیری کند، به قرآن‌سوزی و بهایی بودن متهم می‌شود. حکومت، اعدام او را منوط به دریافت حکم از سوی علمای شهر می‌کند. مجلس بزرگی از علمای شهر جمع می‌شوند و اولین روحانی حکم مجازات را امضا می‌کند و سپس روحانیان دیگر تا زمانی که نوبت به حاج شیخ عبدالکریم برسد. او اما از امضا خودداری می‌کند و می‌گوید صدور این حکم حجت شرعی ندارد. این احتیاط پرهیزکارانه شیخ با طعنه مواجه می‌شود که «حاج شیخ هم بعله…» حاج شیخ دلش می‌گیرد و از اراک قصد زیارت مشهد می‌کند و سر راه از قم می‌گذرد. در قم به او اصرار می‌کنند که در شهر بماند و حوزه قم را احیا کند. شیخ پیشنهاد را رد می‌کند اما در بازگشت از مشهد علمای قم بار دیگر این پیشنهاد را تکرار می‌کنند و به یاد حاج شیخ می‌آورند روایات منسوب به امام زمان را که در آخرالزمان علم از قم طلوع می‌کند و به شیخ وعده یاری می‌دهند؛ و سرانجام شیخ عبدالکریم حائری در قم می‌ماند و حوزه آن را احیا می‌کند.[۳]

زندگی شخصی
همسر اولش خواهر عبدالعظیم لورائی از علمای همدرسش در نجف و همسر دومش فرزند حاج محمدابراهیم خوانساری مؤسس مدرسه حاج محمدابراهیم خوانساری در شهر اراک بودند. حائری ۵ فرزند به نام‌های مرتضی حائری یزدی، مهدی حائری یزدی، کبری (همسر سید محمد محقق داماد)، زهرا (همسر محمد تویسرکانی و مادر احمد غروی) و خدیجه (همسر احمد حائری و مادر عبدالحسین و عبدالهادی حائری) داشت.
حائری در۸۴ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ قمری (۱۳۱۵ هجری ش) درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.

ادامه »

بیانات در مراسم اعطای حکم تنفیذ ریاست جمهوری به حجّت‌الاسلام حسن روحانی

مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری صبح (پنجشنبه 1396/05/12 ) در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) برگزار شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی با تنفیذ رأی ملت، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.

به خداوند توکّل کنید، وعده‌ی نصرت الهی را باور کنید؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم. در آیه‌ی دیگر، وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ [آن‌هم] با تأکید! شما در راه اقامه‌ی دین، احیاء دین، ایجاد حاکمیّتِ دینِ خدا هستید، این نصرت الهی است، پس مطمئن باشید که خدای متعال شما را نصرت خواهد کرد. در مقابل دین‌ستیزی‌ها و قانون‌شکنی‌ها آرام ننشینید، بی‌تفاوت نمانید و بدانید ان‌شاءالله آینده متعلّق به شما است.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم الحمد للّه‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفی محمّد و على آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة ‌الله فى الارضین. اللهمّ صلّ على ولیّک علىّ‌ بن ‌موسى الرّضا المرتضى الامام التّقىّ النّقى و علی آبائه و اولاده المعصومین المطهّرین.

توحید پایه و اساس دین
جلسه‌ی بسیار مهمّی است و روزهای مهم و تعیین‌کننده‌ای است. تصادف و تقارن این مراسم و این جلسه با ولادت باسعادت حضرت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه آلاف التّحیّة و السّلام) برای دلهای مشتاق ملّت ایران و جمع حاضر مایه‌ی تفأّل و تبرّک است. امیدواریم همچنان‌که آن بزرگوار در همین کشور خود ما و در شهرهای نزدیک به طوس، [یعنی] در نیشابور، آن حدیث معروف سلسلةالذّهب را بیان فرمود و کلمه‌ی توحید را پایه و اساس دین معرّفی فرمود - کَلِمَةُ لا اِلهَ اِلَّا اللهِ حِصنی وَ مَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی[1] - ما هم بتوانیم کلمه‌ی توحید را و حقیقت توحید را در زندگی خود، چه زندگی شخصی، چه زندگی اجتماعی، و چه در پایه‌های حکومت جمهوری اسلامی، ان‌شاءالله استقرار ببخشیم.

اهمیت مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری
اهمّیّت این جلسه از دو نظر است. یکی اینکه آغاز یک دوره‌ی مدیریّت جدید کشور است و این امیدواری وجود دارد که ان‌شاءالله مسئولانی که همراه با رئیس‌جمهور محترم و منتخب وارد میدان عمل خواهند شد، با ابتکارات جدید، با توانمندی‌های بیش از گذشته، ملّت را خرسند کنند، خوشحال کنند و همین خواسته‌ها و مطالبی را که رئیس‌جمهور محترم در بیانات مشروح خودشان بیان کردند، برآورده کنند.

جهت دوّم این است که این جلسه نماد مردم‌سالاری است. این دوازدهمین جلسه‌ی ازاین‌قبیل - از اوّل انقلاب تا امروز - است؛ یعنی ملّت ایران دوازده مرتبه از آغاز انقلاب، در انتخاب مدیران طراز اوّل کشور نقش‌آفرینی کرده‌اند؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. انتخابات مردم و گزینش‌های مردمی، دَه مجلس شورای اسلامی هم به ‌وجود آورده است؛ پنج شورای شهر و روستا را تشکیل داده است؛ پنج مجلس خبرگان را به ‌وجود آورده؛ اینها همه از برکت انقلاب است. نسل جدید ما فراموش نکند، ما دوره‌ی قبل از انقلاب را با همه‌ی وجودمان لمس کردیم؛ دیکتاتوری را، در حاشیه بودن مردم را، بی‌اعتنائی به مردم در امر حکومت را با همه‌ی وجودمان دیده‌ایم؛ جوانهای ما ندیده‌اند. مردم، قبل از پیروزی انقلاب هیچ نقشی در مدیریّت کشور و تعیین مدیران نداشته‌اند؛ رؤسا، سلاطین، پادشاهان و اطرافیانشان، می‌آمدند، میرفتند، [امّا] مردم فقط تماشاچی بودند؛ هیچ نقشی نداشتند. انقلاب اسلامی آمد و مردم را از حاشیه به متن آورد؛ مردم شدند صاحب اختیار. از اوّل انقلاب، این دوازدهمین باری است که نتیجه‌ی گزینش مردم برای مدیریّت قوّه‌ی مجریّه مشخّص میشود؛ لذا [این] مجلس، جلسه‌ی مهمّی است.

ادامه »