مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
شنبه 96/05/14
نکته 30:
در زبان فارسی هر فعل دو ماده دارد. از ترکیب ماده ماضی «رفت، نوشت، …» با يک شناسه تغيير پذیر، فعل ماضی ساخته میشود و از ترکیب ماده «رو، نویس، …» که معنای حال و آينده دارد با يک شناسه، فعل مضارع ساخته میشود. در برخی صیغهها گاهی جزء سومی مانند «می، ب» به نام «جزء پیشين» به اول فعل افزوده میشود. گاهی با این افعال ساخته شده از انجام گرفتن کاری يا وجود حالتی خبر میدهيم و گاهی با آنها خبر نمیدهیم بلکه کاری را که باید انجام بگیرد، يا ممکن است انجام گرفته باشد، يا میخواهیم که انجام بگیرد را بیان میکنیم.
فعل مضارع فعلی است که معمولاً بر زمان حال يا آینده دلالت میکند. این فعل به سه نوع «مضارع اخباری، مضارع التزامی و مضارع ملموس» تقسیم میشود.
- مضارع اخباری فعلی است که هم بر زمان حال و هم بر زمان آينده دلالت میکند؛ يعنی میتوان آن را در هر دو مورد به کار برد. برای مثال وقتی نشستهاید و کتابی میخوانید و کسی از شما میپرسد: «چه میخوانی؟» شما با گفتن عبارت «شاهنامه میخوانم» فعلی را بیان میکنید که کمی قبل از زمان حال آغاز شده و هنگام ادای جمله دوام داشته و هنوز به پایان نرسیده است. در جمله «زمین به دور خورشید میگردد» فعلی بیان شده است که همیشگی است. بنابراین در هر زمانی به کار رود مانند آن است که در همان زمان انجام میگیرد. در عبارت «الآن میروم» فعلی بیان میشود که در آينده و پس از ادای جمله انجام خواهد شد. اما قصد و نیت رفتن از همین حالا آغاز شده است. در عبارت «در تابستان به شهر خودم برمیگردم» نیز از فعلی خبر داده میشود که در آينده روی خواهد داد.
- مضارع التزامی فعلی است که واقع شدن آن مسلم نیست اما ممکن است واقع شود یا قصد انجام دادن آن وجود دارد. به عبارت دیگر احتمال يا لزوم وقوع فعلی را در یکی از دو زمان حال يا آينده بیان میکند. « میخواهم بروم، باید بروم، میروم که بخرم».
- مضارع مستمر يا ملموس فعلی است که بر وقوع فعلی در زمان حال یا آینده نزدیک به طور استمرار دلالت دارد و با قرار دادن فعل مضارع از بن «دار» پیش از مضارع اخباری ساخته میشود. «دارم گوش میدهم».
در زبان عربی نیز فعل مضارع فعلی است که معمولاً بر زمان حال يا آینده دلالت میکند. معادل مضارع اخباری در زبان عربی همان فعل مضارع مرفوع است. «أقرأُ کتابَ «شاهنامة»، تدور الأرضُ حولَ الشَّمسِ، الآنَ أذهَبُ، أرجِعُ الی مدينتي في الصيفِ».
معادل مضارع التزامی در زبان عربی مضارع منصوب به حروف ناصبه «أَنْ، کي، حتی، …» میباشد. «أُريدُ أنْ أذهَبَ، يجبُ أن أذهَبَ، أذهَبُ لأشتريَ».
معادل مضارع ملموس در زبان عربی با افزودن «لام مفتوح» قبل از فعل مضارع ساخته میشود. «لَأستَمِعُ»
ادامه »جمعه 96/05/13
حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران به چه میزان در گسترش مذهب تشیع در ایران موثر بوده است؟
پاسخ:
امام رضا(ع) هشتمين امام شيعيان اثني عشري بنا به درخواست و اجبار مأمون، خليفه عباسي مدّتي را در ايران (مرو) حضور يافتند و در اين مدّت عنوان ولايتعهدي مأمون را علي رغم ميل باطني خويش قبول كردند.[1]و اين مدّت مهمترين فصل تاريخي زندگي آن امام همام ميباشد.
با توجّه به اينكه تشيّع و محبت به اهل بيت پيامبر(ص) از همان آغاز ورود اسلام و سپس در دوره اموي نفوذ چشمگيري در ايران و بالاخصّ در خراسان داشته ولي به خاطر خفقان موجود شيعيان نميتوانستند فعّاليت علني انجام دهند و اين روند تا حضور امام رضا(ع) در ايران ادامه داشت.
حضور امام رضا(علیه السلام) در ايران بدين ترتيب سبب رواج تشيع گرديد:
1. با اينكه مأمون مسير حركت امام از مدينه به مرو را طوري تعيين كرده بود كه امام رضا(ع) از مناطق شيعهنشين عبور نكند ولي با اين وجود امام رضا(ع) در بين راه از آباديهایي كه گذر ميكردند به ابراز احساسات مردم پاسخ ميدادند و پاسخ مسائلشان را با سعه صدر بيان ميكردند به طوري كه رجاء بن ضحاك ميگويد: در هيچ شهري از شهرها فرود نميآمديم، مگر آنكه مردم به سراغ او ميآمدند و از او در مورد مسائلشان استفتاء ميكردند و معالم دينيشان را ميپرسيدند و او نيز احاديث زيادي از طريق آباء طاهرينش براي آنها نقل ميكرد. (عیونالاخبارالرضا، ج2، ص 181)
معروفترين رويداد در اين مسير حركت، خطبه حضرت رضا(ع) در جمع مردم نيشابور بوده كه در آن جمع حضرت با بيان حديث سلسلهالذهب به حقّانيت خويش و آباء و اجدادش تصريح ميكنند و تعداد انبوهي از علماء و طلاّب آن را ثبت كرده و دهان به دهان پخش ميكنند. (حیات سیاسی امام رضا(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص144)
عملكرد امام در طول مسير طوري بوده كه ميخواستند مردم را نسبت به اجداد خويش و همچنين ارتباطش را با پيامبر(ص) مكرر بيان كنند و اين را ما در رواياتي كه حضرت نقل ميكنند كه اغلب از اجداد طاهرينش ميباشد، مشاهده ميكنيم و لذا مردمي كه با امام آشنا ميشدند و با رفتار حاكمان عباسي و اموي و سران قبايل عرب مقايسه ميكردند، شيفته امام شده به تشيّع ميگرويدند. و اهل بيت(ع) بيشتر شناخته ميشدند.
2. مقام علمي امام يكي از مهمترين عوامل گسترش تشيّع به حساب ميآيد و همچنين خنثي كننده تمام نقشههاي شوم مأمون. چرا كه مأمون با دعوت از دانشمندان و نخبگان ميخواست كه امام در جلسات مناظره شركت كرده و به سؤالاتي كه از طرف علماي اديان و مذاهب طرح ميشد پاسخ دهد، البته انگيزه مأمون شكست دادن امام و كاستن از مقام علمي و جايگاه معنوي آن حضرت نزد شيعيان و سايرين بود ولي امام با شايستگي و برتري و سعه صدر به تمام مباحثي كه مطرح ميشد با دلايل متّقن و محكم پاسخ ميدادند و مباحثي نظير مباحث امامت را پيش مي كشيدند و راه و روش اسلام را درباره حاكميت بيان ميكردند. (تحفالعقول، ترجمه غفاری، ص 513)
3. در پي مهاجرت امام به ايران عده زيادي از فرزندان و نوادگان ائمه(ع) نيز به ايران آمدند و در شهرها و مناطق مختلف و دور افتاده ساكن شدند كه اين امر هم باعث آشنايي مردم با فرهنگ اهل بيت(ع) شد و موجب گرايش مردم به شيعه و گسترش و ترويج تشيّع گرديد. از طرفي هم، مأمون چون خود را طرفدار علويان معرّفي ميكرد و فضاي نسبتاً باز نسبت به خلفاي پيش از خود به وجود آورده بود نميتوانست مانع از تبليغ و ترويج تشيع و لذا با حضور امام رضا(ع) در ايران و مهاجرت عدهاي از علويان فرصتي پيش آمده بود كه اكثر مردم ايران و شهرهاي شيعهنشين علناً به شيعه و علوي بودن خود افتخار كرده و آن را تبليغ و ترويج ميكردند.
4. تأثير ديگر حضور امام در ايران و گسترش تشيع؛ تاکید امام رضا(ع) بر طبق روش و سنّت پيامبر در عمل به عبادات بود. آن حضرت در مدتي كه در خراسان بودند در اجراي عبادات سعي داشتند كه روش و سنّت نبوي(ص) را زنده كنند و لذا وقتي مأمون از امام خواست تا نماز عيد را بخواند حضرت طبق سنّت پيامبر(ص) و بدون تجمّلات شاهانه عمل كردند و تأثير اين مسئله در بين مردم به حدّي بود كه مأمون دستور داد امام را از نيمه راه برگرداندند. (بحارالانوار، ج 49، ص490)
5. در مدّتي كه امام در مرو بودند با ارسال نامههايي به اطراف و سران قبايل و تبيين جايگاه اهل بيت(ع) و بيان برخي مسائل كلامي و اخلاقي كه ميان شيعه و سنّي از مسائل اختلافي بود، ميخواستند مردم بيشتر با حقايق دين و قرآن آشنا شده و وحدت بين مسلمين بر قرار شود. لذا اين امر نيز باعث شد تعداد زيادي به تشيّع گرايش پيدا كرده و موجب گسترش تشيع گردد.
بنابراين ميتوان گفت كه از همان ابتداي ورود امام به ايران حضرت روشي را انتخاب كردند كه خنثي كننده نقشههاي مأمون باشد و لذا با وجود اينكه امام را از مناطق شيعه نشين عبور ندادند ولي باز هم امام در ارتباطي هر چند اندك كه با مردم پيدا ميكردند به سؤالات مردم با سعه صدر جواب ميدادند و حقانيت اهل بيت(ع) را در مجالس مختلف بيان مينمودند و همچنين با پيروزي امام در جلسات مناظره علمي و عمل نمودن بر طبق سنّت رسول خدا(ص) در عبادات و ارسال نامههايي براي سران قبايل مختلف و تشريح جايگاه اهل بيت(ع) موجب گسترش تشيع در ايران شدند. و همچنين با آمدن حضرت به ايران و ايجاد فضايي مناسب. عدهاي از علويان نيز عازم ايران شدند و در مناطق مختلف مسكن گزيده و به تبليغ و ترويج علني تشيّع و مكتب اهل بيت(ع) پرداختند كه اين امر نيز باعث گسترش تشيع در ايران گرديد.
معارفی از کیهان
چهارشنبه 96/05/11
واکاوی حیات سیاسی امام رضا(ع) و بررسی شاخص های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام، نقشه راهی برای شناخت حقایقی است که ما را در تفکر،اندیشیدن و بازآموزی شیوه و سیره رفتاری ائمه اطهار(ع) و بهره مندی از آن رهنمون می شود.
آیا می توانیم برای مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام تعبیر فلسفه سیاسی امام رضا علیه السلام را بکار ببریم؟
برای تبیین این مسئله ابتدا باید تعریفی از فلسفه سیاسی ارائه دهیم. فلسفه سیاسی (قید وصفی) یا فلسفه سیاست (قید اضافی) عنوان «مشیر» است. وقتی که یک متفکر یا یک مکتب بر اساس پیش فرض های خود از جامعه و زندگی سیاسی انسان ها بحث می کند و به چیستی و چرایی های آن می پردازد. پیرامون بایستگی ها و شایستگی ها و کاستی ها و نقصان های آن می اندیشد و از ضرورت قدرت، دولت و حکومت، نظم مطلوب و سیاست مطلوب می گوید و در مناسبات پیچیده در روابط اجتماعی به اهمیت و ویژگی های دین و اخلاق می اندیشد.
و از عمیق ترین لایه ها و شالوده های دولت و توجیه اخلاقی آن گفتگو می کند و در مقوله شهریاری و شهروندی به رابطه الزام و اطاعت می رسد و در آیین سعادت و خوشبختی و کمال و فضیلت و خیرات و چگونگی دستیابی به آن ها تأمل می کند. و بر مبنای مطلوبیت هایی که برای انسان و جامعه انسانی دارد، نسخه مطلوب و متناسب خویش را برای جوامع انسانی و جامعه خود تجویز می کند. در این صورت چنین متفکریا چنین مکتب و آیینی، دارای فلسفه سیاسی است. بنابراین «فلسفه سیاسی» مجموعه ای از تأملات عقلانی پیرامون زندگی سیاسی است.
خواه این تأملات ریشه در وحی داشته باشند یا ناشی از عقل بشری و یا تلفیقی از عقل و نقل و عرفان و اجتهاد و اعتقاد باشند. لذا فلسفه سیاسی با هر پیش فرضی از چرایی و چگونگی زندگی انسان ها در جامعه سیاسی بحث می کند.و به دنبال این است که « بهترین نوع زندگی اجتماعی» و «بهترین رژیم سیاسی» و «بهترین تعامل اجتماعی»کدام است. شاید به همین دلیل، پرسش درباره قدرت و استمرار آن و نهادهای مدنی را که با خود به همراه دارد، در تاریخ از پرسش های کلیدی فلسفه سیاسی محسوب می شود.
ادامه »یکشنبه 96/05/08
از آنجا که فرهنگ به اعتقاد بیشتر کارشناسان و صاحبنظران مسائل اجتماعی اساس و زیربنای هر جامعهای را تشکیل میدهد، و هر چقدر فرهنگ یک جامعه موثرتر و کارآمدتر باشد، پیشرفت آن جامعه در مسیر رشد و تعالی بیشتر خواهد شد، بنابراین فقر فرهنگی به عنوان یک عامل بازدارنده میتواند جامعهای را به سمت قهقرا و انحطاط بکشاند، و از دستیابی به اهداف والا و تکاملی بازدارد. نوشتار حاضر در مقام تبیین ماهیت فقر فرهنگی، ریشهیابی فقر و ارائه راهکارهایی برای برونرفت از این معضل اجتماعی است که اینک تقدیم خوانندگان محترم میگردد.
***
از آنجا كه عرصه فرهنگ در هر جامعهاي پايه و اساس تمامي تغيير و تحولات اجتماعي به حساب ميآيد، بنابراين فقر فرهنگي نيز موجبات پيدايش ساير فقرها را در جامعه فراهم خواهد ساخت. براي تبيين اين موضوع به موارد زير اشاره ميكنيم:
تبيين ماهيت فقر
1- فقر از منظر اهل لغت
لغت شناسان براي فقر معاني بسياري ذكر كردهاند كه عبارت است از: تنگدستي، تهيدستي، پريشاني، شكستن، كنده كاري كردن، دهانه قنات و گودالي كه در آن نهال خرما ميكارند.
معناي مورد نظر ما در اين نوشتار تنگدستي و تهيدستي است كه از ديگر معاني مشهورتر مينمايد. افزون بر اين لغت شناسان، مبتلا به درد كمر و يا شكستگي ستون فقرات را فقير نگاشتهاند. بر اين اساس تهيدست را فقير ميخوانند، زيرا ستون فقرات توانايياش شكسته است. ( مجمع البحرين، ذيل ماده فقر )
2-فقر از منظر مفسران
مرحوم علامه طباطبايي(ره) نخست مانند اهللغت فقير را تهيدست معنا ميكند، سپس به مقايسه واژه فقير و مسكين ميپردازد و موقعيت مسكين را دشوارتر معرفي كرده و ميفرمايد:
«مسكين تنها ندار را نميگويند، بلكه به كسي ميگويند كه علاوه بر آن دچار خواري و ذلت هم باشد، يعني فقرش به حدي برسد كه مثلا مجبور شده، از آبروي خود مايه گذاشته، دست احتياج نزد ديگران دراز كند.»
3- فقر از منظر فيلسوفان و عارفان
از نگاه فيلسوفان و عارفان، جز خداوند همه موجودات جهان فقير و نيازمندند. خداوند تنها موجود بي نيازي است كه از توانگري ذاتي برخوردار است. چنان كه در قرآن كريم ميفرمايد: «اي انسان شما فقيراني به سوي خدا هستيد و خداوند غني و شايسته حمد است» (فاطر-15)
هر قدر انسان از اين نيازمندي آگاهي بيشتري پيدا كند، به خداوند نزديكتر ميشود و به درجات بالاتري از كمال دست مييابد. بنابراين پيامبران و امامان فقيرترين انسانها بودند و بر اين فقر خود افتخار ميكردند. «الفقر فخري وبه افتخر» همواره مورد تاكيد آن ذوات مقدسه بود.
شنبه 96/05/07
حضرت سید امیر احمد علیه السلام ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است.
زندگینامه حضرت شاه چراغ علیه السلام
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است. مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است.
شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمد بن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
ادامه »سه شنبه 96/05/03
از مقام عصمت كه (تنها مخصوص چهارده تن ميباشد و از زنان تنها حضرت فاطمه(س) داراي اين مقام ميباشد) بگذريم، حضرت معصومه(س) از جمله زناني است كه ميتوان ادعا كرد كه تلألو معصوم است؛ زنان اندكي ظرفيت آن را داشتند كه بيشترين بهره را از فروغ جاودان الهي و نور ولايت، دريافت كنند و بتوانند خود را در كمالات معنوي اندكي پايينتر از معصومان(ع) بسازند، بسان حضرت زينب كبري و حضرت معصومه(س) (1)
بنا به مقتضاي عبارت معروف «أهل البيت أدري بما في البيت» اهل خانه از آنچه كه در خانه ميگذرد، بيشتر از ديگران ميدانند، بهتر است آن بانوي بزرگ را از زبان امامان معصوم(ع) بشناسيم.
امام صادق(ع) فرمود:
خدا حرمي دارد و آن مكه است، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ حرمي دارد و آن مدينه است، اميرالمؤمنين(ع) حرمي دارد و آن كوفه است… بهشت هشت در دارد كه سه تاي آن از قم است؛ در اين شهر زني از فرزندان من از دنيا ميرود، نام او فاطمه دختر موسي(ع) است و با شفاعت او همه شيعيان من روانه بهشت ميشوند.(2)
شهر قم مدفن تعداد زيادي از امام زادگان است و هر كدام داراي مقامات بس والايي هستند، اما ائمه(ع) تنها از اهميت شخصيت و زيارت دختر موسي بن جعفر(س) سخن گفتهاند که اين خود نشانگر عظمت معنوي اين بانوي بزرگ است.
يكي ديگر از نشانههاي شخصيت آن حضرت داشتن زيارتنامه مخصوص بسان پيامبر(ص)و امامان(ع) است، در حالي كه در آرامگاههاي ديگر امام زادگان به طور معمول خواندن فاتحه مرسوم است. چند نكته در زمينه شخصيت آن بانوي بزرگ درخور توجه است:
1 - مسافرت ايشان پس از هجرت اجباري برادر بزرگوارش امام رضا(ع) به سمت ايران به جهت ديدار با برادر، اما آنگونه كه مورخان نوشتهاند اين مسافرت به سرانجام نرسيد و حضرت معصومه با رسيدن به ساوه بيمار شد و دستور داد او را به قم ببرند و در همين شهر بود كه جان را به جان آفرين تسليم كرد.(3)
حركت آن حضرت از مدينه به سمت ايران با اين مسير طولاني و به جان خريدن همه سختيهاي مسافرت مخصوصاً خطراتي كه از ناحيه حكومت مأمون، آن حضرت را تهديد ميكرد حاكي از شخصيت سياسي و اجتماعي اين بانوي بزرگ است.
2 - در اين مسافرت آنگاه كه مريض شد و از دستيابي به امام رضا(ع) مأيوس گردید با توجه به آگاهي او از موقعيت آينده قم و مركزيت فرهنگي آن دستور داد او را به قم ببرند تا پس از پرواز روح بلندش به سوي ملكوت، حرم بهشت گونهاش مأمن عاشقان اهل بيت(ع) قرار گيرد.
اين تصميم يعني دستور براي رسيدن به قم، حاكي از داشتن ديد فرهنگي دختر موسي بنجعفر(س) است. در اين راستا وقتي زندگينامه آن حضرت را مطالعه كنيم درمييابيم كه يكي از القاب مشهور آن حضرت «محدثه»(4) است، وي رواياتي را از اجداد طاهرينش نقل كرده، همچنين جمعي از ارباب علم حديث از او نقل حديث كردهاند؛
از آن جمله ميتوان به روايتي كه آن حضرت در سلسلة سند هست و به خبر مسلسل به فواطم(5) مشهور شده اشاره كرد:
بكر بن احمد قصري از فاطمه دختر امام رضا(ع) و او از فاطمه (حضرت معصومه) و زينب و امكلثوم دختران امام كاظم(ع) و آنان از فاطمه دختر امام صادق(ع) روايت كردهاند و سند اين حديث به حضرت فاطمه زهرا(س) ميرسد كه فرمود: آيا فراموش كردهايد فرمايش رسول خدا(ص) را در روز عيد غدير كه فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه».(6)
و همچنين روايت ديگري با همين سلسله سند كه به حديث معراج مربوط است.(7)
نتيجه:
1 . حضرت معصومه(س) داراي شخصيتي معنوي و ارزنده است همانگونه كه از سخنان معصومان(ع) استفاده ميشود.
2 . بعد سياسي و فرهنگي شخصيت حضرت معصومه(س) نيز قابل توجه است، همان گونه كه از زندگينامة آن حضرت قابل استفاده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1. حكيمي، محمد،حضرت معصومه و شهر قم، معاصر، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ دوم، 1376، ص 41.
2. قمي، عباس، سفينة البحار، ج 2، ص 376.
3. قمي، عباس، همان، ص 376؛ حكيمي، محمد، حضرت معصومه و شهر قم، ص 41 - 40.
4. محمدحسون؛ ام علي مشكور، اعلام النساءالمومنات، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1411 هـ . ق، ص 577.
5. قمي، عباس، همان، واژه شيع و فطم.
6. شافعي، شمسالدين محمد، اسني المطالب، مكتبه الامام اميرالمؤمنين، اصفهان، ص 50.
7. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، داراحياءالتراث العربي، بيروت، ج 65، ص 76، ح 136.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی
به شبهات حوزه علمیه قم
دوشنبه 96/05/02
ماه ذی قعده نخستین ماه از ماه های حرام بوده و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است خردمند می فهمد که منظور از این جنگ جنگ با خداوند، و مخالفت با فرامین و دستورهای الهی می باشد. بنابراین ای نفس تلاش کن تا در این ماههای حرام بیش از سایر ماهها دل و بدنت را نگهداری و عملی خلاف احکام الهی انجام مده بلکه به قضای خداوند راضی و خشنود باش و با اطاعت از دستورهای الهی و با اطاعت از دستورات الهی حرمت این ماه را نگاه دار.
اعمال اين ماه:
دوشنبه 96/05/02
از جمله چیزهایی که به قلب نسبت داده می شوند و در زمره آثار قلب به شمار می روند عبارتند از حالات انفعالی و به تعبیر دیگر احساسات باطنی. قرآن با تعابیر مختلف این حالات را به قلب نسبت داده است. گرچه بحث و بررسی قلب اصالتا یک بحث اخلاقی نیست و نمی تواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولی، از آنجا که در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنی قلب و فؤاد، در هنگامی که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسی «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار می گیرند؛ قطعا، چنین مفهومی منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معنای پیچده و اخلاقی آن و نیز اصطلاح قرآنی و روایی این واژه خواهد بود.
گرچه بحث و بررسی قلب اصالتا یک بحث اخلاقی نیست و نمی تواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولی، از آنجا که در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنی قلب و فؤاد، در هنگامی که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسی «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار می گیرند؛ قطعا، چنین مفهومی منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معنای پیچده و اخلاقی آن و نیز اصطلاح قرآنی و روایی این واژه خواهد بود.
قطعا اکنون که کلمه قلب در دو مفهوم مختلف فیزیکی و اخلاقی به کار می رود حکم مشترک لفظی را دارد و در هر یک از دو معنای فوق، بدون توجه بمعنی دیگرش و بدون آنکه رابطه میان آن دو در نظر گرفته شود، به کار خواهد رفت. یک علم طبیعی هنگامی که کلمه قلب را به کار می برد منظورش به روشنی همان اندام خاص است و کمترین توجهی به معنی اخلاقی آن ندارد؛ چنانکه، یک عالم و دانشمند اخلاقی نیز از به کار گرفتن این کلمه جز همان مفهوم اصطلاحی ویژه اخلاق چیزی دیگری در نظر ندارد و توجهی به مفهوم فیزیکی آن نمی کند. بنابراین، کلمه قلب به صورت مشترک لفظی در این دو معنا به کار می رود
ادامه »یکشنبه 96/05/01
آغاز ماه ذیقعده برای حضرت کاظم و حضرت رضا علیهم السلام و دودمان نبوت، پیام آور شادی و پایان یک انتظار طولانی است. زیرا حضرت نجمه سلام الله علیها فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت. مدتها پس از ایشان صاحب فرزندی نشد حضرت رضا علیه السلام در سال 148 ه ق و حضرت معصومه سلام الله علیها در سال 173، یعنی با 25 سال فاصله متولد گردید. امام صادق علیه السلام نیز به ولادت چنین بانویی بشارت داده بود.
گلی از بوستان امامت
حضرت معصومه علیها السلام در سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. آغاز ماه ذی قعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت پیام آور شادی و پایان بخش انتظاری عمیق و شورآفرین بود؛ زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدت ها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود. از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها السلام 173 قمری است و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بی صبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها السلام بودند. آن حضرت در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری به جوار رحمت حق شتافت.