دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (چهارشنبه) در نشستی با صدها نفر از استادان، اعضای هیأت های علمی، پژوهشگران و نخبگان دانشگاهی که بیش از دو ساعت به طول انجامید، با تشریح نقش بی بدیل استادان دانشگاهها در پرورش دانشجویان و شکل دهی به جایگاه ایران در جهانِ بسیار پر مسأله و پر تحول آینده، روز جهانی قدس را بسیار مهم خواندند و تأکید کردند: این روز گرامی، صرفاً اعلام حمایت از یک ملت مظلوم نیست، بلکه نماد مبارزه با استکبار و سلطه گران جهانی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با اشاره به در پیش بودن روز جهانی قدس، افزودند: بزرگداشت روز قدس صرفاً به معنای دفاع از یک ملت مظلوم که از میهن و خانه خود رانده ‌شده نیست، بلکه امروز دفاع از فلسطین، دفاع از حقیقتی بسیار گسترده‌تر از مسئله فلسطین است.

ایشان تأکید کردند: امروز مبارزه با رژیم صهیونیستی، مبارزه با استکبار و نظام سلطه است و به همین علت، سیاستمداران آمریکا از این حرکت، احساس ضربه و دشمنی می‌کند.

ادامه »

قبله اول، روز قدس روز اسلام است

 

امام خمینی(ره) روز شانزدهم مرداد سال 1358، آخرین جمعه‌ی ماه رمضان هر سال را روز جهانی قدس نامیدند و همه‌ی مستضعفان و آزادی‌خواهان جهان را به بزرگ‌داشت آن فراخواندند. مقام معظم رهبری حفظه الله نیز همواره در بیاناتشان فلسطین را مسأله اول جهان اسلام بر می شمارند و همگان را برای حضور پرشور در راهپیمایی این روز دعوت می نمایند. به امید روزی که شاهد آزادی قدس شریف و سرزمین فلسطین از چنگال ستمگران باشیم.

اهمیت قدس و فلسطین
فلسطین سرزمینی است که اولین قبله مسلمانان، دومین مسجد اسلام و سومین حرم شریف (بعد از مکّه و مدینه) در آن قرار دارند و به گفته امام علی علیه السلام، یکی از چهار قصر بهشتی در دنیا (بعد از مسجدالحرام، مسجد النبی صلی الله علیه وآله و مسجد کوفه) بیت المقدس است. این شهر، به طور یکسان، برای پیروان هر سه دین ابراهیمی، مقدس است و قبله امت های پیشین نیز بوده است. در سیزده سال اول بعثت - که پیامبر صلی الله علیه وآله در مکّه زندگی می کرد و نیز تا هفده ماه بعد از هجرت به مدینه، آن حضرت و مسلمانان به سوی مسجدالاقصی نماز می گزاردند.

مسجدالاقصی از جهت دیگری هم برای مسلمانان حائز اهمیت است و آن، قداست و اهمیت معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که از مسجدالحرام به قصد مسجدالاقصی و از آن جا به آسمان ها صورت پذیرفت. در قرآن کریم در این باره آمده است: «پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی - که گرداگردش را پربرکت ساختیم، برد تا آیات خود را به او نشان دهیم …». جمله «بارَکْنا حَوْلَهُ»، بیان گر این مطلب است که مسجدالاقصی، علاوه بر این که خود سرزمین مقدسی است، اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتی از نظر مادی و معنوی است. این سرزمین مقدس، در طول تاریخ، کانون پیامبران بزرگ خدا و خاستگاه نور توحید و خداپرستی بوده است. از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: «مسجدالاقصی یکی از مهم ترین مساجد اسلام است و عبادت در آن، فضیلت بسیار دارد».

ادامه »

فصل‌الخطاب؛ ویژگی امامت و رهبری

اختلاف در جامعه به علل گوناگون پیش می‌آید. این اختلاف در سطوح گوناگون است. از اختلاف خانوادگی میان همسران گرفته تا اختلاف شریکان در بازار و تا اختلاف در سطح مدیریت کلان جامعه و در میان مسئولان از جمله اختلافاتی است که حل و فصل آن نیازمند چیزی است که به آن «فصل‌الخطاب» می‌گویند. نویسنده در این مطلب به نقش امامت و رهبری در حل و فصل امور اختلافی جامعه در میان مسئولان و حتی مردم و مسئولان بر اساس آموزه‌های اسلام پرداخته است.
****
مقامات و وظایف امام و رهبر در جامعه اسلامی
بر اساس آموزه‌های قرآن، امام معصوم از مقام ولایت برخوردار است. این ولایت آثاری دارد که از جمله آنها ولایت در تشریع، ولایت در قضاوت، ولایت در حکومت و حاکمیت است.
بر اساس آیه 41 سوره انفال و روایات تفسیری امام از خمس درآمدهای امت برخوردار است و این اموال در اختیار وی قرار می‌گیرد. امام صادق(ع) در ذيل‌آيه بیان می‌کند: «ذلك إلى الإمام؛ یعنی اموال به امام داده می‌شود» (اصول كافى، ج 1، ص 544، ح‌7) زیرا بر اساس این تفسیر، مقصود از «ذى‌القربى» تنها امامان معصوم(ع) هستند و فقط آنان صاحب اختيار خمس هستند.
همچنین فیء و انفال و منابع عمومی در اختیار امام است تا زمینه گردش مناسب ثروت در میان افراد جامعه را فراهم کرده و از انباشت ثروت در دست گروهی جلوگیری به عمل آورد.(حشر، آیه 7 و روایات تفسیری)
باید توجه داشت «فىء» به اموالى گفته مى‌شود كه با مصالحه و بدون جنگ، از دشمن به دست مسلمانان افتاده باشد. (لسان‌العرب، ابن منظور، ذیل آیه) از آنجا که «ذى‌القربى» در آيه 41 انفال در رديف خدا و رسول(ص) قرار گرفته و همانند آنان با «لام» آمده است، روشن مى‌شود تنها آنان صاحب اختيار «فىء» هستند. همچنین طبق روايتى از اميرالمؤمنين(ع)«ذى‌القربى» تنها امامان هستند. (نورالثقلين، ذيل‌آيه)

ادامه »

ابراز عشق و محبت

 

اعضاي خانواده كه ركن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورت‌هايي كه آن ها را دور هم جمع مي‌كند بايد از پيوندي مقدس و دروني كه همان محبت و احساس علاقه به يكديگر است برخوردار باشند.

. در هنگام ساختن يك بنا، ميان آجرها هرگز علاقه در كار نيست، فقط به حكم ضرورت در كنار هم قرار گرفته‌اند. ولي در كانون خانواده، محبت عنصر اصلي و اساسي براي زندگي به حساب مي‌آيد.

ابراز محبت و مهرباني نسبت به همگان سفارش شده است، اما از آنجا كه حفظ و دوام زندگي زناشويي بر پايه محبت استوار است، در كانون خانواده مورد تأكيد بيشتر واقع شده است.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: « لم يرللمتحا بيّن مثل الزّواج»؛[1]

عميق‌ترين محبت‌ها در ميان همسران مي‌رويد.

اسلام به قدري زن و شوهر را به محبت و مهرباني دعوت نموده كه وجود مهر را مايه فزوني ايمان بيان كرده است.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: « العَبْد كُلّما ازداد لِلنّسا، حُباً ازدادُ في الايمان فَضْلاً»؛[2]

هرچه محبت همسر در قلب شوهر بيشتر اوج گيرد، فضليت و ارزش ايمانش افزون مي‌گردد.

به اعتقاد فروم « نیاز به ریشه داشتن» و «مربوط بودن» از قطع پیوندهای نخستین ما با طبیعت ناشی می‌شود. به اعتقاد وی ارتباط با دیگران و صمیمت و عشق به اندازه‌ای مهم و ضروری است که سلامت روان بستگی به آن دارد[3].

اساساً زندگي كارآمد بر «عشق» استوار شده است. پس هر دو طرف بايد عاشق و معشوق هم باشند و عشق يك طرفه پايدار نخواهد بود.

همان طور كه امام صادق( عليه السلام) فرمود:« تواصلوا و تبارّوا و تراحموا و تعاطفوا»؛[4]

به يكديگر متصل شويد و پيوند محبت را محكم كنيد و به هم نيكي نماييد و نسبت به هم مهربان و عطوف باشيد.

 


[1] - سنن ا ابن ماجه ربعي قزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بي‌جا، ، بي‌تا،ح1847
[2] - محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج20، ص 24؛ شيخ طبرسي، مكارم الاخلاق، ص 197.
-[3] اریک، فروم، جامعه سالم،‌ترجمه اکبر تبریزی، بهجت، 1360، ص 37
[4] - محمدباقر، مجلسي، بحارالانوار، ج51، ص 141؛ محمد بن حسن حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 12، ص 216.

امیرمؤمنان؛ شهید عاصیان

تحلیلی از علل و چرایی شهادت امام علی(ع)

بی گمان شناخت جریان‌های عصر نخست اسلامی می‌تواند عبرت‌آموز و چراغ راه آیندگان از جمله کسانی باشد که در اندیشه معاصریت حکومت اسلامی هستند و بر آنند تا نظام، دولت و امت اسلامی را بر محور نظام سیاسی ولایی بازسازی کنند و سرمشقی برای جهانیان شده و بستری برای ظهور انتظار حضرت مهدی موعود منجی بشریت (عج) فراهم آورند. نویسنده در این مطلب از زاویه فلسفه سنت‌های الهی به چرایی شهادت امیرمومنان علی(ع) به دست عاصیانی از ناکثین، قاسطین و مارقین پرداخته است.
***
سنت‌های الهی حاکم بر جامعه
در آیات قرآن نگاهی به اجتماع انسانی شده که گویی یک امر اعتباری محض نیست؛ بلکه خود موجودی مستقل یا شبه مستقل است که احکام خاصی بر آن بار می‌شود. پس همان طوری که برای یکایک افراد انسانی احکامی است، برای مجموعه‌ای از این افراد که در یک هماهنگی کامل و در محیطی به نام جامعه هستند و نیازهای متقابل یکدیگر را برآورده می‌سازند، به عنوان یک حقیقت احکام و قوانینی نیز مطرح شده است. به سخن دیگر، اگر برای یکایک اجزا و عناصر یک ساختمان احکامی است؛ برای مجموعه ساختمان نیز احکامی است که خاص آن حالت اجتماعی است.


از همین رو در قرآن، همان طوری که از اجل برای یکایک انسان‌ها و افراد انسانی سخن به میان آمده برای امت نیز اجل بیان شده است. بر همین اساس، اجتماع انسانی در قالب امت‌ها به عنوان یک مجموعه در هم تنیده و مرتبط و پیوسته به هم، حالاتی از تولد، رشد و بلوغ، کودکی، جوانی، پیری و در نهایت مرگ است. خدا می‌فرماید: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ؛ و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‌توانند] ساعتى آن را پس‌اندازند و نه پيش. (اعراف، آیه ۳۴؛ و نیز نگاه کنید: یونس، آیه ۴۹؛ مومنون، آیه ۴۳)


از سنت‌های الهی حاکم بر جامعه سنت عذاب استیصال است. بر اساس این سنت، هرگاه امتی از امت‌های بشری بر خلاف تقوای الهی حرکت کنند و طغیان و عصیان ورزند، پس از اجرای سنت الهی استدراج و امهال، خداوند ریشه آن قوم را با عذابی سخت بر می‌کند و آثاری از وجودشان جز آنچه عبرت آموز برای دیگران است به جا نمی‌گذارد.

علامه طباطبايي درباره سنت استدراج در ذيل آيه 182 سوره اعراف «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» مي فرمايد:

«استدراج در لغت به معناي اين است که کسي در صدد برآيد پله پله و به تدريج از مکاني يا مقامي بالا رود يا پائين آيد و يا نسبت به آن نزديک شود. لکن در اين آيه قرينه مقام، دلالت دارد بر اينکه منظور نزديک شدن به هلاکت است يا در دنيا و يا در آخرت. و اگر استدراج را مقيد کرد به راهي که خود آنان نفهمند، براي اين است که بفهماند اين نزديک کردن آشکارا نيست، بلکه در همان سرگرمي به تمتع از مظاهر زندگي مادي مخفي است، در نتيجه ايشان با زياده‌روي در معصيت، پيوسته به سوي هلاکت نزديک مي شوند، پس مي توان گفت استدراج تجديد نعمتي بعد از نعمت ديگري است تا بدين وسيله التذاذ به آن نعمت‌ها ايشان را از توجه به وبال کارهايشان غافل بسازد.» (ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 8، ص 454)


اما سنت امهال به معنای مهلت دادن به امت است. بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، خداوند متعال براي رعايت يک سلسله مصالحي چون توبه و استغفار و نیز ازدیاد گناه و عذاب و امور دیگری که ما از برخي از آنها ناآگاهيم در عقوبت اهل باطل تعجيل نمي‌کند، بلکه به آنان فرصت و مهلت مي دهد.(آل عمران، ‌آیه ۱۷۸؛ فاطر، آیه ۴۵)بسیاری از امت‌ها و اجتماعات بشری در طول تاریخ پس از سنت‌های استدراج و امهال، از سوی خداوند گرفتار عذاب استیصال شدند که از جمله این اقوام و اجتماعات بشری می‌توان به قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و مانند آنها اشاره کرد. (حج، آیات ۴۲ تا ۴۷)


بر اساس آموزه‌های قرآن، از جمله سنت‌های الهی حاکم بر جان و جامعه انسانی این است که خداوند امت موافق را به سبب عمل یک نفر از ایشان عذاب می‌کند؛ زیرا اگر یک نفر اقدام به عمل قتل به صورت مباشرت می‌کند؛ اما هر یک از آنان موافق این عمل باشد، همه آنها شریک در آن جرم هستند. خداوند درباره قوم ثمود به این نکته توجه می‌دهد که آنان به جرم قتل ناقه صالح از سوی شقی‌ترین آنها گرفتار عذاب استیصال شدند. (شمس، آیات ۱۱ تا ۱۴)


همچنین از سنت‌های الهی این است که نه تنها موافقین عمل بدی را به سبب موافقت، مجازات می‌کند، همچنین ساکتین و بی‌طرفان از آن امت را نیز مجازات می‌کند. خداوند در آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶ سوره اعراف به این سنت توجه می‌دهد که افزون بر عاصیان از امت یهود که در روز شنبه ماهیگیری می‌کردند، ساکتین و بی‌طرفان را نیز مجازات کرده و تنها آمران و ناهیان از منکر توانستند از عذاب استیصال الهی رهایی یابند.

ادامه »

نباید به دشمن اعتماد کرد /جاهایی کوتاه آمدیم و ضربه هم خوردیم

رهبر انقلاب در جمع مسئولان نظام:

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر دیروز (دوشنبه) در دیدار سران قوا، مسئولان و کارگزاران نظام و جمعی از مدیران کشور، اعتماد همه رأی دهندگان به صندوق انتخابات نظام اسلامی را مهمترین واقعیت انتخابات ۲۹ اردیبهشت خواندند و با تأکید بر ضرورت ایجاد فضایی جدید از همکاری و کار و تلاش برای پیشرفت ایران و اعتلای نظام افزودند: برای اداره درست کشور و مدیریت فرصتها و تهدیدها باید ضمن استفاده از تجربیات که مهمترین آنها وحدت ملی و اعتماد نکردن به آمریکاست، به ملاکهای درست تصمیم‌گیری اتکا کرد که اصلی‌ترین این ملاکها، «تأمین منافع ملیِ حقیقی» یعنی منافعی است که با هویت ملی و انقلابی ملت در تعارض نباشد.


حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای سخنان خود، ماه مبارک رمضان را فرصتی طلایی و مغتنم برای «تضرع به درگاه خداوند متعال»، و «نورانی کردن دلها» خواندند و خاطرنشان کردند: دستیابی به اهداف و خواسته‌های والا در گرو ارتباط با خداوند و تلاش صادقانه و مؤمنانه است و اگر جامعه اسلامی و انقلابی از ذکر و تضرع به درگاه پروردگار غافل شود، ضربه خواهد خورد.
رهبر انقلاب اسلامی سپس در نگاهی به مسائل روز، درخصوص «انتخابات ۲۹ اردیبهشت» گفتند: انتخابات کار بزرگی بود و قدرت انقلاب و عمق نفوذ نظام اسلامی را در دلهای مردم نشان داد، اگرچه رسانه‌های جهانی در تبلیغات پر حجم خود هیچ اشاره‌ای به این مسئله مهم نمی‌کنند.
ایشان، کار با ارزش همه مشارکت‌کنندگان در انتخابات را «ابراز اعتماد به نظام اسلامی» خواندند و افزودند: کار مشترک مردم فارغ از اینکه به چه کسی رأی دادند، این بود که به صندوق رأیِ جمهوری اسلامی و به حرکت عظیم مقرر شده در قانون اساسی یعنی انتخابات، «اعتماد» کردند.
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با انتقاد از برخی افراد که با تفسیرهای غلط به دنبال تقسیم کردن مردم هستند، افزودند: نباید با بگومگوها و تقسیم کردن مردم، کار بزرگ ملت در انتخابات را خراب و ضایع کرد.

ادامه »

خورشید عدالت (ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام)

آنگاه که سیاهی شب، آسمان خاموش کوفه را فرا گرفته بود علی آمد و آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز ايستاد. لحظه‏ ای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار خويش نمايد. ويژه نامه خورشيد عدالت مرهمی است بر سينه های داغدار عاشقان علی.

برگی هایی از صفحات زندگی امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام
تاریخ تولّد: سیزدهم ماه رجب، روز جمعه، سی سال پس از تولّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و عام الفیل، در حدود سال 600 میلادی، بیست سال قبل از هجرت.

محلّ تولد: شهر مکه، در اندرون خانه خدا، یعنی کعبه.

پدر: ابوطالب، عمو و بزرگ ترین حامی رسول اللّه صلی الله علیه و آله که از سر کیاست و فراست ایمان و اسلام خود را همیشه از کافران و مشرکان پوشیده داشت تا در سال معروف به «عام الحزن / سال اندوه و غم» به جهان باقی شتافت.

مادر: فاطمه بنت اسد، دخترِ عموی پدرِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله.

نام ها: علی، حیدر.

کنیه ها: ابوالحسن، ابوتراب، ابوالائمّه، ابوالایتام.

لقب ها و شهرت ها: اسداللّه ، یداللّه ، سیف اللّه ، باب اللّه ، ولی الله ، وصی رسول اللّه ، عین اللّه ، انسان کامل، عادل، حجّة اللّه ، اوّل المسلمین، یعسوب الدّین، امام المتّقین، اخ الرسول، حیدر کرّار، صاحبِ ذوالفقار، امام الابرار، مولی، مولی المتّقین، امام العادلین، المخلصُ للّه ، امیرالمؤمنین و ده ها لقب و شهرت دیگر.

ادامه »

نقش ایمان به قدر در زندگی

 

شب قدر زمان تعیین مقدرات یکساله است. از این رو در برخی از روایات از شب قدر به عنوان اول سال حقیقی یاد شده است؛ زیرا سرنوشت انسان تا سال دیگری در آن شب تعیین می‌شود. بر اساس آموزه‌های اسلام، شب قدر بسیار مهم و با اهمیت است و انسان باید توجهی خاص به آن داشته باشد. باور و اعتقاد به شب قدر و اصولا وجود قدر، زندگی انسان را به شدت تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. نویسنده در این مطلب نقش اعتقاد به قدر را در زندگی انسان مبتنی بر آموزه‌های قرآن تبیین کرده است.

جبر و تفویض و راه‌حل میانی
یکی از مهمترین مباحث کلامی و فلسفی در اسلام، مسئله جبر و تفویض است. آموزه‌های وحیانی قرآن به گونه‌ای است که دو نظریه و قول متقابل در برابر هم مطرح شده است. برخی قول به جبر و برخی دیگر قول به تفویض را  برگزیده‌اند. در علم کلام اهل سنت، دو گروه اشعری و معتزلی در برابر هم قرار گرفته‌اند، به طوری که اشعری‌ها قایل به جبر بوده و در برابر آن معتزلی‌ها به تفویض معتقد هستند. فخر رازی صاحب تفسیر کبیر از اشاعره و زمخشری صاحب تفسیر کشاف و ابن ابی‌الحدید از معتزله نمونه‌هایی از دو جریان کلامی در میان اهل سنت هستند. این بحث کلام، در محدوده مدارس نماند، بلکه به بحث‌ها و مناظره اجتماعی در قالب گفتمانی رسید تا جایی که برای غیرزدایی، همانند تکفیری‌های امروزی، به تکفیر یکدیگر پرداخته و شمشیر کشیدند و بی‌گناهان بسیاری را قتل عام کردند که در تاریخ ثبت و ضبط شده است.


گفتمان شیعی، بر اساس نظریه معروف «لاجَبر و لا تَفویض بل امرٌ بین امرین» (بحار الانوار، باب اوّل و دوم از ابواب العدل، ج 5، ص 2 - 84) بر آن است تا تفسیری ارائه دهد که در مقابل دو نظریه پیشین است.
«جبر»؛ یعنى اینکه انسان در افعال و کردار خود مجبور باشد و از خود اختیارى نداشته باشد. به عبارت دیگر؛ افعال بندگان مستند به خداوند متعال باشد. (جرجانى، سید على بن محمد، التعریفات، تحقیق و تعلیق: عمیرة، عبدالرحمن، ص 106، بیروت، عالم الکتب، 1407ق؛ سجادى، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلى، ص 189، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، 1361ش.)


اما تفویض و واگذاری، به این معناست: موجود زنده - مثلاً انسان - خود منشأ فعل و ترک است. او از روى علم و اراده و خواست خود کارى را انجام داده یا ترک می‌کند و هیچ عامل دیگرى حتى خداوند در فعل و ترک او تأثیر ندارد. به عبارت دیگر؛ بنده در فعل خود کاملاً مستقل و یگانه مؤثّر و علت تامّه است. و رابطه فعل تفویضی با خداوند متعال قطع می‌باشد.
به سخن دیگر، خداوند با اراده‌ای که به انسان داده او را در وضعیت تفویض و به حال خود واگذار کرده است. معتزله بر این باورند.
البته در زبان فارسی اصطلاح اختیار به جای تفویض به کار می‌رود، در حالی که اختیار در مقابل جبر نیست؛ زیرا اختیار به معناى توانایى بر انجام یا عدم انجام کارى از لوازم قدرت است. مولوی درباره این مفهوم از اختیار می‌فرماید: «اینکه گویى این کنم یا آن کنم / خود دلیل اختیار است اى صنم». دلایل متقن فلسفى اختیار انسان، این معنا را اثبات می‌کنند و آموزه شیعی «امر بین امرین»، متکفل تبیین آن است؛ این در حالی است که نظریه تفویض درصدد اثبات اختیار مطلق براى انسان‌هاست به گونه‌اى که رابطه فعل با خداوند متعال قطع می‌شود.(سجادى، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلى، ص 37، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، 1361ش)


انسان در فعل و ترک، اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى‌کننده قدرت الهى نیست. به عبارت دیگر؛ گروهى اراده و اختیار انسان را نفى کرده‌اند (جبریون) و گروهى اراده الهى را نفى کرده‌اند (طرفداران نظریه تفویض)، اما به نظر شیعه، اراده و قدرت و اختیار آدمى در طول اراده و قدرت الهى است.


با مثالى شاید بحث روشن‌تر شود؛

فرض کنید کسى، پسر بچه‌اى را از کودکى تحت تربیت و حفاظت خود قرار دهد و تمام امکانات رفاهى و تحصیلى را براى او فراهم کند. وقتى او به سن ازدواج برسد، دختر خود را به عقد او درآورد و خانه و شغلى مناسب به او دهد و با او شرط کند که تا زنده است، زندگى او را تأمین کند و تحت حمایت خود قرار دهد، به شرط آنکه تحت سرپرستى او زندگى کند. اگر بگوییم که این جوان در این زندگى هیچ نقشى ندارد و تمام زندگى و مخارج و خانه که به او عطا شده متعلق به آن مرد نیکوکار است، طرفدار نظریه جبر شده‌ایم و اگر بگوییم که آن مرد نیکوکار با بخشش خود، از مالکیت خود صرف نظر کرده و از مالکیت عزل شده است و داماد همه کاره و مالک مطلق است، به نظریه تفویض تمایل پیدا کرده‌ایم. اما اگر بگوییم که آن مرد و داماد هر دو مالک هستند، منتها به این ترتیب که مرد در مقام مولویت و صاحب اختیارى، صاحب خانه و مال و ثروت است و داماد در مقام کسى که اجازه استفاده و دخل و تصرف در محدوده ملک مرد نیکوکار را دارد، به «امر بین امرین» معتقد شده‌ایم که در این صورت پذیرفته‌ایم که اختیار و مالکیت داماد در طول مالکیت مرد نیکوکار است، اما این اختیار هیچ‌گاه صاحب اصلى را از تصرف و اختیار معزول نمی‌کند.


بنابراین، افعال اختیارى انسان - از روى مجاز - به خود انسان منسوب است و به نحو حقیقت به خداوند انتساب دارد. منسوب به انسان است؛ زیرا بر اساس قدرت و اراده او و تحت تأثیر عزم و جزم و تصمیم و گزینش او انجام می‌پذیرد و منسوب به خداوند است؛ زیرا هستى انسان و تمام آثار وجودى او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست. (ر.ک: سبحانى، جعفر، جبر و اختیار، نگارش: ربانى گلپایگانى، على، ص 286 - 291،  قم، مؤسسه تحقیقاتى سید الشهداء؛ سعیدى مهر، محمد، آموزش کلام اسلامى، ج 1، ص 358 - 359، مرکز جهانى علوم اسلامى.)


پس امر بین امرین به این معناست که در عین اینکه فعل، مستند به انسان است، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز می‌باشد. اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود و چیزی مستقل از آن شمرده شود. بلکه به بیانى که گفته شد در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزاء علت تامه افعال اختیارى اوست. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار على الاطلاق هم نیست؛ زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست. و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. (طباطبائى، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 3، ص 161 - 174، پاورقى: مطهرى، مرتضى، انتشارات صدرا.)


تا اینجا دانسته شد که انسان در کارهای خویش دارای اختیار است؛ هر چند که این اختیار تحت قانون کلی و سنت حاکم بر هستی قرار دارد که از آن به «مشیت» الهی یاد می‌شود و هرگز فعل اختیاری انسان بیرون از دایره مشیت الهی نخواهد بود؛ زیرا اگر چنین اتفاقی بیفتد، مالکیت و حاکمیت الهی مخدوش و بی‌معنا خواهد بود؛ در حالی که مالکیت خداوندی حقیقی است و هیچ کس از دایره مالکیت او خارج نخواهد شد. از این روخداوند در آیه 30 سوره انسان می‌فرماید: وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ؛ و شما نمى‏خواهيد مگر آنكه خداى بخواهد.


براساس آیات قرآن، قدرت انسان در انجام یا ترک هر چیزی در چارچوب قوانین و مقدراتی است که برای آن چیز تعیین شده است. پس قدرت اختیاری انسان بیرون از مقدرات الهی نخواهد بود. مقدرات هر چیزی در اصطلاح قرآنی به عنوان قدر مطرح شده است.


قدر، به معنای مقدار و اندازه چيزى به حسب وزن يا به حسب زمان و مكان، اندازه کردن، فرمان دادن، حكم كردن، محدود ساختن حوادث و اشياء به علل مادى و شرايط زمانى و مكانى (نثر طوبى، شعرانی، ص 288) آمده است. قَدَر در اصطلاح قرآنی به معنای اندازه اشياء و تعيين حدود وجودى آنها آمده است. (‌الميزان، طباطبایی، ج 19، ص 90)به بيان ديگر، تقدير امرى از ناحيه خداوند، قرار دادن آن به اندازه و مقدارى است كه حكمت اقتضا مى‌كند. (مجمع البيان، امین الاسلام طبرسی، ج 9- 10، ص 785) خداوند برای تبیین این معنا از واژه‌هایی چون «قدر» و مشتقّات آن و نیز «اجل»، «كتب» و مانند آنها استفاده کرده است.

ادامه »

شب قدر

برترین شب، شب قدر، یکی از شب های ماه رمضان، شبی که از هزار ماه برتر است. شب نزول قرآن، تقدیر امور، بخشش گناهان است. شب قدر بزرگترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. شب زنده داران باید تلاش کنند تا غفران الهی در این شب شامل حالشان گردد.

حقیقت شب قدر
«قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است و «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است؛ اما معنای اصطلاحی «قدر»، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن و به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیزی «قدر» نام دارد.

بنابر دیدگاه حکمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ای خاص دارد و هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

شب قدر، شبی است که همه مقدرات سالانه انسان با ملاحظه، اراده، اختیار و قابلیت های انسان تقدیر می گردد. شب قدر یکی از شب های نیمه دوم ماه رمضان است که طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. دراین شب - که شب نزول قرآن به شمار می آید - امور خیر و شر مردم، ولادت، مرگ، روزی، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه ای که در طول سال متناسب با اراده، دعا و قابلیت انسان واقع می شود، تقدیر می گردد. شب قدر، همیشه و هر سال تکرار می شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و بهره برداری از آن در نیکویی سرنوشت یک ساله، بسیار مؤثر است. در این شب، تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می گردد.

ادامه »

چگونه صبر کنیم؟قسمت 10

بسمه تعالی

دوستان سلام،  موانع مسیر  بیان شد؛ اکنون احساس حقارت و خود کم بینی بیان می‌گردد.

    یکی از موانع صبر کردن نوع تصویری است که انسان از خود دارد! در زندگی خیلی از شرایط و موقعیت‌ها پیش می‌آید که انسان نمی‌تواند به نتایجی که می‎خواهد برسد و یا اصلا بلد نیست چگونه به نتایج دوست داشتنیش برسد، پس از سر کلافگی و زود خلاص شدن از موردی که انسان را مستأصل کرده باری به هر جهت و بدون فکر و برنامه، کاری را انجام می‌دهد غاقل از اینکه عملی با این ویژگی قطعا تبعات ناخوشایندی را به همراه خواهد داشت! چگونه می‌توان از این احساسات منفی نجات یافت؟!


یکی از مسائلی که جزء موانع مسیر است، نوع نگاهی است که شخص نسبت به خود دارد، انسانی می‌تواند صبر کند که برای خود جایگاهی ببیند، خود را در آن جایگاه محق و مؤثر بیابد، آن جایگاه را دوست داشته باشد و بخواهد خود را در آن جایگاه رشد دهد، کمبودها را برطرف کند و نقص‌ها را کاهش دهد؛ در این صورت است که شخص می‌تواند در مقابل سختی‌ها و ناکامی‌ها قد علم کند و به طرف کمال حرکت نماید اما وقتی شخص به خود مسلط نباشد، خود را از دیگران کمتر ببیند، برای دیگران برتریی بر رأی خود قائل باشد، به عبارتی ساده خودش پیش خودش تحقیر شده باشد، دیگر ذهن جمع نمی‌شود، به راحتی اول و آخر کار معین نمی‌گردد، خوب و بد کار نا مشخص گشته، شعله‌های سوزان خود کم بینی تمام وجود را می‌رباید و انسان موجودی پست می‌شود که برای دوری جستن از این حس حقارت آمادگی دارد تا دست به هر کاری بزند!!! این حس کشنده ای که دیگران از من بهتر هستند با حس ذاتیی که انسان ارزشمند خلق شده است در هم می‌آمیزد و چنان پتک محکمی بر روح و روان انسان ایجاد می‌کند که کم کم انسان آماده می‌شود دل به چشم و هم چشمی‌ها بدهد، اگر چه اوائل زیراب زدن سخت می‌شود ولی کم کم چاره‌ای برای خود نمی‌بیند و این کار را تکرار می‌کند، دچار حسادت می‌شود، شاید در اثر فشار های روحی و نرسیدن به خواسته‌ها دچار کم فروشی، کم کاری و خلاصه هزار عمل منفی دیگر گردد که قلبآ به آن‌‌ها راضی نیست اما برای خود چاره‌ای باقی نگذاشته است، عجول است و بی‌فکر!!! واقعا چرا برای خود ارزش قائل نمی‌شود که:


خویشتن نشناخت مسکین آدمی                  از فزونی آمد و شد در کمی


انسان‌ها ابتدا به ساکن نه خوب هستند و نه بد، استعداد خوب شدن را دارند اما برای خوب بودن باید عملی انجام داد، کاری کرد و الا با حرف زدن چیزی تغییر نمی‌کند و کمالی حاصل نمی‌گردد! ارزش هر انسان توسط کارهایی که انجام می‌دهد به پشتوانه‌ی نیتی صحیح هماهنگ با فطرت انسانی مشخص می‌گردد؛ اگر انسان بداند که موجودی مجرد و ناقص است و به علت نقصش میل به کمال یابی دارد و برای این به کمال رسیدن باید حرکت کند و برای این حرکت نیاز به بدن دارد، آنوقت است که برایش جایگاه این بدن و متعلقاتش از عالم دنیا و ما فیها مشخص می‌شود، آنوقت معلوم می‌گردد که چرا خدا می‌فرماید

«ما فی السموات والاوض خلق لکم»«آنچه در آسمان و زمین است برای تو ای انسان خلق کردم»(۲۹/بقره)

و یا«سخر لکم ما فی السماء و ما فی الارض جمیعا»«مسخر شما کرد آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است»(۱۳/ جاثیه).


اگر انسان بداند ناقص است و برای به کمال رسیدن باید کاری انجام دهد و برای انجام کار نیاز به تحریک شدن و بین دو راهی قرار گرفتن دارد! آنوقت است که نوع دیگر و با دقتی بیشتر به اتفاقات و محرک‌های بیرونی و درونی خود توجه می‌کند! شاید در یابد که چرا خداوند می‌فرماید: اگر می‌خواستیم همه مؤمن می‌شدند اما ما انسان را مختار آفریدیم و برای اختیار کردن باید به کمک عقل بین دو راهی قرار گرفت، دو راهی که یکی باب میل و طبع انسان است و دیگری مخالف آن، یکی را دوست دارد و دیگری را نه، یکی مطابق عقل است و دیگری مطابق احساسات، یکی رفتاری متعادل است و دیگری افراطی و یا تفریطی. و این انسان است که باید انتخاب کند، ابتدای انتخاب را به انسان داده‌اند، این زیر بنای حرکت بشر است انسان فطرتآ خوب و بد را تشخیص می‌دهد، همانجا که قرآن می‌فرماید:

«فالهمها فجورها و تقویها»«پس شر و خیرش را به او الهام کرده است»(۸/ شمس)

پس انسان باید بین دو راهی قرار بگیرد و این دو راهی‌ها با حلال و حرام‌ها، سختی‌ها و آسانی‌ها و تحریکات عقلانی، احساسی،خیالی و بدنی ایجاد می‌شود.


حال باید دقت کرد که اگر انسان خود کم بین شود و جسارت تصمیم گیری و عمل را از دست بدهد و دائم دیگران را از خود بهتر بداند و ببیند! چه بر سر انتخاب‌هایش می‌آید! دیگر چگونه می‌تواند تشخیص دهد که این سختی یا این آسانی در مسیر ساخته شدن من اتفاق افتاده و من باید صبوری کنم و یک عکس العمل مناسب در قبال این محرک‌های بیرونی و یا درونی از خود نشان دهم! هیچگاه این اتفاق نمی‌افتد و شخص خود کم بین دائره وار دور خود می‌چرخد و همیشه اندر خم یک کوچه است و بهره‌ای از زندگیش جز ناله و نفرین و کج فهمی و عصبانیت و درد کشیدن ندارد! پناه میبریم به خدا از شر خود کم بینی!

    دوستان جانی! برای صبوری کردن باید بدانیم برای چه کاری در حال صبر کردن هستیم و برای به دست آوردن این علم باید به خود و خواسته‌هایمان اشراف داشته باشیم و این اطلاع با خود کم بینی حاصل نمی‌شود،خود کم بینی نظام شخصیتی انسان را بر هم می‌ریزد، احساسات انسان را جریحه دار می‌کند، مقایسه‌ای باطل بین خود و دیگران ایجاد می‌کند که هیچ ثمری ندارد الا تخدیر شخصیت، بی حوصلگی، تنبلی، نق زدن و از همه بدتر پنداشتن تأثیر دیگران در زندگی انسان!!!!!

     مانع اصلی خود هستیم که با خود بیگانه شده‌ایم!!! مانع اصلی طمعی بی‌جا نسبت به دارائی‌های دیگران است و چه زیبا فرمودند مولی الموحدین که: در مقام مقایسه برآمدید از لحاظ علمی خود را با بالاتر و بهتر خود  و از لحاظ مادی خود را با پایین‌تر و فرودست خود مقایسه کنید!!!!چه زیبا است سر در جیب خود فرو کردن و خود را در راه پیشرفت دیدن، چه زیباست لحظه به لحظه خود را نقد کردن و اصلاحیه پیدا کردن!واقعا به انسان حس سر زندگی و تازگی می‌دهد. هر چه قدر خود کم بینی حس تلخ و زجرآور و مردگی به انسان می‌دهد، استقلال و تسلط به خود و هدفمندی حس زندگی و پرانرژی بودن را به انسان منتقل می‌کند.

صبر به انسان کمک می‌کند تا از چمبره‌ی کشنده‌ی دیگران نجات پیدا کند و خود را محق بداند تا زندگیش را همانگونه که می‌خواهد بسازد.

زندگی پر از تلاش در بیرون آمدن از حقارت و وارد شدن به انتخاب مبارکتان باشد!!!

شاد و سربلند باشید.