مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
سه شنبه 96/02/05
روز دو شنبه 96/02/04 به مناسبت عید مبعث پیامبر اکرم صلی ا…علیه و آله مراسم جشن و سرور در مدرسه برگزار شد. این مراسم با تلاوت قرآن شروع شد.سپس دکلمه خوانی و قرائت شعر در وصف رسول خدا و مبعث توسط یکی از طلاب انجام شد بعد از آن مولودی خوانی و هم خوانی طلاب برگزار شد ، این مراسم با اقامه نماز ظهر و عصر و پذیرایی پایان یافت.
سه شنبه 96/02/05
اجرای طرح سنجش سلامت طلاب پایه اول و دوم با حضور طلاب در مجتمع آموزش علوم اسلامی کوثر
طرح سنجش سلامت طلاب از اسفند سال ۹۵ با ثبت نام اینترنتی طلاب پایه اول و دوم در سامانه مرکز مدیریت خواهران صورت پذیرفت.
این طرح با توجه به توافقی که بین مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و مرکز خدمات حوزه های علمیه خواهران صورت گرفت و با حضور پزشکان در داخل مجتمع آموزش علوم اسلامی کوثر و انجام معاینات پزشکی و آزمایشاتی از جمله خون و گرفتن فشار خون طلاب و .. انجام شد.
لازم به ذکر است، در اجرای این طرح مجتمع آموزش علوم اسلامی کوثر میزبان ۴۰ نفر از طلاب پایه اول و دوم حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) بود.
گفتنی است، این طرح در روز یکشنبه ۳ اردیبهشت ماه از ساعت ۷ لغایت ۱۱ در مجتمع آموزش علوم اسلامی کوثر برگزار شد.
سه شنبه 96/02/05
روز یکشنبه 96/02/03هفتمین کلاس اخلاق با سرکار خانم چینی چیان در سال تحصیلی 96-95 برگزار شد. موضوع این جلسه: اولویت های اخلاقی برای تداوم خانواده: …
عفت:
عفت جزء دو دعایی است که امام زمان عج برای ما میکند.
عفت در نفس مانع غلبه شهوات بر نفس میشود و یک حالتی در قلب ایجاد می کند و آن حیاء است.
حیاء جزء شاکله شخصیتی زن است و اگر حیاء از زن گرفته شود راه نفوذ برای شیطان باز میشود.
عفت حالت رفتاری ایجاد میکند به نام وقار.
خروجی عفت نفس، حیاءقلب و وقار رفتاری حجاب است.
راه های عفت ورزی نسبت به نامحرم:
۱. کنترل نگاه
۲. کنترل صدا
۳. کنترل رفتار و بیان
۴. کنترل خوردن
۵. اشتغال مثبت ذهنی
۶. کنترل پوشش ( حد حجاب شرعی)
۷. کنترل ارتباط و رفت و آمد.
لازمه عفت دوری از خباثت است
دوشنبه 96/02/04
بعثت و فرود آمدن جبرییل در حرا، بازگشایی راه های آسمان به حریم بسته انسان است. خداوند، بانگ بیدار باش را از سر رحمت بیکران خود به صدا درآورده است. این سروش ایزدی بر بال جبرییل فرود آمد و از حنجره پاک محمد صلی الله علیه و آله بر زمین منتشر گردید.
داستان بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
ماجرای بعثت حضرت پیامبر، با نقل های متفاوتی روایت شده است. چه سخنی رساتر و شیرین تر از بیان امام هادی علیه السلام که می فرماید: «هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله ترک تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وی بخشیده بودبه مستمندان بخشید، هر روز به کوه حراء می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست، و شگفتی های رحمت و بدایع حکمت الهی را مورد مطالعه قرار می داد.
به اطراف آسمان ها نظر می دوخت، و کرانه های زمینو دریاها و دره ها و دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت می آموخت.
ازآنچه می دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می افتاد. آن گاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال می وزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلبوی نمود، دل او را بهترین و روشنترین و نرمترین دلها یافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهای آسمان ها گشوده گردد. محمد صلی الله علیه و آله از آنجا به آسمان ها می نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر کرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد صلی الله علیه و آله آنها را می دید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان ها به سر محمد صلی الله علیه و آله و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد صلی الله علیه و آله به جبرئیل که در هاله ای از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟
جبرئیل گفت: «نام خدایت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید. خدائی که انسان را از ماده پست (نطفه) آفرید. بخوان که خدایت بزرگ است. خدائی که با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهائی یاد داد که نمی دانست»
ادامه »دوشنبه 96/02/04
روز شنبه 96/02/02 بیستمین جلسه سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری در سال تحصیلی 96-95 توسط آقای دکتر هوشنگی درمدرسه برگزار شد
موضوع این جلسه:انتخابات…
برای بررسی این دوره باید دوره های گذشته هم مرور شود.
اول بگوییم به چه کسی رای ندهید بعد اصلح را معرفی کنیم…
یکشنبه 96/02/03
بسمه تعالی
دوستان خوبم سلام ، امیدوارم برای صبر کردن وقت گذاشته باشید و تا اینجا کار را دنبال کرده باشید. در بحث امروز در دنبالهی مطلب، انسانهای صبور باید بدانند چه میخواهند ،مطلب به شناخت مسیر رسید.
شناخت مسیر
لازمهی هر مسیری وجود مبدأ و مقصد است، اگر هدف را شناخته باشیم در مرتبهی بعدش باید مسیر رسیدن به این هدف را بررسی کنیم پس مقصد رسیدن به هدف است که این هدف با علاقههای ما همخوانی دارد، اما مبدأ از کجاست؟ این مسألهای است که باید دقیق بررسی شود، این مسألهای است که وابستگی صد در صد با شناخت انسان از خود را میطلبد، این مسألهای است که اگر درست و آشکار پردازش شود انسان میتواند مطمئن باشد که در هنگام حرکت به طرف هدف و مقصد هر چه به جلو پیش میرود لذت رسیدن و نزدیک شدن به هدف را بیشتر میچشد!!!
چه میشود بر ما که ادعای رسیدن به خدا را داریم، تمام عمر میخواهیم به بهشت وارد شویم، تلاش مضاعفی داریم تا امام زمان عج را از خود راضی و خشنود کنیم، در آرزوی موفقیتهای اجتماعی سرخوشیم، برای یک ارتباط مناسب با همسر و فرزند هر کار درست و غلط را تجربه میکنیم، برای عالم شدن و مدرک گرفتن و باسواد شدن به هر دری میزنیم و کلاسهای مختلف را با هزینههای گزاف تحمل میکنیم و هزاران تصمیم جور و واجور که روزانه به سراغ ما میآیند و دمی ما را شاد میکنند و نوید رسیدن به مقصد را به ما میدهند و پر انرژی حرکتی ضربتی به طرف هدف را در ما زنده میکنند و بعد از یک مدت کوتاه … خستگی و کسالت عارض میشود، دیگر هیچ نشاطی برای ادامهی کار و انجام برنامهای که برای خود ترسیم کردهایم وجود ندارد، انسان میماند و یک کار نیمه کاره که شروع شده اما الان حتی نمیداند برای چه شروع شده و این کار به چه دردش میخورد!!!
پس دوباره ذهن مشغول میشود و به دنبال یه راهی میگردد تا او را به مقصد برساند و از این بلا تکلیفی و از این بی هدفی نجاتش بخشد و دوباره همان مسیر گذشته تکرار میشود به یک کار دیگر مشغول میشود و فکر میکند آن کار قبلی غلط بود این کار دیگر همان کار نجات بخش است و باز برای مدتی مشغول میشود و بعد زمانی کوتاه خستگی و رها کردن کار و دچار افسردگی شدن و ناله و نفرین به دنیا و به گردن اطرافیان انداختن ناکامیها و خلاصه احساس تنهایی و کسی مرا دوست ندارد و چه زندگی مرگباری و شکست در زندگی و افسوس و افسوس و افسوس که اگر که و که و که با من همراه بودند و اگر شرایط بر وفق مراد بود و … من موفق میشدم!!!!!!
دوستان واقعا این چه نحو حرکت به طرف خواستهها است!؟ واقعا کسانی که در زندگی پیروز شدهاند هم همینگونه رفتار کردهاند؟ این همه بی فکر و باری به هر جهت و متنوع و متشتت!!!
واقعا باید پیگیر، دنبال یک کار را گرفت و بی وقفه و بدون خستگی عمل کرد و سختیها را بر خود هموار نمود، تا به نتیجه رسید!!!`
با شما دوست عزیز میگویم: برای رسیدن به مقصد، بعد از مشخص کردن هدف، هدفی که مورد علاقه باشد و نبود این هدف در زندگی یک کمبود اساسی و باور نکردنی در زندگی ایجاد کند هدفی که بدون آن نتوان زندگی را سر کرد! بعد از پیدا کردن این هدف باید مسیر رسیدن به این هدف را مطابق شرایطی که وجود دارد پیدا نمود و ترسیم کردد، در ذهن برای خود راه بچینیم و با خیال پردازی تا ته مسیر را برویم و به هدف برسیم خیلی خوش باوری است، اگر مسیر با واقعیت موجود هماهنگی نداشته باشد در ذهن، انسان به خواستهاش رسیده است اما در واقعیت خارجی، چون مسیری که انتخاب کرده با شرایطی که دارد هماهنگی ندارد به مقصود نمیرسد و دچار پارادکس و تناقضی کشنده میشود از یک طرف به چیزی که میخواهد رسیده و از یک طرف نرسیده، از یک طرف خوشحال است و از یک طرف ناراحت این ضد و نقیض بودن درون و بیرون روح انسان را خسته میکند و کاری را که شروع کرده رها مینماید!!!! اما چون انسان کمال طلب است به خاطر این ناکامی دست از تلاشش بر نمیدارد و دوباره و دوباره همین مسیر خسته کننده و کشنده را ادامه میهد!!!
راه حل ساده است باید بعد از بدست آوردن هدف مورد علاقه، مسیر حرکت و نقشهی راه برای عمل اعم از مقدمه چینی کردن، آماده کردن وسایل، تعیین زمان و مکان، نوع ارتباطات، بر طرف کردن مانعها و خلاصه هر چیزی که کمک میکند به پیروزی و رسیدن به هدف و هر چیزی که مانع است و انسان را از رسیدن به مقصد باز میدارد کاملا واضح، مشخص شود و مطابق این واقعیت کاری انجام گیرد و حرکتی صورت پذیرد؛ فقط در این صورت است که انسان با هر حرکتی متوجه میشود که به مقصود نزدیکتر شده، و اگر در این مسیر دچار خستگی بشود باز آن انگیزهای که او را وادار به حرکت کرده بود، به حرکتش میاندازد و از خستگی و دل زدگی دور میماند و از آفت تغییر مدام کارها ایمن میشود، در این صورت هماهنگی عمل با واقعیت است که ولو آهسته اما پیوسته بالاخره به مقصود میرسد و میتواند اعتماد به نفس خود را بالا ببرد.
دوستان سخن به درازا کشید جمع بندی بکنم، انتخاب مسیر باید هماهنگ با هدفی باشد که مورد علاقه و نیاز انسان است و از طرف دیگر انتخاب مسیر باید هماهنگ با واقعیت موجود در زندگی و شرایط انسان باشد مطابق باشد با وضعیتی که در آن زندگی میکند از شرایط خوب و بد، هماهنگی این دو عنصر باعث میشود انسان مقدمات صحیحی را فراهم کند و خسته نشود و چیزهایی را که مورد نیاز نیست را مورد توجه قرار ندهد.
موفق و شاد و پیروز باشید.
یکشنبه 96/02/03
نکته 25:
در بحثهای گذشته با ساختار جمله های ساده و مستقل آشنا شديم. در زبان فارسی جمله ای که تنها يک فعل داشته باشد، جمله ساده خوانده میشود. هر گاه جمله ساده دارای معنی تمام و کامل باشد آن را جمله مستقل مینامند.
انسان برای بيان مقصود خود در بيشتر موارد نياز به چندين جمله پی در پی دارد. اين جملات پی در پی، بايد با هم ارتباط معنوی يا لفظی داشته باشند. برای مثال در اين عبارات «شيری در بيشه خفته بود. موشی بر پشت او جست. شیر از خواب پرید. موش زبان به عذر خواهی گشود.» پيوستگی و ارتباط بين جملات مستقل، بدون ذکر کلمه خاص و فقط با معنای آنها برقرار شده است؛ ولی در عباراتی مانند «موش بر پشت شيری که خفته بود، جست. شير از خواب پريد، چون موشی بر پشت او جسته بود. موش بخاطر کاری که کرده بود، زبان به عذر خواهی گشود.» جملات مستقل به وسيله کلماتی مانند «که، چون، بخاطر» با هم ارتباط پيدا کردهاند. به اين کلمات، کلمات ربط و به اين نوع از ارتباط پيوند لفظی گفته میشود.
در زبان عربی نيز برخی از جملات با هم ارتباط معنوی دارند و برخی به وسيله کلمات خاصی با هم ارتباط برقرار میکنند. برای مثال در عبارات «کان أسدٌ نائماً فی غابةٍ. وثبَتْ فأرةٌ علی ظهره. فزَّ الأسد. أخذَت الفأرةُ تعتَذِرُ.» ارتباط و پيوند معنوی برقرار است؛ و در «وثبت الفأرةُ علی ظَهرِ الأسد الذي کان نائماً. فزَّ الأسد من النوم لأنَّ فأرةً قد وثبَت علی ظهره. أخذت الفأرةُ تعتذِرُ لما فعلتْ.» عبارات مستقل به وسيله کلمات خاصی مانند «الذي، لأنَّ، لما» با هم ارتباط پيدا کرده اند.
دو حرف «إنَّ و أنَّ» در زبان عربی جزء حروف مشبه به فعل هستند و بر بعد از آنها جمله اسميه واقع میشود. اين دو حرف، دو جمله مستقل را به هم پيوند میدهند و در معنا معادل حرف ربط «که» فارسی میباشند. برای مثال برای ترجمه عبارت «شنيدم که دوستم بيمار است.» به زبان عربی از حرف ربط «أنَّ» استفاده میشود. «سمعتُ أنَّ صديقتي مريضةٌ.». گاهی اوقات از شکل مخفف اين حروف استفاده میشود. برای مثال برای ترجمه «شنيدم که دوستم مريض نيست.» از حرف ربط «أنّ مخففه» استفاده میشود. «سمعتُ أنْ ليستْ صديقتي مريضةٌ».
تمرين 25: عبارت زير را به زبان عربی بنويسيد.
«ديروز به مدرسه رفتم. با دوستم درس نحو را مرور کردم. استاد نحو آمد. من خوشحال بودم چون درس نحو را خوانده بودم ولی استاد از من سؤال نکرد.».
«شنيدم که دوستم نيامده است. از زهراء حال او را پرسيدم و دانستم که او بيمار است. با زهراء قرار گذاشتيم که بعد از کلاس به ديدن او برويم.».
مرور کردم: راجَعتُ/ خوشحال بودم: کنتُ مسرورةً/ خوانده بودم: کنتُ قرأتُ/
سؤال نکرد: ما سألتْ أو ما سأل/ نيامده است: ما جاءَتْ/ دانستم: عرفتُ/
قرار گذاشتيم: قرَّرْنا/ که برويم: أن نَذهَبَ»
شنبه 96/02/02
حضرت ابوطالب علیه السلام، بعد از رحلت پدرش حضرت عبدالمطلب علیه السلام، سرپرستی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را به عهده گرفت و بعد از بعثت پیامبر(ص) با تمام وجود از ایشان حمایت کرد. ایشان ایمان خویش را مکتوم نگه داشت تا سروری او در میان مشرکین محفوظ باشد و بهتر بتواند از پیامبر(ص) دفاع کند. رحلت ایشان در روز 26 رجب، و به نقلی هفتم یا دهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاد و پیامبر(ص) را در غم و اندوه فرو برد.
سیمای درخشان حضرت ابوطالب علیه السلام
نام ابوطالب، «عمران» است و بعضی او را «عبدمناف» نامیده اند. چون فرزند بزرگش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) در مکه معظمه در خانواده ای برجسته و خدا شناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر(ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب» جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد می کردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب «سید البطحاء» آقای سرزمین مکه و حومه آن و «ساقی الحجیج» آب دهنده حاجیان خانه خدا و «ابوالساده» پدر بزرگواریها و «حافر الزمزم» ایجاد کننده چاه زمزم می خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(ص) بسیار کوشا بود. شیعه و اهل سنت بر این حقیقت معترف اند.
شنبه 96/02/02
اشاره
سوم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت شیخ بهایی، عالم کم نظیر، فقیه و حکیم فرزانه است. او که از شاگردان شهید ثانی و از افتخارات جهان اسلام به شمار می آید. شیخ بهایی در طول حیات پربار خویش، به نقاط مختلف جهان سفر کرد و از محضر استادان برجسته، در رشته های گوناگون استفاده نمود و در بسیاری از دانش ها متبحّر گردید. او با ارائه حدود صد اثر ارزنده در شاخه های مختلف علم و تربیت شاگردان بسیار که هر کدام منشأ برکت های فراوان بودند، به جهان اسلام روشنایی بخشید.(1) میراث ماندگار شیخ، هنوز پس از قرن ها چراغ راه پویندگان دانش و دین است.
تولد و کودکی
شیخ الاسلام والمسلمین، شیخ بهاءالدین محمدبن عزالدین، معروف به شیخ بهایی، در سوم ذیحجه سال 953 ه.ق در روستای جَبَع از ناحیه بَعلبَک لبنان دیده به جهان گشود.(2) پدرش عزالدین حسین با انتخاب نام محمد، رسالتی سنگین بر دوش کودک قرار داد که نور آیین محمدی6 را در جهان بگستراند.
محمد، روزگار کودکی را در دامان مادری مهربان و پارسا، و پدری باایمان و پرتلاش سپری کرد و با آداب مسلمانی و قرائت قرآن و احادیث پیامبر6 و امامان: آشنا شد. او با صفای کودکی، نماز و دیگر وظایف دینی را انجام می داد و در کلاس درس پدر، بسیار مشتاق و کوشا بود.
______________________________
1. علی حائری و همکاران، روز شمار قمری، ص 282.
2. محمود مهدی پور، شیخ بهایی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، چ 2، ص 12.
36
جمعه 96/02/01
25 رجب سال 183 ه.ق در بغداد در زندان هارون الرشید، به شهادت رسید.
طلوع خورشید
ابو بصیر گفت: همراه امام صادق علیه السلام برای شرکت در مراسم حج عازم مکه بودیم. وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانه ای تدارک دید. مشغول صرف صبحانه بودیم که کسی از طرف همسر امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان خبر داد که حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر کار شما را مطلع کنیم، خدمتتان آمدم.
امام صادق علیه السلام همان لحظه برخواست و همراه فرستاده ی همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما که قیافه ی شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم در باره ی آن نوزاد مطلبی به من گفت: که گمان می کرد من از آن بی خبرم; اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.
من (ابو بصیر) درباره ی محتوای آن مطلب سؤال کردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی که آن نوزاد متولد شد، دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد.» من به حمیده گفتم این کار نشانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه ی وصی بعد از اوست. (1)
و به این ترتیب بود که ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام در روز شنبه هفتم ماه صفر سال 128 ه ق در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه) به دنیا آمد. (2)
عالم همه غرق زیب و زیور آمد از جلوه ی نور حق منور آمد آمد به جهان باب حوایج کاظم محبوب خدا موسی جعفر آمد (3)
ادامه »