نگاهی به ويژگي های اخلاقي امام حسن مجتبي‏(علیه السلام)

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

اخلاق، دستمايه سترگ هدايت است. زندگي كوتاه دنيا در پرتو آموزه‌هاي اخلاقي، خود بهشتي برين می‌شود. انسان براي رسيدن به رشد، كمال و بالندگي اخلاقي به شناخت نياز دارد. شناخت، گاه از راه تحصيل معارف اخلاقي و گاهي از راه شناخت نمونه‌هاي عملي و به تعبير ديگر، الگوهاي اخلاقي ايجاد می‌شود.پيشوايان پاك دين علیهم السلام به دليل بهره‌مندي از ويژگي عصمت و دوري از عصيان و اشتباه، برترين مربيان اخلاق براي انسان، بويژه براي دوستداران و پيروان خود به شمار می‌روند. در نوشتار حاضر که از حوزه نیوز انتخاب شده برخی از ویژگی‌های اخلاقی امام حسن(ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
***

عبادت
امام صادق(ع) در بيان حال معنوي امام حسن(ع) می‌فرمود: امام مجتبي(ع) عابدترين مردم زمان خود بود. بسيار حج به صورت پياده و گاه با پاي برهنه بجاي می‌آورد. هميشه او را در حال گفتن ذكر می‌ديدند و هر گاه آيه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا را می‌شنيد، پاسخ می‌گفت: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْك (خداوند! گوش به فرمان توام.) (1)

آن امام همواره در قنوت نمازش، بسيار دعا می‌كرد و خدا را اين گونه می‌خواند:….

بارخدايا! تو خود می‌داني كه من از تلاش خود فروگذار نكرده ام تا هنگامي كه برش تيغم از ميان رفت و تنها شدم. در آن وقت از گذشتگان خودم پيروي كردم (صبر كردم) تا جلوي اين دشمن سركش و ريختن خون شيعيان را بگيرم تا اينكه حفظ كردم آنچه را اولياي من حفظ كردند. خشم خود را فرو بردم و به خواسته آنها تن در دادم. به راهي رفتم كه می‌خواستند و هيچ نگفتم تا ياري تو فرا برسد كه تو تنها ياور حق و بهترين پشتيبان آن هستي؛ گرچه اين ياري تأخير افتد و نابود شدن دشمن اندكي به درازا كشد. (2)

ترس از خدا
هرگاه امام مجتبي(ع) وضو می‌گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می‌لرزيد و رنگ چهره اش زرد می‌شد. وقتي از او در اين باره می‌پرسيدند، می‌فرمود: بنده خدا بايد وقتي براي بندگي به درگاه او، آماده می‌شود، از ترس او رنگش تغيير كند و اعضايش بلرزد.» (3)

هرگاه براي نماز به مسجد می‌رفت، كنار در می‌ايستاد و اين گونه زمزمه می‌كرد:

إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِكَ يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدِي بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ يَا كَرِيم؛(4)

خدايا! مهمانت به درگاهت آمده است. اي نيكوكردار! بدكار به نزد تو آمده است. پس از زشتي و گناهي كه نزد من است به زيبايي آنچه نزد توست، درگذر؛ اي بخشاينده!»

امام صادق(ع) فرمود: وقتي (امام حسن(ع)) به ياد مرگ می‌افتاد می‌گريست. هرگاه به ياد قبر می‌افتاد، گريه می‌كرد. وقتي به ياد قيامت می‌افتاد، ناله می‌كرد، هرگاه به ياد گذشتن از [پل] صراط می‌افتاد، می‌گريست. هرگاه به ياد عرضه اعمال بر خداوند می‌افتاد، ناله‌اي می‌كرد و از هوش می‌رفت. وقتي به نماز می‌ايستاد، بدنش در مقابل پروردگارش می‌لرزيد. هرگاه بهشت و دوزخ را به ياد می‌آورد، مانند مارگزيده، مضطرب می‌شد و از خدا بهشت را می‌خواست و از آتش جهنم به او پناه می‌برد.(5)

هنگامي كه آثار مرگ در چهره اش آشكار شد، او را ديدند كه می‌گريد. پرسيدند: چرا می‌گرييد؛ در پاسخ می‌فرمود:

إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ: لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّهًْ؛(6)

به دو دليل می‌گريم: از ترس روز قيامت و از دوري دوستانم.»

صفحات: 1· 2

نگاهی به سبک زندگی قرآنی خاتم المرسلین(صلی الله علیه و آله)

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

نگاهی به سبک زندگی قرآنی خاتم‌المرسلین(صلی الله علیه و آله)

از نظر قرآن، پیامبر گرامی اسلام، اسوه حسنه زندگی است؛ زیرا تجسم همه آموزه‌های وحیانی قرآن است و خلق پیامبر(ص) همان خلق قرآنی نیکی است که خداوند انسان را برای خلافت الهی خود بدان خوانده است. به سخن دیگر، پیامبر(ص) آینه اخلاق خداوندی و مظهر اتم و اکمل آن است. شاید این کلی‌گویی نتواند حقیقت آن حضرت(ص) را بیان کند؛ بنابراین، لازم است تا با بررسی آیاتی که خداوند پیامبر(ص) را وصف می‌کند، دریابیم که پیامبر(ص) چگونه مظهر اخلاق خداوندی است تا بتوانیم براساس فلسفه و سبک زندگی آن حضرت(ص) زندگی شخصی و فردی و اجتماعی خود را تنظیم کنیم و در حوزه‌ها و ابعاد گوناگون از جمله عبادی و اخلاق فردی و اجتماعی از ایشان پیروی کنیم و محبوب خداوند شویم.
***

اسوه حسنه برای تمام نسل‌ها در همه عصرها

خداوند در قرآن پیامبرش را به عنوان اسوه حسنه معرفی می‌کند. این بدان معناست که آن حضرت(ص) باید به گونه‌ای باشد که هیچ‌گونه رفتار ضد خدایی و ضد اخلاقی و هنجاری از ایشان سر نزده باشد. بنابراین، همه روایاتی که به نوعی نقص و عیبی را درباره پیامبر(ص) مطرح می‌کند و ایشان را دارای اخلاق و یا رفتاری زشت می‌داند، اخبار دروغین و نادرست و ناروایی است که باید به دیوار کوبیده شود. به عنوان نمونه اخباری که از عبوس شدن پیامبر(ص) در برخورد با برخی از افراد مانند کور و نابینا و کنارکشی از ایشان از سوی برخی نقل شده باید نادرست و باطل باشد؛

زیرا کسی که به طور مطلق به عنوان اسوه نیک الهی مطرح است حتی در یک مورد نمی‌بایست رفتاری خلاف اخلاق و هنجار داشته باشد؛ زیرا در صورت وجود حتی یک خلاف و اشتباه و خطا ولو سهوی و غیرعمدی، نمی‌تواند سرمشق نیک مطلق الهی برای بشر باشد. اگر یک مورد دروغ از ایشان نقل شده یا احتمال آن داده شود که ایشان دروغی گفته باشد، دیگر سخنش غیرقابل اعتماد خواهد بود.

خداوند درباره ویژگی رفتاری آن حضرت(ص) می‌فرماید:

لقد کان لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا؛

هر آینه برای شما در رسول الله سرمشق نیک برای کسانی است که امید به خداوند و روز آخرت دارند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند. (احزاب، آیه6)

از این آیه به‌دست می‌آید که سبک زندگی را باید از پیامبر آموخت. کسانی که می‌خواهند خداوند ایشان را به سعادت اخروی و بی‌پایان برساند و در آخرت سعادتمند باشند، باید روش زندگی آن حضرت را الگوی خویش قرار دهند. همچنین از آیه به دست می‌آید که سبک زندگی پیامبر(ص) خود بهترین ذکر الهی است؛ در حقیقت هر کسی به ایشان و سبک زندگی‌اش می‌نگرد و الگو می‌گیرد، همواره اهل ذکر الله خواهد بود؛ زیرا زندگی ایشان سرشار از ذکر الله است و هر بعدی از ابعاد زندگی‌اش انسان را به یاد خدا می‌آورد که همین ذکر الله موجب رسیدن به مقام اطمینان و طمانینه‌ای است که در آیات 26 تا 30 سوره فجر درباره آثار آن از جمله رسیدن به مقام جنت فعل و صفات و ذات سخن گفته شده است.

حجیت سبک زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله)
از آیات قرآن از جمله آیه 7 سوره حشر به دست می‌آید که سبک زندگی پیامبر(ص) آنچنان کامل و معصومانه است که انسان بدون هیچ اما و اگری می‌تواند آن را سرمشق زندگی خود قرار دهد.

خداوند می‌فرماید:

و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛

و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید.

بر اساس این آیه و آیات دیگر قرآن، سبک زندگی پیامبر(ص) در قول و فعل و تقریر برای مردمان حجت است، چنانکه حجتی علیه آنان است. به این معنا که هر انسانی می‌تواند بر اساس این سبک زندگی در نزد خداوند استدلال کند و بگوید رفتار و گفتار و افکارم بر اساس آن چیزی است که پیامبر(ص) فرموده است؛

چنانکه خداوند نیز می‌تواند استدلال کند که چرا برخلاف رفتار و افکار و گفتار پیامبر(ص) عمل کرده‌اید؟

پس سبک زندگی آن حضرت(ص) باید آنچنان کامل باشد که بتوان آن را حجت قرار داد و بر اساس آن ‌له و علیه کسی حکم کرد. این بدان معناست که پیامبر(ص) در اوج اصول اخلاقی و در مرتبه مکارم اخلاقی رفتار می‌کرد و اگر کسی بتواند آنچنان رفتار کند، نه تنها به اوج می‌رسد بلکه در هنگام محاسبه و مواخذه دست پر خواهد بود.

محبوبیت سبک زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله)
بر اساس همین اصول است که خداوند زندگی پیامبر(ص) را یک زندگی مطلوب و محبوب معرفی می‌کند و از مردم می‌خواهد برای رسیدن به مقام محبوبیت در نزد خداوند، از او و سبک زندگی‌اش اطاعت کنند.خداوند می‌فرماید:
بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو خدا و پیامبر[او] را اطلاعت کنید، پس اگر رویگردان شدند قطعا خداوند کافران را دوست ندارد (آل‌عمران، آیات 31 و 32)

در این آیات بیان شده که با اطاعت از پیامبری که محبوب خداوند است، می‌توان به محبوبیت خداوند دست یافت؛ زیرا ایشان در همه چیز در اوج کمال بوده و شاخصی است که می‌توان بر اساس آن حق و باطل را شناخت.

خلق عظیم پیامبر(صلی الله علیه و آله)
عظمت اخلاقی پیامبر(ص) چنان مثال زدنی است که خداوند خود، ایشان را به عنوان سرمشق عینی برای بشریت معرفی می‌کند؛ زیرا پیامبر(ص) تجسم عینی مظاهر کمالی اسماء الهی و اخلاق الهی است و اگر خداوند می‌خواست در قالب چیزی یا کسی اخلاق خویش را بنمایاند، کسی جز پیامبر(ص) ظرفیت آن را نداشته و ندارد تا این صفات کمالی اخلاق را در آن تجلی بخشد بنابراین، پیامبر(ص) مجسمه عینی و ملموس اخلاق خداوندی است و اوست که می‌تواند بازتاب دهنده اخلاق الهی باشد؛

زیرا پیامبر(ص) آینه‌ای است که می‌تواند تمام قد و قامت یار را نشان دهد. پس برای اینکه انسان خدایی شود و رنگ خدایی بگیرد (بقره، آیه 138) و در مقام مظاهر اسماء الهی در مقام خلافت خداوند، مظهر ربوبیت شود باید از پیامبر(ص) بیاموزد و ایشان را سرمشق قرار دهد تا خلیفه خداوند شود. (آل عمران، آیه 79)

سرمشقی از جنس انسان
باید توجه داشت که پیامبر(ص) از جنس بشر است. تاکید بر بشریت از آن روست که همه نواقص بشری در پیامبر(ص) وجود دارد؛ ولی ایشان با اتصال به خداوند غنی حمید، توانست نواقص فقری خود را به غنای الهی پیوند زند و همانند برکه ‌آبی که به دریای بی‌نهایت الهی پیوند خورده از همه آثار و برکات آن دریای بی‌نهایت بهره‌مند شود. بنابراین نباید عصمت پیامبر(ص) را به عنوان یک مانع در سرمشق‌گیری مطرح کرد و گفت: پیامبر(ص) معصوم کجا؟ مای غیر معصوم کجا؟! بلکه باید گفت:

همان طوری که پیامبر(ص) با اتصال به خداوند غنی حمید، از فقر و نواقص فقری، خود را رهانید (فاطر، آیه 25)

ما نیز باید با فرار از هر مانعی و اتصال به خداوند، از فقر بشری رهایی یافته و با خداوند، مستغنی شویم و به غنا و ثروت و دارایی بی‌پایان رسیم. از این رو در آیات قرآن بارها اصطلاح «انا بشر مثلکم» تکرار می‌شود، با این تفاوت که «یوحی الی» که این وحی به سبب همان اتصال است. پس اگر کسی می‌خواهد به مقامات غنا و ثروت الهی برسد باید خودش را از راه سرمشق‌های عینی و ملموس از جمله پیامبر(ص) به این مقامات برساند و بداند که پیامبر(ص) از جنس بشر است و هر بشری از این ظرفیت برخوردار است تا خودش را به جای غنی برساند و از غنای الهی برخوردار و بهره‌مند گردد.

خداوند در آیه 128 سوره توبه در هنگام توصیف پیامبر(ص) به اخلاق الهی می‌فرماید:

رسول من انفسکم؛

او فرستاده‌ای از جنس خود مردم است. این تاکید از آن روست تا گمان نشود که آن حضرت(ص) به سبب عصمت الهی نمی‌تواند الگوی کسانی باشد که عصمت الهی ندارند؛ زیرا پیامبر(ص) همانند دیگران از شهوت‌های غذایی و جنسی و مانند آن برخوردار بوده است و این طور نبوده که ویژگی بشری خود را از دست داده باشد، بلکه ایشان نیز در برابر زیبایی حتی زیبایی زنان شگفت‌زده می‌شد (احزاب، آیه 52)

و تحت تاثیر زیبایی و مانند آن قرار می‌گرفت ولی خود را براساس تقوای الهی که به طرق مختلف از جمله عبادت حاصل شده، حفظ می‌کرد. خداوند در آیات بسیاری از قرآن از جمله آیه 21 سوره بقره بیان می‌کند اگر انسان عبادت و بندگی کند به مقام تقوا می‌رسد که از جمله آثار آن دست‌یابی به سه‌گانه یقین است که در آن صورت چون اهل شهود است علم و دانش وی به گونه‌ای خواهد بود که تردیدی در آن راه نمی‌یابد و خداوند به او بصیرتی می‌دهد که حق و باطل را بازشناسد حتی اگر در فتنه باشد و همچنین از وحی نیز برخوردار می‌شود که به او می‌گوید کدام کار خیر را باید انجام دهد. (بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3؛ تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95؛ ‌انبیاء، آیه 73)

نفوذ‌پذیری در برابر رنج مردم
از نظر قرآن انسان مومن همانند خداوند دارای صفت عزت است. عزت به معنای نفوذ‌ناپذیری و سخت و مقاوم بودن در برابر فشارهای بیرونی و درونی است. زمین عزاز به معنای زمین سفت و سختی است که هیچ‌چیزی نمی‌تواند شکافی در آن ایجاد کند و راه نفوذ و رخنه‌ای بیابد. از آنجا که چنین زمینی بسیار مقاوم و استوار است، به طور طبیعی مغلوب و مقهور کسی و چیزی نمی‌شود؛ از این رو عزیز را غالب غیرمغلوب و قاهر غیر مقهور نیز می‌دانند که لازمه چنین سرزمین و چیزی است و چون چنین سرزمین‌هایی کم است، به هر چیزی که نادرالوجود باشد نیز عزیز می‌گویند.

اما خداوند با آنکه پیامبرش را همانند خود دارای چنین عزتی می‌داند و می‌فرماید:

لله العزه و لرسوله و للمومنین؛ عزت تنها برای خداوند و رسولش و مومنان است. (منافقون، آیه 8)

با این حال می‌فرماید همین پیامبر(ص) در برابر رنج مردم آنچنان نرم و لطیف است که به سادگی خود را وا می‌دهد و مورد نفوذ قرار می‌گیرد. او چنان لطیف و نرم است که وقتی با رنج مردم مواجه می‌شود دیگر طاقت ندارد و به سادگی و آسانی نرم می‌شود. خداوند می‌فرماید: عزیز علیه ما عنتم؛ هر چه شما را رنج می‌دهد بر ایشان عزیز می‌شود (توبه، آیه 128)؛

یعنی به راحتی آن عزت و نفوذ‌ناپذیری‌اش کنار می‌رود و دیوار عزتش ترک می‌خورد و همانند سنگ خارا می‌ترکد و از ایشان آب نرم و لطیف محبت بیرون می‌زند. این پیامبری که در برابر دشمنان، سختگیر و شدید و همانند دژی استوار محکم و عزیز و نفوذناپذیر است، در برابر مومنان و رنج مردم چنان اهل رحمت و رافت است (فتح، آیه 29)

که دیواره عزتش ترک می‌خورد و نرم و لطیف می‌شود. پس بر ایشان گران است تا رنج مردمان را ببیند و در برابر مشکلات انسان‌ها سخت می‌شکند و احساس ناراحتی می‌کند و از همدردی به همدلی می‌رسد و می‌کوشد به هر وسیله‌ای شده از جمله شفاعت و استغفار برای مردمان راهگشای آنان باشد و باری از مشکلات و رنج‌‌‌های آنان بردارد و خود را در سختی و رنجی افکند که حتی مورد اعتراض خداوند قرار می‌گیرد. (شعراء، آیه 3)

حرص پیامبر(صلی الله علیه و آله)برای مردم
خداوند در تبیین شخصیت و خلق و خوی پیامبر(ص) به صفت حرص ایشان اشاره می‌کند و می‌فرماید:

حریص علیکم؛ بر شما حریص است. (توبه، آیه 128)

باید توجه داشت که واژه طمع به معنای درخواست چیزی است که شخص استحقاق آن را ندارد؛ اما حرص به معنای درخواست زیاده از استحقاق است؛ یعنی شخص استحقاق چیزی را دارد ولی استحقاق بیش از آن را ندارد، ولی خواهان آن است. از نظر قرآن، طمع و حرص می‌تواند مثبت و منفی باشد؛ زیرا اگر این طمع در جنبه‌های مادی دنیوی و برای خودش باشد، منفی و ضدارزشی است؛‌ولی اگر در جنبه‌های معنوی و اخروی باشد، امری ارزشی و مثبت است. اینکه انسان طمع بهشتی شدن را داشته باشد یا برای مقامات برتر و والای بهشتی حرص بزند و یا برای نجات مردمان آزمندی داشته باشد، امری مثبت و ارزشی است. با آنکه خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید هر کسی که او بخواهد اهل ایمان نمی‌شود، بلکه مشیت الهی به هر چه تعلق گرفته آن می‌شود، باز پیامبر(ص) از سر رافت و دلسوزی حرص می‌زند که بیش از آنچه ممکن است، کسانی اهل ایمان شوند و از آتش دوزخ نجات یابند. این گونه است که شب و روز بر احوالات مردم اشک می‌ریزد و آنها را از دوزخ می‌ترساند و از خداوند می‌خواهد تا انسان‌ها را از شرور نفسانی و شیطانی نجات دهد و به بهشت عافیت و سعادت و سلامت برساند. این حرص و آزمندی، مثبت است و هر کسی باید بکوشد حتی دشمنان خونی‌اش از دوزخ در امان مانند و آنها را حواله دوزخ نکند. از آیه به دست می‌آید که حرص حضرت تنها محدود به خویشان نبود بلکه حتی دشمنان و منافقان را شامل می‌شود؛ زیرا ایشان رحمت برای جهانیان بود. (انبیاء، آیه 107)

خداوند در آیات دیگر نیز به مسئله علاقه‌مندی آن حضرت(ص) برای هدایت و رنجی که از کفر ایشان می‌برد، اشاره کرده است. خداوند متعال در آیه دیگری می‌فرماید:

«و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون» صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه‌های آنها، در تنگنا قرار مگیر. (نحل، آیه 127)

در جایی دیگر می‌فرماید: «فلا تذهب نفسک علیهم حسرت ان الله علیم بما یصنعون؛» پس مبادا به سبب حسرت‌ها[ی‌ گوناگون] بر آنان، جانت [از کف] برود؛ قطعا خدا به آنچه می‌کنند، داناست. (فاطر، آیه 8)

از این دو آیه به دست می‌آید که ایشان بسیار از کفر مردم رنج می‌برد؛ زیرا می‌دانست و می‌دید که آتش دوزخ چه می‌کند و نمی‌خواست هیچ کسی گرفتار چنین آتشی شود. این نهایت دلسوزی بود که موجب تحلیل و ذوب شدن و پیر شدن پیامبر(ص) و رنج عظیم ایشان می‌شد.

رافت و رحمت خاص برای مومنان
ایشان همان‌طوری که نسبت به همگان احساس مسئولیت می‌کرد و رنج می‌برد که چرا گمراه هستند و به سوی دوزخ می‌روند، نسبت به مومنان از دو صفت اخلاقی برتر نیز برخوردار بود که در آیه 128 سوره توبه به آن اشاره شده است.

خداوند می‌فرماید: «بالمؤمنین رؤوف رحیم؛ ایشان نسبت به مومنان اهل رافت و رحمت رحیمی بودند.

در حقیقت رحمانیت ایشان عام و برای همه عالمیان از انسان و جن و فرشته و ما سوی‌الله بود؛ همان‌طوری که خداوند این‌گونه است؛ اما نسبت به مومنان همانند خداوند اهل رحمت رحیمی و خاص بود. آن حضرت در برابر مومنان بسیار متواضع و فروتن بود و از خود ایثار می‌کرد. در آیات قرآنی مواردی از ایثارگری و کرامت اخلاقی ایشان بیان شده است. پس پیامبر(ص) با آنکه پیامبر اعظم بود همچنین پیامبر اکرم بود و در مقام و مرتبه مکارم اخلاقی با مردم مومن مواجه می‌شد و فراتر از عدل و احسان در مرتبه کرامت با ایشان تعامل داشت.

عفو و گذشت از خطاکار
پیامبر عظیم‌الشأن اسلام در مسایل فردی اهل عفو و گذشت بود. او از خیلی اهانت‌ها و توهین‌ها و سنگ‌پرانی‌ها و دشمنی‌های فردی دشمنانش گذشت کرد و خطاهای ایشان را نادیده گرفت. البته اگر مسئله اجتماعی بود و خطری از دشمنان جامعه را تهدید می‌کرد حتی اگر به شکل شایعه‌سازی و اخبارهای دروغین بود، به شدت برخورد می‌کرد، اما اگر مسائل اجتماعی تحت تاثیر شدید قرار نمی‌گرفت حتی در این حوزه نیز اهل گذشت بود. از این‌روست که از ابوسفیان‌ها و مانند آنها گذشت با آنکه نقش بسیار مخربی را در طول تاریخ بیست و سه ساله دعوت داشتند. خداوند از پیامبر(ص) خواسته بود تا در مقام احسان اهل عفو و گذشت باشد و ایشان نیز این‌گونه بود: فاعف عنهم. (آل عمران، آیه 159)

استغفار برای همگان
از دیگر خصوصیات اخلاقی رسول خدا استغفار برای همگان بود. از آنجا که انسان‌ها دچار گناه و خطا می‌شوند و همین گناهان موجب فرود عذاب الهی است، ولی وجود پیامبر(ص) و استغفار ایشان، خود مهم‌ترین بازدارنده از عذاب الهی بود. (انفال، آیه 33)

از این رو ایشان برای مردم استغفار می‌کرد تا پاک و پاکیزه شوند و ظرفیت پذیرش کار خیر را پیدا کنند. آن حضرت(ص) حتی برای دشمنان و منافقان استغفار می‌کرد که البته در برخی از موارد به سبب آنکه این استغفار مانع از عذاب می‌شد، خداوند از پیامبر می‌خواهد نسبت به برخی به طور استثنا استغفار نکند؛ زیرا آنان سزاوار و شایسته استغفار نیستند. (توبه، آیه 80)

اما برای دیگران استغفار مجاز می‌بود و حتی ایشان مامور به استغفار بود و حضرت نیز این کار را می‌کردند. (آل عمران، آیه 159)

مشاوره و مشارکت بخشی در امور اجتماعی
پیامبر(ص) با آنکه با اتصال به منبع و خاستگاه علم و دانش از همه چیز آگاه بود؛ ولی برای تربیت مردم و جامعه به اصل مشاوره می‌پرداخت و با مشارکت بخشی در امور اجتماعی تلاش می‌کرد تا عقول مردم را رشد دهد. این‌گونه است که در امور اجتماعی با مشارکت بخشی به مردم آنان را تشویق به فعالیت‌های اجتماعی و حضور فعال در جامعه می‌کرد. این صفت و اخلاق پیامبری موجب شد تا مردمانی در جامعه رشد کنند که جهان اسلام را در منطقه غرب آسیا مدیریت کنند و تمدن اسلامی را بسازند. پیامبر(ص) به حکم الهی در امور اجتماعی اهل مشورت بود و مردم را به مشارکت فعال در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی دعوت می‌کرد و این‌گونه نبود که از انتقاد بترسد و دیگران را به بی‌سوادی متهم کند؛ در حالی که خود اهل علم غیب بود.

خداوند به پیامبرش می‌فرماید:

شاورهم فی‌الامر (آل عمران، آیه 159).

آن حضرت(ص) نیز در امور جنگی و غیرجنگی از مردمان مشورت می‌گرفت که از جمله معروف‌ترین آنها مشورت در جنگ احزاب و یا همان جنگ خندق است.

مهمان‌داری و مهمان‌پذیری
از دیگر خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص) مهمان‌پذیری و مهمان‌داری البته از قشر مستضف و نادار بود، نه آنکه دارندگان را بر سر سفره خویش مهمان کند. ایشان با آنکه غذایی کم و ساده می‌خورد ولی همواره بر سر سفره خویش مردم ندار را دعوت می‌کرد و مهمان می‌نمود. در این مهمانی‌ها نه افراد پولدار و سرشناس بلکه فقیران و ناتوانان حضور داشتند که گاه هم مایه دردسر بودند ولی ایشان با بزرگواری با مهمان برخورد می‌کرد و با آنکه خسته بود به روی خویش نمی‌آورد و برخی مهمانان با گستاخی مزاحمت‌های کلامی و رفتاری را موجب می‌شدند که البته پیامبر(ص) از روی حیا برخوردی نمی‌کرد. خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آنکه به شما اجازه داده شود برای خوردن غذا (به شرط آنکه قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولی هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از خوردن غذا) به گفت‌وگو نپردازید؛ همانا این (گفت‌وگوهای پس از غذا) پیامبر را آزار می‌دهد، اما او از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید) ولی خداوند از (گفتن) حق شرم ندارد. (احزاب، آیه 53)

آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از خلق عظیم و سبک زندگی قرآنی پیامبر(ص) در حوزه رفتار اجتماعی است. با بهره‌گیری از همین نمونه‌ها می‌توان سبک زندگی خود را دگرگون و جامعه را به سوی نظام اسلامی سوق داد. باشد با بهره‌گیری از سبک زندگی پیامبر(ص) جهانی سرشار از صلح و صفا و مهر و عشق و محبت ایجاد کرد.

معارفی از کیهان

پژوهشی درنکته های سبک زندگی اسلامی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

روزچهارشنبه 95/09/03 کلاس سبک زندگی اسلامی در برنامه صبح گاه مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) برگزار شد

استاد این کلاس سرکار خانم سلیمانی مقدم استاد پژوهش مدرسه به ایراد سخنرانی پرداختند

ایشان به شرح این آیه قرآن پرداختند که

(واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه واعلموا ان الله هو الغفور الرحیم)سوره بقره.

بنا بر تجلی بودن همه موجودات نسبت به خداوند ، خداوند بینا و شنوا نسبت به تجلیات خود می باشد مثل وقتی که نفس انسان به خیالات، احساسات،وتفکرات خود واقف است وتسلط دارد . بیان شد نه تنها خدا بلکه کل عالم وجود هم اطلاع دارند همانطور که در قیامت کل در و دیوار و دست و پا و… برعلیه انسان شهادت می دهند پس باید دقت کرد و مراقب بود همه می دانند منتها اکثر اوقات خداوند مانع می شود تا عالم بر مبنای دانسته های خود با ما رفتار کنند و بدی و اشتباه را به رخ انسان بکشند زیرا (ان الله هو الغفور الرحیم )خدا بسیار بخشنده است و به انسان فرصت می دهد تا انسان بتواند برگردد و جبران کند

رحلت حضرت محمدصلی الله علیه و آله وشهادت امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

روز بیست وهشتم ماه صفر

وفات رسول اکرم (ص)که عمرشان 63سال بوده ودرچهل سالگی به رسالت مبعوث گردیده وپس از سیزده سال رسالت در مکه به مدینة النبی هجرت نموده ویازده سال نیز در آن شهر به انجام رسالت الهی پرداخته ودر نهایت درسال یازدهم هجری قمری در مدینة النبی در خانه خویش به عالم بقا شتافته وروحشان به عالم ملکوت پرواز کردند. امیرالمومنین(ع)امر تجهیز وتدفین آنجناب را انجام داده وبرایشان نماز گزاردند وایشان را در حجره طاهره اش مدفون نمودند.


همچنین روز شهادت امام حسن(ع),سبط رسول اکرم(ص)را بر اثر زهر جفا مسموم گردیده وبه شهادت رسیدند وهنگامی که می خواستند ایشان را به حرم جدشان برای تدفین برند,بنی مروان لعنة الله مانع گردیده وجنازه مطهرش را تیر باران کردند و امام حسین (ع)امرکردند آنجناب را به قبرستان بقیع برده ودر آنجا دفن نمودند.


ویژه نامه رحلت نبی اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) وسبط اکبر ،امام حسن مجتبی (ع)

صفحات: 1· 2

فن ترجمه 7

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

نکته 7:

- برای بیان مفهوم «یکی از…» در عربی از ترکیب زیر استفاده می­شود:

أحد + یک اسم مثنی يا جمع (مذکر) مانند أحد الکُتُبِ، أحد الطلابِ، أحد العلماء، أحد الکتابينِ

إحدَی + یک اسم جمع (مؤنث) مانند إحدی المجلات، إحدی الطالباتِ، إحدی الجامعات، إحدَی الطالبتينِ

- برای بیان «ناگهان..» از یکی از دو مورد «فَجْأةً» یا «إذا بـ + اسم يا ضمير» و «إذا+ مبتدا و خبر» استفاده می­شود.

اين حرف «إذا فجائيه» نام دارد و معنی «ديدن، فهميدن يا درک کردن» نيز همراه آن ترجمه می­شود.

«دخلتُ في الغابة، فإذا بأسدٍ يمشي أمامي ویزأر»

يا «دخلتُ الغابةَ فإذا أسدٌ يَمشي أمامي و يَزأرُ»

يا «دخلتُ في الغابة، فجأةً رأيتُ أسداً يمشي أمامي ویزأر».

همه اين جملات به معنی «داخل جنگل شدم ناگهان ديدم شيری جلوی من راه می­رود و می­غرد» می­باشد.

- در صورت وجود دو فعل مرتبط به هم، می توان فعل دوم را به صورت حال مفرد یا جمله آورد.

«علی نزد معلم آمد و گفت» را می­توان به صورت «جاء علي الی المعلم قائلاً (يقول، و هو يقول) ترجمه کرد.

«مادر غافلگير و پشيمان شد» را می­توان به صورت «فُوجِئَتْ الأمُّ نادمةً، تندَمُ، و هي تندمُ» ترجمه کرد.


تمرين7:

متن زير را بخوانيد و با نکات 7 تطبيق دهيد. سپس چند جمله به فارسی بنويسيد و آنها را به عربی ترجمه کنید.

- پسرک دو سیب در دست داشت. مادرش گفت: یکی از سیب­ها را به من میدهی؟

- کان بيد الولدِ تفاحتان. خاطبتْه أمُّه قائلة: هل تُناوِلُني إحدی تفاحتیك؟!

- پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب!

- فإذا بالولد یقضِمُ کلتا التفاحتین؛ قضمةً علی هذه وقضمةً علی الأخری!

- لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده است.

- جفّتْ البَسْمَةُ علی شفتَي الأم مُتبَیِّنةً علی محیاها خيبة أمل من ولدها.

- اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی، شیرین تره!

- إلا أنّ الولدَ مدَّ يده نحو الأم یُقدِّمُه إحدی التفاحتینِ المقضومتین قائلا: تفضلي يا أمي (يا ماما)، هذه التفاحة أحلی من الأخری!

- مادر از فکر فرزندش غافلگیر شد. پشیمان از برداشت منفی خود، بوسه ای بر گونه های او گذاشت.

- فوجئتْ الأمُ بفکرة ولدها نادمةً علی تصوراتها السلبية وهي تُقبّل خدّه.

ترجمه از فارسی به عربی (Arabiclanguagecenter2)

سیرمطالعاتی کتب شهید مطهری9

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

روز شنبه 95/09/06 نهمین جلسه سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری در سال تحصیلی 96-95 توسط آقای دکتر هوشنگی درمدرسه برگزار شد

 

موضوع این جلسه


ازدواج موقت


مستند:


۱.نقلی: آیات و روایات(وضع خاص حاکم و ضرورت نگاه سیستمی برای تحلیل)


۲. عقلی: پاسخ به غرائز :۱- راه کار اصلی ۲-راه کار ثانوی ۳-بیراهه


۳. کارکرد:


۱-حلیت ارتباط دوران نامزدی


۲- مردان و زنان محروم از ازدواج دائم


۳- موارد خاص

چگونه صبر کنیم؟قسمت 4

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

بسمه تعالی

سلام دوستان، بحث در مورد صبر کردن خیلی خوشایند نیست انسان عجول آفریده شده است

« ان الانسان خلق هلوعا»( سوره معارج، آیه ۱۹)

در مسیر زندگی می‌خواهد هر چه به ذهنش می‌رسد سریع بیابد، و در این راستا مطالب گروه‌های معنویت‌گرا هم مزید بر علت می‌شود؛

خیلی مهم است که بدانیم چه چیزی در خلال سخنرانی‌ها، فیلم‌ها، عکس‌ها و… به خورد ما داده می‌شود که ما با تمام وجود آن‌ها را دوست داریم و می‌خواهیم آن‌ها را بدست بیاوریم ولی در طول زمان وقتی مدت‌ها مطابق آن عمل کردیم و به نتیجه نرسیدیم ناراحت و مغموم به چه کنم چه کنم می‌افتیم، همه چیز برایمان تیره و تار می‌شود، دچار احساس ناامنی می‌شویم و حیران و سرگردان این طرف و آن طرف را نگاه می‌کنیم که آیا کسی هست کمک کند!!!

یکی از آن فکرهای ابتدا خوشایند اما بعدا زجر آور قانون جذب است که خیلی مشهور است، در این قانون انسان باید هر آنچه که می‌خواهد در ذهن خود به تصویر بکشد و به هیچ عنوان فکر این را نباید در ذهن خود خطور دهد که نکند نشود زیرا همین خطور باعث می‌شود که به خواسته‌اش نرسد. قانون جذب می‌گوید تو در تخیل خود هر آنچه که می‌خواهی به تصویر بکش، دائما مدام به خواسته‌ات فکر کن و این تصور تو نیرویی دارد که آنچه تو می‌خواهی برایت به ارمغان می‌آورد.

ظاهر این گفتار زیبا و دلنشین است اما نمی‌دانم چند نفر این را امتحان کردند و به نتیجه نرسیدند!! فقط یک مدتی سرگرم بودند ولی چه فایده که آخرش حوصله‌ی آدم سر می‌رود ومأیوس که ای بابا من تنها هستم و همه چیز بر علیه من، هیچ یاوری نیست!!!

می‌خواهم رازی را برایتان بازگو کنم بین خودمان بماند این را من نگفته‌ام آیه‌ی قران است که وقتی مثل شما این حرف‌های قشنگ را عمل می‌کردم و به نتیجه نمی‌رسیدم دستم را گرفت و از آن همه رنج نجاتم داد؛

آیه در سوره‌ی اسرا است

«من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء …۱۸ و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن…۱۹ کلآ نمد هؤلاء و هؤلاء…۲۰»

( هرکس بهره‌ی زندگی دنیای زودگذر را بخواهد بی هیچ تأخیری به او می‌دهیم آنچه ما می‌خواهیم ـ البته اینجا توضیحی لازم است که خدا هر آنچه شخص می‌خواهد را می‌دهد یا آنچه خود می‌خواهد توضیح این مطلب را در نوشتاری جداگانه ان شاء الله خدمتتان عرض می‌کنم ـ و هر کس زندگی آخرت را بخواهد و برای آن تلاش درخور آن کند و ایمان داشته باشد… هر دو گروه هم دنیاطلبان و هم آخرت‌طلبان را از عطای پروردگارت مدد می‌رسانیم…).

این اصل مطلب است برای صبر کردن اول باید بدانیم که چه می‌خواهیم، دنیا یا آخرت، هر دو با هم نمی‌شود، باید موضع خود را مشخص کنیم و برای خواسته‌ی خود تلاش کنیم.
دوستان خوبم ادامه بحث در نوبتی دیگر.

hamtaname.com

هفته بسیج گرامی باد.

چگونه می‌توان از انبیاء و اولیاء علم به ارث برد

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

علم ارثی در برابر علم درسی قرار دارد. این نوع از علم که گاه به آن علم‌الوراثه در برابر علم الدراسه گفته می‌شود، از اقسام علم شهودی و حضوری است. نویسنده براساس آموزه‌های قرآنی به چیستی علم‌الوراثه و علم‌الدراسه پرداخته و به برخی ویژگی‌های علم ارثی و راه کسب آن اشاره کرده است.
***
چیستی علم
علم که در زبان فارسی دانش گفته می‌شود، نوعی از شناخت و آگاهی است که دارای ویژگی‌هایی چون قطع و یقین و فاقد شک و ظن است.

البته اصطلاح کنونی علم در جوامع به ساختاری از آگاهی و شناخت از طریق آموختن عقلی و تجربی گفته می‌شود.

از این رو علم را نتیجه و برایند فرآیندی دانسته‌اند که انسان از طرق گوناگون چون برهان عقلی یا استقراء حسی تام و ناقص نزدیک به قطع آن را به دست می‌آورد و در قالب یک قانون سامان می‌دهد.

پس علم، نقیض جهل (ترتیب العین، ج 2، ص 1274، «علم») و نادانی، به معنای دانش و آگاهی است(لغت‌نامه، ج 10، ص 14159، «علم»)

از نظر برخی‌ها، حقیقت علم، کشف امر خارج از ذهن به واسطه صورت ذهنی است (المیزان، ج1، ص 50؛ ج 8، ص 53) که از راه حس، عقل و تجربه، حاصل می‌شود (همان، ج 8، ص 47-50) و در برابر آن علوم اعتباری است که مابه‌ازای خارجی ندارند، مانند اعتبار ریاست برای فردی. (همان، ص 53)

از تقسیمات علم، تقسیم آن به نظری و عملی است؛

علم نظری، دانشی است که به دنبال آن کمالی حاصل شود، مانند علم به موجودات. علم عملی، دانشی است که با عمل کردن بر طبق آن، کمال، حاصل می‌شود، مانند علم به عبادات (مفردات، ص 580، «علم»)

علاوه بر علومی که اکتسابی است، برخی علوم از راه مکاشفه و بدون واسطه و با اشراق الهی برای برخی نفوس حاصل می‌شود که از آن به «علم لدنی» تعبیر شده است (التفسیر الکبیر، ج2، ص 187-191).

مراد از علم در این مطلب، همان کلی شناخت و آگاهی قطعی و یقین نوعی نه شخصی است که شیوه و روش کسب آن اهمیت چندانی ندارد؛

در حالی که در علوم تجربی و فلسفی و مانند آنها، شیوه و روش، نقش و اهمیت اساسی در تحقق مفهوم این علوم مضاف دارد.
همچنین تأکید بر عنصر قطع و یقین نوعی، از آن روست تا قطع و یقین شخصی موهوم و خیالی از دایره علم بیرون رود؛ بنابراین، مراد از علم همان قطع و یقینی است که البته ممکن است تنها در یک شخص تحقق یابد، ولی قابلیت آن را دارد که دیگران نیز به چنین علمی دست یابند. پس ذات علم، ابایی ندارد که در اشخاص متعدد و متنوع تحقق یابد، ولی اشخاص و افراد ممکن است چنین قابلیتی را نداشته باشند. لذا باید گفت در این موارد مشکل از قابل است نه فاعل.

 

صفحات: 1· 2

پژوهشی درنکته های سبک زندگی اسلامی

پیوند: http://valiasr.whc.ir/

روزدوشنبه 95/09/01 کلاس سبک زندگی اسلامی در برنامه صبح گاه مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) برگزار شد

استاد این کلاس سرکار خانم سلیمانی مقدم استاد پژوهش مدرسه به ایراد سخنرانی پرداختند ایشان در ضمن سخنان خود فرمودند:

یکی از نکته هایی که در زندگی اسلامی مهم وموثر است شاد بودن است

و برای شاد بودن حداقل 4 نکته باید در نظر گرفته شود

 1.برنامه ریزی داشته باشیم

2.برای برنامه ریزی کردن باید آرامش داشته باشیم

3.برای آرامش داشتن باید در حال زندگی کنیم

4.برای در حال زندگی کردن لازم است در گذشته و تاثیرات ناخوش آیند و آینده و انتظارهای سخت نماند.

گذشته و آینده دو عدم هستند نیستی است ذهنی است و واقعیتی در خارج ندارد بلکه در حال باید زندگی کرد و تمرکز داشت

به فرموده حضرت علی علیه السلام از میان دو عدم (گذشته و آینده ) حال را دریاب