مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
یکشنبه 95/08/02
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
مباحث زنان(حقوق زنان)
مقدمه
1. باید بین مفهوم و مصداق تعارض قائل شویم : وقتی می گوییم اسلام این را می گوید ممکن است در عالم 5 نفر را هم پیدا نکنید این کار را انجام دهد، این ربطی به اسلام ندارد. ما اینجا نگاه اسلام را تبیین می کنیم رفتار مسلمین را توجیه نمی کنیم.
2. در زندگی ،اخلاق بر حقوق تقدم دارد : حقوق آن مرزهاست که از آن مرزها نباید عبور کرد و گرنه زندگی اصلش براخلاق است و زندگی بر مبنای حقوق یک زندگی مکانیکی می شود و تداوم پیدا نمی کند و اصلا هم زندگی واقعی اسلامی نیست.حقوقمان را یاد میگیریم تا تا بدانیم وظایفمان چیست.
3. قوانین همیشه جنبه عام بودن دارند : نمی توانیم برای استثناء قانون بگذاریم (اصلا امکان ندارد) قانون را باید برای عموم گذاشت ،استثنائات فرع موضوع هستند.
4. باز خوانی ارزشها : ارزشهای اسلامی در حوزه خانواده متاسفانه در جامعه ما از بین رفته ،نگوییم کاملا ،بعضا به ضد ارزش تبدیل شده .
ارزشهایی که در نهاد خانواده توسط دین گنجانده شده یک هدف غایی دارد و آن هدف غایی این است که از امیرالمومنین پرسیدند که حضرت زهرا را چگونه یافتی ،ایشان فرمودند : “نعم العون علی طاعة اللَّه، او بهترین یاور است بر اطاعت خدا.” هدف زندگی همه ما عبادت خداست بنابراین ازدواج هم جزئی از این زندگی است و هدفش عبودیت است.در نظام خانواده می شود خانواده را به نظام منظبت و مسئولیت آفرین تبدیل کرد، حفظ نسل ناشی از میل فطری والدین است رشد نسل باعث می شود نهاد خانواده نهاد استراتژیک و نهاد مهم تربیتی شود ، این ارزش است . آنچیزی که نهاد خانواده رابه سمت کمال برساند ارزش است، و آنچیزی که نهاد خانواده را به سمت کمال سوق ندهد تبدیل به ضد ارزش می شود .این ملاک دین است و ارزشها کهنه نمی شوند چون فطری هستند.
5. یکی از ایراداتی که در نگاه مباحث زنان وجود دارد نگاه جزئی نگرانه است .یعنی به اسلام جزء به جزء نگاه می کنند . در صورتی که این احکام به هم پیوسته است . نگاه اسلام به مسائل زنان ،نگاه سیستمی است . نطام حقوق زن در اسلام یک کل به هم پیوسته است و اینها همدیگر را کامل می کنند.
6. در نگاه اسلام حق و تکلیف دو روی یک سکه است یعنی هر کسی که حقی دارد تکلیفی هم دارد و هر کس تکلیفی دارد حقی دارد.
7. در مباحث دو نگاه وجود دارد که هر دو غلط است:افراط و تفریط.
تفریط در غالب تحجر نمود پیدا می کند و افراط در غالب فمینیسم اسلامی مطرح می شود.
اخلاق جنسی درغرب و اسلام
منظور از اخلاق جنسی، باید ها و نباید هایی است که در مسائل و تعاملات جنسی مطرح است و چه نظام و مبانی ای در این تعاملات و مسائل از نگاه اسلام و غرب مطرح است. شهید مطهری اول نگاه غرب را نقد می کند.
اخلاق جنسی در غرب:
در غرب در خصوص مسائل جنسی افراط و تفریط وجود داشته و دارد .چون ریشه افراط و تفریط جهل است امکان اتفاق همزمان وجود دارد کسی که اهل تفریط است اهل افراط هم است و بالعکس.
1. تفریط : یعنی زن به عنوان موجودی دسته چندم،فساد انگیز و مشکل دار باید در پستو ها بماند.مورد اعتنا قرار نگیرند و حتی حق مالکیت نداشتند.مبنا و ریشه این نگاه از اینجا نشات می گیرد در تاریخ مسیحیت برخی از بزرگان مثل حضرت مریم، حضرت عیسی و حضرت یحیی مجرد بودند.و میگویند اگر ازدواج خوب بود این بزرگان ازدواج می کردند.
ریشه های نگاه تفریطی غرب :
1- این نگاه اعتقاد به ذاتی بودن پلیدی روابط جنسی است
2- این است که مرد مالک زن محسوب می شود (این نگاه در کشور های غیر غربی هم وجود داشته)
3- مرد از پدر بودن خودش اطمینان داشته باشد برای همین روابط جنسی همسر خود را محدود می کند.
4- وابستگی اقتصادی زن به مرد ، در غرب تا زمان انقلاب صنعتی مالکیتی برای زن متصور نبوده است.وقتی زن از نظر اقتصادی وابسته به مرد باشد این نوع ظلم قابل اجرا است و زن راهی ندارد جز اینکه در سیطره مرد باشد.(مجازات های زنان در تاریخ ایران و یهود هم داریم.)
5- برخی از اندیشمندان غربی معتقدند ریشه اخلاق جنسی قدیم ،حسادت مردان است (آنچیزی که در اسلام غیرت گفته می شود) .نتیجه این نگاه این می شد که برای زن یکسری محدودیت های غیر منطقی بار شد. این نوع فرهنگ و تمدن غرب به تعبیر شهید مطهری از انقلاب صنعتی موثر تر بود.این نگاه ،غرب را به سمت افراط برد.برای اینکه زنان از آن وضع فرار کنند به این وضع کشیده شدند و اخلاق جنسی نوین مطرح شد.و این در واقع همان افراطی است که غرب رقم زده شد.مبنای اخلاق جنسی نوین انسان محوری و لذت محوری است . به تعبیر شهید مطهری اخلاق جنسی قدیم، اگر انسان بودن زن را فراموش کرد در اخلاق جنسی نوین زن بودن زن فراموش شد.زن هم انسان است هم زن که هم باید به ویژگی های انسانی او توجه کرد هم ویژگی های زنانگی او.
ریشه های نگاه افراطی غرب :
1- فلسفی :
آن ریشه فلسفی ،آزادی است ، نگاه غرب در خصوص آزادی این است که تا جایی آزادی ،که آزادی دیگران را محدود نکنی و در بحث جنسی هم همین است ،بر اساس این تعریف نمی توان آزادی جنسی فرد را محدود به خانواده کرد. در نگاه غرب زن و مرد تا جایی آزادی جنسی دارند که آزادی جنسی همسر خود را محدود نکنند . زمانی این اتفاق درست رقم می خورد که همه جامعه با هم مساوی باشند پس زمانی می توانیم صحبت از آزادی جنسی بکنیم که کسی نتواند با اعمال زور آزادی دیگران را محدود کند بدون اینکه آزادی خودش محدود شود . آزادی جنسی بی قید و بند برای یک نفر ضرر بسیار بزرگی دارد چون خود فرد را از مسیر رشد باز می دارد . تعریف اسلام از آزادی ،نبود مانع برای رشد است و نگاه فلسفی غرب به جامعه باعث میشود که در این جامعه تک تک آدم هایش نتوانند در مسیر رشد قدم بردارند ،چون ارضاء بی قید و بند هر غریزه ای از جمله غریزه جنسی مانع رشد انسان می شود پس باید در چهار چوب ، به غرایز پاسخ داد . اسلام به کرامت ذاتی انسانی انسان معتقد است .
سوال :غربی ها می گویند شما مقوله ای به نام عفت را مطرح می کنید تا پدر از پدر بودن خودش اطمینان پیدا کند یعنی ساز و کار عفت فقط برای این کاراست که ما برای این کار روش های دیگری داریم ( مثلا روش های جلوگیری ، DNA ) پس چرا شما مقوله عفت را می گذارید که از نگاه غربی متعارض آزادی جنسی است ، پس عفت منتفی است .
پاسخ : عفت فقط برای اطمینان پدر از پدر بودنش نیست بلکه این کاربرد را هم دارد ، به تعبیر دیگر این دلیل حکم و موضوع نیست و کارکرد هایی در مورد خانواده هم دارد .
1- خانواده محل اتحاد عواطف و روح است ، محل سکونت و آرامش . در نگاه دینی فلسفه عفت این است که خانواده از لحاظ روحی و عاطفی به یک اتحاد برسد در صورتی که پیروی از شهوت چنین نتیجه ای ندارد . مبنای خانواده فقط روابط جنسی نیست ، عفت کمک می کند وحدت عاطفه و روح در خانواده حاکم شود .
2- کاربرد دیگر عفت این است که اگر جامعه را رها کنیم و قید و بند نداشته باشد عملا نیروهای اجتماعی هدر می رود . بعضا برخی پیروان غرب در کشور ما با این نگاه که حجاب نصف نیروی اجتماعی را از میدان به در می کند حجاب را کنار می گذارند تا کل جامعه نیروهای فعال جامعه شوند و اگر این حالت باشد نصف جامعه که مرد ها بودند و فعال بودند با این کار همان نصف دیگر هم فعال نیستند .
3- یکی دیگر از کاربرد های عفت این است که خانواده محل رشد و تربیت نسل بعد است ، غرب دولت را جایگزین پدر و مادر ( خانواده ) کرده است .
2- تربیتی :
سوال : غربی ها می گویند آیا قبول دارید سعادت بشر در گرو پرورش همه استعداد هایش است ؟ ( از مقدمه درست نتیجه غلط می گیرند ) پس استعداد جنسی را باید در خودمان رشد دهیم و رهایش کنیم .
پاسخ : آیا پرورش دادن یک استعداد به معنای رها کردن آن است ؟
وقتی اسلام می گوید پرورش همه استعداد ها ، مخالف حذف بقیه استعداد ها نیست و به خاطر همین در اسلام تعریف انسان کامل ، انسانی است که همه استعداد هایش به طور متوازن با هم رشد کنند ، است. آیا نیاز های جنسی هم باید رشد کنند ؟ بله باید رشد کنند . امام (ره ) در چهل حدیث می فرمایند : “غریزه شریفه شهوت ” . شهوت تا زمانی شریف است که در چهار چوب و با منطق اسلامی رشد کند و همین عامل رشد انسان است و اگر نبود ازدواج عامل رشد نبود . در اسلام چیزی به نام نفس کشی و غریزه کشی نداریم و وقتی می گویند میراندن نفس منظور نفس اماره است چون امر به کار بد می کند که اگر مدیریت شود و آن را بکشی ، پیروز هستی و بقیه نفوس راحت تر رشد می کنند . در اسلام مدیریت غرایز و استعداد ها را داریم در صورتی که سرکوب غرایز باعث طغیان است . اسلام در روابط جنسی نه افراط را قبول دارد نه تفریط را .
3 – اخلاقی :
سوال : غربی ها می گویند و ما در ادبیات عرب هم بیان می کنیم «الانسان حريص علي ما منع» نتیجه اینکه اگر انسان را از مسائل جنسی منع کنیم ، حریص می شود .
پاسخ : اولا: روایت نیست و یک ضرب المثل است . دوما : آیا انسان از چیزی که منع می شود حریص آن می شود ؟ منع ممکن است یک جاهایی حرص بیاورد ولی لزوما حرص آور نیست . منع زمانی حرص آور است که تحریک کننده ای باشد .
میل جنسی دو بعد دارد ،
1 - جسمی : که از این لحاظ میل جنسی اشباع می شود
2 – روحی : که از این لحاظ میل جنسی اشباع نمی شود . بهترین دلیل برای اینکه اگر میل جنسی را باز بزاری انسان ها حریص نمی شوند عملکرد غرب است «ادل الدلیل علی امکانشیئ وقوعه». منع همراه با توجیه و توضیح مسئله مهمی است . حرص لزوما چیز بدی نیست .
یکشنبه 95/08/02
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 2:
برای تشخيص جمله اسميه به ابتدای آن نگاه میکنیم. اگر با یک اسم شروع شده بود آن جمله اسميه است.
«محمدٌ طبيبٌ، هو مُدرِّسٌ، الأمينُ محبوبٌ، المُسلِمُ صادقٌ، معلِّمُ المدرسةِ مُخلِصٌ، طفلُ محمدٍ حزينٌ،
الطَقْسُ باردٌ، الکتابُ مفيدٌ، هؤلاء طلاّبٌ، الطلابُ أذکياءُ».
برای ترجمه این عبارات دو رکن آن يعنی مبتدا و خبر را ترجمه کرده به وسيله فعل ربطی «است» خبر را به مبتدا اسناد میدهيم. «محمد طبيب است، (فرد، شخص) امین محبوب است، مسلمان راستگوست، معلم مدرسه مخلص است، کودک محمد ناراحت است، هوا سرد است، کتاب مفید است، اینها دانشجو هستند، این دانشجويان با هوش هستند.».
تمام این جمله های اسميه برای اثبات خبر برای مبتدا آمده اند. بنابراین مثبت هستند.
برای منفی کردن یک جمله اسميه از فعل «ليسَ» يا از حرف «لا» استفاده میشود. گاهی نيز حرف «ما» بکار میرود. اگر جمله با فعل «ليس» منفی شود حرکت مبتدا تغير نمیکند ولی خبر منصوب میشود. «ليسَ محمدٌ طبيباً» و
هنگامی با «لا» منفی شود که بخواهیم دو خبر يا دو جمله را منفی کنیم. در اینصورت حرکت اعراب مبتدا و خبر تغير نمیکند و حرف «لا» تکرار میشود. «لا محمدٌ طبيباً و لا مُمَرِّضاً»، «لا الشَّمسُ طالعةٌ و لا القمرُ ظاهرٌ». اگر با «ما» منفی کنیم تغيری در اعراب رخ نمیدهد و یک جمله منفی میشود. «ما محمدٌ طبيبٌ».
اگر بخواهيم يک جمله منفی را به جمله مثبت تبدیل کنیم، با رعایت علامت اعراب ادات نفی را برمیداريم. «ليسَ محمدٌ طبيباًمحمدٌ طبيبٌ».
تمرين 2:
عبارات موجود در نکته 1 را با ادات نفی منفی کنید. عبارات منفی را دوباره مثبت کنید.
یکشنبه 95/08/02
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
روز شنبه 95/08/01 پنجمین جلسه سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری در سال تحصیلی جدید توسط آقای دکتر هوشنگی درمدرسه برگزار شد موضوع این جلسه ادامه استقلال اجتماعی زن: 1.تقسیم وضایف اجتماعی زنان(واجب،مستحب،مباح) 2.چرا زنان نبی و امام نبودند. 3. اذن پدر برای ازدواج دختر بحث خواستگاری: 1. فروض محتمل(مرد از زن و زن از مرد) 2. شبهات(توهین به زن و خریداری زن)
پنجشنبه 95/07/29
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
یکی از موضوعات و شبهاتی که وهابیان، آن را مطرح میکنند، بدعت بودن تبرک است، آنان بیاطلاع از مستندات قرآنی و حدیثی تبرک، آن را محکوم کرده درباره آن تبلیغات به راه میاندازند و ابزاری برای حمله تبلیغاتی بر ضد شیعه قرار میدهند. در مقاله حاضر موضوع تبرک به صورت علمی مورد بحث و بررسی قرار گرفته که بخش نخست آن را از نظر میگذرانیم، گفتنی است این مطلب از ماهنامه مکتب اسلام سال 50 شماره اول انتخاب شده است.»
«تبرک» در لغت، درخواست برکت است و «برکت» به معنای نمو و افزایش میباشد
و در زبان عربی میگویند: «بارکالله الشییء و بارک فیه و علیه» یعنی خدا در آن برکت نهاد،
و «تبریک» درخواست برکت برای دیگری است و «مبارک» چیزی است که در آن برکت باشد،
چنان که میفرماید: «هذا کتاب انزلناه مبارکاً» (انعام / 94)
و اطراف مسجدالقصی با جمله بارکنا حوله(اسراء/2) توصیف شده است و مفاد آن این است که خداوند به آن سرزمین، برکت (نعمت) بیشتری بخشیده است. بنابراین وجه توصیف کعبه (آل عمران/96) و عیسای مسیح(مریم/31) و شب قدر (دخان/3) به مبارک بودن، این است که از همه اینها خیر کثیر میتراود.
قراء معتقد است که «برکت» به معنی خوشبختی و نیکبختی به کار میرود و مقصود از واژه «برکاته» در سلام نماز (السلام علیک ایها النبی و رحمهًْالله و برکاته) همان سعادت و نیکبختی است(1).
و تبرک در اصطلاح، طلب برکت از خدا از طریق یکی از اسباب است مانند پیامبر؛ خواه آن برکت دنیوی باشد، مانند افزایش روزی یا اخروی مانند علو درجات(2)
و گاهی گفته میشود تبرک، طلب خیرالهی است که در آن شیء نهاده است(3)
با توجه به این دو تعریف میتوان گفت: تبرک آن است که انسان از خداوند به طور مستقیم یا از طریق پیامبران و امامان و اولیای الهی و یا آثار برجای مانده از آنها، درخواست خیر کند.
تبرک در شرایع پیشین
از آیات و احادیث اسلامی استفاده میشود که تبرک به آثار پیامبران، یک رسم رحمانی در میان پیروان شرایع پیشین بوده و پیوسته به آثار آنان تبرک میجستند و انتظار رحمت و خیر فراوان از خداوند متعال از طریق این وسائل داشتند، تمام دیدگان به درگاه الهی دوخته شده و آثار انبیا را وسیلههایی برای نزول رحمت از جانب خدا میشمردند. رحمت حق گاهی از مجاری طبیعی نازل میشود و گاهی از مجاری غیرطبیعی به دست میآید. بشر، اسباب طبیعی را شناخته و به دنبال آن میرود، ولی اسباب غیرطبیعی را کمتر شناخته و در نتیجه از آن کمتر بهره گرفته است. و تنها آگاهان به آنها تمسک میجستهاند.
دیار بکری در «تاریخ الخمیس» رویدادی رانقل میکند که حاکی از آن است که پیروان حضرت مسیح به آثار بازمانده از وی تبرک میجستند.
او مینویسد: در دوران خلافت «المتقی بالله ابواسحاق ابراهیم المقتدر»، پادشاه روم نامهای به او نوشت و گفت: در میان شما دستمالی هست که حضرت مسیح آن را به صورت خود مالیده است. اگر این دستمال را برای من بفرستید، ده هزار اسیر مسلمان را آزاد میکنم. خلیفه با فقیهان مشورت کرد، همگی گفتند: هر چه زودتر بفرستید تا اسیران آزاد شوند (تاریخ الخمیس ج 2 ص 352) این رویداد به روشنی ثابت میکند که تبرک به آثار پیامبران، یک سنت دینی بوده و پیروان شرایع پیشین به آن اعتقاد راسخ داشتهاند.
مشروعیت تبرک در قرآن مجید
«تبرک» به معنی اصطلاحی، مورداتفاق همه مسلمانان است و هیچ عالم برجستهای آن را مکروه و حرام نشمرده است، زیرا چنان که خواهد آمد، یاران پیامبر در حال حیات او، از آب وضو و دیگر امور وابسته به آن حضرت تبرک میجستهاند و اگر اختلافی هست، تبرک در مواردی مانند ضریح و در و دیوار مسجدالنبی و یا مسجدالحرام است.
برای روشن شدن مطلب، دلائل مشروعیت آن را از قرآن و سنت یادآور میشویم:
1. تبرک یعقوب به پیراهن یوسف
یعقوب پیامبر(ع) بر اثر اندوه فراوان و گریههای طولانی دچار نابینایی شد. فرزندش یوسف(ع)، پیراهن خود را فرستاد تا پدر، آن را برچشمهای خود بگذارد و از این طریق، بینایی خود را باز یابد. پیک یوسف، همراه با پیراهن رسید و آن را بر صورت یعقوب افکند و یعقوب به یک باره بینایی خود را بازیافت (یوسف/ 93 تا 96)
این رویداد میرساند که رحمت حق یعنی بازیابی بینایی یعقوب از مجرایی غیر طبیعی که پیراهن یوسف بود، به وی داده شد. اینکه گاهی گفته میشود: چرا بدون واسطه این رحمت به وی نرسید، حاکی از عدم آگاهی از سنتهای الهی است، زیرا سنت خداوند بر این است که آثار و پدیدهها از طریق اسباب و علل ویژه به افراد برسد، خواه این اسباب، مادی باشند یا معنوی.
2. تبرک به صندوق عهد
«تابوت» در لغت به معنی صندوقی است که از چوب ساخته شود و در لغت اختصاص به صندوق مردگان ندارد، بلکه هر نوع صندوق چوبی را دربر میگیرد. موسی(ع) در روزهای واپسین عمر خود، الواح مقدس که احکام خدا بر آن نوشته شده بود رابه ضمیمه زره و کفش و پیراهن و عصای خود در آن نهاد و به وصی خویش یوشع بن نون سپرد. این صندوق در نظر بنیاسرائیل بسیار مقدس بود و در جنگهایی که میان آنان و دشمنان بتپرست واقع میشد، آن را با خود میبردند و به آن تبرک میجستند و تا زمانی که این صندوق در میان آنان بود، با سربلندی زندگی میکردند، ولی آنگاه که از نظر اخلاقی و ایمان دینی سست شدند، دشمنان بر آنان چیره شدند و صندوق را از آنان گرفتند. پس از مدتی پیامبر آنان به نام اشموئیل به آنان وعده کرد که اگر همراه طالوت به جنگ دشمنان بتپرست بروید، به زودی صندوق عهد به شما باز خواهد گشت(4)
و قرآن در شأن این صندوق چنین میگوید: «…فیه سکینه من ربکم و بقیه مما ترک آل موسی و آل هارون تحمله الملائکهًْ…» (بقره/ 248): «…در آن آرامشی از جانب پروردگارتان و برخی از یادگارهای خاندان موسی و هارون است که فرشتگان آن را برمیدارند…». در جایگاه و ارزش این یادگار نبوت، کافی است که قرآن، حاملان آن را فرشتگان معرفی میکند و اگر تبرک با آن منافی توحید بود، چگونه فرشتگان آن را حمل میکردند؟
۳. تبرک به مسجد اصحاب کهف
داستان اصحاب کهف، در سوره مبارکه کهف، ضمن آیات 9 تا 26 آمده است. اصحاب کهف، گروهی از خداپرستان بودند که برای حفظ ایمان خود و دوری از بتپرستی، که زمامدار آن روز، مردم را به آن وادار میکرد، خانه و کاشانه خود را رها کردند و به غاری پناه بردند. مشیت خدا بر آن تعلق گرفت که این گروه، سیصد و اندی سال در همان غار به حالت خفته بمانند، آنگاه که از خواب بیدار شدند، یکی از آنها برای تهیه غذا به شهر رفت و اوضاع را کاملاً دگرگون یافت. سرانجام مردم به راز آنها پی بردند. از این رو آنان از خدا خواستند که به زندگی ایشان پایان دهد و چنین شد. در این موقع مردم در برابر غار جمع شدند. گروهی بتپرست که در اقلیت بودند، گفتند: در غار را با ساخت و ساز بپوشانید، خدا از وضع آنان آگاهتر است.
قرآن نظر این گروه راچنین نقل میکند:
«اذ یتنازعون بینهم امرهم فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم اعلم بهم…» جمله ربهم اعلم بهم حاکی از تحقیر واقعیت این گروه است.
گروه دوم که در اکثریت و خداپرست و پیرو آیین مسیح بودند، پیشنهاد کردند که در کنار مدفن آنان مسجد و معبدی ساخته شود تا خدا را در این مسجد پرستش نمایند و به مدفن آنان تبرک بجویند. قرآن نظر آنان را چنین نقل میکند:
«… و قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجداً…» (کهف/ 21).
این آیه دو نکته را دربر دارد و آن اینکه: تبرک به آرامگاه مردان خدا و همچنین مسجدسازی برروی آنها، سنت رایج در شرایع پیشین بوده است.(5)
صفحات: 1· 2
سه شنبه 95/07/27
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
چکیده
مباحث مربوط به زن، پیوسته یکی از موضوعات جذاب و پرهیاهو بوده است.
در ایران باستان، زنان ایرانی بعد از اینکه از غارنشینی به زندگی روستایی روی آوردند به خاطر شرایطی که وجود داشت و نوع زندگی جدید به خلاقیت پرداخته و در اموری مثل کشف آتش،خانه سازی،کشاورزی، گیاه شناسی،گیاه درمانی وارد شده بودند و به مدیریت در امور زندگی میپرداختند. درزمان مادها زنان بالادست(درباری) در ستر بوده ولی زنان پایین دست جامعه همچنان در امور زندگی مانند قبل فعالیت خود را ادامه میدادند. در دوره هخامنشیان، زن مهمترین عضو خانواده بوده و امتیازات زیادی داشته و در برخی امور بر مردان حکومت داشته است. در دوره سلوکیان تا دوره ساسانیان، به دلیل نفوذ فرهنگی یونانیان تا مدتها جایگاه زن تنزل پیدا کرد ولی در دوران ساسانیان،حجاب سختی برای زنان درنظر گرفته شده بود که آنها پوشیده به معابر میرفتند و پدرسالاری در جامعه حاکم بوده و زنان از آزادی اجتماعی بیشتری برخوردار بودند و دردین زرتشتی، زنان دارای مقام بوده وآنها به خاطر شعار یکی بودن در نزد اهورا مزدا، تفاوتی بین زن و مرد قائل نبودند.
اما در دوره اسلامی، تحول بزرگی روی داد. زن در موقعیتهای مختلف دارای شأن و جایگاه انسانی بوده و با حفظ شئون قادر به شرکت در عرصه های مختلف جامعه بوده است. عرصه سیاسی،اقتصادی،اجتماعی، ورزشی،فرهنگی و … و در عرصه خانوادگی جایگاه و مقام زن به خصوص مادر به صورت ویژهای دارای اهمیت میباشد. در فرهنگ اسلامی حفظ کرامت زن بسیار ارزش داشته و زن اگر در عرصهای ورود پیدا کند باید جایگاه انسانی او حفظ شود و در حد توان جسمانیاش فعالیت داشته باشد.
اسلام روح تازهای به شخصیت زن بخشیده است و هویت واقعی یک زن را به او نشان داده است و کمک نموده تا به جایگاه واقعیاش برسد.
کلید واژه ها: شخصیت زن در اسلام ، مؤلفه،الگو.
سه شنبه 95/07/27
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
چکیده:
هر آنچه برای انسان در مسیر سیر و سلوک الی الله نیاز هست توسط دین مبین اسلام بیان شده است. هر مرد و زنی با ایمان خویش و عمل به دستورات اسلام، میتوانند به مقامات بلند معنوی دست پیدا کنند. در این سیر، فرقی بین زن و مرد وجود ندارد هر چند در مباحثی تفاوتهایی بین زن و مرد هست ولی این تفاوتها باعث برتری یکی بر دیگری نخواهد شد و فقط برتری از جهت ایمان و عمل صالح خواهد بود.
زنی که سالک الی الله است، باید به وظایفش در تمام عرصههای زندگی عمل کند تا بتواند سیر مطلوب را داشته باشد وگرنه با رشد یکی بُعدی، به منزل مقصود نخواهد رسید. وظایف زن در عرصههای مختلف به وسیله آیات و روایات بیان شده است؛ البته در مسائلی که جزو مسائل مستحدثه است، یا باید خودش مجتهد باشد و یا به مجتهد جامع الشرایط رجوع کند، و در مسائلی که در منطقة الفراغ واقع میشود باید به نظر ولی امر مسلمین در این زمینه عمل کند.
علاوه بر وظایفی که در حوزه فردی مثل عبادات برعهده زن است، وظایف دیگری در دو حوزه، خانوادگی و اجتماعی مطرح میشود. در زندگی خانوادگی، او در جایگاههای سهگانهی فرزندی، همسری و مادری قرار میگیرد، و در زندگی اجتماعی در حیطههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه باید انجام وظیفه کند.
در این تحقیق، وظایف مختلف زن در عرصههای خانوادگی و اجتماعی از آیات و روایات استخراج شده است و از نظرات امام خمینی رحمه الله و امام خامنهای حفظه الله استفاده گردیده است.
کلید واژه ها: زن، سیر و سلوک
دوشنبه 95/07/26
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
جلسه دوازدهم مقدمات رد شبهه روز یکشنبه 95/07/25در مدرسه علمیه حضرت ولی
عصر (عج) برگزار شد در این جلسه از نیاز شناسی انسان صحبت شد و قانون کلی که
بعد از شناخت نیاز ، چگونه باید آنها را برطرف کرد که صحیح باشد. بیان شد که عقل در
سه مرتبه وجودی بدن ، تخیلات و احساسات می تواند درست و غلط را تشخیص بدهد
و قانون عقل به این نحو است که هر چیزی که برای انسان آرامش ، نشاط ، تعادل ، لذت
، قدرت تحلیل و تفکر و قدرت تصمیم گیری بدهد آن چیز درست است و هر چیزی که
برای انسان اضطراب، غم، عدم لذت ، عدم تعادل ، عدم تفکر ، و عدم تصمیم گیری
بیاورد آن چیز غلط است پس اول بشناسیم نیاز چشم چیست و بعد برای برطرف کردن
این نیاز باید این شش خصلت را در امر منتخب داشته باشد.
دوشنبه 95/07/26
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
چکیده
ارتباط بین فردی مهمترین مشخصه مدنیت است و برقراری آن نیازمند مشخصه ها و
ویژگی هایی است که در جای خود قابل بررسی است ؛ اما ارتباط بین عبد و مقام
قدسی مولا بالاتر از یک ارتباط مدنی بین فردی است لذا مقتضیات خود را می طلبد آنچه
که در آیه «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا
لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ » خود نمایی می کند ابتدا سوالی است که از پیامبر
درباره کیفیت و چگونگی این ارتباط می کنند و در پاسخ به این سوال از ناحیه حضرت
حق مولفه هایی مانند مکان ارتباط ، زمان ارتباط ، و امکان پاسخ به این ارتباط با وِیژگی
های ارتباط بین مردمی منتفی می شود از این جهت خداوند می فرماید هرگاه، هر زمان
، که اراده عبد به برقراری ارتباط با مولا و خدای خود بود او نزدیکترین به اوست و پاسخ
دهی بر خط دارد، این ارتباط مشروط به وجود ایمان در فرد است . نکته قابل بررسی در
این پژوهش تجلی هفت باره حضرت باری تعالی در آیه می باشد که آهنگ آیه را در
گوش مومنین دلنوازتر می کند .
کلید واژگان : عبد ، مولا ، تجلی ، ارتباط
یکشنبه 95/07/25
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
یک چهره عاشورا، زیباییهاست که در مسیر بین مکه تا کربلا و بیشتر در کربلا جلوه کرد و چهره دیگر آن، حوادث بسیار تلخ است که علاوه بر کربلا، در کوفه و شام نیز به ظهور و بروز رسید،
آنجایی که حضرت ابوالفضل(ع) با لب تشنه و در عین حال نگران، وارد شریعه فرات میشود. عقل بر این داوری میکند که اگر آب بنوشد، راه را به خطا نرفته و عقلای عالم او را سرزنش نخواهند کرد، بلکه مورد تحسین واقع خواهد شد که با رفع تشنگی، بیشتر میتوانست بجنگد و زودتر آب را به خیمهها و بچههای تشنه برساند. اما وفاداری و عشق اقتضا کرد که آب ننوشد و زیباییهای کربلا در تاریخ به ثبت برسد،
یا اینکه حضرت زینب(س) به هنگام شهادت فرزندانش، به دلیل اینکه شاید امام حسین(ع) خجالت بکشد، از خیمه بیرون نیامد و یا آن هنگام که امام حسین(ع) و یاران اندکش در حالی که از نوک شمشیرها خون میچکید و کربلا را وحشت فرا گرفته و نفسها در سینه حبس شده بود، به نماز ایستادند و نماز ظهر عاشورا در تاریخ مفهوم ماندگاری پیدا کرد و یا اتفاقات نادر دیگری همچون شوخی و خوشحالی یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا بعد از اطلاع از شهادت خویش و نماز شب حضرت زینب(س) در شب یازدهم، آن هم نشسته، اما با یک دنیا وحشت، اضطراب، غم و ناله افراد پیرامون، یا جواب رد حضرت عباس(ع) به اماننامه شمر و ندامت حر و تصمیم قاطع زهیربن قین و تعبیر «احلی من العسل» حضرت قاسم و صدها اتفاق بزرگ و کوچک و کوچکهای بزرگ که همه اینها حاکی از چهره زیبای عاشورا است.
چهره تلخ و دردناک کربلا را فراوان نوشتهاند و غالبا گفتهاند و در حقیقت، موضوع بحث جدی تاریخ بوده است.
به تعبیر امام صادق(ع) که فرمودهاند: «ان یومالحسین اعظم مصیبه من جمیع الایام». آنجایی که دشمن با همه قساوت قلب در هوای گرم، آب فرات را به تصرف خویش درآورد و امام حسین(ع) و یارانش را از دسترسی به آب محروم کرد، این عمل در چه قاموسی قابل تفسیر است؟! در حالی که حضرت علی(ع) در جنگ صفین، زمانی که آب شرب را تصرف و دسترسی دشمن به آب قطع شده بود، دستور میدهد دسترسی آب را برای دشمن میسر سازند، آنجایی که طفل شش ماهه و بسیار نحیف، اما نورانی امام(ع) در دامان پدر مورد حمله بیرحمانه دشمن واقع میشود، آن هم با تیر سه شعبه که با ویژگیهایش، یک انسان بزرگ را از پای درمیآورد و یا غارت لباس و هر آنچه با شهدا بود و همچنین تاختن وحشیانه اسبها بر پیکر مقدس شهدای کربلا و یا به آتش کشیدن خیمهها و تنها پناهگاه بچههای خردسال و در عین حال وحشتزده، تشنه، گرسنه، خسته و غمگین و صدها نمونه از رفتار ددمنشانه دشمن که آن سوی سکه و چهره زشت حادثه کربلاست.
حادثه عاشورا آنچنان تلخ و دردناک بوده است که
امام رضا(ع) فرمودهاند: «ان یومالحسین اقرح جفوننا و اسیل دموعنا فعلی مثلالحسین(ع) فلیبک الباکون…» (امالی صدوق، ص 128)، «عاشورای حسین(ع) پلکهای ما را مجروح و اشکهای ما را روان ساخته، بر کسی مانند حسین(ع) باید گریهکنندگان گریه کنند…»
همچنین در زیارت حضرت ولیعصر(عج) آمده است: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما حسره علیک» «صبح و شام برای تو نوحهخوانی میکنم و از شدت افسوس، به جای اشک، خون گریه میکنم.»
امام سجاد(ع) نیز فرموده است: «انا ابن من بکت علیه ملائکه السماء انا ابن من ناحت علیه الجن فی الارض و الطیر فیالهوی.» (بحارالانوار، جلد 45) «من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند و جن در زمین و پرندگان در هوا بر او نوحه کردند.»
همچنین امام حسن مجتبی(ع) فرمودهاند: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» (بحارالانوار، جلد 45) «ای اباعبدا… هیچ روزی (مصیبتی) مانند روز (مصیبت) تو نخواهد بود.»
اینها حاکی از آن است که حادثه عاشورا متفاوت با خیلی از حوادث و اتفاقات تاریخ، حتی نسبت به سایر ائمه معصومین(ع) بوده و چه بسا هیچ بیان و قلمی را توان ترسیم چهره تلخ و سوزناک عاشورا نبوده است.
معارفی از کیهان