مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج) تهران
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
مقام معظم رهبری: طلبه باید منشا امید وشور ونشاط و تحرک باشد.
شنبه 96/05/14
نکته 30:
در زبان فارسی هر فعل دو ماده دارد. از ترکیب ماده ماضی «رفت، نوشت، …» با يک شناسه تغيير پذیر، فعل ماضی ساخته میشود و از ترکیب ماده «رو، نویس، …» که معنای حال و آينده دارد با يک شناسه، فعل مضارع ساخته میشود. در برخی صیغهها گاهی جزء سومی مانند «می، ب» به نام «جزء پیشين» به اول فعل افزوده میشود. گاهی با این افعال ساخته شده از انجام گرفتن کاری يا وجود حالتی خبر میدهيم و گاهی با آنها خبر نمیدهیم بلکه کاری را که باید انجام بگیرد، يا ممکن است انجام گرفته باشد، يا میخواهیم که انجام بگیرد را بیان میکنیم.
فعل مضارع فعلی است که معمولاً بر زمان حال يا آینده دلالت میکند. این فعل به سه نوع «مضارع اخباری، مضارع التزامی و مضارع ملموس» تقسیم میشود.
- مضارع اخباری فعلی است که هم بر زمان حال و هم بر زمان آينده دلالت میکند؛ يعنی میتوان آن را در هر دو مورد به کار برد. برای مثال وقتی نشستهاید و کتابی میخوانید و کسی از شما میپرسد: «چه میخوانی؟» شما با گفتن عبارت «شاهنامه میخوانم» فعلی را بیان میکنید که کمی قبل از زمان حال آغاز شده و هنگام ادای جمله دوام داشته و هنوز به پایان نرسیده است. در جمله «زمین به دور خورشید میگردد» فعلی بیان شده است که همیشگی است. بنابراین در هر زمانی به کار رود مانند آن است که در همان زمان انجام میگیرد. در عبارت «الآن میروم» فعلی بیان میشود که در آينده و پس از ادای جمله انجام خواهد شد. اما قصد و نیت رفتن از همین حالا آغاز شده است. در عبارت «در تابستان به شهر خودم برمیگردم» نیز از فعلی خبر داده میشود که در آينده روی خواهد داد.
- مضارع التزامی فعلی است که واقع شدن آن مسلم نیست اما ممکن است واقع شود یا قصد انجام دادن آن وجود دارد. به عبارت دیگر احتمال يا لزوم وقوع فعلی را در یکی از دو زمان حال يا آينده بیان میکند. « میخواهم بروم، باید بروم، میروم که بخرم».
- مضارع مستمر يا ملموس فعلی است که بر وقوع فعلی در زمان حال یا آینده نزدیک به طور استمرار دلالت دارد و با قرار دادن فعل مضارع از بن «دار» پیش از مضارع اخباری ساخته میشود. «دارم گوش میدهم».
در زبان عربی نیز فعل مضارع فعلی است که معمولاً بر زمان حال يا آینده دلالت میکند. معادل مضارع اخباری در زبان عربی همان فعل مضارع مرفوع است. «أقرأُ کتابَ «شاهنامة»، تدور الأرضُ حولَ الشَّمسِ، الآنَ أذهَبُ، أرجِعُ الی مدينتي في الصيفِ».
معادل مضارع التزامی در زبان عربی مضارع منصوب به حروف ناصبه «أَنْ، کي، حتی، …» میباشد. «أُريدُ أنْ أذهَبَ، يجبُ أن أذهَبَ، أذهَبُ لأشتريَ».
معادل مضارع ملموس در زبان عربی با افزودن «لام مفتوح» قبل از فعل مضارع ساخته میشود. «لَأستَمِعُ»
ادامه »یکشنبه 96/04/25
نکته 29:
فعل بيان کار يا حالتی است که در يکی از زمانهای سهگانه به يک يا چند شخص نسبت داده میشود. برای مثال فعل «آمدم» نسبت دادن ماده و مصدر «آمدن» در زمان گذشته به گوينده و فعل «میروی» نسبت دادن ماده «رفتن» در زمان حال به شنونده، و فعل «گفت» نسبت دادن ماده «گفتن» در زمان گذشته به ديگرکس يا سوم شخص میباشد.
در زبان فارسی فعل ممکن است به شش شخص نسبت داده شود که به آنها «ساخت يا صيغه فعل» گفته میشود. هر صيغه از فعل از ترکيب ماده فعل و شناسه ساخته میشود. ماده فعل جزئی از کلمه است که معنی اصلی را در بر دارد و در همه صيغهها ثابت و بدون تغيير میماند. در زبان فارسی هر فعل دو ماده دارد، يک ماده ماضی و يک ماده مضارع؛ همه صيغههایی که بر زمان گذشته دلالت میکنند از ماده ماضی و صيغههایی که معنی حال و آينده از آنها برمیآيد از ماده مضارع مشتق میشوند. شناسه جزئی از فعل است که در هر صيغه تغيير میکند و مفهوم شخص و عدد را به فعل میافزايد.
در زبان فارسی فعل تقسيمات گوناگونی دارد. فعل ماضی که بر زمان گذشته دلالت میکند، شش نوع است.
1. ماضی مطلق يا ساده: اين فعل بيان میکند که عملی يک بار و در گذشته انجام گرفته و تمام شده است. مانند «حسن ديروز به مدرسه رفت».
2. ماضی استمراری: اين فعل بيان میکند که عملی در گذشته انجام گرفته و وقوع آن تا مدتی دوام داشته يا تکرار شده است. در اين نوع لحظه تمام شدن فعل معين نمیشود. مانند «حسن هر روز به مدرسه میرفت».
3. ماضی نقلی: اين فعل بيان میکند که عملی در گذشته انجام گرفته ولی اثر يا نتيجه آن تا زمان حال باقی است. مانند «حسن به مدرسه رفته است»؛ يعنی هنوز آنجاست. و «من اين کتاب را خواندهام»؛ يعنی خواندن آن را هنوز بیاد دارم.
4. ماضی بعيد: اين فعل بيان میکند که عملی پيش از واقع شدن فعل گذشته انجام گرفته است. مانند «وقتی تو آمدی حسن به مدرسه رفته بود».
5. ماضی التزامی: اين فعل خبر از عملی میدهد که واقع شدن آن در زمان گذشته لازم بوده است، اما يقين نيست که انجام گرفته باشد. مانند «حسن الآن بايد به مدرسه رفته باشد».
6. ماضی ملموس: اين فعل بيان میکند که عملی مقارن با عمل ديگری انجام گرفته است. «وقتی من آمدم حسن داشت به مدرسه میرفت».
با افزودن حرف نون «نـ» در ابتدای اين افعال، همه عبارات منفی میشوند.
در زبان عربی نيز فعل بيان کار يا حالتی است که در يکی از زمانهای سهگانه به يک يا چند شخص نسبت داده میشود. برای مثال فعل «جئتُ» نسبت دادن ماده و مصدر «مجيء» در زمان گذشته به گوينده و فعل «تَذهَبُ» نسبت دادن ماده «ذهاب» در زمان حال به شنونده، و فعل «قالَ» نسبت دادن ماده «قول» در زمان گذشته به فرد غائب يا سوم شخص میباشد.
هر صيغه از فعل در زبان عربی نيز مانند فارسی از ترکيب ماده فعل و شناسه ساخته میشود، با اين تفاوت که در زبان عربی فعل به چهارده شخص که به آنها «صيغه فعل» گفته میشود، نسبت داده میشود.
در زبان عربی نيز فعل تقسيمات گوناگونی دارد، با اين تفاوت که فعل به سه نوع «ماضی، مضارع و امر» تقسيم میشود. و انواع فعل ماضی فارسی، در زبان عربی تحت عنوان ماضی و به صورت ترکيب فعل ماضی با ديگر کلمات ساخته میشود.
1. ماضی مطلق يا ساده: برای ساختن اين نوع از فعل ماضی، ضماير فاعلی (شناسه) آخر فعل ماضی قرار میگيرد. مانند «ذهَبَ حسنٌ أمسِ الی المدرسةِ». اين فعل با آوردن حرف نفی «ما» قبل از ماضی، يا آوردن حرف نفي «لم» قبل از مضارع منفی میشود. «ما ذهبَ … و لَم يَذهَبْ …».
2. ماضی استمراری: برای ساختن اين نوع ماضی، فعل کمکی «کان» ماضی همراه فعل اصلی ومضارع هم صيغه آن بکار میرود. مانند «کانَ حسن يَذهَبُ کلَّ يومٍ الی المدرسة و کانت فاطمةُ تذهَبُ». ماضی استمراری با افزودن حرف نفی «ما» قبل از ماضی، يا حرف نفي «لم يا لا» قبل از مضارع، منفی میگردد. «ما کان حسنٌ يذهبُ، لم يَکُن حسنٌ يذهبُ، کانت فاطمةُ لا تذهبُ».
3. ماضی نقلی: برای ساختن ماضی نقلی در عربی معمولاً حرف «قد» قبل از فعل ماضی قرار میگيرد. مانند «قد ذهبَ حسنٌ الی المدرسة» و «قَد قرأتُ هذا الکتابَ». برای منفی کردن ماضی نقلی حرف نفی «لماّ» قبل از مضارع يا حرف نفی «لم» قبل و حرف «بعدُ» پس از مضارع بکار میرود. «لماّ يذهَبْ حسنٌ الی المدرسة» و «لمْ أقرَأْ هذا الکتابَ بعدُ».
4. ماضی بعيد: برای ساختن ماضی بعيد فعل کمکی و ماضی «کان» همراه فعل اصلی و ماضی هم صيغه فعل کمکی استفاده میشود. مانند «عندما جئتَ کان حسنٌ ذهبَ الی المدرسة»، گاهی حرف «قد» نيز قبل از فعل اصلی مورد استفاده قرار میگيرد. برای منفی کردن این نوع، حرف نفی «ما» قبل از فعل کمکی يا حرف نفی «لم» قبل از فعل کمکی استفاده میشود. «عندما جئتَ ما کان حسنٌ ذهبَ … أو لَم يکن حسنٌ ذهبَ».
5. ماضی التزامی: برای ساختن ماضی التزامی براساس معنای مورد نظر، فعل کمکی مضارع پس از کلماتی مانند (إنْ، لعلَّ، ليتَ، أرَدْتُ، أنْ، من الممکنِ أن، يجبُ، ربَّما، يحتمل أنْ …) آورده میشود، و بعد از آن فعل اصلی به صورت ماضی بکار میرود. مانند «يَجِبُ أن يکونَ حسنٌ ذهب الی المدرسة الآن».
6. ماضی ملموس: برای ساختن ماضی ملموس چند راه وجود دارد.
روش اول: استفاده از فعل کمکی «کان» ماضی همراه اسم فاعل «عندما جئتُ کان حسنٌ ذاهباً الی المدرسة».
روش دوم: استفاده از ماضی استمراری «عندما جئتُ کان حسنٌ يذهبُ يا کان حسنٌ يذهبُ عندما جئتُ» به جای «عندما از لماّ و بينما» نيز میتوان استفاده کرد. «لماّ جئتُ کان حسنٌ يذهبُ الی المدرسة يا کان يذهبُ حسنٌ بينما جئتُ».
روش سوم: استفاده از فعل کمکی «کادَ» ماضی همراه فعل اصلی مضارع «عندما جئتُ کادَ حسنٌ يذهبُ».
تمرين 29: عبارات زير را به عربی برگردانيد.
«رفتم، خورديد، آمدند، میرفتم، میخوردند، مینوشتند، نمی نوشيدم، با معلم صحبت نمیکرد، او گفته است. هنوز نديده است. هنوز آن زنان نشنيدهاند. گوش داده بوديم. صحبت نکرده بودند. وقتی آمدم تو داشتی بر میگشتی. وقتی مریم را ديدم دخترش را پيدا کرده بود و داشت گريه میکرد. داشتم میافتادم دوستم دستم را گرفت. شايد کتاب را خريده باشد. کاش دانسته باشند. بايد رسيده باشی. ممکن است اين کتاب منتشر شده باشد. شايد کتابها را آورده باشند. دوستم را گم کردم».
رفتن: ذهاب (ذهَبَ يَذهَبُ)/ خوردن: الأکل (أکَلَ يأکُلُ)/ آمدن: مجيء (جاءَ يَجيءُ)/ نوشتن: کتابة (کتبَ يَکتُبُ)/ نوشيدن: شُرب (شَرِبَ يَشرَبُ)/ صحبت کردن: تکلُّم (کلَّمَ يُکَلِّمُ) يا تُحدُّث (حدَّثَ يُحدِّثُ)/ گفتن: القول (قال يقولُ)/ ديدن: رؤيَة (رأی يَرَیٰ)/ شنيدن: سَماع و سَمع (سَمِعَ يَسمَعُ)/ گوش دادن: استماع (استمَعَ يَستَمِعُ)/ پيدا کردن: وجدان و وجود (وَجَدَ يَجِدُ)/ گم کردن: فقدان (فَقَدَ يَفقُدُ)/ آوردن: أَتْياً و إِتْيَاناً (أَتَىبـ يَأْتِيبـ)/ برگشتن: رجوع (رَجَعَ يَرجِعُ)/ گريه کردن: بُکاء (بَکَی يَبکِي)/ افتادن: سقوط (سقَطَ يَسقُطُ)/ گرفتن: امساک (أَمْسَکَ يُمسِکُ)/ خريدن: اشتراء (اشترَی يَشتَري)/ دانستن: عِلْم (علِمَ يَعلَمُ)/ رسيدن: وَصل (وصلَ يَصِلُ)/ انتشار: انتشار (انتشَرَ ينتشِرُ)
دوشنبه 96/02/25
در زبان فارسی برای بيان آغاز کار و عملی از کلمه «شروع» استفاده میشود و معمولاً بعد از اين کلمه مصدر فعل مورد نظر آورده میشود.
مانند: «فاطمه شروع به گريه کرد. مادر شروع به بوسيدن فرزندش کرد.».
در زبان عربی بجای کلمه «شروع» افعال خاصی بکار میرود. به اين افعال خاص افعال مقاربه گفته میشود.
افعال مقاربه برخی دلالت بر قرب وقوع خبر و برخی دلالت بر اميد به وقوع خبر و دسته سوم دلالت بر شروع خبر میکنند.
اين افعال که عبارتند از «أخَذَ، جعَلَ، شَرَعَ، طَفِقَ، علَقَ، هَبَّ، أنشأ، …»،
قبل از جمله اسميه قرار میگيرند و مبتدا را به عنوان اسم خود مرفوع میکنند.
خبر آنها هميشه فعل مضارع و محلاً منصوب است. اين افعال هميشه بصورت ماضی بکار میروند و از نظر معنی فرقی با هم ندارند.
فعل مضارع بعد از آنها هيچگاه با حرف ناصبه «أنْ» بکار نمیرود ولی در فارسی به صورت مصدر ترجمه میشود.
برای مثال عبارت «فاطمه شروع به گريه کرد.» بصورت «أخَذَتْ فاطمةُ تبکي.»
و عبارت «مادر شروع به بوسيدن فرزندش کرد.» بصورت «أخذَت الأمُّ تُقَبِّلُ ولدَها.» ترجمه میشود.
علاوه بر فعلهای شروع افعالی مانند «صارَ، أصبَحَ، عادَ، مَضی، و قام» نيز گاهی معنای شروع دارند.
برای مثال «أصبَحَتْ اللغة العربيةُ تتطوَّرُ في هذه الفترة.» بصورت «در اين دوره زبان عربی شروع به پيشرفت کرد.»
ترجمه میشود.
گاهی نيز بجای کلمه «شروع» کلمه «دارد» بکار میرود.
برای مثال «أخَذَتْ فاطمةُ تبکي.» بصورت «فاطمه دارد گريه میکند.» ترجمه میشود.
تمرين 28: عبارات زير را از فارسی به عربی و از عربی به فارسی برگردانيد.
«محمد شروع به دويدن کرد. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند.
معلم شروع به تدريس نمود. چرا شما شروع به خنديدن کرديد؟ آن زنان دست به دعا برداشتند.
آن دو پسر شروع به خواندن کردند. چند زن شروع به فرياد زدن کردند
«طفِقَ الشعبُ يَهتِفُ. أنشأ الحاضرون يصفِّقون. جعل نائب المجلس يَخطُبُ.
هبَّ السقفُ يَسقُطُ. أخذ السماءُ تُمطِرُ قبل ساعة. قام الشاعرُ يُنشِدُ قصيدتَهُ.
شرَعَ الأطفالُ يَلعبون في ساحة المدرسة.»
کلمات: المفردات
«دويد: رکَضَ يَرکُضُ/ نوشت: کتبَ يَکتُبُ/ درس داد: درَّسَ يُدَرِّسُ/ خنديد: ضحِکَ يَضحَکُ/
دعا کرد: دعا يَدعُو/ خواند: قرأَ يَقرَأُ/ فرياد زد: صاحَ يَصيحُ/ هتَفَ يَهتِفَ: شعار دادند/
صفَّقَ يُصفِّقُ: کف زدند/ خطَبَ يَخطُبُ: سخنرانی کرد/ سقَطَ يَسقُطُ: فرو ريخت/
أمطرَ يُمطِرُ: باران باريد/ أنشَدَ يُنشِدُ: شعر خواند/ قصيدة: قصيده، شعر/ لَعِبَ يَلعَبُ: بازی کرد.»
دوشنبه 96/02/18
نکته 27:
دانستيم در زبان فارسی و عربی برای برقراری ارتباط بين دو جمله مستقل از کلمات ربط استفاده میشود. يکی از کلمات ربطی در زبان فارسی «به محض اينکه» میباشد. برای مثال: «به محض اينکه از مدرسه خارج شدم بياد آوردم که کلاس دارم.» اينگونه عبارات گاهی با عبارت «هنوز نه» به هم ارتباط پيدا میکنند. «هنوز از مدرسه خارج نشده بودم که بياد آوردم کلاس دارم.».
در زبان عربی به جای اين کلمه ربطی از اسلوب «جمله اول منفی + حتی+ جمله دوم» استفاده میشود. برای مثال عبارت بالا بصورت «ما خرجتُ من المدرسة حتی تذَکَّرتُ عندي صفٌ يا لم أخرُج من المدرسة حتی تذکَّرتُ عندی صفٌ».
برای برقراری ارتباط بين دو کار همزمان گاهی از کلمه «هنگامی که، وقتی که، هر وقت» استفاده میشود. برای مثال «هنگامی که از ماشين پياده شد، روی صندلی پشتی يک دور بين گرانبها ديد.» در زبان عربی اينگونه عبارات با «عندما» با هم ارتباط پيدا میکنند. «عندما نزل من السيارة رأی علی المقعد الخلفي آلةَ تصويرٍ ثمينة».
تمرين 27: عبارات زير را با کلمات ربطی به عربی و فارسی برگردانيد.
«هنگامی که کودک بودم فکر میکردم مرگ متعلق به افراد مسن است. به محض اينکه بزرگ شدم حقيقت را فهميدم. وقتی که برای خواستگاری رفتم پدرش نپذيرفت. هر وقت محمد از سفر برگردد کار را شروع خواهد کرد. به محض اينکه پياده شد، ديد مسافر دور بين خود را جا گذاشته است.»
«عندما توقفتُ من البکاء قالوا قاس. عندما وصل الی الفُندُوق حجَزَ غرفةً. لم يَصِلْ الی الغرفة حتی نامَ.
ما اقترحَ بالمکافأَةِ حتی رَفَضَه. ما تسلَّمَ أجرتَه حتی انصرفَ. ما وصل الی محطَّة القطار حتی تحرّک القطارُ»
کلمات: المفردات
«کودک بودم: کنتُ صغيراً/ فکر میکنم: أفکِّرُ، أتخَيَّلُ/ افراد مسن: المسنُّون، المسنِّين/ بزرگ شدم: کَبُرتُ/ فهميدم: أدرَکتُ، فهِمتُ/
خواستگاری: طلب يد فلانة/ نپذيرفت: رفضَ/ برگردد: عاد يعُودُ/ شروع خواهد کرد: سيبدأٌ/ پياده شد: نزَلَ/ جا گذاشته: ترکَ، نسِيَ/
توقَّفتُ: باز ايستادم/ البکاء: گريه/ قاسٍ: قسیّ القلب/ حَجَزَ: رزرو کرد/ اقترَحَ: پيشنهاد کرد/ پاداش/ نامَ: المکافأة: خوابيد/
انصرَفَ: برگشت، رفت/ محطَّة: ايستگاه/ تحرَّک: حرکت کرد.»
دوشنبه 96/02/11
نکته 26:
دانستيم برای برقراری ارتباط لفظی بين دو عبارت در زبان فارسی و عربی از کلمات ربطی استفاده میشود. يک مترجم خوب بايد معادلهای صحيحی برای اين کلمات بيابد و از آنها به درستی استفاده کند؛ بطوری که متن ترجمه شده از نظر لفظ و معنی صحيح باشد.
با دو حرف ربط «إنَّ و أنَّ» که معادل حرف ربط «که» در زبان فارسی هستند، آشنا شديم. اين دو حرف گاهی با حروف ديگری ترکيب شده و معنای ربطی جديدی پيدا میکنند. برای مثال:
«إنَّ و أنَّ + مای کافه» به معنای «تنها، فقط، بلکه» بکار میروند. مانند «إنَّما اللهُ واحدٌ».
«ک+إنَّ= کأنَّ+ ما= کأنَّما» به معنای گويی، مثل اينکه. «إنَّ علياً ما جاءَ کأنَّه مريضٌ».
«الاّ+ أنَّ، غير + أنَّ= الاّ أنَّ، غير أنَّ» به معنای جز اينکه، اما، با اين تفاوت که. مانند «هذا القول منيّ الاّ أنَّه مرفوضٌ».
«ل+ أنَّ= لأنَّ» به معنای برای اينکه، چون، زيرا. مانند «ذهبتُ لزيارة صديقتي لأنَّها مسافرةٌ».
«رغمَ أنَّ» به معنای با وجود اين که، هر چند که. «استيقظتُ متأخِّراً رغم أنّني نمتُ مبکراً».
«حيثُ إنَّ» به معنای چون، زيرا. مانند «العلمُ مفيدٌ للانسان حيث إنَّه جاهلٌ».
«من حيثُ إنَّ» به معنای از آنجا که، از اين رو که. مانند «من حيثُ إنَّه معلم يقولُ هکذا».
«مع أنَّ» به معنای با اينکه. مانند «مع أنَّه معلمٌ مجتهدٌ لم يَدرُس».
تمرين 26: عبارات فارسی را به عربی و عبارات عربی را به فارسی برگردانيد.
القدس لا تَهُمُّ العرب وحدهم وإنّما تهمُّ المسلمين والمسيحيِّين في العالم كلِّه .المُهمُّ أنَّنا نعيشُ في مجتمعٍ اسلاميٍّ. کأنَّ فصل الدراسيِّ قد انتهَتْ. رغم صعوبة الدّراسة غير أنَّها مرضيَّةٌ عند الله. من حيثُ أنَّه ذکيٌّ أصبَحَ دکتُوراً. مع أنَّها درسَت کثيرا لم تنجح في حياتها العائليَّة.
با اينکه علی نویسنده خوبی است نمینويسد. مشرکان از آنجايی که بت پرست بودند، از سخنان پیامبر (ص) تعجب کردند. فاطمه خيلی درس میخواند زيرا درس خواندن را دوست دارد. زينب با وجود اينکه پرستار است، به بیمارستان نمیرود. آقای محمدی چندين کتاب نوشته اما آنها را چاپ نکرده است. نماينده مجلس چنان سخن میگفت گويی از ماجرا خبر ندارد.
المفردات: کلمات
«لا تَهُمَّ: اهميت نمیدهد/ نعيشُ: زندگی میکنيم/ قد انتهَت: تمام شده است/
صعوبة: سختی/ الدراسة: تحصيل کردن/ مرضيّة عنها: راضی است از آن/ ذکي: باهوش/
لم تنجَح: موفق نشد/ تعَجَّبَ: تعجب کرد/ پرستار: مُمرِّضة/ بيمارستان: المستشفَی/
چاپ نکرده: لم يَنشُر/ نماينده مجلس: نائب المجلس الشوری/ خبر ندارد: لا يعرف، لم يبلُغهُ الخبر»
یکشنبه 96/02/03
نکته 25:
در بحثهای گذشته با ساختار جمله های ساده و مستقل آشنا شديم. در زبان فارسی جمله ای که تنها يک فعل داشته باشد، جمله ساده خوانده میشود. هر گاه جمله ساده دارای معنی تمام و کامل باشد آن را جمله مستقل مینامند.
انسان برای بيان مقصود خود در بيشتر موارد نياز به چندين جمله پی در پی دارد. اين جملات پی در پی، بايد با هم ارتباط معنوی يا لفظی داشته باشند. برای مثال در اين عبارات «شيری در بيشه خفته بود. موشی بر پشت او جست. شیر از خواب پرید. موش زبان به عذر خواهی گشود.» پيوستگی و ارتباط بين جملات مستقل، بدون ذکر کلمه خاص و فقط با معنای آنها برقرار شده است؛ ولی در عباراتی مانند «موش بر پشت شيری که خفته بود، جست. شير از خواب پريد، چون موشی بر پشت او جسته بود. موش بخاطر کاری که کرده بود، زبان به عذر خواهی گشود.» جملات مستقل به وسيله کلماتی مانند «که، چون، بخاطر» با هم ارتباط پيدا کردهاند. به اين کلمات، کلمات ربط و به اين نوع از ارتباط پيوند لفظی گفته میشود.
در زبان عربی نيز برخی از جملات با هم ارتباط معنوی دارند و برخی به وسيله کلمات خاصی با هم ارتباط برقرار میکنند. برای مثال در عبارات «کان أسدٌ نائماً فی غابةٍ. وثبَتْ فأرةٌ علی ظهره. فزَّ الأسد. أخذَت الفأرةُ تعتَذِرُ.» ارتباط و پيوند معنوی برقرار است؛ و در «وثبت الفأرةُ علی ظَهرِ الأسد الذي کان نائماً. فزَّ الأسد من النوم لأنَّ فأرةً قد وثبَت علی ظهره. أخذت الفأرةُ تعتذِرُ لما فعلتْ.» عبارات مستقل به وسيله کلمات خاصی مانند «الذي، لأنَّ، لما» با هم ارتباط پيدا کرده اند.
دو حرف «إنَّ و أنَّ» در زبان عربی جزء حروف مشبه به فعل هستند و بر بعد از آنها جمله اسميه واقع میشود. اين دو حرف، دو جمله مستقل را به هم پيوند میدهند و در معنا معادل حرف ربط «که» فارسی میباشند. برای مثال برای ترجمه عبارت «شنيدم که دوستم بيمار است.» به زبان عربی از حرف ربط «أنَّ» استفاده میشود. «سمعتُ أنَّ صديقتي مريضةٌ.». گاهی اوقات از شکل مخفف اين حروف استفاده میشود. برای مثال برای ترجمه «شنيدم که دوستم مريض نيست.» از حرف ربط «أنّ مخففه» استفاده میشود. «سمعتُ أنْ ليستْ صديقتي مريضةٌ».
تمرين 25: عبارت زير را به زبان عربی بنويسيد.
«ديروز به مدرسه رفتم. با دوستم درس نحو را مرور کردم. استاد نحو آمد. من خوشحال بودم چون درس نحو را خوانده بودم ولی استاد از من سؤال نکرد.».
«شنيدم که دوستم نيامده است. از زهراء حال او را پرسيدم و دانستم که او بيمار است. با زهراء قرار گذاشتيم که بعد از کلاس به ديدن او برويم.».
مرور کردم: راجَعتُ/ خوشحال بودم: کنتُ مسرورةً/ خوانده بودم: کنتُ قرأتُ/
سؤال نکرد: ما سألتْ أو ما سأل/ نيامده است: ما جاءَتْ/ دانستم: عرفتُ/
قرار گذاشتيم: قرَّرْنا/ که برويم: أن نَذهَبَ»
یکشنبه 96/01/27
نکته 24:
در زبان فارسی فعل لازم فعلی است که به تنهايی دارای معنی تمام باشد؛ و فعل متعدی فعلی است که معنی آن به وسيله کلمه ديگری که مفعول خوانده میشود، تمام شود. برای مثال در «محمد آمد» فعل «آمد» معنی جمله را کامل کرده، و عمل «آمدن» با فاعل محقق شده است. اما در عبارت «محمد آورد» فعل برای محقق شدن نياز به کلمه ديگری دارد، که به آن مفعول گفته میشود. در زبان فارسی فعلهايی وجود دارند که گاهی لازم و گاهی متعدی به کار میروند. برای مثال «شيشه شکست، آب ريخت، آش پخت» لازم و «محمد شيشه شکست، او آب ريخت و آش را پخت» متعدی هستند.
در زبان فارسی هر فعلی ممکن است دارای متمم باشد. متمم فعل يک يا چند کلمه است که با يکی از حروف اضافه به جمله اضافه میشود و مفهوم جديدی به آن میبخشد. متمم با مفعول فرق دارد. مفعول مختص فعل متعدی است و بدون آن معنی ناقص است، ولی متمم با فعل لازم و متعدی بکار میرود، و معنای عبارت بدون متمم ناقص نمیشود. متمم ممکن است معنی زمان يا مکان، علت، ابزار، يا کيفيت وقوع فعل باشد.
در زبان عربی نيز فعل به لازم، متعدی و دو وجهی تقسيم میشود. متمم نيز به صورت قيدهای مختلف «مفعول فيه، مفعول له، حال، و …» به عبارت اضافه میشود و معنای جديدی به جمله میبخشد.
برخی افعال در هر دو زبان متعدی و برخی در هر دو زبان لازم هستند. ترجمه اين افعال مشکل نيست. برای مثال «أوقَفَ: متوقف کرد، دحرَجَ: غلتاند» در هر دو زبان متعدی و «إنطفأَ: خاموش شد، تَعَکَّرَ: گل آلود شد، نَزَحَ: کوچ کرد» در هر دو زبان لازم میباشند.
برخی افعال در يک زبان لازم و در زبان ديگر متعدی هستند. ترجمه اينگونه افعال نياز به دقت و مراجعه به کتاب لغت دارد. برای مثال «از او ترسيد، با او ديدار کرد» در زبان فارسی لازم و در زبان عربی «خافَهُ، قابَلَه» متعدی هستند.
برخی افعال در زبان فارسی با حرف اضافه بکار میروند ولی در زبان عربی نياز به حرف اضافه ندارند. برای مثال «از استاد پرسيدم: سألتُ الأستاذَ، به من جواب داد: أجابني، به شهر حمله کردند: هاجموا المدينةَ، با او جنگيد: قاتلَهُ».
تمرين 24: در عبارات زير فعل لازم و متعدی و متمم را مشخص کنيد.
أ) محمد آمد. محمد از مدرسه به خانه رفت. حسن به سرعت از مدرسه خارج شد. فاطمه برای استراحت با اتوبوس به خانه برگشت. مريم از کتابخانه چند کتاب به امانت گرفت. علی سنگ بزرگ را در خيابان غلتاند.
ب) با مقايسه افعال زير در فارسی و عربی لازم و متعدی بودن هر يک را مشخص کنيد.
«بستری شد: لزِمَ الفراشَ/ اخم کرد: تَقَطَّبَ/ خاموش شد: إنطفَأَ/ درخت برگ داد: أورَقَت الشجَرَةُ/ منطقه را به اردوگاه تبديل کرد: حوَّلَ المنطقَةَ الی مُعسکر/ توضيح نداد: لم يُعطِ تفصيلاً/ آغوش گشود: فتَحَ ذراعَيه/ عکس را چسباند: التصقَ الصورةَ/ پارچه را بريد: قصَّ القُماشَ/ نقاشی را رنگ آميزی کرد: لوَّنَ الرَّسمَ/ شمع را فوت کرد: نَفَخَ علی الشمعِ/ در مقابل دشمن مقاومت کرد: قاومَ الأعداءَ/ با او مصاحبت کرد: قابلَهُ».
شنبه 96/01/19
نکته 23:
انسان هميشه مقصود خود را با جمله بيان میکند. جمله يک يا مجموع چند کلمه است که با هم يک معنای کامل را به شنونده منتقل میکند. جمله در زبان فارسی و عربی به دو قسم فعليه و اسميه تقسيم میشود.
جمله فعليه در زبان فارسی به جمله ای گفته میشود که فعل ربطی نداشته باشد. برای مثال جمله «مادر لباسها را روی طناب آويزان کرد.» يک جمله فعليه است.
در زبان فارسی جمله ای که فعل آن فعل ربطی (است، بود، شد، گشت، …) باشد، جمله اسميه ناميده میشود. برای مثال جمله «هوا سرد است» يک جمله اسميه است.
در زبان عربی به جمله ای که با فعل شروع شده باشد جمله فعليه و به جمله ای که با اسم شروع شده باشد، جمله اسميه گفته میشود. برای مثال جمله «علَّقَتْ الأمُّ الثيابَ علی الحَبلِ» جمله فعليه و «الجوُّ باردٌ» جمله اسميه است.
بحث در باره جمله اسميه در نکات گذشته تا حدودی مورد بررسی قرار گرفت. در زبان فارسی و عربی رکن اصلی کلام در جمله فعليه «فعل» است و ماده آن در تمام صيغهها ثابت میباشد.
فعل در هر دو زبان نياز به فاعل دارد. فاعل در زبان فارسی به «گوينده، شنونده يا ديگر کس» تقسيم میشود، که ممکن است مفرد يا جمع باشند، بنابراين فاعل به شش صورت ظاهر میشود که به آنها شناسه فاعلی گفته میشود.
فاعل در زبان عربی نيز به «متکلم، مخاطب يا غايب» تقسيم میشود که با وجود صيغه مثنی و مؤنث در زبانی عربی به چهارده صورت ظاهر میشود که به آنها ضماير فاعلی گفته میشود.
بنابراين در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس در مقابل برخی از صيغهها احتمال چند ترجمه وجود دارد. برای ترجمه صحيح نياز به قرينه است.
برای مثال:
آمدم: «جئتُ» آمديم «جئنا»
آمدی «جئتَ و جئتِ» آمديد «جئتُما، جئتُم، جئتُما جئتُنَّ»
آمد «جاء، جاءتْ» آمدند «جاءا، جاؤوا، جاءَتا، جئنَ»
تمرين 23: عبارات زير را به عربی ترجمه کنيد.
شيری در بيشه خفته بود. موشی بر پشت او جست. شیر از خواب پرید. موش زبان به عذر خواهی گشود، و گفت مرا ببخش. شیر عذر او را پذیرفت، و از او گذشت. پس از چند روز شیر به دام صیادی افتاد و هر چند کوشید نتوانست بندهای دام را بگسلد. در این هنگام همان موش سر رسید. و بیدرنگ به جویدن بندها پرداخت، و آنها را پاره کرد، و شیر را نجات داد. شیر در دل خود گفت: گاهی از موش ناتوان کاری ساخته است که از شیر توانا ساخته نیست.
کلمات: المفردات
شير: أسد، الأسد/ بيشه: غابة، الغابة/ خفته: نائم/ موش: فأرة، الفأرة/ پشت: ظهر/ پريد: وثبَ، فزَّ/ زبان به عذر خواهی گشود: أخذَت تعتَذِرُ/ مرا ببخش: إصفَحْ عنِّي/ پذيرفت: قَبِلَ عذرها/ در گذشت: عفا عنها، صفح عنها/ پس از چند روز: بعد عدَّة أيام/ افتاد: وقَعَ/ دام: فَخّ/ صياد: صياد/ هر چند: کُلَّما/ کوشيد: حاول/ بندها: حِبال/ بگسلد: يقطَعُ/ در اين هنگام: عندئذٍ/ بي درنگ: فوراً، لَم تلبَث+ فعل/ جويدن: قَرض/ نجات داد: نَجَّیٰ/ گاهی: قد+ فعل مضارع/ موش ناتوان: الفأرة العاجزة/ کار: عَمَل.
یکشنبه 95/12/22
نکته 22:
در زبان فارسی فعل «داشتن» برای بيان مالکيت بکار میرود. اين فعل در زمان گذشته، حال و آينده بصورت «داشتم، دارم، خواهم داشت» صرف میشود. و با افزودن حرف «نون» به ابتدای آن منفی میشود. «نداشتم، ندارم، نخواهم داشت».
در زبان عربی برای بيان مالکيت سه روش وجود دارد.
روش اول: استفاده از حرف جرّ «لام» همراه اسم ظاهر يا ضمير، «لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ له ثلاثةُ أولادٍ». در اين روش برای منفی کردن از حرف نفی «ليس» استفاده میشود. «ليس لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، ليس له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ ليس له ثلاثةُ أولادٍ». و برای تبديل عبارات به زمان گذشته از فعل «کان» و برای منفی کردن آن از «ما کان و لم يکن» استفاده میشود. «کان لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، کان له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ کان له ثلاثةُ أولادٍ». و «ما کان أو لم يکن لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، ما کان أو لم يکن له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ ما کان أو لم يکن له ثلاثةُ أولادٍ».
روش دوم: استفاده از دو لفظ «عندَ و لدیٰ» همراه اسم ظاهر يا ضمير، «عندَهُ قلمٌ، لديها حقيبةٌ خضراءُ». در اين روش نيز برای منفی کردن حرف نفی «ليس» بکار میرود «ليس عندَه قلمٌ، ليس لديها حقيبةٌ خضراءُ»، و برای تبديل عبارات به زمان گذشته از فعل «کان» و برای منفی کردن آن از «ما کان و لم يکن» استفاده میشود. «کان عندَه قلمٌ، کان لديها حقيبةٌ خضراءُ». و «ما کان أو لم يکن عندَه قلمٌ، ما کان أو لم يکن لديها حقيبةٌ خضراءُ».
برای اختصاص اين عبارات به زمان آينده از فعل مضارع همراه با حرف «سين و سوف» و برای منفی کردن آنها از حرف نفی «لا» کمک گرفته میشود. «سوف يکون لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، سوف يکونُ له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ سوف يکونُ له ثلاثةُ أولادٍ، سوف يکونُ عندَه قلمٌ، سوفَ يکونُ لديها حقيبةٌ خضراءُ». و «سوف لا يکون لمحمدٍ کتابٌ مفيدٌ، سوف لا يکونُ له عدَّةُ کُتُبٍ، محمدٌ سوف لا يکونُ له ثلاثةُ أولادٍ، سوف لا يکونُ عندَه قلمٌ، سوفَ لا يکونُ لديها حقيبةٌ خضراءُ».
روش سوم: استفاده از فعل «مَلَکَ يَملِکُ» و «امتلکَ يمتلکُ» و مشتقات آنها. «أملک نفسي، إنّ الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة يمتلکُ المعرفة النوویة».
برای نشان دادن زمان گذشته اين عبارات از فعل ماضی و برای منفی کردن آنها از حرف نفی «ما» استفاده میشود. «ملکتُ نفسي، إنّ الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة امتلکَتْ المعرفة النوویة» و «ما ملکتُ نفسي، إنّ الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة ما امتلکَتْ المعرفة النوویة».
برای نشان دادن زمان آينده از حرف «سين و سوف» و برای منفی کردن آن از حرف نفی «لا» قبل از فعل مضارع استفاده میشود. «سوف أملک نفسي، إنّ الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة ستمتلکُ المعرفة النوویة». و «سوف لا أملک نفسي، إنّ الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة سوف لا تمتلکُ المعرفة النوویة».
تمرين 22: عبارات زير را به فارسی ترجمه کنيد و آنها را در زمانهای مختلف منفی کنيد.
للمدير غرفة خاصةٌ في المدرسَةِ، لکلِّ عملٍ جزاءٌ، لکل کتابٍ عنوانٌ، للمرأةِ دَورٌ هامٌّ في تربية المجتمَع، عندَ محمدٍ سيارةٌ، عندَ فاطمةَ ماکينةُ خياطةٍ، عندي شُقَّةٌ صغيرةٌ، لديَّ عدَّةُ أقلامِ، عندهُ مجلةٌ علميَّةٌ، له شهرةٌ عالميةٌ، عندَ الايرانين تقاليد قديمة، تمتلکُ ايرانُ قدرةً عظيمة، ملکتُ الدارَ بعد مدَّةٍ، لدَی الطالبةِ مِسطرةٌ، عندي کتبٌ کثيرة في الترجمة.
المفردات: کلمات
غرفة: اتاق/ دور: نقش/ هامّ: مهم/ المجتمع: جامعه/ ماکينة خياطة: چرخ خياطی/ شُقَّة: آپارتمان/ تقاليد: رسوم/ مِسطرة: خط کش.
شنبه 95/12/14
نکته 21
در زبان فارسی و عربی أکثر فعلها بر انجام دادن يا انجام گرفتن کاری دلالت میکنند که به آنها در فارسی افعال خاص و در عربی افعال تام گفته میشود. در مقابل فعلهايی مانند «بود، شد، هست، نيست، …» وجود دارند که معنای کاملی ندارند و فقط برای اثبات يا نفی بکار میروند. به اينگونه افعال در فارسی فعل ربطی يا عام و در عربی افعال ناقصه گفته میشود.
در زبان فارسی اين افعال تغيير لفظی ايجاد نمیکنند ولی در زبان عربی اين افعال قبل از مبتدا و خبر قرار میگيرند و حرکت اعرابی و اسم آنها را تغيير میدهند. به مبتدا و خبر پس از دخول اين افعال اسم و خبر این افعال گفته میشود. اسم اين افعال مرفوع و خبر آنها منصوب است. برای مثال «محمدٌ حاضرٌ» يک جمله اسميه متشکل از مبتدا و خبر به معنی «محمد حاضر است» میباشد. پس از دخول فعل ناقصه «کان محمدٌ حاضراً» يک جمله فعليه متشکل از اسم و خبر «کان» و به معنای «محمد حاضر بود» میشود.
افعال ناقصه عبارتند از
«کان: بود/ أصبَح: شد، يا هنگام صبح … شد/ أضحَی: شد، يا قبل از ظهر … شد/ أمسَی: شد، يا بعد از ظهر … شد/ ظَلَّ: شد، ماند يا در طول روز ماند/ باتَ: شد، شب را گذراند، ماند/ صارَ: شد/ ليس: نيست/ مادامَ: تا زمانی که/ مازالَ، ما بَرِحَ، ما انفَکَّ، ما فتئَ: هميشه، پيوسته»
تمرين 21: عبارات زير را با استفاده از افعال ناقصه ترجمه کنيد.
علی نويسنده نيست. محمد وزير شد. فرمانده تمام روز تنها ماند. دانشجو شب را تا صبح درس خواند. امتحان سخت بود. مرد چاق قبل از ظهر گرسنه شد. خيابانها بعد از ظهر شلوغ هستند. موفقيت دور نيست. هوا گرم شد. تا وقتی تنبل هستی موفق نخواهی شد. دانشمندان پيوسته مورد احترام هستند. حق هميشه پيروز است، نزاع ميان بيشتر دولتها هميشه ادامه دارد. ادب پيوسته زيور زن جوان میباشد. هنوز غذا گرم است. محمد طبيب بود. کارگر فعال شد. اختلاف ميان کمونيستی و دموکراتی بر شدت خود مانده است. انگور شيرين شد.
کلمات: المفردات
وزير: وزير/ فرمانده: القائد/ تنها: وحيد/ امتحان: الامتحان/ مرد چاق: السَّمين/ گرسنه: جائع/ خيابان: الشارع و جمع آن الشوارع/ شلوغ: مزدحم، مُزدَحمة/ موفقيت: النَّجاح/ تنبل: متکاسِل، کَسلان/ مورد احترام: محترم/ پيروز: مُنتَصِر/ نزاع: النِّزاع/ بيشتر دولتها: مُعظَم الدُول/ زيور: زينة/ زن جوان: الفتاة/ گرم: دافِئ/ کارگر: العامل/ فعال: نشيط/ اختلاف: الاختلاف/ کمونيستی: الشُّيوعيَّة/ دموکراتی: الدِيمُقراطيَّة/ شدت: شديد/ انگور: العِنَب/ شيرين: حُلوّ.
شنبه 95/12/07
در زبان فارسی علاوه بر ضماير شخصی «من، تو، او، ما، شما، ايشان» کلماتی وجود دارند که برای نشان دادن چيزی يا کسی بکار میروند. به اين گونه کلمات «ضمير اشاره »گفته میشود.
ضمير اشاره به جای اسم مینشيند، و مشار اليه بعد از آن ذکر نمیشود.
ضمير اشاره دو صيغه دارد. «اين» برای نشان دادن چيزی که نزديک است و «آن» برای نشان دادن چيزی که دور است.
ضمير اشاره مانند اسم به صورت «اينها، اينان، آنها، آنان» جمع بسته میشود. مانند «اين را بردار، آن را بياور، اينها آمدند، آنها رفتند.»
در زبان فارسی اگر مشار اليه بعد از ضمير اشاره ذکر شود، به آن «صفت اشاره» گفته میشود.
صفت اشاره در زبان فارسی هميشه مفرد است. «اين آقايان رفتند و آن خانمها آمدند.». برای اشاره به مکان نزديک و دور در زبان فارسی از «اينجا و آنجا» استفاده میشود.
در زبان عربی اسم اشاره اسمی است که برای نشان دادن و اشاره کردن به انسان يا حيوان يا اشياء بکار میرود. اگر بعد از اسم اشاره مشار اليه ذکر نشود، معادل ضمير اشاره فارسی است و اسم بعد از آن نکره و مطابق با اسم اشاره ذکر میشود.
مانند «هذا استاذٌ و هذه طالبةٌ، هذان استاذانِ، هاتان طالبتان، هؤلاء اساتذةٌ، هؤلاء طالباتٌ»
و اگر مشار اليه بعد از اسم اشاره ذکر شود، معادل صفت اشاره فارسی است. و اسم بعد از آن با «الف و لام» نوشته میشود و با اسم اشاره مطابقت میکند. مانند
«هذا الرجلٌ استاذٌ و هذه المرأةُ طالبةٌ، هذان الرجلان استاذانِ، هاتان السيدتان طالبتان، هؤلاء الرجال اساتذةٌ، هؤلاء النساء طالباتٌ»».
اسمهای اشاره در عربی عبارتند از:
«هذا» برای اشاره به اسم مفرد، مذکر و نزديک انسان و غير انسان بکار میرود.
«هذه» برای اشاره به اسم مؤنث، مفرد و نزديک انسان و غير انسان بکار میرود.
«هذانِ و هذين» برای اشاره به اسم مثنی، مذکر و نزديک انسان و غير انسان بکار میرود.
«هاتانِ و هاتَينِ» برای اشاره به اسم مؤنث، مثنی و نزديک انسان و غير انسان بکار میرود.
«هؤلاءِ» برای اشاره به اسم مذکر و مؤنث، جمع و نزديک انسان بکار میرود.
و برای غير انسان از همان لفظ مفرد مؤنث «هذه» استفاده میشود.
«ذلک» برای اشاره به اسم مفرد، مذکر و دور انسان و غير انسان بکار میرود.
«تلک» برای اشاره به اسم مفرد، مؤنث و دور انسان و غير انسان بکار میرود.
«اولئِک» برای اشاره به اسم مذکر و مؤنث، جمع و دور انسان بکار میرود.
و برای غير انسان از همان لفظ مفرد مؤنث «تلک» استفاده میشود.
در زبان عربی برای اشاره به مکان نزديک «هنا» و برای اشاره به مکان دور «هناک» بکار میرود و گاهی به جای «هناک» کلمه «ثَمَّ و ثَمَّةَ» استعمال میشود.
تمرين 20: عبارات زير را به عربی ترجمه کنيد. (در صورت لزوم به دو صيغه مذکر و مؤنث)
اين استاد است. آن دانشجو است. اين آقايان استاد دانشگاه هستند. آن دانشجويان از دانشکده طب فارغ التحصيل شدند. اين دانش آموزان کوشا هستند. من با آن خانمها به خانه برگشتم. اين دو خانم معلم هستند. آن مردان در مدرسه درس میدهند. آن ماشين است. آن ماشين زيباست. آنها به مسافرت رفتند. اينها به مسافرت خواهند رفت. اين اتاق است. اين اتاق در طبقه سوم است. اين خانم استاد دانشگاه است. آن کتاب مفيد است.
کلمات: مفردات
استاد: استاذ، جمعه أساتذة/ دانشجو: الطالب، طالب جامعيٌّ/ دانشکده طب: کُليَّة الطب/ فارغ التحصيل شدند: تخرَّجوا/ کوشا: المجتهد/ درس میدهند: يُدرِّسون/ ماشين: سيّارة/ مسافرت خواهند کرد: ستُسافرون/ اتاق: الغُرفة، جمعه الغُرَف/ طبق سوم: الطابق الثالث/.
یکشنبه 95/12/01
با جمله اسميه و ارکان آن و همچنين با انواع خبر و ضمير رابط آشنا شديم.
در جمله اسميه اصل بر اين است که مبتدا در اول کلام و خبر پس از آن ذکر شود؛ اما گاهی خبر بر مبتدا مقدم میشود و گاهی اين تقدم واجب است.
برای مثال اگر مبتدا نکره محضه و خبر ظرف يا جار و مجرور باشد، يا مبتدا محصور فيه باشد؛ يعنی بعد از «الاّ، يا انمّا» ذکر شود، «ما عادلٌ الاّ الله، انّما عادلٌ اللهُ» يا به آن ضميری متصل شود که مرجع آن ضمير خبر باشد، «في الدار صاحبُها»، تقدم خبر بر مبتدا واجب است
و اگر اين تقدم حاصل نشود، عبارت اشتباه خواهد بود.
گاهی نيز به علت صدارت طلب بودن خبر، خبر وجوباً مقدم میشود. مانند «أينَ الطريقُ». منشأ اين تقدم گاهی دستور زبان عربی است که در ترجمه عبارات به زبان فارسی رعايت اين قواعد دستوری ضروری نيست؛ زيرا اين قواعد در زبان فارسی وجود ندارد.
برای مثال در «في الدار رجلٌ» چون مبتدا نکره محضه و خبر جار و مجرور است؛ خبر بر مبتدا (گزاره بر نهاد) مقدم شده است؛ ولی تقدم گزاره بر نهاد در فارسی وجود ندارد؛ لذا عبارت به صورت «مردی در خانه است» ترجمه میشود؛ زيرا اگر دستور زبان عربی رعايت شود ترجمه فارسی «در خانه مردی است» مناسب نخواهد بود.
گاهی منشأ تقدم رعايت اصول بلاغی است که پس از تشخيص بايد در ترجمه از عربی به فارسی و از فارسی به عربی رعايت شود.
برای مثال در «لله ملک السموات و الأرض» علت تقدم خبر تأکيد و حصر است پس در ترجمه بايد از ادات حصر و تأکيد استفاده کرد. يعنی «پادشاهی آسمانها و زمين فقط از آن خداست».
تمرين 19: عبارات زير را با توجه به موارد تقدّم خبر بر مبتدا ترجمه کنيد.
قلمی روی ميز و دختری زير درخت است. چند کتاب در کيف و چند کتاب روی صندلی است. تو يک ماشين داری و راننده آن در ماشين است. يک گنجشک روی شاخه است. هر اتاقی يک در دارد. اين کيست؟ امتحان کي است؟ کانون زبان کجاست؟ کتاب کجاست؟ فقط سعيد در امتحان قبول شد. فقط مادر مهربان است. فقط خدا روزی دهنده است. فقط علی کوشاست.
کلمات: المفردات
قلمی: قلمٌ/ دختری: بنتٌ/ چند کتاب: کتُبٌ/ صندلي: کرسي، الکرسي/ داری: لکَ/ يک ماشين: سيّارةٌ/ راننده: سائق/ يک گنجشک: عُصفورٌ/ شاخه: الغُصن/ در: بابٌ/ هر اتاقی: کل غرفةٍ/ کيست؟: مَن؟/ کي است؟ متی؟/ کانون زبان: معهد اللغات/ کجاست؟: أينَ؟/ فقط: ما … الاّ … و انّما …، …/ قبول: ناجح/ مهربان: حنونة، عطوفة/ روزی دهنده: رزاق/ کوشا: مجتهد.
یکشنبه 95/11/24
نکته 18:
اگر خبر مفرد و جامد باشد نيازی به ضمير رابط ندارد. بنابراين مترجم نيازی به آوردن يا ترجمه کردن ضمير ندارد. مانند: «الألوانُ سبعةٌ: رنگها هفت تا هستند» و «الکلمةُ لفظٌ: کلمه لفظ است».
اگر خبر مفرد و مشتق باشد، و اسم ظاهری را رفع نداده باشد، نياز به ضمير رابط دارد. اين ضمير رابط در خبر مستتر است، ولی ترجمه نمیشود. «العلمٌ مفيدٌ: علم مفيد است.»، «الطالبتانِ مجتهدتان: دو دانشجو کوشا هستند»، «الطلابُ مجتهدون: دانشجويان کوشا هستند».
اگر خبر مشتق و رافع اسم ظاهر باشد، نياز به رابط دارد ولی ضمير رابط در خبر مستتر نيست بلکه در عبارت ظاهر میشود. «مريمُ معلِّمٌ أبوها». پس از قرار دادن مرجع ضمير به جای ضمير ترجمه روان خواهد شد. «پدر مريم معلم است».
اگر در جمله اسميه خبر نيز جمله باشد، وجود ضمير رابط لازم و ضروری است. اگر خبر جمله اسميه باشد، در جمله دو مبتدا وجود دارد. برای ترجمه بهتر است مبتدای دوم به مبتدای اول اضافه شود. برای مثال در «المدرسةُ صفُوفُها واسعةٌ: کلاسهای مدرسه بزرگ هستند»، ترجمه روان است. و اگر خبر جمله فعليه باشد، در ترجمه به فارسی فعل در پايان جمله ذکر میشود.
تمرين 18: عبارات زير را به عربی ترجمه کنيد.
جمله دو نوع است/ سکوت زيباست/ راستی موفقيت است/ نماز نور است/ علم مفيد است/ دانشجويان در
حياط دانشگاه ايستادهاند/ آن دو گل زيبا هستند/ آن مرد شيرازی و آن زن تهرانی است/ مادر دانشجويان ايستاده
است/ پدر دانش آموزان معلم است/ قلب معلم پاک است/ زينب در باغ نشسته است/ فاطمه در باغ است/
سکان تهران بسيارند/ مردم در خيابان راه میروند/ امروز سالروز شهادت فاطمه زهراء سلام الله عليهاست/ مردم
در راه پيمايی شرکت کردند.
کلمات: المفردات
دو نوع: نوعان/ سکوت: الصّمت/ راستی: الصِّدق/ موفقيت: نجاح/ حياط: ساحة/ دانشگاه: الجامعة/ آن: ذلک، تلک/ ايستاده: قائم، قائمة/ دانش آموزن: التلاميذ، التلميذات/ پاک: زکيّ، طاهر/ باغ: الحديقة/ سکان: سُکّان، ساکنون/ مردم: النّاس/ راه میروند: يَمشُون/ امروز: اليوم/ سالروز: ذکرَیٰ/ شهادت: شهادة/ راه پيمايی: مسيرة/ شرکت کردند: شارکوا.
یکشنبه 95/11/17
نکته 17:
با انواع خبر آشنا شديم. خبر میتواند به صورت مفرد (جامد و مشتق)، شبه جمله (ظرف و جار و مجرور)، جمله خبری (اسميه و فعليه) مطلبی را در باره مبتدا به مخاطب بگويد. بنابراين بايد خبر با مبتدا ارتباط داشته باشد. اين ارتباط اکثراً با ضمير برقرار میشود. اين ضمير میتواند ضمير بارز، مستتر، يا ضمير محذوف باشد. گاهی نيز ارتباط با غير ضمير برقرار میشود. اين ضمير در تعداد و جنس بايد با مبتدا مطابق باشد.
تمرين 17: در عبارات زير رابط جمله را پيدا کنيد، سپس آنها را به فارسی ترجمه کنيد.
العلم نورٌ/ الأخبارُ ثلاثةٌ/ الخبرُ المفردُ نوعان/ الجملةُ اربعةُ انواعٍ/ الکلمة لفظٌ// هو أسدٌ في الحربِ/ المنافقُ ثعلبٌ// الرجلُ معلِّمٌ/ الرجلُ في الحديقة جالسٌ/ عليٌّ کاتبٌ/ فاطمةُ کاتبةٌ/ العلوم نافعةٌ/ الأسدُ مُفترسٌ/ الأُسْدُ مفترسةٌ/ المعلمون قائمون/ الرجال قادمون/ الطالباتُ جالساتٌ/ الطالباتُ في الحديقة جالساتٌ/ الغاباتُ کثيرةُ الأشجار/ سعيدٌ جبانٌ في الحرب/ هندٌ معلمٌ أبوهُ/ الزيدون عالمةٌ أمُّهُم// متی الامتحانُ؟/ عليٌّ مع الحقِّ/ الشمسُ بينَ السحابِ/ الأميرُ بينَ انصاره/ أينَ محمدٌ؟/ عندک قلمٌ/ الأميرُ عندک// الرجل في الدار/ الرجلُ في الحديقة/ علی المنضدةِ کتابٌ مفيدٌ/ العُصفُورُ فوقَ الشجرةِ/ البرتقالٌ کيلواً بثلاثة آلاف تومانٍ/ في الدار امرأتانِ// الکسلُ عاقبتُه الفقرُ/ أساسُ الاسلامِ حُبُّنا أهلَ البيتِ/ المنافقُ قولُهُ جميلٌ/ المؤمنُ حُزنُه في قلبِه// الرجلُ قلبُه طاهرٌ/ الحديقةُ أشجارُها جميلةٌ/ الطفلُ ثوبُه نظيفٌ/ الکتابُ مَباحثُهُ نافعةٌ/ طهرانُ سُکّانُها کثيرون// النّاسُ في الشوارع/ عليٌّ في المدرسة يَدرُسُ/ العُصفُورُ فوق الغُصن يُغرِّدُ/ الشارعُ يزدحم بالسيارات يومَ الخميس/ الرجلُ خرج من الدار// أن تصوموا خيرٌ لکم/ عندي أنَّ الصادقَ فائزٌ/ جميلٌ أن تتصفَّحَ الناسَ کالکتاب/ عجيبٌ أن يکون للصوت صدَیٰ// هل عارفٌ أنتما بحالي/ ما عالمٌ أخوکَ بالأمر/هل قادمٌ المسافرُ/ ما قادمان المسافرانِ، هل راحلون أنتم/ أخائفون الطلابُ؟// السبُّورة خضراءُ اللونِ خلفَ المعلم يُمسحُها تلميذٌ الآنَ// الشمسُ و القمرُ آيتانِ من آيات الله//
المفردات/ کلمات
ثَعلَب: روباه/ مفتَرس: درنده/ الغابات: جنگلها/ جبانٌ: ترسو، بزدل/ السحاب: ابر/ المنضدة: ميز/ ثلاثة آلاف: سه هزار/ الکسل: تنبلی/ يَمشُون: راه میروند/ يُغرِّدُ: میخواند/ يَزدَحِمُ: شلوغ میشود/ تتصفَّح: ورق بزنی/ صدیٰ: انعکاس، پژواک/ يُمسحُ: پاک میکند.
شنبه 95/11/09
نکته 16:
دانستيم جمله اسميه مرکب از حداقل دو اسم (مبتدا و خبر) است.
اکنون پس از فرا گرفتن ترکيبات وصفی و اضافی، میتوان با افزودن صفت يا مضاف اليه به مبتدا و خبر يا يکی از آنها،
همان جملات را گسترش داد.
برای مثال در «محمدٌ طبيبٌ» با افزودن يک صفت به مبتدا، جمله کاملتر میشود.
يک مترجم خوب بايد بر قواعد زبان مسلط باشد
و بداند که صفت حقيقی در زبان عربی در چهار مورد (تعداد، جنس، تعريف و تنکير و اعراب) با موصوف خود مطابقت میکند.
«محمد+ صفت عادل »= مُحمدٌ العادلُ طبيبٌ
«محمد + صفت و طبيب+ مضاف اليه»= محمدٌ العادلُ طبيبُ مُستشفی
«محمد+ صفت و طبيب+ مضاف اليه»= محمدٌ العادلُ طبيبُ مستشفی القرية
«محمد+ صفت و طبيب+ مضاف اليه+ جار و مجرور»= محمدٌ العادلُ طبيب مستشفی القرية في مدينةٍ
تمرين 16: با افزودن قيدهای مختلف جملات زير را کاملتر کنيد، سپس آنها را به زبان فارسی ترجمه کنيد.
«هو مُدرِّسٌ، الأمينُ محبوبٌ، المُسلِمُ صادقٌ، معلِّمُ المدرسةِ مُخلِصٌ، طفلُ محمدٍ حزينٌ،
الطَقْسُ باردٌ، الکتابُ مفيدٌ، هؤلاء طلاّبٌ، الطلابُ أذکياءُ».
یکشنبه 95/10/26
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 14:
در اضافه معنوی غالباً بين مضاف و مضاف اليه معنای يکی از حروف جرّ «لِـ، مِنْ، في» وجود دارد.
برای مثال در «کتابُ محمدٍ» که مضاف اليه مالک مضاف است، حرف جر «لِـ» در تقدير است.
در «خاتمُ ذهبٍ» که مضاف اليه جنس مضاف است، حرف جرّ «مِنْ» در تقدير است.
و در «امتحان أمسٍ» که مضاف اليه زمان مضاف است، معنای حرف «في» وجود دارد. (اصطلاحاً در تقدير است).
در اضافه معنوی در صورت معرفه بودن مضاف اليه، مضاف هم معرفه میشود و در صورت نکره بودن آن مضاف مخصص میشود.
برای مثال «کتابٌ» نکره است. اگر اين اسم نکره به يکی از معارف اضافه شود، «کتابُ محمد، کتابُه، کتاب الذي، …» معرفه میشود. و اگر اين اسم به يک اسم نکره اضافه شود دايره شمول آن کم میشود. برای مثال در ترکيب اضافی «کتابُ تلميذٍ» کلمه کتاب معرفه نيست ولی نکره محض هم نيست، بلکه نکرهای است که به دانش آموز محدود شده است. اصطلاح علمای نحو برای بيان اين مطلب اين است که مضاف از مضاف اليه معرفه کسب تعريف و از مضاف اليه نکره کسب تخصيص میکند. در ترجمه اين ترکيبها بايد به معرفه بودن و نکره مخصصه بودن ترکيب توجه نمود.
در اضافه لفظی مضاف از مضاف اليه کسب تعريف يا تخصيص نمیکند. مضاف در حکم نکره است و میتواند به عنوان صفت برای اسم نکره بکار رود. مضاف إليه در اضافه لفظی هميشه با حرف تعريف «أل» همراه است؛ و هدف از آن فقط تخفيف در لفظ (حذف تنوين يا حذف نون تثنيه و جمع) است. اين ترکيب نيز مانند صفت مرکب زبان فارسی ترجمه میشود.
تمرين 14: ابتدا ترکيبات معنوی و لفظی و سپس متن را ترجمه کنيد.
بعدَ خمسةِ أيّامٍ مَضَتْ علی إقامَتِنا في القريَةِ عَزَمنا علی العودةِ إلی المدينةِ.
کُنّا مَشروحي الصُّدورِ،
مُرتاحي النُفوسِ و مُتَفَتِّحي الوجوهِ و نحن نَتَمَنَّیٰ لو نکونُ کالقريةِ حُلوَ الطبيعةِ،
جيِّدَ العطاءِ، وَفيرَ الثِّمارِ.
رکِبنا الحافلَةَ لتَعودَ بنا إلی المدينةِ فتَحَرَّکَتْ و انحدَرَتْ في طريقٍ يمتَدُّ وسطَ الوادي.
فابتَعَدنا عن القريَةِ حتّیٰ غابَت عن أنظارنا.
مفردات: کلمات
مَضت علی: گذشت/ القرية: روستا/ عزمنا علی: تصميم گرفتيم بر/ مشروح: باز، گشاده/ مُرتاح: آسوده/ مُتفتِّح الوجه: گشاده رو/ نتمنی: آرزو میکرديم/ لو: ای کاش/ حلو: شيرين، گوارا/ جيد: خوب، نيک/ وفير: پُر، فراوان/ الثمار: جمع الثمرة، ميوهها، محصولها/ رکبنا: سوار شديم/ الحافلة: اتوبوس/ لتعود بنا: تا برگرداند ما را/ تحرّکت: حرکت کرد/ انحدرت: سرازير شد/ يمتدّ: کشيده میشود/ الوادی: دشت/ ابتعدنا: دور شديم/ غابت: پنهان شد/ أنظارنا: چشمان ما.
یکشنبه 95/10/19
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 13:
با ترکيبهای وصفی «درختِ بلند»، ترکیبهای اضافی «درختِ باغ» و ترکيبهای وصفی اضافی «درختِ بلندِ باغ» آشنا شديم. شايان ذکر است که به اين نوع از ترکيبهای اضافی در زبان عربی اضافه معنوی (محض يا حقيقی) گفته میشود.
در برخی از ترکيبهای وصفی زبان فارسی جای صفت و موصوف عوض میشود، که به آنها ترکيب وصفی مقلوب گفته میشود. برای مثال «مرد نيک، زن پير، بخت بد، رود زاينده، باد تند» به صورت اسم مرکب و بدون کسره «نيک مرد، پير زن، بدبخت، زاينده رود، تند باد» بکار میروند. با اضافه شدن صفت به موصوف گاهی معنی تغيير میکند و گاهی تغييری در آن رخ نمیدهد.
در زبان عربی نيز گاهی صفت به موصوف اضافه میشود. برای مثال ترکيبهای وصفی «في الزمان السابق، في الأعصار المختلفة، الخط الجميل، الشعراء الکبار، الوجهُ الجميل» بصورت ترکيبهای اضافی «في سابق الزمان، في مختلف الأعصار (با حذف تاء از صفت)، جميل الخطِّ، کبار الشعراء، جميل الوجه» استعمال میشوند. اين ترکيبها در زبان عربی اضافه لفظی (غير محض يا مجازی) ناميده میشوند. در اضافه لفظی مضاف کلمه مشتقی است که به فاعل يا مفعول خود اضافه شده است. در ترجمه اينگونه ترکيبها معمولاً اصل آنها در نظر گرفته میشود.
در هر دو زبان با اضافه شدن صفت به موصوف ممکن است معنی به حال خود بماند يا تغيير کند. برای مثال «گل سرخ و سرخ گل» به يک معنا بکار میروند؛ در حالی که «روی زيبا و زيبا روی» به يک معنا نيستند. در عربی نيز «الأعصار المختلفة و مختلف الأعصار» به يک معنا و «الوجه الجميل و جميل الوجه» به يک معنا نيستند.
تمرين 13: حديث زير را به فارسی ترجمه کنيد. اضافه لفظی و معنوی را مشخص نماييد.
قال عليٌّ عليه السَّلامُ: مِسکينٌ ابنُ آدَمَ مکتومُ الأجلِ، مکنونُ العِلَلِ، مَحفوظُ العَمَلِ، تُؤلِمُهُ البَقَّةُ، و تَقتُلُهُ الشَّرْقَةُ، و تُنتِنُهُ العَرْقَةُ»(نهج البلاغه حکمت 411)
کلمات: المفردات
بيچاره: مسکين/ فرزند: ابن/ آدم: آدم/ اجل: الأجل/ پنهان: مکتوم/ و بيماری: العلة، جمع آن العلل/ پوشيده: مکنون/ عمل: العمل/ محفوظ: محفوظ/ پشه: البقَّة/ مى رنجاند: تُؤلِمُ/ آب در گلو پريدن: الشرقة/ مى كشد: تقتل/ عرق: العرقة/ بد بو مى كند: تُنتِنُ».
توجه: کلمه باهض در تمرين 13 اشتباه تايپ شده است. صحيح آن «باهظ» است.
دوشنبه 95/10/13
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 12:
در زبان فارسی ترکيبهايی مانند :
«کتابخانه مدرسه، چشم من، کتابهای محمد، دو دختر فاطمه، مسلمانان جهان، کتاب دانش آموزی، نماز شب، انگشتر طلا»
صفت و موصوف نيستند. به اين ترکيبها ترکيب اضافی گفته میشود.
برای ترجمه اين ترکيبها به زبان عربی بايد بدانيم در زبان عربی دو نوع ترکيب اضافی (معنویه و لفظيه) وجود دارد.
در ترکيب اضافی معنويه که به آن حقيقيه و محضه نيز گفته میشود، معنای حرف جرّ وجود دارد.
در ترکيب اضافی معنوی اسم اول مضاف ناميده میشود. مضاف «الف و لام» نمیگيرد. اسم مضاف اگر مثنی يا جمع باشد هنگام اضافه شدن «نون» آن حذف میشود. اعراب مضاف با توجه به نقشی که در جمله دارد، متغير است. به اسم دوم مضاف اليه گفته میشود. مضاف اليه میتواند معرفه يا نکره باشد. مضاف اليه از نظر اعراب هميشه مجرور است.
فرق ترکيب وصفی با ترکیب اضافی:
صفت و موصوف از نظر مصداق و وجود خارجی يکی هستند.
برای مثال در ترکيب وصفی «الکتاب المفيد» مصداق و وجود خارجی فقط «الکتاب» است و منظور از «المفيد» همان «الکتاب» است؛ ولی مضاف و مضاف اليه هر يک بيانگر مفهوم مستقلی هستند.
برای مثال
در ترکيب اضافی «کُتُب محمدٍ» مصداق و وجود خارجی «کتب» غير از وجود و مصداق «محمد» است و در خارج دو مفهوم مستقل وجود دارد. مضاف و مضاف اليه بر خلاف صفت و موصوف در هيچ مورد از موارد دهگانه «تعداد، جنس، معرفه و نکره، اعراب» با هم مطابقت ندارند.
برای مثال
در ترجمه عبارات بالا به عربی «مکتبة المدرسةِ/ عيني/ کُتُب محمدٍ/ ابنَتا فاطمةَ أو ابنَتَي فاطمةَ/ مُسلمو العالم/ کتاب طالبٍ/ صلاة الليلِ/ خاتم ذهبٍ» بين مضاف و مضاف اليه مطابقت وجود ندارد. (همانطور که میدانيد اعراب «فاطمه» به علت غير منصرف بودن مجرور به فتحه نيابی است)
تمرين 12: ترکيبهای زير را به زبان عربی ترجمه کنيد و اعراب مضاف و مضاف اليه و صفت و موصوف را تعيين کنيد.
«کتاب دانشجويی را ديدم./ کتابهای کتابخانه مفيد هستند./ قواعد زبان عربی آسان است./ نماينده مدير به کلاس آمد./ آب کوزه سرد است./ نماز صبح واجب است./ انگشتر طلا گران است./ سرعت اسب زياد است./ نويسنده کتاب مرد خوبی است./ پدر علی از سفر برگشت./ مهمترين نياز من در زندگی توکل به خداست./ صدای بلبل زيباست.»
نماينده: النائب، نائب/ کلاس: الصَّف، صف/ آب: الماء، ماء/ کوزه: الکُوز، کوز/ سرد: البارد، بارد/ گران: الباهض، باهض/ سرعت: السرعة، سرعة/ زياد: الکثير، کثير/ خوب: الطيِّب، طيِّب/ برگشت: رجعَ/ مهمترين: الأهم، أهم/ نياز: الحاجة، حاجة/ توکل: التوکل، توکل/ صدا: الصوت، صوت/ بلبل: البلبل، بلبل/ زيبا: الجميل، الجميلة، جميل، جميلة.
شنبه 95/10/04
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 11:
با توجه به قواعد و تمارینی که در باره صفت و موصوف گفته شد، مشاهده میشود گاهی موصوف علاوه بر صفت، مضاف اليه هم دارد.
برای مثال در عبارت
«يَتَمَتَّعُ الجبَلُ بِمناظِرِه الجميلةِ و مُناخِهِ الجَيِّدِ»
کلمه «مناظر و مُناخ» موصوف و «الجميلة و الجيِّد» صفت آنها میباشند ولی آنها علاوه بر صفت به ضمير «ه» نيز اضافه شدهاند. به اين گونه ترکيبها «ترکيب وصفی اضافی گفته» میشود. اين دو ترکيب در فارسی به صورت «مناظر زيبای آن و آب و هوای خوب آن» ترجمه میشود.
برای ترجمه اين ترکيبها به زبان عربی ابتدا مضاف و مضاف اليه نوشته میشود بعد صفت مضاف آورده میشود. چون در زبان عربی مضاف و مضاف اليه از هم جدا نمیشوند. گاهی برای ترجمه اين ترکيبات مضاف و صفت به صورت ترکيب وصفی نوشته میشود و مضاف اليه با حرف جرّ «لام» به دنبال آنها آورده میشود. برای مثال «درخت کوچک خانه» به صورت «شجرةُ البيتِ الصغيرةُ» و «الشجرةُ الصغيرةُ للبيتِ» ترجمه میشود.
و برای ترجمه از عربی به فارسی صفت بين مضاف و مضاف اليه واقع میشود. برای مثال «شجرةُ البيتِ الصغيرةُ» و «الشجرةُ الصغيرةُ للبيتِ» هر دو به صورت «درخت کوچک خانه» ترجمه میشوند.
تمرين 11: ترکيبهای وصفی اضافی زير را به عربی برگردانيد.
درختان بلند جنگل/ کتابِ ارزشمند من/ ديوان مشهور حافظ/ مقاله سياسی محمد/ برگ سفيد کتاب/ زندگی فرهنگی مردم/ خطبههای گرانقدر امام/ مناطق شمالی کشور/ جمهوری اسلامی ايران/ انقلاب اسلامی ما/ نقش مهم ايران/ واحد مرکزی خبر.
درختان: الأشجار/ بلند: الباسِق و الباسقة/ جنگل: الغابة/ کتاب: الکتاب، جمع آن الکُتُب/ ارزشمند: القَيِّم و القيِّمَة/ ديوان: الديوان/ مقاله: المقالة/ سياسي: السياسيّ و السياسيَّة/ برگ: الورقة/ سفيد: الأبيَض و البيضاء/ زندگی: الحياة/ فرهنگی: الثقافيّ و الثقافيَّة/ مردم: النّاس/ خطبهها: الخُطَب/ گرانقدر: القَيِّم و القيِّمَة/ امام: الإمام/ مناطق: المناطق/ شمالی: الشمالي و الشماليَّة/ جمهوری: الجمهوريَّة/ اسلامی: الاسلاميّ و الاسلاميَّة/ انقلاب: الثورة/ نقش: دَور/ مهم: الهامّ و الهامَّة/ واحد: الوحدة/ مرکزی: المرکزيّ و المرکزيَّة/ خبر: الخبر و الأخبار
دوشنبه 95/09/29
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 10:
برخی از ترکيبهای وصفی در زبان عربی به صورت ترکيب اضافی در فارسی ترجمه میشود.
مانند «الجامعة اللبنانيَّة، العالم الاسلاميِّ» که به صورت «دانشگاهِ لبنان و جهانِ اسلام» ترجمه میشود.
در زبان عاگر صفت و موصوفربی نکره باشد،
در ترجمه به زبان فارسی علامت نکره را میتوان به صفت يا به موصوف اضافه کرد.
برای مثال «طفلٌ صغيرٌ، قلمٌ کبيرٌ» را میتوان به صورت «کودکی خردسال يا کودک خردسالی و قلمی بزرگ يا قلمی بزرگ» ترجمه کرد.
تمرين 10: تَرجِمْ النَّص التالي الی الفارسيَّة
لقَد حقَّقَ الانسانُ في القرون الأخيرةِ تقدُّماً باهراً في مختلفِ المَجالاتِ بحيثُ لا يُمکنُ المُقارَنَةُ بينَ مُکتسباتِهِ في هذه القرون و ما اکتسَبَهُ في العُصور الماضيةِ من التَقَدُّمِ و الإزدهارِ، فإنَّ الإنجازاتِ العلميَّةَ و الصِّناعيَّةَ في القرنِ العشرينِ وحدَهُ تَفُوق جميعَ إنجازاتٍ حَصَلَتْ في التأريخ البشريِّ.
و من جهةٍ أُخرَی شَهِدَ العالمُ في القرنِ الأخير انفجاراً سُکّانيّاً هائلاً لَمْ يَسبِقْ لهُ مَثيلٌ في القُرون الماضيَّة قطُّ. و ذلک لأسبابٍ،
منها التَّقدُّمُ في المجالات الصِحيَّةِ و تطوُّرُ الأجهِزَةِ و الأساليبِ الطبيَّةِ للعلاجِ و تحَسُّنُ النظامِ الغذائيِّ علی الصعيدِ العالميِّ،
ممّا أتحَفَ الانسانَ بحياة أحسنَ يتمتَّعُ فيها بالرَّخاءِ و الرَّفاهيَّة، أکثرَ من أيِّ عصرٍ مَضَی.
حقَّقَ: بدست آورد، تحقق بخشيد/
تقدُّم: پيشرفت/
باهِر: خيره کننده، حيرت آور/
بحيثُ: بطوری که/
المقارَنة: مقايسه/
مکتسبة: دستاورد، جمع آن مکتسبات/
الإزدهار: شکوفائی/
تفُوقُ: برتری میيابد/
حصَلَ: حاصل شد، بدست آمد/
من جهةٍ أُخرَی: از سوی ديگر/
شهِدَ: ديد، شاهد بود/
انفجاراً سُکانيّا: انفجار جمعيت/
لم يَسبق: سابقه نداشت/
مثيلٌ: مثل و مانند/
قطُّ: هرگز، برای زمان گذشته بکار میرود/
تطوُّر: پيشرفت، تکامل/
الأجهزَة: دستگاهها، مفرد آن الجِهاز/
تحسُّن: بهبودی/
أتحَفَ الانسانَ بـ: پيش کش کرد به انسان … را/
يتمتَّعُ: بهرهمند میشود/
مَضَی: گذشت.
دوشنبه 95/09/22
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 9
دانستيم در زبان عربی صفت با موصوف مطابقت میکند.
گاهی برای جمعهای مکسر و جمعهای مؤنث سالم و غير عاقل صفت به صورت مؤنث آورده میشود.
اين صفت به صورت جمع نيز بکار میرود.
مانند «القصائِد الطويلة يا الطِوال».
گاهی برای تقويت معنا صفت از لفظ موصوف آورده میشود.
برای ترجمه اين ترکيبها بايد از کلمات تأکيدی استفاده کرد. برای مثال :
«بَذَلَ الجُهدَ الجَهيدَ» چنين ترجمه میشود «نهايت تلاش خود را بکار برد».
گاهی نيز برای مبالغه مصدر به عنوان صفت آورده میشود و با موصوف نيز مطابقت نمیکند.
جاءَ رجلٌ عدلٌ، رجلانِ عدلٌ، رجالٌ عدلٌ، إمرأةٌ عدلٌ/ جاءَ رجلٌ ثقةٌ، رجلانِ ثقةٌ، رجالٌ ثقةٌ، إمرأةٌ ثقةٌ
تمرين 8: با استفاده از کلمات داده شده، ترکيبهای وصفی زير را به عربی ترجمه کنيد.
سال تحصيلي/ چشمه مجاور/ صخره صاف/ در قرنهای أخير/ عصرهای گذشته/ در قرن بيستُم/ انفجاری شگفت آور/ زمينههای بهداشتی/ روشی طبي/ رژيم غذايی/ سطح جهانی/ کلاغی تشنه/ دستاوردهای علمی و صنعتی/ چند کتاب تاريخی/ کيکی بزرگ.
سال: عام/ کتاب: کتاب/ صاف: أملس، مَلساء/ قرن: قَرن/ دستاورد: انجاز، جمع آن انجازات/ بهداشتی: صِحيّ/ صخرة: صخره/ شگفت آور: هائِل/ تشنه: عَطشان، عطشَی/ تحصيلی: دراسي/ بزرگ: کبير/ بيستُم: عشرين/ زمينه: مَجال، جمع آن مجالات/ مجاور: مجاور/ رژيم: النظام/ علمی:علميّ/ روش: أسلوب، جمع آن أَساليب/ کيک: کَعکَة/ گذشته: ماضي/ چشمه: نَبْع/ تاريخی: تاريخی/ عصرها: عُصُور/ سطح: صعيد/ غذائي: غذائي/ انفجار: انفجار/ جهاني: عالميّ/ کلاغ: غُراب/ أخير: أخير/ صنعتی: صناعيّ.
سه شنبه 95/09/16
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 8:
دانستن نکات نحوی کمک زيادی به ترجمه متن میکند.
مترجم بايد فاعل، مفعول و انواع قيدها را تشخيص دهد، تا بتواند متن را درست ترجمه کند.
برای مثال در زبان فارسی صفت هميشه مفرد است.
«گل زيبا، گلهای زيبا»
ولی در زبان عربی صفت در جنس، عدد، تعريف و تنکير و اعراب از موصوف تبعيت میکند.
گاهی نيز برای جمع مکسر صفت مفرد مؤنث آورده میشود.
«الوردةُ الجميلةُ، الوردتان الجميلتان، الوُرود الجميلة».
تمرين 8:
متن زير را به فارسی ترجمه کنيد. صفت و موصوف را مشخص کنيد.
سپس متن را به صيغه متکلم وحده تغيير دهيد.
«بعدَ انتهاءِ العامِ الدراسيِّ عزَمَ والدي علی قَضاءِ فَصلِ الصَّيفِ في الجَبَلِ ليَهرُبَ مِنْ حرِّ المدينَةِ
و دُخانِ مَصانِعِها و کَثرَةِ أشغالِها و لِيَطلُبَ الرَّاحةَ و الإستِجمامَ.
يَتَمَتَّعُ الجبَلُ بِمناظِرِه الجميلةِ و مُناخِهِ الجَيِّدِ الذي يَبعَثُ النَّشاطَ و الحيَويَّةَ في النُّفُوسِ.
لِذلکَ لَم يُترَکْ مکانٌ دونَ أنْ نَتَجَوَّلَ فيه.
فَمِنْ رابيَةٍ إلی أُخرَی و مِنْ نَبعٍ إلی آخَرَ و کُنّا لا نَعودُ إلی البيتِ الاّ في المساءِ.
و في الصَّباحِ الباکِرِ کُنّا نَستَيقِظُ لِنَقُومَ بِجَولَةٍ أخرَی.»
المفردات: لغات، کلمات
عَزَمَ علی: تصميم گرفت/
قضاء: گذراندن/
فصل الصيف: فصل تابستان/
دُخان: دود/
مصانع: جمع مَصنَع، کارخانهها/
أشغال: مشغلهها، کارها/
الراحة: آرامش، راحتی/
استجمام: استراحت/
تمَتَّعَ بـ: بهرهمند شد/
مُناخ: آب و هوا/
بَعَثَ: فرستاد، زنده کرد/
لذلک: به همين جهت/
تجوَّلَ: گشت، دور زد/
جَولَة: يک سفر، يک دور/
رابية: تپه/
نَبع: چشمه/
کانَ+ فعل مضارع: ماضی استمراری
یکشنبه 95/09/07
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 7:
- برای بیان مفهوم «یکی از…» در عربی از ترکیب زیر استفاده میشود:
أحد + یک اسم مثنی يا جمع (مذکر) مانند أحد الکُتُبِ، أحد الطلابِ، أحد العلماء، أحد الکتابينِ
إحدَی + یک اسم جمع (مؤنث) مانند إحدی المجلات، إحدی الطالباتِ، إحدی الجامعات، إحدَی الطالبتينِ
- برای بیان «ناگهان..» از یکی از دو مورد «فَجْأةً» یا «إذا بـ + اسم يا ضمير» و «إذا+ مبتدا و خبر» استفاده میشود.
اين حرف «إذا فجائيه» نام دارد و معنی «ديدن، فهميدن يا درک کردن» نيز همراه آن ترجمه میشود.
«دخلتُ في الغابة، فإذا بأسدٍ يمشي أمامي ویزأر»
يا «دخلتُ الغابةَ فإذا أسدٌ يَمشي أمامي و يَزأرُ»
يا «دخلتُ في الغابة، فجأةً رأيتُ أسداً يمشي أمامي ویزأر».
همه اين جملات به معنی «داخل جنگل شدم ناگهان ديدم شيری جلوی من راه میرود و میغرد» میباشد.
- در صورت وجود دو فعل مرتبط به هم، می توان فعل دوم را به صورت حال مفرد یا جمله آورد.
«علی نزد معلم آمد و گفت» را میتوان به صورت «جاء علي الی المعلم قائلاً (يقول، و هو يقول) ترجمه کرد.
«مادر غافلگير و پشيمان شد» را میتوان به صورت «فُوجِئَتْ الأمُّ نادمةً، تندَمُ، و هي تندمُ» ترجمه کرد.
تمرين7:
متن زير را بخوانيد و با نکات 7 تطبيق دهيد. سپس چند جمله به فارسی بنويسيد و آنها را به عربی ترجمه کنید.
- پسرک دو سیب در دست داشت. مادرش گفت: یکی از سیبها را به من میدهی؟
- کان بيد الولدِ تفاحتان. خاطبتْه أمُّه قائلة: هل تُناوِلُني إحدی تفاحتیك؟!
- پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب!
- فإذا بالولد یقضِمُ کلتا التفاحتین؛ قضمةً علی هذه وقضمةً علی الأخری!
- لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده است.
- جفّتْ البَسْمَةُ علی شفتَي الأم مُتبَیِّنةً علی محیاها خيبة أمل من ولدها.
- اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی، شیرین تره!
- إلا أنّ الولدَ مدَّ يده نحو الأم یُقدِّمُه إحدی التفاحتینِ المقضومتین قائلا: تفضلي يا أمي (يا ماما)، هذه التفاحة أحلی من الأخری!
- مادر از فکر فرزندش غافلگیر شد. پشیمان از برداشت منفی خود، بوسه ای بر گونه های او گذاشت.
- فوجئتْ الأمُ بفکرة ولدها نادمةً علی تصوراتها السلبية وهي تُقبّل خدّه.
ترجمه از فارسی به عربی (Arabiclanguagecenter2)
دوشنبه 95/09/01
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 6:
«لمّا» ظرف و به معنی «حين يا إذا» میباشد. اسم شرط غير جازم است و اختصاص به فعل ماضی دارد.
جواب آن اکثراً فعل ماضی و گاهی فعل مضارع يا جمله اسميه مقرون به «إذا فجائيه يا فاء» است.
فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ«الاسراء/ 67»
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ«العنكبوت/ 65»
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ«لقمان/ 32»
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا«هود/74»
برخی از کلمات ابتدا بصورت نکره بکار میروند؛ ولی در عبارات بعدی درجهای از تعريف را کسب میکنند.
به همين جهت همراه «الف و لام تعريف» ذکر میشوند. به اين «الف و لام تعريف»، «أل عهديه» گفته میشود
و چون اسم محلَّی به آن قبلاً ذکر شده است «أل عهد ذکری» ناميده میشود.
اين کلمات ابتدا بصورت نکره سپس بصورت معرفه ترجمه میشوند.
تمرين 6:
داستان زير را ترجمه کنید. فعل و انواع فاعل، مبتدا و خبر را در آن مشخص کنيد. دوباره داستان را به عربی بنويسيد.
وَجَدَ فلاّحٌ في الشِّتاءِ ثُعْباناً، قَدْ يَبِسَ منَ البَردِ. فتَألَّمَ لحالِهِ و أخذَهُ،
و وضَعَهُ بينَ ثيابِهِ. فلَمّا أحَسَّ الثُّعبانُ بالدِّفْءِ، رَجَعَتْ إليهِ قُوَّتُهُ و وحشيَّتُهُ.
فَعَضَّ الفلاّحَ، و أفرَغَ في جسمِه السُّمَّ. فماتَ الرجلُ و هو يَقُولُ:
هذا جزاءُ مَنْ يَصنَعُ المعروفَ مع مَنْ لا يَستَحِقُّهُ.
لغات:
/ثُعبان: مار، جمع آن ثعابین
/ قد یَبِسَ من البَرد: از سرما خشک شده بود
/ تألَّمَ لِحاله: ناراحت شد از حال او أخذَه: برداشت او را
/ وضعَه بینَ ثیابه: قرار داد بین لباسهایش
/ ثِیاب جمع ثوب: لباسها
/ فلمّا أحَسَّ: پس هنگامی که احساس کرد
/ بالدِّفء: به گرما
/ رجعَت الیه قوَّتُه و وحشیَّتُه: برگشت به او قوت و وحشی گری او
/ عَضَّ الفلاحَ: گزید کشاورز را
/ أفرَغَ فی جسمه السُّمَّ: خالی کرد در جسم او سَم را
/ یَصنَع: عمل میکند، انجام میدهد
/ المَعروفَ: خیر و نیکی
/ لا یستَحِقُّه: استحقاق ندارد آن را، سزاوار آن نیست.
شنبه 95/08/22
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 5:
برای ساخت جمله فعليه اگر فاعل اسم ظاهر باشد فعل مفرد مذکر آورده میشود. اگر فاعل ضمير متصل باشد به فعل متصل میشود.
تمرين5:
با افعال پر کاربرد زير جمله های فعليه مرتبط به هم بسازيد.
با دوازده فعل:
«رَجَعَ يَرجِعُ إلی» به معنی «برگشت، برمیگردد به»،
«سألَ يَسألُ»، «پرسيد، میپرسد»،
«أجابَ عن»، «جواب داد به»،
«اشترَی»، «خريد»،
«باعَ يَبيعُ»، «فروخت، میفروشد»،
«نَسِيَ يَنسَي»، «فراموش کرد، فراموش میکند»،
«تذَکَّرَ»، «به ياد آورد»،
«أعطَی»، «داد»،
«أخَذَ يَأخُذُ»، «گرفت، میگيرد»،
«فتَحَ يَفتَحُ»، «باز کرد، باز میکند»،
«سَدَّ يَسُدُّ، أغلَقَ»، «بست، میبندد»،
«طالَعَ»، «مطالعه کرد».
دوشنبه 95/08/17
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 4:
پس از فرا گرفتن جمله اسميه و فعليه بايد بدانیم که خبر میتواند
مفرد (جامد يا مشتق)، جمله (اسميه يا فعليه)، شبه جمله (ظرف يا جار و مجرور) باشد.
اگر خبر مشتق يا جمله باشد نياز به يک رابط دارد. رابط خبر را به مبتدا ربط میدهد.
«محمدٌ رجلٌ، محمدٌ معلِّمٌ، محمدٌ هو معلِّمٌ، محمدٌ يُعلِّمُ النحوَ، محمدٌ في المدرسة، محمدٌ عندَ الباب».
تمرين 4:
با در نظر گرفتن يک مبتدا برای آن خبر مفرد، جمله اسميه و فعليه و شبه جمله بنويسيد.
یکشنبه 95/08/09
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
«فن ترجمه»
نکته 3:
برای ساخت جمله فعلیه یک فعل تام متصرف به یک اسم اسناد داده میشود. به آن اسم مسند الیه يا فاعل و به فعل مسند گفته میشود.
فاعل میتواند اسم ظاهر، ضمير بارز، ضمير مستتر يا مصدر مؤول باشد.
«ذَهَبَ عليٌّ، جاءَ، رأيتُ، أکلتُ التفّاحةَ، بلغَني أنَّک نجَحتَ».
برای منفی کردن جمله فعليه حرف «ما» را بر سر فعل ماضی و حرف «لا» را بر سر فعل مضارع میآوريم.
تمرين 3:
با دوازده فعل:
«أکَلَ يأْکُلُ» به معنی «خورد، میخورد»
، «شَرِبَ يَشرَبُ»، «نوشید، مینوشد»،
«تَکلَّمَ، تَحَدَّثَ مع»، «صحبت کرد با»،
«قالَ يَقُولُ»، «گفت، میگوید»،
«رَأَيَ يَرَی»، «دید، میبیند»،
«سَمِعَ يَسمَعُ»، «شنید، میشنود»،
«استَمَعَ الی»، «گوش داد به»،
«وَجَدَ يَجِدُ»، «پیدا کرد، پیدا میکند»،
«فَقَدَ يَفقُدُ»، «گم کرد، گم میکند»،
«جاءَ يَجيءُ الی»، «آمد به، میآيد به»،
«أتَی يَأتي بـ»، «آورد، میآورد»،
«ذَهَبَ يَذهَبُ»، «رفت به، میرود به»
چند جمله فعليه کوتاه به زبان عربی بسازید.
یکشنبه 95/08/02
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
نکته 2:
برای تشخيص جمله اسميه به ابتدای آن نگاه میکنیم. اگر با یک اسم شروع شده بود آن جمله اسميه است.
«محمدٌ طبيبٌ، هو مُدرِّسٌ، الأمينُ محبوبٌ، المُسلِمُ صادقٌ، معلِّمُ المدرسةِ مُخلِصٌ، طفلُ محمدٍ حزينٌ،
الطَقْسُ باردٌ، الکتابُ مفيدٌ، هؤلاء طلاّبٌ، الطلابُ أذکياءُ».
برای ترجمه این عبارات دو رکن آن يعنی مبتدا و خبر را ترجمه کرده به وسيله فعل ربطی «است» خبر را به مبتدا اسناد میدهيم. «محمد طبيب است، (فرد، شخص) امین محبوب است، مسلمان راستگوست، معلم مدرسه مخلص است، کودک محمد ناراحت است، هوا سرد است، کتاب مفید است، اینها دانشجو هستند، این دانشجويان با هوش هستند.».
تمام این جمله های اسميه برای اثبات خبر برای مبتدا آمده اند. بنابراین مثبت هستند.
برای منفی کردن یک جمله اسميه از فعل «ليسَ» يا از حرف «لا» استفاده میشود. گاهی نيز حرف «ما» بکار میرود. اگر جمله با فعل «ليس» منفی شود حرکت مبتدا تغير نمیکند ولی خبر منصوب میشود. «ليسَ محمدٌ طبيباً» و
هنگامی با «لا» منفی شود که بخواهیم دو خبر يا دو جمله را منفی کنیم. در اینصورت حرکت اعراب مبتدا و خبر تغير نمیکند و حرف «لا» تکرار میشود. «لا محمدٌ طبيباً و لا مُمَرِّضاً»، «لا الشَّمسُ طالعةٌ و لا القمرُ ظاهرٌ». اگر با «ما» منفی کنیم تغيری در اعراب رخ نمیدهد و یک جمله منفی میشود. «ما محمدٌ طبيبٌ».
اگر بخواهيم يک جمله منفی را به جمله مثبت تبدیل کنیم، با رعایت علامت اعراب ادات نفی را برمیداريم. «ليسَ محمدٌ طبيباًمحمدٌ طبيبٌ».
تمرين 2:
عبارات موجود در نکته 1 را با ادات نفی منفی کنید. عبارات منفی را دوباره مثبت کنید.
یکشنبه 95/07/25
پیوند: http://valiasr.whc.ir/
ترجمه از زبان فارسی به زبان عربی
و
از زبان عربی به زبان فارسی
در باره فن ترجمه و برگردان آن به زبان مقصد کتابهای بسیاری نوشته شده است. تمام این کتابها برای مترجم مفید و راهنما بوده است. موضوع ترجمه «سخن» است. مبدع این سخن خداوند متعال و مجری آن انسان است.
انسان علاوه بر خصوصیات پیچیده فردی و اجتماعی، تنها مخلوق آفریدگار سخن است که توان تکلّم و قدرت گسترش آن را دارد. انسان با تکیه بر این قدرت خدادادی توانسته است خالق آثار ارزشمند ادبی شود. در ترجمه یک اثر دانستن عوامل پدید آورنده آن، خصوصیات صاحب اثر، قواعد موجود در زبان مبدأ و مقصد، خصوصاً در ترجمه از زبان عربی به زبانهای دیگر، کمک زیادی به مترجم میکند؛ زیرا در زبان عربی با تغییر اعراب از یک عبارت معانی مختلفی درک میشود.
بنابراین اولین گام برای ترجمه تسلط مترجم بر قوانین صرفی و نحوی زبان مبدأ و مقصد است. عبارات و جملات در هر زبانی از افعال، اسماء و حروف تشکیل میشود. این کلمات بر اساس اسلوب خاصی کنار یکدیگر قرار میگیرند و قصد و نیت متکلم را به مخاطب میرسانند. یک کلمه ممکن است چند معنی داشته باشد. دانستن حداقل چند معنی از یک کلمه، و دانستن اسلوب بکار بردن آنها برای مترجم ضروری است.
در این نوشتار سعی شده نکات مربوط به ترجمه از زبان عربی به فارسی و بالعکس را بیان شود. بهترین راه برای کسب مهارت در ترجمه تمرین و تکرار است.
نکته 1:
در زبان عربی جمله به دو دسته جمله اسمیه و جمله فعلیه تقسیم میشود. جمله اسمیه حداقل دو اسم دارد که یکی به دیگری اسناد داده شده است. به اسم اول مسند الیه یا مبتدا و به اسم دوم مسند یا خبر گفته میشود.
مسند الیه یا مبتدا باید یک اسم معرفه باشد. اسم معرفه در زبان عربی به اسمی گفته میشود که جزء معارف باشد. معارف عبارتند از «اسم عَلَم، ضمیر، اسم اشاره، اسم موصول، اسم معرَّف به الف و لام، اسم مضاف به یکی از معارف، منادای نکره مقصوده». اسم نکره در زبان عربی به اسمی گفته میشود که جزء معارف نباشد.
در زبان فارسی اسم معرفه یا خالی از هر گونه علامت است یا یکی از صفات اشاره به ویژه «آن» همراه کلمه است. علامت نکره در فارسی «ی» است که به آخر اسم افزوده می شود. و گاه به جای آن از لفظ «یک» استفاده میشود. برای اسمهای جمع به جای «یک» از کلمه «چند»استفاده میشود.
تمرین 1:
یک متن ساده به زبان عربی انتخاب کنید و جملات اسمیه آن را به زبان فارسی ترجمه کنید. سپس همان جملات را به عربی ترجمه کنید.